چگونه تطورات جهانی شدن، درک ما از گیتی شهر را متحول ساخته است؟
درک ما از مسئله جهانی شدن و گیتی شهر، در دل یک فرایند تاریخی و زمان‌مند شکل گرفته است. به عبارت دیگر شاید طرحی اجمالی برای ساخت فردا در ذهن ایدئولوگ‌ها وجود داشته باشد، اما نظریه پردازان حوزه علوم اجتماعی، عمدتا به نحو متأخر به توصیف و تفسیر جهانی شدن پرداخته اند، یعنی ابتدا وضعیت متفاوتی شکل گرفته و جهانی شدن اشکال گوناگونی را برای حیات انسانی رقم زده و در مرتبه بعد اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی این وضعیت جدید را در قالب تطورات جهانی شدن و گیتی شهر صورت بندی نموده اند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ سخن از جهانی شدن در حقیقت سخن از وضعیت متفاوتی است که انسان در آن استقرار یافته، وضعیتی که به واسطه آن درک خاصی از خود، جامعه و دیگران پیدا کرده و مناسبات زندگی اجتماعی خویش را از نو سامان داده است. این وضع جدید چیزی است که به تمامه در کلان شهر‌های جهانی و یا گیتی شهر‌ها در حال جریان است. به همین منظور پیش از ورود به بحث و بررسی این وضع جدید، لازم است تا در ابتدا، به این موضوع بپردازیم که گیتی شهر چیست؟ و نمونه‌های آن کدام اند؟ تا از این رهگذر بتوان به بحث و بررسی پیرامون وضع تحول یافته زیست اجتماعی انسان در آن سخن گفت. برای این منظور لازم است تا ابتدا تصور صحیح از جهانی شدن را بنیان گذاشت تا به واسطه آن درک ما از گیتی شهر شکل بگیرد.

گیتی شهر در معنای مدرن

بررسی تمام نظریات جهانی شدن در این مجال خارج از موضوع بحث است از همین رو قصد بررسی این نظریات را نداریم، بلکه به نحو اجمالی به روح حاکم بر برخی از تطوارت نظریات جهانی شدن می‌پردازیم تا درکی مختصر از آن حاصل آید و فهمی مشترک شکل بگیرد.

درک ما از مسئله جهانی شدن و گیتی شهر، در دل یک فرایند تاریخی و زمان‌مند شکل گرفته است. به عبارت دیگر شاید طرحی اجمالی برای ساخت فردا در ذهن ایدئولوگ‌ها وجود داشته باشد، اما نظریه پردازان حوزه علوم اجتماعی، عمدتا به نحو متأخر به توصیف و تفسیر جهانی شدن پرداخته اند، یعنی ابتدا وضعیت متفاوتی شکل گرفته و جهانی شدن اشکال گوناگونی را برای حیات انسانی رقم زده و در مرتبه بعد اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی این وضعیت جدید را در قالب تطورات جهانی شدن و گیتی شهر صورت بندی نموده اند.

مبتنی بر چنین رویکرد تاریخمندی، در مرتبه اول از مطالعات شهر و جهانی شدن، اصطلاح جهانی شدن به معنای «فرایندی است که طی آن جمعیت جهان به نحو فزاینده تحت قید یک جامعه قرار می‌گیرد.» در این انگاره شهر تبدیل به مرکز ثقل کیهانی جهان اجتماعی می‌شود. تا جایی که ورث، از بنیان گذاران مکتب مطالعات شهری و جامعه شناسی شیکاگو، شهر جهانی را اینگونه تعریف می‌کند: «مرکز بنیادین و کنترل کننده حیات پایه‌ای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که دور‌ترین اجتماع‌های جهان را در قلمرو خود گرد آورده، و نواحی، مردمان و فعالیت‌های گوناگون را در یک مکان گرد آورده است و متعاقبا مردم را از منتهی الیه زمین دور یکدیگر جمع کرده است» [۱]در تعریف فوق مسئله تحول در معنای محیط اجتماعی و مکان به وضوح مشخص است، قطعا از نظر ورث مراد از جمع کردن مردم در منتهی الیه زمین به دور یکدیگر و یا گرد آوردن حیات بنیادین ساحات انسانی در یک قلمرو نه یک جمع کردن فیزیکی، بلکه به معنای آن است که یک شهر جهانی، باید بتواند رویای خود، تصویر مطلوب از الگوی زندگی و حیات انسانی را به جهان القاء نماید. برای مثال شهر شیکاگو در برهه‌ای از زمان، نماینده تام و تمامی از رویای زیست آمریکایی برای جهان بود، شهری که در هزاران کیلومتر آن طرف تر، دارای این ظرفیت است که الگو‌های زیست انسانی در دیگر شهر‌های جهان را دگرگون سازد.

این نگره از جهانی شدن که در دستگاه فهم گفتمان مدرن شکل می‌گیرد، دلالت بر نوعی انبساط و به عبارت دیگر بسط شیوه خاصی از زیست در سطح زمین دارد. این تعریف به معنای تفوق و برتری شیوه زیست شهری و گسترش آن در تمام نقاط جهان است. طبیعتا مراد از شیوه زیست شهری نه تنها سکونت در یک مکان، بلکه سکونت در مکان حامل فرهنگ خاصی است.

 متناسب با این درک از مفهوم جهانی شدن و شهر، شهری شدن مهم‌ترین عامل بسط جهانی شدن تلقی می‌شود. برای نمونه این ایده در اندیشه لوفور به وضوح قابل رویت است هنگامی که در کتاب شهر در تاریخ خود می‌گوید:

«این کتاب با شهری می‌آغازد که طور نمادین یک جهان بود، و با جهانی پایان می‌پذیرد که در وجوه عملی بسیاری یک شهر شده است».

اما این درک از جهانی شدن که عبارت بود از تفوق شیوه زیست شهری مدرن در همه جهان که علی الخصوص بر درک گیدنز و اشخاصی نظیر رونالد رابرتسون از  جهانی شدن پایه ریزی شده بود، در تطورات بعدی مطالعات شهر و جهانی شدن تغییر کرد. [۲]نگره فوق از جهانی شدن در ادامه دچار چالش‌های مختلفی گشت. برخی از این چالش‌ها حاصل کاستی‌های ذاتی خود این شیوه زیست اجتماعی است که در بخش‌های بعدی این پرونده به آن توجه می‌شود، اما برخی از چالش‌های این تعریف از جهانی سازی، ناشی از کشور‌هایی بود که با عنوان جهانی سازی، در معرض یکسان سازی با فرهنگ غرب قرار می‌گرفتند، موضوعی که تاریخیت و به عبارت دیگر تاریخ مندی آن کشور‌ها که عمدتا دارای پیشینه گسترده‌ای از فرهنگ و تمدن بودند را انکار کرده و همین عاملی می‌شد تا این کشور‌ها از خود در برابر جهانی سازی مقاومت به خرج دهند.

گیتی شهر در معنای پست مدرن

اما درک جدید از جهانی شدن که عمدتا در مباحث آپادورای، لش و یوری قابل پیگیری است، [۳]جامعه جهانی را چشم اندازی از جریان‌های جهانی غیر هم شکل و متقاطعی از افراد، کالاها، سرمایه گذاری، تکنولوژی، دانش‌ها، روایت‌ها و نماد‌ها فهم می‌کند. انعطاف پذیری و سرعت این جریان‌ها در اثرگذاری بر یکدیگر عامل مهمی است و به واسطه آن، هویت‌های جدید از طریق قلمرو‌زدایی به جای سرزمین زدایی ایجاد می‌شوند.

این درک از جهانی شدن که به نظر ناشی از رویکرد‌های متأخر پست مدرن بوده، با درکی متفاوت از جهانی شدن پیشین که به دنبال تفوق شیوه زیست شهری بر تمام نقاط دنیا بود، جامعه جهانی را عرصه انعطاف پذیری فرهنگ‌های گوناگون بر می‌شمارد. از همین رو حضور فرهنگ‌های غیر آمریکایی را نه تنها در تضاد با جهانی شدن درک نمی‌کند، بلکه مقوم آن بر می‌شمارد.

البته که در این نظر از جهانی شدن نیز برخی از صاحبان فکر، نسبت به توانایی غیر هم سطح کشور‌ها برای حضور در این جامعه جهانی تذکر داده اند.

حال با توجه به این درک از جهانی شدن، درک از شهر جهانی نیز تغییر می‌یابد. در درک پیشین از جهانی شدن، شهر جهانی شهری است که مرکز کنترل و راهبری اقتصاد جهانی سرمایه داری است. شهر جهانی شهری است که راهبر توسعه باشد، اما در درک جدید از مفهوم جهانی شدن، درک از شهر جهانی به مثابه مرکز ثقل کیهانی جهان اجتماعی به هم ریخته است، شهر‌ها دیگر در فرایند جهانی شدن قدرت مدیریت بر توسعه را از دست داده‌اند. بلکه نظام جهانی واحد را شبکه‌ای جهانی از شهر‌های جهانی هدایت می‌کند. توجه به وجود رویکرد شبکه‌ای علی الخصوص با تکیه بر مبحث انعطاف پذیری فرهنگ‌ها در برخورد با یکدیگر و همچنین سرعت در این برخورد و انعطاف پذیری، در کنار توجه به مفهوم قلمرو زدایی بدون سرزمین زدایی و ایجاد هویت‌های متکثر و جدید می‌تواند هر یک اضلاع تصویر جهانی شدن و شهر‌های جهانی در نظر گاه‌های متأخر را بسازد؛ بنابراین به بیان ساده تر، شهر جهانی در نظرگاه متأخر، نه شهر تعیین کننده و جهان گیر، بلکه شهری است که در آن فعالیت‌های جهانی رخ می‌دهد و فرجام آن را نیز نیرو‌های متکثری تعیین می‌کنند که هر یک به تنهایی کنترل اندکی بر آن دارند. به عبارت دیگر شهر جهانی شهر تکثر‌های بی حد و حصر است که هر یک بازیگری محدودی از جامعه جهانی داشته و برآیند همه آنهاست که جامعه جهانی را به وجود آورده و راهبری می‌کند.

بنابر نظرگاه اول، در جهانی شدن مفهوم امتداد تفوق داشته، اما در نظرگاه دومین، مفهوم تفاوت برجستگی پیدا می‌کند. البته که در هردو تصویر از شهر‌های جهانی، این شهر خواهد بود که حامل فرایند‌های جهانی شدن است.

جمله‌ای در پیش تکرار شد که شاید نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. مراد از قلمروزدایی بدون سرزمین زدایی چیست؟ در پاسخ این سوال باید متذکر شد که در زمان‌های دور، یک کشور تنها در صورتی دسترسی به زیست اجتماعی کشور دیگر داشت که سرزمین‌های آن را فتح می‌نمود. به عبارت دیگر هر زیست اجتماعی در دل یک سرزمین شکل می‌گرفت و برای دسترسی به آن، لازم بود تا سرزمین زدایی شود، اما امروزه ظاهر سرزمین‌ها تحت شعاع نیرو‌های بیگانه قرار نمی‌گیرد، اما زیست اجتماعی موجود در آن سرزمین، به گونه‌ای متحول می‌شود که سیطره خود بر محیط جغرافیایی خویش را از دست می‌دهد.

چنانچه بخواهیم مجموع مباحث پیشین را خلاصه کنیم، باید عنوان کرد که درک گیتی شهر در نظرگاه مدرن از مفهوم شهر انبساط یافته نشأت گرفته و درک گیتی شهر در نظرگاه پست مدرن از مفهوم جهان انقباض یافته بنیان گرفته است.

شهر‌های جهانی، نقاط تقاطع زیست جهان‌های متنوع

اکنون و در انتها تنها به بیان این پرسش و پاسخ خواهیم پرداخت که متناسب با درک متأخر از دو مفهوم شهر جهانی و جهانی شدن، می‌توان گفت که شهر جهانی، از منظر زیست اجتماعی، به نوعی یک جهان تکه چسبانی شده است، اما آیا این تکه‌های گرد هم آمده، بدون هیچ اتصالی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و اگر خیر، وجه اتصالی که این تکه‌های به هم چسبانده شده را یک هویت واحد می‌کند چیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که گروه‌های اجتماعی هر یک مبتنی بر مبنای تفسیری خود، نماد‌ها و پیام‌های متکثر موجود در شهر جهانی را تفسیر و توضیح می‌دهند، بنابراین آنان متناسب با تفسیر خود از پیام‌ها و نماد‌های اطراف، یک زیست اجتماعی متکثر، ناخالص، اما یک پارچه را برای خود ایجاد می‌نمایند؛ بنابراین ما شاهد افزایش رو به تزاید زیست‌های اجتماعی مختلف در فرایند جهانی شدن هستیم.

 اکنون و در ادامه پرونده بیشتر تلاش می‌شود تا با این درک از جهانی شدن، به سراغ بررسی مفاهیم دیگر، همچون زیست اجتماعی انسان در گیتی شهر، وضعیت هویت‌های دینی، ملی و قومی در گیتی شهر و ... برویم.



[۱]دورشمیت، یورگ: «زندگی روزمره در شهر‌های جهانی»، ترجمه علیرضا مرادی و سیاوش قلی پور، انتشارات تیسا، صص ۳۶-۳۷
[۲]رجوع کنید به: پوراحمد، احمد: «بررسی مفاهیم و شاخص‌های نظریه شهر جهانی» فصلنامه علمی-پژوهشی باغ نظر، شماره ۱۶، ص ۳۰
[۳]برای نمونه رجوع کنید به: آرجون آپادورای: «گسست و تفاوت در اقتصاد فرهنگی جهانی»

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha