هوا‌های نفسانی و راه‌های مبارزه با آن؛
از نظر قرآن کریم نفس دارای مراتبی است. پایین‌ترین مرتبه نفس، نفس اماره، یعنی نفسی که به بدی‌ها امر می‌کند، گفته می‌شود. در نتیجه می‌توان گفت: هوا به معنای خواسته است و پیروی از هوای نفس؛ یعنی تبعیت از خواسته‌های افراطی نفس اماره.‌

به گزارش «سدید»؛ در نوشتار پیش رو چیستی هوا‌های نفسانی، ماهیت نفس اماره و نقش آن در گمراهی انسان و نیز راه‌های مبارزه با تمایلات نفس براساس آیات قرآن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این مطلب از سایت پرسمان برگزیده شده است.

مفهوم‌شناسی هوا و هوس
زیاده‌روی در غرایزی مانند شهوت و غضب و میل نفس و خواهش دل به کامروایی و گناه را هوا و هوس نامند. از نظر فلسفی نفس شانی از روح انسان است که تامین‌کننده نیاز‌های طبیعی و مادی آدمی است. مدیریت قوای نفسانی مانند شهوت و غضب، تن و جنبه‌های دنیوی انسان به عهده نفس است. در مدیریت نفسانی طبیعت انسان، غرایز نقش بسزایی دارند و نفس با استفاده از غرایز، کشور تن آدمی را اداره می‌کند. اما در اغلب موارد به دلیل افزون‌خواهی نیرو‌های نفسانی و تمایل به افراطی‌گری، آدمی دچار شهوت و غضب مفرط و خواسته‌های افراطی در راستای کامیابی و لذت‌طلبی و راحت‌خواهی می‌شود که به آن هوای نفس اطلاق می‌شود.
یک بطری ابتدا هوا دارد و وقتی شما در آن آب می‌ریزید، به هر مقدار که آب وارد آن می‌شود، هوایش خالی می‌گردد. انسان نیز مانند بطری‌ای می‌ماند که ابتدا با هوا و نفسانیت پرشده است و باید در طول عمر با خود‌سازی، خود را از خدا پر کند تا هوایش خالی شود.


از نظر قرآن کریم نفس دارای مراتبی است. پایین‌ترین مرتبه نفس، نفس اماره، یعنی نفسی که به بدی‌ها امر می‌کند، گفته می‌شود. در نتیجه می‌توان گفت: هوا به معنای خواسته است و پیروی از هوای نفس؛ یعنی تبعیت از خواسته‌های افراطی نفس اماره.‌
می‌توان گفت هوای نفس به هر عمل و رفتار ظاهری و باطنی گفته می‌شود که در جهت مخالف خواسته و اراده خداوند متعال باشد. ما یک خواسته‌هایی داریم و خداوند هم خواسته‌هایی. اگر خواسته ما مطابق خواسته خدا نباشد، می‌شود هوای نفس و خواسته‌های نفسانی. غفلت ازیاد خدا، فراموش کردن نعمت‌ها، نیکی‌ها، حکومت و اقتدار الهی و خودخواهی و پیروی از شیطان و شیطان‌صفتان، افراط و تفریط در اعمال و رفتار، برخی از مصادیق پیروی از هوای نفس است.


خطر هوای نفس
انسان در ابتدا حیوانی بیش نیست، حیوانی که نفخه روح الهی در او هست و استعداد انسان شدن و تعالی روح را دارد و می‌تواند آن‌قدر به خدا نزدیک شود که به مقام ولایت تکوینی برسد، یعنی چشم و گوشش خدایی شود و امور غیرعادی را ببیند و بشنود و اراده و قدرتش نیز مظهر اراده و قدرت خدا شود و کار‌های خارق العاده از او صادر شود؛ کار‌هایی که از عهده بشر‌های معمولی بر نمی‌آید. انسان اگر از حیوانیت خود صعود کند و به مقام انسانیت برسد، از علم لدنی و قدرت الهی برخوردار می‌شود.
این استعداد در تمامی انسان‌ها وجود دارد، اما تنها عده بسیار کمی در این مسیر موفق می‌شوند، دلیلش هم مانعیت نفس است. خطر نفس برای انسان به‌قدری زیاد است که در روایات بسیاری آن را اعدی عدو، یعنی بزرگ‌ترین دشمن انسان معرفی کرده‌اند.


