به گزارش «سدید»؛ سخن گفتن درباره شخصیتهای سیاسی شاید کار دشواری نباشد اما وقتی به برخی شخصیتهای فکری و سیاسی ذوالابعاد میرسیم ترسیم منشور فکری، سلوک رفتاری و منش سیاسیشان بس دشوار میشود. بیشک حضرت امام خمینی(ره) از جمله آنهاست. امام(ره) را بهعنوان «متفکر»، «رهبر سیاسی»، «عارف»، «فقیه»، «فیلسوف»، «مرجع تقلید» و... میشناسیم اما کارشناسان و تحلیلگران بسیاری معتقدند که هنوز ابعادی از افکار و سیاست ورزی ایشان ناشناخته باقی مانده است یا در دولتها مورد غفلت واقع شده است. یکی از این کارشناسان، دکتر منوچهر محمدی است که در گفتوگو با ما از نقاط مغفول مانده اندیشه حضرت امام(ره) در سه دهه گذشته در میدان سیاست میگوید. دکتر محمدی از صاحبنظران علومسیاسی و روابط بینالملل و از انقلابپژوهانی است که آثارش در حوزه انقلاب اسلامی محل رجوع بسیاری از تاریخپژوهان و تحلیلگران انقلاب اسلامی است و در این زمینه آثاری همچون «انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای روسیه و فرانسه»، «انقلاب اسلامی: زمینهها، پیامدها و دستاوردها»، «بازتاب جهانی انقلاب اسلامی» و... را در کارنامه علمی خود دارد.
جناب دکتر محمدی، اکنون بیش از سه دهه از رحلت حضرت امام(ره) میگذرد. فکر میکنید بعد از 33 سال، کدام بُعد از اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) مورد غفلت واقع شده است؟
یکی از مهمترین مسائلی که حضرت امام(ره) بر آن اصرار و تأکید داشتند «استکبارستیزی» بود. ایشان، امریکا را صاحب قدرت ندانسته و از آن تحت عنوان «شیطان بزرگ» سخن میگفتند و معتقد بودند که با شیطان بزرگ نمیتوان کنار آمد. ایشان شعار نمیدادند بلکه به آنچه میگفتند، باور داشتند. متأسفانه، این بُعد مهم از اندیشههای امام(ره) تقریباً در تمام دولتها تا پایان دولت دوازدهم، مغفول بود. در کتاب اخیرم «سیاست خارجی تطبیقی جمهوری اسلامی ایران» شاخص سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی را با تکیه بر اندیشه حضرت امام(ره)، قانون اساسی و مقام معظم رهبری، مشخص کردهام و به تطابق این شاخصها با عملکرد دولتهای بعد از انقلاب پرداختهام و متأسفانه دریافتم که همه دولتها تا پایان دولت دوازدهم از سیاست خارجی حضرت امام(ره) عدول کردهاند. همه معتقد بودند که ما باید با امریکا کنار بیاییم چراکه ابرقدرت است و ما توان مقابله با آن را نداریم حتی دولت آقای احمدینژاد که در ابتدا خود را انقلابی و ضد استکباری معرفی میکرد نیز بتدریج از سیاست استکبارستیزی عدول کرد.
دومین مسأله، اقتدار نظام جمهوری اسلامی است. امام(ره) معتقد بودند که ما یک ابرقدرت هستیم. تکیه امام(ره) هم نه بر قدرت مادی که بر قدرت معنوی انقلاب بود.
سومین عنصر از اندیشه سیاسی امام(ره) که متأسفانه دولتهای بعد از انقلاب از آن عدول کردند، مسأله «آیندهنگری» است. ایشان باور داشتند که آینده مال ما است و به این مهم، خوشبین بودند. به همین دلیل، توطئهها و مسائلی را که برای کشور پیش میآمد خیلی ناچیز میدیدند. تا آنجا که وقتی صدام به ایران حمله کرد، حضرت امام(ره) تعبیر جالبی داشتند و عنوان کردند که یک دیوانهای، سنگی به چاه انداخته و ما باید این سنگ را از چاه دربیاوریم. اندیشه آیندهنگرانه هم متأسفانه در عملکرد دولتهای ما آنچنان که باید متبلور نبود و معتقد بودند که باید آتش بس داده و با اینها کنار بیاییم.
مسأله چهارم، باور حضرت امام(ره) به توانایی و تکیه بر «قدرت مردم» بود. ایشان معتقد بودند که اگر ملت وارد گود شود، میتواند پیچیدهترین و بغرنجترین مسائل را حل و فصل کند؛ اعم از پیشرفتهای تکنولوژیک، علمی، مسائل اقتصادی و بینالمللی و... در واقع، ایشان در کنار نخبگان و روشنفکران، بیشتر به تودهها یا به تعبیر خودشان «پا برهنهها» تکیه داشتند. اما متأسفانه، دولتها برعکس عمل کردند و به جای اینکه به مردمی که انقلاب کردند، تکیه کنند به تکنوکراتها و نخبگان تکیه کردند که عموماً هم تحصیلکرده غرب بودند. واقعیت این است که ما بهای لازم را به تودهها ندادهایم و این اندیشه و نگاه امام(ره) هم در اغلب دولتهای ما بعد از ایشان مغفول ماند.
تکیه حضرت امام(ره) بر قدرت مردم را میتوان در جریان جنگ تحمیلی دید. در این جنگ افرادی همچون بنیصدر بر این باور بودند که با یک جنگ کلاسیک مواجه هستیم و تنها باید آموزشدیدهها در آن شرکت کنند. ولی امام(ره) معتقد بودند که این جنگ تحمیلی علیه انقلاب و تودهها است. بنابراین، تودهها هم باید در دفاع مقدس مشارکت داشته باشند. در عمل هم دیدیم که بعد از عزل بنیصدر و تقویت بسیج عمومی توسط امام(ره)، چگونه در دفاع مقدس در مسیر موفقیت قرار گرفتیم.
به انقطاع دولتها از آرمانهای حضرت امام(ره) اشاره کردید، اساساً چرا چنین انقطاعی اتفاق افتاد؟ با اینکه ایشان، بلافاصله بعد از استقرار نظام، با یک جامعه درگیر جنگ مواجه شدند اما با این حال، جامعه از نظر شاخصهای اقتصادی و سرمایه اجتماعی وضعیت مطلوبتری را در مقایسه با دولتهای بعد داشت. چرا؟ رهبری و مدیریت ایشان از چه مختصاتی برخوردار بود؟
«شجاعت» و «جرأت» در رهبری و مدیریت حضرت امام(ره) بسیار برجسته و شایان ذکر است که البته برگرفته از اعتقادات و ایمان قوی ایشان بود. چنین شجاعت و جرأتی آنچنان که باید در برخی دولتمردان ما نبود. امام(ره) در خصوص مبارزه با فساد هیچگونه مسامحهای نداشت، ولی متأسفانه اکثر دولتهای ما آلوده شدند؛ حتی برخی از آنها فساد را تئوریزه کردند! به خاطر دارم که آقای هاشمی در جایی گفتند که اگر سدی ساخته شد و 500 میلیون تومان در آن فساد بود، بر آن فساد چشم بپوشید!! که این درست در تقابل با نظر حضرت امام(ره) بود. به همین دلیل هم برخی از منسوبان ایشان آلوده شدند، چرا که فساد را تئوریزه کردند.
اما در مورد «سرمایه اجتماعی» باید گفت رابطه مردم با حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب همواره حفظ شده است. با اینکه ممکن است مردم گلایههای اقتصادی و انتقادهای سیاسی داشته باشند ولی هر زمان احساس کنند نظام در خطر است، به میدان آمده و آن را خنثی میکنند. وقتی سرود «سلام فرمانده» که به نوعی نمایانگر رابطه «مردم» و «مکتب» است با استقبال گسترده مواجه میشود، نشاندهنده این است که پیوند میان «مردم» و «ولایت» و «مکتب» پیوندی ناگسستنی است و ارتباطی با مسائل روزمره، گرفتاریها و معیشت ندارد. لذا، رابطه سه گانه انقلاب که عبارتند از «ولایت»، «مشارکت مردمی» و «مکتب» حفظ شده است و اگر گروهی در خیابان شعاری میدهند این به نمایندگی از همه مردم نیست.
میراث امام برای امروز ما را چه میدانید؟
هیچ تردیدی نیست که امام(ره) پیامبرگونه سنت ایجاد کرده است و این سنت چراغ راه ما است. ما از رهبران انقلاب، سه توقع داریم؛ یکی رهبر بهعنوان ایدئولوگ انقلاب «ایدئولوژی» بدهد. دوم، «فرماندهی» کند؛ یعنی ایدئولوژی را به خیابان و میدان عمل آورد و سوم، «معماری بعد از انقلاب» را در دستور کار خود قرار دهد. ما در هیچ یک از انقلابهای دنیا این سه ویژگی را در یک نفر جمع نمیبینیم؛ ولی در حضرت امام(ره) هر سه این ویژگیها جمع است؛
نخست، امام(ره) با ارائه اصل ولایت فقیه و حکومت اسلامی در سلسله نشستهایی که در نجف داشتند، ایدئولوژی خود را ارائه دادند.
دوم، وقتی مردم وارد گود شدند، ایشان با اعلامیهها، دستورها و نوارهایی که پر میکردند، فرماندهی کار را بر عهده گرفتند.
سومین نقشی که از بنیانگذار و رهبر انقلاب توقع میرود، «معماری نظام» بعد از انقلاب است. حضرت امام(ره) در طول ده سال فعالیتشان بعد از استقرار نظام، این نقش را بخوبی ارائه کردند. خیلیها آن زمان میگفتند امام(ره) خود دستور دهد، کافی است. حکومت هر چه میخواهد باشد ما نه نیازی به قانوناساسی داریم و نه آرای مردم. اما امام(ره) همه اینها را رد کردند و معتقد بودند که مردمی که انقلاب کردند خود نیز باید تصمیم بگیرند چه نوع حکومتی میخواهند. همچنین، حضرت امام(ره) تمام نقاط مسألهدار و همچنین احکام اولیه و ثانویه را طرح کردند و آنچنان شکلی به نظام جمهوری اسلامی دادند که ما امروز کمتر مشکلی از لحاظ اجرای مصوبات داریم.
بنابراین، همه اینها، میراث امام بزرگوار ما است. این نکته را هم در پایان اضافه میکنم که راجع به تاریخ دو نظریه وجود دارد؛ یک نظریه این است که تاریخ را انسانها و قهرمانها میسازند که ایده آن را توماس کارلایل مطرح میکند. یک نظر هم این است که تاریخ و جبر آن، قهرمانان را میسازد. به اعتقاد من، حضرت امام(ره) را، تاریخ اسلام میسازد؛ یعنی، امام(ره) جدا از تاریخ اندیشههای اسلام نیست اما در عین حال امام(ره) سازنده تاریخ انقلاب اسلامی نیز هست و اگر امام(ره) نمیبود این انقلاب هم ساخته نمیشد.
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه ایران