به گزارش «سدید»؛ امید دادن و نشاطبخشی در سریالهایی که روی آنتن میرود، میتواند مخاطبان را بیش از پیش به تماشای قصههای این قاب راغب کند. اما این به شرطی است که قصهها عاری از کلیشه بدون بیان گلدرشت، نشاط را در بافت قصه تنیده و به مخاطبان منتقل کنند و نور امید را به دل بینندگان خود بتابانند. این رسالت فقط به عهده سریالهای کمدی نیست و میتواند در تلخترین قصهها هم رقم بخورد، به شرط آنکه نویسندهای کاربلد پشت متن فیلمنامه ایستاده و به رویکردی به دور از تلخبینی صرف وقایع باور داشتهباشد. با پرسش چطور دور از کلیشهها در قصههای تلویزیونی امید ببخشیم تا ضمن تزریق حس نشاط، از فضای زندگی واقعی مخاطبان با تمام مسائلش دور نشویم و آنان را با خوشبینی غیرمنطقی و نمایشی دلزده نکنیم، سراغ سعید پروینی، تهیهکننده سریالها و برنامههای تلویزیونی، چون کلبهای در مه، جراحت، حوالی پاییز، سلام صبح بخیر و... رفتیم.
امیدبخشی و ایجاد نشاط در دل مخاطبان، حتی از پس طرح قصهای تلخ، اگر بجا نباشد میتواند آنان را دلزده و دور کند. به همین خاطر آثار نمایشی در هر رسانه، اگر به دنبال ایجاد فضایی نشاط بخش در طول یا پایانبندی خود هستند این کار را باید به صورتی واقعگرایانه و متناسب با ساختار اثر خود به انجام رسانند. آن دسته از کارگردانان و نویسندگانی که به لزوم ایجاد چنین فضایی در کارهای خود پایبند هستند، باید این عمل را چنان ظریف و در لفافه انجام دهند که مخاطب پس نزند و دنیای قصه را دور از شرایط کنونی زندگی خود نپندارد. از سعید پروینی، تهیهکننده جوان تلویزیون که سالهاست در مقام تهیهکننده با سریالها و برنامههای تلویزیونی همکاری داشته، میپرسیم چطور میشود حین روایت مشکلات اجتماعی، امیدبخشی کرد؟ او به خبرنگار جامجم پاسخ میدهد: «باورم این است که در سریالهای تلویزیونی علاوه بر بیان واقعیتها، باید راهکارهای صحیح به مخاطبان ارائه شود. راهکارهایی که نشاطآفرینی و امیدبخشی را برای بینندگان به همراه داشتهباشد. گاهی ما آسیبهای اجتماعی را مثل اعتیاد، کودکآزاری و... بیان میکنیم، اما راهکاری برای حل مساله به تصویر نمیکشیم.»
این تهیهکننده که ارائه راهکار برای مسائل اجتماعی و... را یکی از مصادیق امیدبخشی میداند، میافزاید: «به نظرم نمیتوان چنین آثاری را به عنوان یک کار ویژه در نظر گرفت، چون گویی در آنها فقط از اهمیت سوژه سوءاستفاده شدهاست.
صرف انجام دادن یک کار، بدون راهکار، نه تنها درست نیست، بلکه به مشکلات زیادی هم منجر خواهد شد. به باور من، این روش رویکرد امیدبخشی نخواهد داشت. ضمن اینکه برای مخاطبان هم کاربردی نیست و به درد آنها نخواهد خورد. همچنین در ناخودآگاه مخاطبان تاثیر منفی میگذارد. در حالیکه میتوان واقعیتهای اجتماعی، آسیبها و ناهنجاریها را مطرح کرد و کنار اینگونه سیاهیها، نشان داد چطور با بهره بردن از یک روش صحیح، میشود امید را هم به مخاطبان ارائه کرد. در این صورت میتوان روزنه امید را در دل بینندگان بهوجود آورد.» او ادامه میدهد: «برای مثال ما در سریال حوالی پاییز فقط روایتگر ماجرای منا نبودیم تا مردم شاهد یک اتفاق تلخ باشند. کنار آن نشان دادیم بعد از رخ دادن این حادثه، دولت چگونه عمل کرد تا با مدیریت صحیح، پیکرهای ایرانیان به ایران منتقل شود. در واقع در این موضوع حتما ناکارآمدیهایی هم در برخورد دولت وجود داشت، اما افرادی هم بودند که در این زمینه به درستی کارشان را انجام دادند؛ بنابراین علاوه بر نشان دادن یک روایت تلخ، در این سریال امیدآفرینی هم داشتیم. صرف غر زدن یا نقد کردن صحیح نیست، چون مخاطبان پس میزنند. درست نیست فقط سیاهیها را به مردم نشان بدهیم.»
شعار ندهیم
رسالت سریالهای کمدی مشخص است و از این دست آثار انتظار میرود اگر دور از گونه کمدی سیاه هستند، برای مخاطبان خود لحظات مفرح و شاید در عین حال تفکربرانگیز را به وجود آورند. همانطور که اشاره شد، برخی بر این باورند حتی در آثار اجتماعی که قصهای گزنده و تلخ دارند، باید امید بخشید. البته دیدهایم گاهی امید و نشاط به یکباره در پایان قصه، سر در میآورد و همه چیز از سیاهی ممتد، ناگهان به سفیدی میرسد.
از پروینی میپرسیم چطور میشود دور از اغراق و شبیه زندگی واقعی نشاط را کنار غم، آسانی را از پس سختی و بروز امید را با وجود ناامیدی به تصویر کشید تا مخاطبان فضایی ملموس را به تماشا بنشینند؛ نه بیسود کامشان تلخ شود و نه بیجا امید در دلشان جوانه بزند؟ این تهیهکننده توضیح میدهد: «البته برای نشاطبخشی و امیدآفرینی در سریالهای تلویزیونی با شعار و به صورت گلدرشت جوابگو نیست، چون باز هم مخاطب پس میزند.»
پروینی بیان میکند: «برای مثال سریال کلبهای در مه، روایتگر ماجراهای انقلابیون بود. برای نشان دادن این موضوع هم سعی کردیم شخصیتپردازی صحیح داشتهباشیم نه اینکه در کار شعار بدهیم و گلدرشت عمل کنیم. اگر شخصیتپردازیها طراحی درست نداشتهباشد، مسلما امیدآفرینی و نشاط هم معنا پیدا نمیکند. شعار آن است که مدام در هر قسمت بگوییم مرگ بر شاه، در صورتیکه میشود انقلابی بودن را در عملکرد شخصیتها به تصویر کشید.»
خندههای تلخ
من نقدی هم به سریالهای کمدی دارم؛ این آثار به جای اینکه لبخند را مهمان لب مردم کنند، بیشتر به غم و غصه میپردازند. مثلا برای نشان دادن موقعیت خندهدار در سریالهای کمدی، نشان میدهند رابطه بین پدر و پسر خوب نیست. این درست نیست که برای خلق موقعیت طنز هر تصویری را نشان دهیم. میتوان در قالب طراحی شخصیت و موقعیتهای جذاب، مخاطب را خنداند و به او امید هم داد.
انتهای پیام/