انسان به انسانیت نمی‌رسد مگر اینکه از نفس خود عبور کند و هوای نفس خود را منکوب نماید. حتی شیطان از راه نفس به انسان نفوذ می‌کند، اگر کسی نفس خود را اصلاح و تهذیب کند از شر شیطان هم در امان می‌ماند، ولی اگر نفس خود را تهذیب نکند، دائما در معرض هجوم شیاطین خواهد بود، بنابراین ما برای رسیدن به کمال انسانی و الهی خود، فقط یک مانع بزرگ بر سر راه داریم و آن نفس است. نفس است که نمی‌گذارد انسان به سعادت حقیقی خود برسد. نفس همواره آدمی را به بدی و افراط و تفریط فرمان می‌دهد و اگر بر او مسلط شود به طور کامل عقلانیت را از او سلب و راه انسان شدن را به روی آدمی سد می‌کند.


نفس، انسان را حیوان می‌خواهد و نمی‌گذارد آدمی از حیوانیت عبور کند. بیشتر مردم، چون گرفتار نفسند استعداد‌های انسانی‌شان ظهور نمی‌کند. البته گاهی نفس، انسان را از حیوانات نیز پست‌تر می‌کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: برخی انسان‌ها را گمان می‌کنی که می‌شنوند یا عقل دارند، ولی جز این نیست که آن‌ها مانند حیوانات هستند بلکه از آنان هم گمراهتر و پست ترند. (فرقان، ۴۴)


عاقبت تبعیت از هوای نفس
خداوند در قرآن کریم برای رهایی بشر از گرفتار شدن در منجلاب زشتی و هوا‌های نَفْسانی، سرانجام تبعیت از نَفْس امّاره را قرار گرفتن در دوزخ و دوری از رحمت خویش بیان کرده است تا انسان در پرتو شناخت عاقبت اطاعت از نَفْس، هویت انسانی خویش را لکّه‌دار نکند و در مقام غلبه بر نَفْس برآید، چرا که بدترین ضرر و خسارت برای نوع بشر آن است که سرمایة وجودی خویش را از دست بدهد: «.. بگو: زیانکاران واقعى آنانند که سرمایة وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده‌اند. آگاه باشید که زیان آشکار همین است». (الزّمر، ۱۵)
در بعضی از آیات سرانجام تبعیت از نَفْس امّاره ذکر شده است؛ به‌طور مثال می‌فرماید: «امّا آن کسى که طغیان کرده و زندگى دنیا را مقدّم داشته، مسلّماً دوزخ جایگاه اوست». (النّازعات، ۳۹ ـ ۳۷)
در آیة دیگر هلاکت بلعم باعورا را نتیجة هوا پرستی بیان کرده و فرموده: «و اگر مىخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانش‌ها) بالا مىبردیم؛ لکن او به پستى گرایید و از هواى نَفس پیروى کرد...». (الأعراف، ۱۷۶)
بالأخره در آیة دیگری هوا پرستی را منشأ گمراهی دانسته و فرموده: «(ای موسی) اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهاى خود پیروى مى کنند! و آیا گمراه‌تر از آن کس که پیروى هواى نَفْس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته، کسى پیدا مىشود؟!...». (القصص/۵۰)
در آیه دیگری شدت تعارض میان پیروی از هوای نفس و هدایتی که انبیا می‌آورند تا آنجا که به تکذیب و قتل انبیا می‌انجامد مورد یادآوری قرار گرفته، می‌فرماید: «پس آیا هرگاه پیامبری به سوی شما چیزی را که نفستان نمی‌خواهد، بیاورد، استکبار می‌ورزید؟ سپس گروهی را تکذیب می‌کنید و گروهی را می‌کشید؟». (بقره، ۸۷)
در مقابل، در مورد کسانی که با هوای نفس خود به مبارزه برمی خیزند می‌فرماید: «و، اما آن کس که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از خواسته‌ها بازداشـت، پس حـقاً بهشت پناهگاه اوست». (نازعات، ۴۰ و ۴۱)


تعارض هوای نفس و هدایت انسان
برخی آیات قرآن پیروی هوای نفس را در تعارض با هدایت در راه خدا دانسته و می‌فرماید: «در میان مردم بحق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد». (ص، ۲۶) و نیز می‌فرماید: «اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوس‌های خود پیروی می‌کنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته، کسی پیدا می‌شود؟». (قصص، ۵۰)
شدت تعارض میان پیروی از هوای نفس و هدایتی که انبیا می‌آورند تا آنجا که به تکذیب و قتل انبیا می‌انجامد مورد یادآوری قرار گرفته، می‌فرماید: «آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی برخلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید)؛ پس عده‌ای را تکذیب کرده و جمعی را به قتل رساندید؟!» (بقره، ۸۷)


نقش نفس در گمراهی عقل انسان
یکی از لغزشگاه‌های اندیشه از نظر قرآن کریم میل‌ها و هوا‌های نفسانی است. انسان در تفکرات خود اگر بی‌طرفی خود را نسبت به نفی یا اثبات مطلبی حفظ نکند و میل نفسانی‌اش به یک طرف باشد، خواه‌ناخواه و بدون آنکه خودش متوجه شود عقربه فکرش به جانب میل و خواهش نفسانی‌اش متمایل می‌شود، از این رو قرآن هوای نفس را مانند تکیه بر ظن و گمان، یکی از عوامل لغزش می‌شمارد. خداوند در سوره النجم می‌فرماید: «پیروی نمی‌کنند مگر از گمان و از آنچه نفس‌ها خواهش می‌کنند». (نجم، ۲۳)
یکی از حالات و قوائی که در عقل عملی انسان یعنی در طرز تفکر عملی انسان که مفهوم خوب و بد و خیر و شر و درست و نادرست و لازم و غیرلازم و وظیفه و تکلیف و اینکه الان چه باید بکنم و چه نباید بکنم و این‌گونه معانی و مفاهیم را بسازد تأثیر دارد، طغیان هوا و هوس‌ها و مطامع و احساسات لجاج‌آمیز و تعصب‌آلود و امثال این‌ها است، زیرا منطقه و حوزه عقل عملی انسان به دلیل اینکه مربوط به عمل انسان است همان حوزه و منطقه احساسات و تمایلات و شهوات است. این امور اگر از حد اعتدال خارج شوند و انسان محکوم این‌ها باشد نه حاکم بر اینها، در برابر فرمان عقل فرمان می‌دهند، در برابر ندای عقل و وجدان فریاد و غوغا می‌کنند، برای ندای عقل حکم پارازیت را پیدا می‌کنند، دیگر آدمی ندای عقل خویش را نمی‌شنود، در برابر چراغ عقل گرد و غبار و دود و مه ایجاد می‌کنند، دیگر چراغ عقل نمی‌تواند پرتوافکنی کند. پس این‌گونه هوا‌ها و هوس‌ها اگر در وجود انسان باشند، تأثیر عقل را ضعیف می‌کنند، اثر عقل را خنثی می‌کنند و به تعبیر دیگر این هوا و هوس‌ها با عقل آدمی دشمنی می‌ورزند.


امام صادق (ع) فرمود: «الهوی عدو العقل»؛ هوا و هوس دشمن عقل است. (مصباح الشریعهًْ، باب ۳۸، ص ۲۲۳) پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»؛ بالاترین دشمنان تو همان نفس اماره و احساسات سرکش تو است که از همه به تو نزدیک‌تر است و در میان دو پهلویت قرار گرفته است. (بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۶۴) علت اینکه این دشمن بالاترین دشمنان است واضح است، زیرا دشمن عقل است که بهترین دوست انسان است و رسول اکرم (ص) فرمود: «صدیق کل امرء عقله»، دوست واقعی هر کس عقل او است. (همان)
صائب تبریزی می‌گوید:
بستر راحت چه اندازیم بهر خواب خوش
ما که، چون دل دشمنی داریم در پهلوی خویش
انواع مردم و خواسته‌های نَفْسانی
اصولاً مردم در برابر خواسته‌های نَفْسانی به چند دستة زیر تقسیم می‌شوند:
دستة اوّل مردمی هستند که به دلخواه خود عمل می‌کنند و چیزی مانع آنان نمی‌شود. اینان همواره به دنبال لذایذ مادّی هستند و زندگی دنیا را بر آخرت برتری می‌دهند. قرآن کریم دربارة این دسته از مردم می‌فرماید: «.. واى بر کافران از مجازات شدید (الهى)، همان‌ها که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح
مى دهند...» (ابراهیم، ۲ و ۳)
اینکه انسان به دنبال مادّیات و تمایلات نَفْسانی است و نمی‌خواهد از آن‌ها دست بردارد، خود منشأ کفر است. دین می‌گوید از این خواسته‌هایت دست بردار و، چون انسان نمی‌خواهد از آن‌ها کناره‌گیری کند، لذا دین را نمی‌پذیرد تا به راحتی هر عملی را مرتکب شود. پس این دسته از انسان‌ها برای تمایلات نَفْسانی حدّ و مرزی نمی‌شناسند، چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: «انسان مى‌خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند!». (القیامهًْ، ۵)
دستة دوم کسانی هستند که برای خواسته‌هایشان حدّ و مرزی می‌شناسند، سعی می‌کنند از محرّمات اجتناب کنند، ولی از برآورده ساختن خواسته‌های نَفْسانی، نظیر مکروهات، مشتبهات و محلّلات خودداری نمی‌کنند. در میان این دسته، عده‌ای از کبائر اجتناب می‌کنند و گاهی مرتکب صغائر می‌شوند و گروهی کبائر را نیز مرتکب می‌شوند. برخی از این افراد بلافاصله پس از گناه توبه می‌کنند و برخی دیگر توبه نمی‌کنند و بر گناه خود اصرار می‌ورزند، ولی به هر حال همة این افراد سعی و اهتمام دارند که تا حدودی محرّمات را ترک کنند.
دستة سوم کسانی هستند که اصل را بر مخالفت با هوای نَفْس قرار می‌دهند، مگر در مواردی که رضای خداوند در موافقت نَفْس است، آن هم به جهت رضای خدا نه جهت پیروی هوای نَفْس. اصل در زندگی آن‌ها این است که هرچه دلشان می‌خواهد، انجام ندهند و در هر کار، معیار را رضایت خدا قرار می‌دهند. البتّه این دسته نیز دارای مراتب می‌باشند و شاید اختلاف مراتب به بی‌نهایت میل کند (راهیان کوی دوست، مصباح یزدی، انتشارات مؤسّسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص ۱۲۳)


ضرورت و اهمیت مبارزه با نفس
هدف بعثت انبیاء الهی بندگی خدا و مبارزه با نفس بوده است: «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که (بگوید): «خداى یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید...» (النّحل، ۳۶)
در این آیه فلسفة مشترک بعثت پیامبران، عبودیت و بندگی آدمی خوانده شده است. روشن است که عبودیت وقتی تحقّق می‌پذیرد که آدمی از خواسته‌های نَفْسانی و طاغوت اجتناب کند، چنان‌که در ادامة آیه به ضرورت اجتناب از طاغوت (درونی و بیرونی) تصریح کرده است.
قرآن در جای دیگر می‌فرماید: «او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن‌ها مىخواند و آن‌ها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى آموزد...» (الجمعه، ۲)
در این آیه یکی از اهداف بعثت پیامبر اسلام (ص) را تزکیة نَفْس آدمی بیان کرده و آن را بر تعلیم مقدم داشته است. باز می‌فرماید: «هر کس نَفْس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده است و کسی که آن را در زیر هوا و هوس مدفون کرده زیانکار شده است» (الشّمس ۱۰، ۹). در این آیه بعد از ذکر یازده قَسَم، راه اساسی رسیدن به رستگاری، تزکیه نفس و فارغ شدن از هوا‌های نفسانی ذکر شده است.


در روایات نیز آمده است: عَنْ أَبِی‌عَبْدالله (ع): إِنَّ النَبِی (ص) بَعَثَ سَرِیهًًْ فَلَمَّا رَجَعُوا، قَالَ مَرْحَباً بِقَومٍ قَضُوا الْجِهَادُ الْأَصْغَرِ وَ بَقِی عَلَیهِم الْجِهَادُ الْأَکْبَرِ. قِیلَ یا رَسُولَ اللهِ (ص) مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرِ؟ قَالَ: جِهَادُ النَّفْسّ؛ امام صادق (ع) فرمود: پیامبر (ص) گروهی از مسلمانان را به جهاد فرستاد. هنگامی که بازگشتند، فرمود: آفرین بر گروهی که جهاد اصغر را انجام دادند، ولی وظیفة جهاد اکبر بر آن‌ها باقی مانده است. عرض کردند:‌ای رسول خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نَفْس». (بحارالأنوار، ج ۱۹، ص ۱۸۲)
حضرت علی (ع) فرموده است: «المُجَاهِدُ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ: مجاهد واقعی کسی است که با هوس‌های سرکش نَفْس خود بجنگد». (الفصول‌المهمهًْ، ج ۲ ص ۲۱۴)
از مجموع سه آیه و دو روایت این مطلب استفاده می‌شود که مقابله با نَفْس (امیال نَفْسانی) دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای است و راه رستگاری آدمی و فلسفة بعثت مشترک پیامبران، تهذیب نَفْس بشمار می‌رود.


روش مبارزه با نفس
۱- شناخت دقیق نفس و انواع وسوسه‌های آن
یکی از روش‌های مبارزه با نفس، شناخت دقیق آن است. یعنی انسان در نوع وسوسه‌های نفس خود دقت کند و این به نوعی خودشناسی و تمرکز در درون نیاز دارد. بیشتر کسانی که در این مسیر نیستند از این موضوع غفلت دارند و حیله‌های نفس را نمی‌شناسند و این خود نوعی جهل بسیار خطرناک است. نفس و هوای نفس، آنان را به سختی در اختیار خود می‌گیرد و به هر کجا که بخواهد می‌کشاند در حالی که آن‌ها کاملا غافلند و نمی‌دانند که تحت سلطه نفس و دشمن‌ترین دشمنان انسان قرار دارند و معلوم است که اگر کسی اختیار زندگی خود را به دست دشمن بدهد چه می‌شود و چه سرنوشت بدی پیدا می‌کند.
مصادیق و موارد غلبه نفس بر انسان فراوان است، گاهی انسان می‌خواهد کار خوبی انجام دهد، در همان زمان که می‌خواهد تصمیم بگیرد، احساس می‌کند نیرویی در درون او را از آن کار خیر به بهانه‌های مختلف منع می‌کند و خطرات خیالی آن را به او گوشزد می‌نماید و از انواع حیله‌ها استفاده می‌کند تا شما را از کار منصرف کند و نیز گاهی انسان می‌خواهد از کار شر وبدی خودداری کند باز سروکله نفس اماره پیدا می‌شود و دائم در درون او تحریک ایجاد می‌کند و کاری می‌کند که او را به آن کار بد و گناه آلوده کند.
شناخت این موارد و دقت در آن‌ها به ما کمک فراوانی می‌کند تا به صورت آگاهانه فریب نفس را نخوریم و کورکورانه از آن تبعیت نکنیم.
۲- پیروی از عقل و هدایتگری آن
ملاک هوای نفس این است که غریزه کور و مرزناشناس ارضا شود و نقطه مقابلش این است که هنگام ارضای غریزه، عقل به کار گرفته شود.
هر آن کس که زمام او به دست نفس اماره است، غرایز، او را راهبری می‌کنند و وی چشم و گوش بسته و بی‌توجه به ماورای خواسته‌های غریزی خود از آن‌ها پیروی می‌کند، چنین کسی در مقام نفس اماره تا ابد باقی می‌ماند و چنان‌که خداوند فرموده است: «أَخْلَدَ إِلَی الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ؛ او به امور ناچیز مادی و لذت‌هایِ زودگذرِ دنیایی تمایل پیدا کرد واز هوای نفسش پیروی کرد». (اعراف، ۱۷۶)
پس می‌توان در یک عبارت کلّی چنین گفت که اگر از میل‌های غریزی و کشش‌های کور که فقط ارضای خود را می‌خواهد و بس، پیروی کردیم، بدون آنکه فکر کنیم نتیجه بعدی آن، چه می‌شود و غرض ما صرفاً لذّات آنی باشد، این هوای نفس است؛ اما اگر تأثیر آن را در روح و سرنوشت خویش و رابطه با خدایمان مورد توجه و دقت قرار دادیم و سپس تصمیم گرفتیم، عمل به چنین تصمیمی دیگر پیروی از نفس و هوای نفس نخواهد بود؛ چون در این صورت، انگیزه ما فقط غریزه نیست؛ چراکه محاسبه کرده‌ایم و با دقت در نتیجه و آینده کار، راه خویش را برگزیده‌ایم و چنان‌که نتایج سوئی بر آن بار می‌شد، به آن کار دست نمی‌زدیم.
به سخن دیگر ملاک هوای نفس این است که غریزه کور و مرزناشناس ارضا شود و نقطه مقابلش این است که هنگام ارضای غریزه، عقل به کار گرفته شود؛ بنابراین برای آنکه ما به آنچه می‌دانیم ایمان بیاوریم، باید خویشتن را از قید هوای نفس رها سازیم؛ یعنی بر اساس بینش صحیح و آینده‌نگری و مقایسه و سنجش و گزینش راه بهتر، تصمیم بگیریم.
۳- مقاومت و ایستادگی و صبر در مقابل خواسته‌های نفس
آدمی در انجام هر کاری نیاز به اراده و همّت عالی دارد، به‌خصوص برای غلبه بر نَفْس امّاره، وجود اراده در انسان ضروری است. در واقع، آدم صابر کسی است که دارای اراده است: «.. و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته‌تر است؛ زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است». (آل‌عمران، ۱۸۶)
علاوه‌بر وجود اراده در آدم صابر، خداوند وعده داده است که با صابران باشد، بدین معنی که دست عنایت خویش را از کمک کردن به او کوتاه نکند: «.. خداوند با صابران است». (البقره، ۱۵۳) و نیز بر اساس آیات کریمه خداوند در وعدة خویش تخلّف نمی‌کند:
«.. خداوند از وعدة خود تخلّف نمى کند» (آل‌عمران، ۹؛ الرّعد، ۳۱؛ الحج، ۹۷)
خصوصاً که خداوند پیروزی برای آدم صابر و در امان ماندن صابران از نیرنگ دشمنان را تضمین کرده است: «آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را یاری خواهد کرد...» (آل‌عمران، ۱۲۵)؛ «.. اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزکارى پیشه کنید، نقشه‌هاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند...» (آل‌عمران، ۱۲۰)
پُرواضح است که مفهوم آیه منحصر به ضرر از جانب دشمن بیرونی نیست، بلکه ضرر دشمن درون را هم شامل می‌شود. آری، وقتی آدمی دارای ارادة قوی باشد و خداوند هم که قادر بر انجام هر کاری است، با شخص شکیبا باشد و وعدة تضمین پیروزی در میدان مبارزه داده باشد، قطعاً انسان شکیبا با مدد جستن از صبر می‌تواند بر نَفْس امّاره فائق آید.
راه‌های مبارزه با هوا‌های شهوانی
برای مبارزه با انحراف غریزه شهوت از مسیر اعتدال و به عبارت دیگر هوا‌های شهوانی چند راهکار عملی پیشنهاد می‌شود:
الف) ترک زمینه گناه: در این خصوص اقدامات زیر موثر خواهد بود:
۱. کنترل چشم: نگاه به نامحرم، گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسی است. نگاه‌های آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه، انحراف و گناه مبتلا می‌کند. قرآن دستور می‌دهد از چشم مراقبت شود و همین طور رها نباشد: «به مؤمنان بگو: چشم‌هاى خود را از نگاه به نامحرم
فروگیرند» (نور، ۳۱) که اگر آن را رها کردید شما را بلافاصله در شهوات رها و غرق خواهد کرد. امام صادق (ع)
مى فرماید: «نگاه به نامحرم، تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است و چه بسا یک نگاهى که حسرتى طولانى بر جاى گذارد». (بحار، ج ۱۰۱، ص ۴۰)
کاش این‌گونه بود که با دیدن، چشم سیر می‌شد، اما هر چه بیشتر می‌بیند بی‌تاب‌تر و حریص‌تر می‌شود، گو سیری‌ناپذیر است، تا مگر صاحب خود را به هلاکت اندازد. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «چیزی در بدن کم سپاس‌تر از چشم نیست، خواسته اش را ندهید که شما را از یاد خدا باز می‌دارد». (بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۳۵) مگر می‌شود با نگاه‌های دنباله‌دار، شهوت خود را کنترل کرد؟
در این باره لازم است تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز کند.
۲. کنترل گوش: باید از شنیدنى‌هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه‌ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوت‌انگیز نامحرم و...
۳. ترک مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مى شوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آن‌ها پرهیز کرد.
درباره امام سجاد (ع) نقل شده: «انهى عن مصاحبهًْ خمسهًْ و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است»، (سفینهًْ‌البحار، شیخ عباسى قمى، ماده صحب).
البته این‌ها از مهم‌ترین زمینه‌هاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلاً هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مى کندباید ترک شود.
ب) ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم بسزایى در ترک فکر گناه دارد، از این رو هرچه بیشتر و دقیق‌تر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مىآید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مىکند و بعد از شوق اراده عمل سپس خود گناه محقق مىشود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمىشود؛ لذا افکار جنسی را که به ذهن خطور می‌کند باید بلافاصله با ذکر خدا و یاد آسیب‌های معنوی گناه از ذهن خود دور ساخت.
ج) دوری از محیط‌های آلوده و ناسالم: یکی از علل و عوامل انحرافات جنسی و به طور کل انحرافات اخلاقی، محیط آلوده و محرک‌های شهوانی است. مسائلی از قبیل بدحجابی، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، تماشای برخی از سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های خارجی و همچنین استفادة نادرست از اینترنت و فضای مجازی در تحریک شهوت و غریزة جنسی انسان مؤثر است.

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha