بررسی بایسته‌های گفتگو در ایران امروز به روایت هادی خانیکی (بخش دوم)؛
تحقیقاتی که در ایران انجام‌گرفته است نشان می‌دهد مواجهات نسلی از مواجهات طبیعی به مواجهات مخاطره‌آمیز تبدیل‌شده است. یعنی نسل‌ها بر پایه‌ی دیگری فرض کردن نسل دیگر، نسل امروز نسل دیروز را مقصر وضعیت خودش می‌داند و بالعکس.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ دکتر هادی خانیکی، یکی از قدیمی‌ترین و برجسته‌ترین چهره‌های حوزه ارتباطات و فعالیت اجتماعی در ایران. خانیکی از معدود افرادیست که تلاش بسیاری در زمینه گسترش دیالوگ داشته‌اند. بیراه نیست اگر بگوییم هر آنچه دانش نظری در زمینه دیالوگ در ایران امروز دارد، یکی از سرچشمه‌های جوشان فعالیت‌ها و آراء و نظرات اوست. امید است که هرچه زودتر با بهبودی کامل به عرصه علم و اندیشه ایرانی بازگردد. آنچه پیشِ روی شماست، شرحی از آخرین نشست با حضور او، قبل از بستری شدن در بیمارستان برای آغاز جلسات شیمی‌درمانی است.

تاریخ روشنفکری ما مشحون از حدیث نفس است!

چندی پیش یکی از دانشجویان من در مورد نشریات روشن‌فکری در ایران تحلیل محتوایی انجام داد. او واژگانی که در این نشریات روشن‌فکری-کسانی که در قله‌های فکری امروز جامعه ما هستند- را جدا و سعی کرد از این رهگذر نشان دهد که روشنفکران چگونه با همدیگر سخن می‌گویند؟ با چه ادبیاتی حرف می‌زند؟ چه لقب‌هایی را به دیگران می‌دهند؟ از روی این نتیجه می‌توانیم بگوییم که خب به‌اصطلاح به دلیل ضعف مکاتبات و گفتگو‌های مکتوب، جامعه آمادگی لازم برای پذیرش فرهنگ عمومی گفتگو را ندارد.

زمانی سردبیر نشریه‌ای به اسم آیین بودم که غیر از آیین گفتگو بود. جالبِ بدانید که آیین گفتگو نشریه‌ای که قرار بود برای گفتگو منتشر شود، تنها یک شماره ادامه یافته و بعداز آن یک شماره توقیف شد (در سال هشتادوشش، یا هفت فکر می‌کنم)

تاریخ روشن‌فکری ما پر از گفتگوی روشنفکران با اسامی مستعاریست که آن‌ها هم خودشان‌اند! بجای اینکه هرکسی با دیگری صحبت کند، با خودش دیالوگ می‌کند! قرار نیست جامعه گفتگو محور اینطور باشد. قرار این است که آن دیگری واقعاً وجود داشته باشد و واقعاً متفاوت باشد و غیر از ما بیندیشد و بتوانیم با همدیگر صحبت کنیم

ولی در آن آیین غیرگفتگو که نشریه سیاسی‌تری بود، یک‌بار می‌خواستیم گفتگویی پیرامون مسئله ایران برگزار کنیم. ده یازده نفر از چهره‌های حوزه‌های مختلف فکری و سیاسی و علمی را دعوت کردیم. تا جایی که خاطرم هست آقا ملکیان، آیت‌الله ایازی، آقای دکتر منصوری، آقای دکتر ستاری فر، آقای ناصر تقوایی، آقای مهندس بهشتی، آقای دکتر رضا خاتمی و آقای محمود دولت‌آبادی در آن نشست حاضر بودند. جالب است که بگویم اغلب این آدم‌های برجسته، برای اولین بار یعنی اولین جلسه بود که باهم نشسته بودند. اسامی همدیگر را به درستی نمی‌دانستند، خب پس معلوم می‌شود که ما هنوز خیلی وارد دنیای گفتگو نشده‌ایم. البته من، چون جزء خوش‌بین‌ها یا واقع‌بین‌ها هستم معتقدم که تحولات تغییرات اجتماعی در ایران به سویی رفت که جامعه ایران متنوع‌تر و متکثرتر شده است، یعنی اکنون نسبت به ده سال پیش و نسبت به بیست سال و نسبت به پنجاه سال پیش امکان گفتگو در جامعه ما بیش‌تر شده است. امکان گفت‌وگوی اجتماعی پررنگ‌تر از گذشته شده و می‌شود. تنوع و تفاوتی که به رسمیت شناخته شود، یکی از مهم‌ترین لوازم گفتگو است. این در حالیست که تاریخ روشن‌فکری ما پر از گفتگوی روشنفکران با اسامی مستعاریست که آن‌ها هم خودشان‌اند! بجای اینکه هرکسی با دیگری صحبت کند، با خودش دیالوگ می‌کند! قرار نیست جامعه گفتگو محور اینطور باشد. قرار این است که آن دیگری واقعاً وجود داشته باشد و واقعاً متفاوت باشد و غیر از ما بیندیشد و بتوانیم با همدیگر صحبت کنیم.

به این اعتبار است که گفتم من فکر می‌کنم به‌رغم تهدید‌های زیادی که در طی سالیان وجود داشته و دارد، فرصت‌هایی برای گفتگو فراهم می‌شود. شاید به دلیل این‌که ما با انواع جدیدی از تنوع و همبستگی اجتماعی مواجه هستیم، این امکان‌ها فراهم آمده و می‌آید. یعنی امکان گفتگو در جامعه ما امروز بیشتر است و البته تهدید آن این است که جزء لوازم تحقق گفتگو برخورداری از اخلاقِ گفت‌وگویی هست، که اخلاق گفت‌وگویی هم یعنی پذیرای دیگری بودن، از جنس آن چیزی که دریدا در کتاب «جهان‌وطنی و بخشایش» به آن اشاره می‌کند. او برای فهم متقابل و گفتگو الزام‌هایی را مطرح می‌کند که پذیرای دیگری امری اخلاقی است که نحوه ارتباط ما را با خودمان سامان می‌دهد. اخلاقِ فهم با پذیرفتن دیگری یعنی گشودن فهم خود آدم به‌سوی دیگران. بدون این گشودگی شاید بشود گفت اصلاً اخلاق و فهم معنا هم وجود ندارد. چون در اخلاقیات سنتی به‌اصطلاح ما بر تنهایی فاعل بیشتر تکیه می‌کنیم در اینجا بر تعامل بین فاعل و عامل شناسا تکیه می‌کنیم.

سنت ایرانی و اسلامی ما چقدر با دیالوگ همراهی می‌کند؟

به نظر من هم در سنت دینی و هم در سنت ایرانی ما شواهد فراوانی داریم که ظرفیت و استعداد گسترش گفتگو در شکل جدید را هم دارد. کسانی هم در این زمینه کارهای ارزنده‌ای انجام داده‌اند، مرحوم علامه فضل‌الله در مورد گفتگو در قرآن اثر خیلی ارزنده‌ای دارد. تجربیات امام موسی در لبنان هم از جمله این تلاش‌هاست. اینکه امام موسی صدر چطور توانست اشکال مختلفی از گفتگو را محقق کند، فقط بحث کلامی و انتزاعی نکرد، بلکه به دیالوگ شکل داد. گفتگو را در میان روزنامه‌نگاران مسلمان شیعه و سنی، بین مسیحیان و شیعیان، بین نسل‌های مختلف، بین حرفه‌های مختلف برقرار کرده و جا انداخت. به همین دلیل هم هست که من فکر می‌کنم یکی از کار‌های دیگری که در مطالعات گفتگو می‌شود بر آن تأکید کرد، استخراج همین نمونه‌ها و مصادیق موفق است که در تجربه ایرانی و چه در تجربه اسلامی در مورد گفتگو وجود دارد. یکی دیگر از مهم‌ترین این تجربه‌ها سخنرانی‌های دکتر شریعتی است. یادم هست آن زمانی که بحث مرحوم دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد مطرح بود و در آن زمان‌بر سر دیدگاه‌های شریعتی نسبت به بعضی از برداشت‌های دینی یا حتی آیین‌ها و مناسک دینی اختلافات بالایی شکل‌گرفته بود، یکی از بزرگانی که به‌گونه‌ای شاید از جنس همین گفتگو‌های قونوی و خواجه نصیر وارد بحث شد، مرحوم علامه شوشتری بود که پاسخی را بر نقد دکتر شریعتی بر دعای ندبه داد، و هم نوع مواجهه او با شریعتی و هم مواجهه شریعتی با او آن‌هم در دورانی که قلم و زبان‌اصلی، زبان تکفیر و منع و تحریم و ... بود، یکی از الزامات مهم گفتگو به حساب می‌آید.

آن گفتگو‌هایی که در بیت الحکمه‌ها شکل گرفت و در انتقال فرهنگ یونانی و ایرانی به ما منتقل شد، با نمونه‌های ایرانی پیش از خودش متفاوت بود. مرحوم محمدرضا حکیمی در کتاب دانش مسلمین خود به نمونه‌های موفقی از این کار‌ها چه در مصر یا عراق و چه در ایران اشاره کرده است

این نمونه‌ها را نباید فقط رفت و از تاریخ قرن اول و دوم استخراج کرد. به‌طورکلی می‌توانم بگویم که در سنت ایرانی و اسلامی ما چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام، منابع ارزنده‌ای وجود دارد، کما اینکه کلیله‌ودمنه ریشه در قبل از اسلام دارد که می‌شود از این‌ها نتیجه گرفت نوع گفتگو-حتی وقتی تاکیدم بر روی گفتگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها هم بود می‌گفتم-چقدر با آن چیزی که ما با دنیای پیرامون خودمان برخورد می‌کنیم، تفاوت دارد. آن گفتگو‌هایی که در بیت الحکمه‌ها شکل گرفت و در انتقال فرهنگ یونانی و ایرانی به ما منتقل شد، با نمونه‌های ایرانی پیش از خودش متفاوت بود. مرحوم محمدرضا حکیمی در کتاب دانش مسلمین خود به نمونه‌های موفقی از این کار‌ها چه در مصر یا عراق و چه در ایران اشاره کرده است.

اگر می‌خواهیم برنامه مطالعاتی و گفتگو داشته باشیم، الزام مهمش این است که تبار گفتگو را در جامعه خودمان، در آیین خودمان و در فرهنگ خودمان استخراج کنیم. حتی در شیوه‌های مختلفی که مُهر زمان هم به آن خورده است. من به‌عنوان کسی که دغدغه‌ام امروزه بیشتر ارتباطات است، می‌گویم که به این پرسش پاسخ دادم که چرا در ایام نوروز ارتباطات و گفتگو ممکن‌تر می‌شود؟ به خاطر اینکه نوروز-هم در شکل اسطوره‌ای آن و هم در شکل سنتی، هم در شکل مدرن و هم در شکل بسا مدرن آن- قابلیت‌های گفت‌وگویی را در دل خود دارد. چون گفتگو الزامات و پیش‌نیاز‌هایی دارد که آن پیش‌نیاز‌ها غیر از آزادی، غیر از تشخص، و غیر از اندیشیدن که آقای شفیعی کدکنی به آن اشاره می‌کند، به امید داشتن، معطوف به نتیجه بودن، حاصل داشتن یا نداشتن نیز مربوط است. همه این‌ها پدیده‌هایی است که ما برای گفتگو به آن نیاز داریم و طبیعتاً کشف نمونه‌هایی از آن در مطالعه تاریخی و تطبیقی خیلی مهم است.

در سفری که با آقای خاتمی به مصر رفته بودم- البته زمانی که ایشان رئیس‌جمهور نبود و آخرین سفر هم به خارج از کشور بود و بعدازآن دیگر ممنوع شد- آن زمان محمدحسین الهیکل زنده بود و خوب می‌دانید ایشان از چهره‌های شاخص جهان عرب روزنامه‌نگاری که وقتی‌که مطلبی را در هر روزنامه‌ای می‌نوشت تیراژ آن روزنامه تغییر پیدا می‌کرد. هیکل، آقای خاتمی و حدود شاید بیش از شصت نفر از متفکران آن روز مصر را به جایی بیرون از قاهره دعوت کرده بود. او می‌خواست گفت‌وگویی میان این افراد انجام بگیرد، باغ خیلی باصفایی بود. خودش می‌گفت که هر گیاهی که در مصر هست سعی کرده در آن باغ بیاورد. خودش هم در آستانه نودسالگی خیلی سرحال بود. آدم فکر می‌کند اگر باغ زیبایی داشته باشد می‌تواند عمرش بیشتر باشد. از ساعت نه و ده صبح این گفتگو شروع شد و تا ساعت چهار و پنج بعدازظهر ادامه یافت. کسانی که به آنجا دعوت‌شده بودند، گرایش‌های خیلی متفاوتی داشتند. هیکل خودش از ملّیون مصر و از طرفداران ناصر بود. از مسلمان‌ها دعوت کرده بود، چند نفر از نمایندگان اخوان المسلمین بودند. آن زمان، زمان مبارک بود و درواقع اعتراضات مصر هنوز شکل نگرفته بود. حتی از مارکسیست‌ها بودند، از کانون نویسندگان و هنرمندان آن‌ها و از گرایش‌های مختلفی بودند. سوال‌ها و گفتگو‌هایی با آقای خاتمی داشتند، بیشتر بر سر نسبتِ بینِ ایران و جهان عرب، اسلام و غرب و امکان و امتناع گفتگو بین آن‌ها. گفتگو‌های جالبی بود. ظهر شد جمعه بود. آن چهار نفر که از اخوان بودند رفتند و نماز جمعه خود را خواندند و برگشتند، کسان دیگری بودند که خب حتی مذهبی هم نبودند. خب تصور من این بود که بالاخره هیکل به ناصر نزدیک بوده و ناصر کسی بوده که سید قطب از رهبران اخوان المسلمین را اعدام کرده است؛ و چطور می‌شود طرفداران اخوان المسلمین به دعوت هیکل پاسخ مثبت داده‌اند و خیلی دوستانه باهم صحبت می‌کنند. از متفکر مصری سؤالم را پرسیدم، گفت که این سؤال شما را می‌فهمم. این سؤال شما خیلی ایرانی است و برای ما مصری‌ها این خیلی سؤال نیست! به خاطر اینکه تفکر ایرانی دوگانه است. یا این‌طرفی یا آن‌طرفی هستید. ولی در اینجا می‌خواهم بگویم که نه! ما حتماً این دوگانه را نداریم. طه حسین به لحاظ سیاسی لیبرال است، ولی به لحاظ مذهبی کتاب علی و فرزندانش (علیا و بنوه) را نوشته است؛ و عَقّاد به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک مارکسیست، اما کتابی را درباره نهضت کربلا نوشته است؛ و بعد اشاره کرد به اینکه وقتی نجیب محفوظ نویسنده معروف مصری که یکی از نویسندگان لائیک هم بود. توسط افراطیون مصری ترور شد. شیخ محمد غزالی که از علمای الازهر و آدم متفکری بود رفت به عیادت او و بعد از عیادتش مصاحبه‌ای کرد و گفت من با خیلی از اندیشه محفوظ انتقاد دارم، اما ترورش را حتماً محکوم می‌کنم و او را نویسنده بزرگی هم می‌دانم. این یعنی همان تضلع و همان چندوجهی که گفتم.

او گفت البته نجیب محفوظ هم گفته بود که از مسجد رأس الحسین جنازه‌اش را تشییع کنند. مطالعه تطبیقی یعنی پرداختن به همین سوژه‌ها. اینکه ببینیم در کجا‌ها و چگونه چنین نمونه‌های موفقی هم بوده‌اند که به دیگریِ خودشان احترام بگذارند، از دیگری خودشان بهره بگیرند، از نتیجه فکری خودشان و این باعث غنای فکری آن‌ها هم شود.

چه موانعی بر سر راه گفتگو وجود دارد؟

طبیعتاً اولین مانعی که در سر راه گفتگو به چشم می‌خورد، مانع سیاسی است ولی تمام مانع نیست. چون گفتم که لازمه گفتگو آزادی است، و لازمه آزادی درواقع قبول داشتن آن در نظام سیاسی، و به رسمیت شناختن حقوق اساسی شهروندان، حقوق دیگران، حقوق اقلیت‌ها، حقوق قومیت‌ها حقوق جنسیت‌ها حقوق نسل‌ها و حقوق طبیعت این‌ها همه انواع حقوقی هست که در بحث آزادی که از آن حرف می‌زنیم از سیاست شروع می‌شود و بلافاصله به حقوق ورود پیدا می‌کند و می‌رسد به عرصه فرهنگ و حتی اقتصاد. چون بسیاری از منازعات، بسیاری از به حاشیه رانده شدن‌ها و دور افتادن از کانون از مرکز، دلیلش فقر، تبعیض و فساد است. این‌ها همه دلایلی است که در آنجا شکل می‌گیرد پس اگر خواسته باشیم که بگوییم موانع گفتگو را از کجا شروع کنیم، اول در سیاست و بیشتر به چشم می‌خورد ولی فقط آنجا نیست بلکه آنجا بیشتر دیده می‌شود آنجا آن نوک کوه یخ است که در سیاست دیده می‌شود باید در فرهنگ و در اجتماع و در اقتصاد هم دید. اینکه چقدر ما گفتگو را امری جدی می‌گیریم چقدر آن را منجر به حل کردن مسئله می‌بینیم. هرچقدر پر است ادبیات ما، حتی فرهنگ‌عامه ما از آن چیزی که «صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند براثر صبر نوبت ظفر آید»، ولی فرقی نمی‌کند در صف سوارشدن بر تاکسی‌سرویس این را خواسته باشیم یا در دانشگاه یا در میدان سیاست ببینم، می‌بینیم که کسی که معمولاً راه‌حل‌های سریع‌تر از گفتگو که همان دعوا و منازعه و یقه گرفتن در آنجا هست که می‌بینیم به آن بیشتر روی می‌آورند.

تصور من این بود که بالاخره هیکل به ناصر نزدیک بوده و ناصر کسی بوده که سید قطب از رهبران اخوان المسلمین را اعدام کرده است؛ و چطور می‌شود طرفداران اخوان المسلمین به دعوت هیکل پاسخ مثبت داده‌اند و خیلی دوستانه باهم صحبت می‌کنند. از متفکر مصری سؤالم را پرسیدم، گفت که این سؤال شمارا می‌فهمم. این سؤال شما خیلی ایرانی است و برای ما مصری‌ها این خیلی سؤال نیست! به خاطر اینکه تفکر ایرانی دوگانه است. یا این‌طرفی یا آن‌طرفی هستید

پس موانع گفت‌وگو را باید احصاء کرد. موانعی که هم بینشی، ساختاری، نهادی و رفتاری است. در بینش باید گفتگو را امر درستی بدانیم. تحمل این کار خیلی ساده‌ای نیست، اگر ما امروز در جامعه از نهاد‌های ضد گفت‌وگویی یا غیر گفت‌وگویی، در آموزش، سیاست، فرهنگ یا خانواده یعنی به آنجا‌هایی اشاره می‌کنیم که مکانیزم‌های حل اختلاف را برنمی‌تابد و به‌جای مکانیزم‌های حل اختلاف یک‌سویه کردن یا به تعبیر آن مصری: «یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ. یا او سرما به دار سازد آونگ. این‌گونه فکر می‌کنیم» را می‌پذیرد.

چه نسبتی میان توسعه و گفتگو وجود دارد؟

من رساله‌ای در مورد گفتگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها دارم. در آنجا حرف من این بود که جهان به سمت گفتگو رفته است و استدلال من این بود که در سه دهه پایانی قرن بیستم به دلیل توسعه فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی امکان گشوده شدن جوامع به همدیگر فراهم‌شده است. یعنی در حقیقت بعد از شکل‌گیری جامعه شبکه‌ای است و به این اعتبار است که، چون جهان ارتباطی کمتر فروبسته مانده، می‌توان عرصات جدیدی را گشود. به همین دلیل زبان جوامع هم به گفتگو نزدیک شد. برای این کار یک تحلیل گفتمانی کردم و متون یونسکو را مورد توجه قرار دادم (توجه‌م به این متن از آن باب بود که متون یونسکو و سازمان‌های بین‌المللی فرهنگی‌تر است، از رهگذر این متون بهتر می‌شود زبان را دنبال کرد) متنی که در این سه دهه قرن پایانی قرن بیستم تدوین شده و چه تغییری در گفتمان‌های رسمی یونسکو ایجاد کرده است. آنجا به این نتیجه رسیدم؛ عملا از پایان جنگ جهانی دوم تا دهه هفتاد، گفتمانِ مسلط، گفتمان توسعه است و توسعه به مفهوم عمدتاً اقتصادی‌اش-به مفهوم بالا بردن ظرفیت‌های سرمایه‌ای و مادی- است. اما این گفتمان با یک تفسیر اقتصادی از توسعه همراه است. بیشتر الگوی خطی را با یک روایت تک ذهنی مونولوگ نمایندگی می‌کند، دولت ملت‌ها را بازیگر اصلی می‌داند و نظم بین‌المللی را بر اساس سلسله‌مراتب عمودی تعریف می‌کند. اما از دهه هفتاد به بعد از نیمه اول دهه هشتاد گفتمان یونسکویی گرایش به گفتمان گفتگو را نشان می‌دهد. این نظم گفتمانی بیشتر در مفهوم فرهنگ متکی است. تکثر حوزه فرهنگی را بیشتر از گفتمان اول برمی‌تابد، تکثرگراست، چند ذهنی است و کمتر عمودی و بیشتر ارتباطات متکی بر ارتباطات افقی است. اگرچه هنوز دولت و ملت‌ها بازیگران اصلی‌اند در نظم بین‌المللی، ولی چرخشی هم پیدا می‌کند به سمت نهاد‌های مدنی و شبکه‌ها، و گفتمان سوم به‌اصطلاح چرخش است به‌سوی گفتگو با خصلت عموم بشری، گفت‌وگویی هست که بر روی مسائل مشترک جهانی، بر روی بیم و امید‌های عام انسان، بر روی مسئله اقلیم، بر روی مسئله محیط‌زیست، روی مسئله صلح تکیه‌دارد؛ و از اتکایش به دولت و ملت‌ها کم می‌شود؛ و بشریت به مفهوم عام آن به واحد‌های کوچک‌تر مثل جامعه مدنی یا تمدن‌ها تکیه می‌کند؛ و این چرخش گفت‌وگویی نشان می‌دهد که به‌اصطلاح هرچه ما ابعاد توسعه را بیشتر می‌کنیم یعنی از ابعاد مادی جلوتر می‌آییم و توسعه را متکی می‌کنیم بر ظرفیت‌های معنوی، بر ظرفیت فرهنگی، به گفتگو هم بیشتر نزدیک می‌شود. یکی از مهم‌ترین نتایج این رصد و تحلیل این است، هر جامعه‌ای که به دنبال توسعه می‌رود، باید قدرت ارتباطی خود را بالا ببرد. قدرت ارتباطی افراد در خانواده، قدرت ارتباطی نسل‌ها با همدیگر، قدرت ارتباطی جامعه با حکومت، قدرت ارتباطی حکومت با جامعه، قدرت ارتباطی خرده‌فرهنگ‌ها و فرهنگ‌ها، قدرت ارتباطی اقوام و جامعه بزرگ‌تر، قدرت ارتباطی نخبگان با جامعه، این توان‌ها باید در جامعه افزایش پیدا کند تا امکان توسعه فراهم شود.

مواجهه نسل‌ها در ایران به سوی مقصرپنداری می‌رود

ما به علت شتاب تغییرات اجتماعی-چون می‌دانید که تغییرات نسلی فقط تغییرات جمعیتی نیست که ما بگوییم، چون جمعیت جوان می‌شود، چند درصد از جمعیت جامعه ما جوان است- همراه با شتابندگی آموزش، همراه با شتابندگی سطح مشارکت، و همراه با شتابندگی سطح خواسته‌ها و مطالبات همراه است، با نسل‌های مختلفی در جامعه مواجهیم. تحقیقاتی که در ایران انجام‌گرفته است نشان می‌دهد مواجهات نسلی از مواجهات طبیعی به مواجهات مخاطره‌آمیز تبدیل‌شده است. یعنی نسل‌ها بر پایه‌ی دیگری فرض کردن نسل دیگر، نسل امروز نسل دیروز را مقصر وضعیت خودش می‌داند و بالعکس؛ و نسل دیروز نسل امروز را؛ و به همین دلیل این قطبی شدن این پولاریزه شدن یا دوگانه شدن درواقع یک‌شکل و یک سرشت ضد گفت‌وگویی یا غیر گفتگویی نیز شکل گرفته است. به همین دلیل است که حتماً ضرورت دارد گفتگوی بین نسلی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ضرورت‌های جلوگیری از زوال همبستگی اجتماعی و برای تقویت همبستگی اجتماعی تقویت شود. چون گفتگو محل تقاطع و تلاقی آرمان‌های اجتماعی نسل‌هاست. باید جلوی این انقطاع و مقصرپنداری را گرفت. این گفتگو البته زبان و وجوه ممیزه خود را می‌طلبد که در اینجا فرصت اشاره به آن‌ها وجود ندارد. اما فراهم آوردن مکان‌ها و امکان‌های گفتگو -که ساده‌ترینش از پاتوق‌ها بگیرید تا نهاد‌های آموزشی، تا نهاد‌های سیاسی، تا نهاد‌های اجتماعی است- و وجود نهاد‌ها در کنار آن بینش یا فرهنگی که برای گفتگو لازم است، یکی از مهم‌ترین ضرورت‌های جامعه ایران به حساب می‌آید.

بهترین راه گفتگو است. اما خب این بهترین راه، فقط یک راه نیست. گفتگو یعنی به راه انداختن نشریاتی با عنوان گفتگو، گفتگو یعنی اینکه احیای مکان‌هایی مثل هایت پارک در لندن که هر کسی یک چهارپایه‌ای بگذارد، هرچه می‌خواهد دل تنگش بگوید! گفتگو مختص نشستن دو نفر در شبکه چهار تلویزیون نیست! گفتگو نیازمند یاری گرفتن از هنر، ادب و علم است. برای پیش بردن گفتگو سعی کنیم از گفتگو‌های جعلی و شبه گفتگو‌ها فاصله بگیریم. وگرنه گفتگو به ضد خودش تبدیل شده و منجر به بسط یک نوع تحکم گویی و به تعبیری اسکات خصم در یک‌شکل گفت‌وگویی می‌شود.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha