شاید بار‌ها در حوزه روابط خانوادگی و اجتماعی از عرف و معروف بسیار شنیده باشید و حتی برخی از سازمان‌ها و نهاد‌های اجتماعی به طور رسمی و شبه‌رسمی در حوزه معروف به فعالیت می‌پردازند. این در حالی است که در خانه و کوی و برزن و بازار همواره از سوی دیگران مورد داوری ارزشی قرار می‌گیرید و رفتار‌های شما به نقد کشیده می‌شود و باید‌ها و نباید‌های بسیاری شما را در چارچوب عرف و معروف احاطه می‌کند.

به گزارش «سدید»؛ در بسیاری از آموزه‌های قرآنی مانند مسائل زناشویی و روابط اجتماعی بـه عرف و معروف بسیار اشاره شده است. یکی از دستور‌های کلیدی بلکه از مفاهیم بنیادین در تعالیم قرآن مراعات عرف و امر به معروف است. پرسش این نوشتار آن است که با این همه تاکید فراوان بر عمل به عرف و امر دیگران بدان، عرف از نظر مفهومی و مصداقی چیست؟ و از نظر قرآن چه اموری در حوزه عرف و معروف قرار می‌گیرند؟ ارزش‌های عرفی چیست؟ و به چه عرفی باید مراجعه کرد و برپایه آن رفتار‌ها و هنجار‌های اجتماعی خود را تعریف و ارزشگذاری کرد؟ این مطلب درصدد پاسخگوئی به این سؤالات است.

شاید بار‌ها در حوزه روابط خانوادگی و اجتماعی از عرف و معروف بسیار شنیده باشید و حتی برخی از سازمان‌ها و نهاد‌های اجتماعی به طور رسمی و شبه‌رسمی در حوزه معروف به فعالیت می‌پردازند. این در حالی است که در خانه و کوی و برزن و بازار همواره از سوی دیگران مورد داوری ارزشی قرار می‌گیرید و رفتار‌های شما به نقد کشیده می‌شود و باید‌ها و نباید‌های بسیاری شما را در چارچوب عرف و معروف احاطه می‌کند.
هرگاه رفتاری در خانه و یا اجتماع از شما سر می‌زند به تندی مورد تشویق و تنبیه کلامی و یا رفتاری قرار می‌گیرید و از شما به سبب رفتار‌های بهنجار و یا نابهنجار تعریف و یا انتقاد شده است؟ پرسش اساسی که برای شما مطرح می‌شود این است که مبنا و ملاک این دسته‌بندی‌های رفتاری و کرداری شما چیست؟ چه معیاری موجب می‌شود تا برخی از رفتار‌ها و کردار‌های شما در حوزه هنجاری و برخی دیگر در حوزه نابهنجاری دسته‌بندی و ارزشگذاری شود و پیامد‌های تشویقی و تنبیهی به همراه داشته باشد؟
پیش از آنکه به معیار‌های مردمی در این حوزه مراجعه شود، بهتر آن است که نگاهی گذرا به معنا و مفهوم واژه عرف و معروف که در فارسی گاه از آن به هنجار‌ها و پسندیده‌ها یاد می‌شود داشته باشیم تا بر اساس مفهومی که به دست می‌آوریم به سراغ معیار‌های ارزشگذاری برویم.


عرف، واژه عربی است. در آغاز، این واژه براساس فرهنگ تفکری عرب بر امری، محسوس، چون تپه‌شنی بلند و رمل مرتفع اشاره داشت. به این معنا که عرب در بیابان‌ها به چنین تپه‌های شنی بلند و مرتفع عرف می‌گفتند. (لسان العرب، ابن‌منظور، ج ۹ ص ١٥٨) از آن پس در امور دیگری که خصوصیتی از این دست داشته است عرف گفته شد که مصادیق چندی را شامل می‌شد.
این واژه در علوم مختلف از جمله فقه و کلام و دانش‌های اجتماعی و روان‌شناسی اجتماعی در معانی خاصی به کار رفته است. سید شریف جرجانی از دانشمندان بنام اسلام در کتاب وزین‌التعریفات در تعریف اصطلاحی آن می‌نویسد: عرف در اصطلاح بـه مـعنـای عـادت است، چنان‌که هر چیزی که در میان مردم به شکل مستمر و دائمی و بر مقتضای عقول آنان جریان دارد عرف نامیده می‌شود. (التعریفات؛ جرجانی؛ ص ۱۹۳ ذیل واژه عرف)
جامعه‌ای که برای حل مسئله‌ای و یا معضل و مشکلی، عرفی را متداول می‌کند می‌کوشد تا با بهره‌گیری از آن عرف به شکلی منطقی (منطق عرفی) و مقبول، رویه و شیوه عملی را ارائه دهد که مورد پذیرش عقل جمعی قرار گیرد و با اصول عقلانی و عقل مستقل و نیز شرع معتبر در تضاد نباشد.


عرف و معروف‌های منطقه‌ای می‌تواند با منطقه دیگر متفاوت باشد و لزوما تاکید بر سیره عقلایی به معنای آن نیست که در همه جای عالم و مناطق مختلف زمین یکسان و هماهنگ باشد؛ بلکه به این معنا که خردمندان عالم اگر در شرایط و مقتضیات عرف منطقه‌ای قرار می‌گرفتند شیوه و رویه‌ای از این دست را انتخاب می‌کردند.


دعوت قرآن به ارزش‌های عرفی
خداوند در آیات چندی مردمان را به پذیرش و ارزشگذاری عرف منطقه‌ای دعوت می‌کند. در آیه ١٥٧ و ۱۹۹ سوره اعراف، یکی از وظایف پیامبر (ص) دعوت مردمـان بـه امـور و ارزش‌های عرفی و عقلایی معرفی شده است. آیه ۱۹۹ دستوری خاص از سوی خداوند به آن حضرت (ص) است که می‌بایست در زندگی اجتماعی خـویش راه عفو و گذشت (نوعی احسان اجتماعی) را در کنار دعوت مردمان به عرف انتخاب کند.
اینکه آن حضرت گاه به عرف و گاه به معروف فرمان می‌دهـد بـه مـعنـای تفـاوت ماهوی نیست؛ بلکه مراد از معروف نیز همان عرف عقلایی و هنجار پسندیده خردمندان است که در جامعه رواج یافته است. (مجمع البیان ج ۱ و ۲ ص ۸۰۷ و ج ۳ و ۴ ص ۵۷۰)
براساس تعریف جرجانی، عرف رفتاری اجتماعی براساس عقل جمعی است. بر این اساس اجتماعی بودن و پذیرش عقلاء در کنار سیره شدن از مولفه‌های اصلی عرف و معروف شمرده شده است. از این‌رو می‌توان گفت که عرف همان سیره عملی خردمندان در رفتار‌های اجتماعی است.
آنچه از نظریه‌های مربوط به عرف و معروف به دست می‌آید، سیره عملی خردمندان بودن، ملاک اساسی در تحقق عرف و معروف می‌باشد؛ و از آنجا که سیره بدون تکرار و استمرار تحقق نمی‌یابد می‌توان گفت که نوعی عادت اجتماعی خردمندان در عمل اجتماعی است.
براین اساس می‌توان فهمید که چرا برخی عرف را به عادت خردمندان تعریف کرده‌اند؛ زیرا تحقق سیره عملی خردمندان بیانگر همان عادت است که تکرار و استمرار در عمل در آن تضمین شده است.


معیار ارزش‌گذاری
با توجه به آنچه در تعریف عرف و معروف گفته شد به خوبی دانسته شد که سیره خردمندان بودن از ملاک‌های اساسی در تحقق مفهومی عرف است؛ بنابراین هر عمل پسندیده و هنجاری که از سوی خردمندان انجام می‌گیرد، به عنوان عرف و معروف شناخته می‌شود.
پس عرف و معروف، عمل اجتماعی خردمندان هر جامعه است به گونه‌ای که خردمندان جوامع دیگر هرگاه در فضا و شرایط محیطی و اجتماعی عرف موجود قرار گرفتند آن را انجام دهند و بر درستی و هنجاری بودن آن تاکید کنند، هر چند که در جامعه خود به عرفی دیگر عمل می‌کنند، زیرا هر جامعه و شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی، عرف خاصی را می‌طلبد که تفاوتی‌های اندکی با عرف دیگر جوامع دارد.
از ویژگی‌های عرف و معروف آن است که با حکم عقل و شرع در تضاد نیست. به این معنا که عقل به حکم عقل بودن هر چند که به این نتیجه نمی‌رسد که حکم خاصی را داشته باشد، ولی عمل عقلایی را تایید می‌کند و آن را راهکاری برای حل مسئله‌ای و یا برون‌رفت از معضل و مشکلی می‌شمارد. از سوی دیگر با حکم شرع نیز مخالفت ندارد؛ زیرا حکم شرعی، چون براساس فطرت آدمی است با عقل و احکام آن در تضاد نمی‌باشد. از این‌رو گفته‌اند کل ما حکـم بـه العقل حکم به الشرع و کل ما حکـم بـه الشرع حکم به العقل که بیان ملازمه میان حکم عقلی و شرعی می‌باشد.
این وظیفه از سوی خداوند نه‌تها تکلیف پیامبر (ص) بلکه مومنان نیز می‌باشد و خداوند از مومنان خواسته است که این وظیفه اجتماعی دعوت دیگران به معروف و عرف اجتماعی را انجام دهد. (آل‌عمران آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ و مجمع‌البیان ج ۱، ص ۸۰۷)
آیات ۱۱۰ و ۱۱۴ سوره آل‌عمران و نیز ۷۱ سوره توبه و ۳۸ و ۴۱ سوره توبه آیاتی هستند که به دعوت دیگران به معروف و عرف پسندیده از سوی مومنان به عنوان وظیفه و تکلیف اشاره دارد. حضرت لقمان در یکی از سفارش‌های خود به فرزندش در حوزه جامعه‌پذیری فرهنگ اجتماعی می‌فرماید که بر اوست تا ارزش‌های عرف اجتماعی را زنده داشته و در احیای آن و دعوت دیگران به آن بکوشد. (لقمان آیه ۱۷)
در کاربرد‌های قرآنی عنوان معروف عنوانی عام و جامع است، به این معنا که تنها مختص به عرف اجتماعی عقلایی و شرعی می‌شود. از این‌رو هرگاه به معروف دعوت می‌کند مراد دعوت به امور نیک و صالح و خیر عقلی و عقلایی و شرعی است.
بر این اساس می‌توان گفت که دعوت به معروف در مفهوم و کاربرد‌های قرآنی دعوت به همه پسندیده‌های اجتماعی است بی‌آنکه اختصاص به سیره عقلایی داشته باشد؛ زیرا از نظر قرآن عاقل کسی است که پایبند عملی حکم عقل و عقلا و شریعتی باشد که از منشأ و خاستگاه عقل آمده است.


مصادیق عرف و ارزش‌های عرفی
هرچند که عرف و ارزش‌های عرفی را نمی‌توان در اینجا به‌طور کامل و جامع شمارش و بیان کرد، ولی برای آشنایی با مفهوم درست عرف و معروف با نگاهی کوتاه و گذرا به برخی از آیات به برخی از مصادیق آن اشاره می‌شود.
از جمله مصادیقی که قرآن برای عرف بیان می‌کند، احساس و نیکی به دیگران در برابرنیکی و احسان آنان است. به این معنا که نیکی در برابر نیکی امری مقبول و پسندیده در نزد خردمندان است که آیه ۶۰ سوره الرحمن بدان اشاره می‌کند. (مجمع‌البیان، ج ۹ و ۱۰ ص ۳۱۵ و نیز کشاف زمخشری چ ۴ ص ۴۵۳)، زیرا استفهامی که در این‌گونه موارد به کار می‌رود استفهام تقریری است که بیانگر پذیرش عمل ازسوی عرف و خردمندان است.
از دیگر موارد و مصادیق عرف و ارزش‌های عرفی ادای امانت و رد آن به صاحب آن است که در آیه ۵۸ سوره نساء با فعل مدح بیان شده است.
ارزش‌گذاری علم در برابر جهل و نادانی و برتری دادن انسان‌های عالم در برابر جاهلان کوردل (انعام آیه ۵۰ و نیز هود آیه ۲۴ و رعد آیه ۱۶ و فاطر آیه ۱۹ تا ۲۲ و زمر آیه ۹) برتری امر نیک بر امر نکوهیده و زشت از سوی مردم (بقره آیه ۶۱) ترک گناهان و زشتی‌ها (ممتحنه آیه ۱۲) دفاع از وطن و خانه و خانواده (بقره آیه ۲۴۶) عدل و داد در میان مردم (نحل آیه ۷۶) قضاوت عادلانه داشتن (نساء آیه ۵۸) مهمان‌نوازی و پرهیز از تعدی و تجاوز به حقوق مهمان (هود آیه ۷۸) نیکی در حق خویشاوندان (احزاب آیه ۹) و نیکی به والدین (لقمان آیه ۱۴ و ۱۵) از نمونه‌هایی است که قرآن از آن‌ها به عنوان مصادیق مشخص عرف پسندیده عقلایی یاد کرده و مردمان را به آن فرا می‌خواند. این موارد و مصادیق عرف، آنچنان روشن برای همه اجتماعات بشری است که نمی‌توان آن را اختصاص به منطقه‌ای خاص دانست. به سخن این مصادیق مواردی است که عقلای همه عالم در پسندیده بودن آن اجماع دارند.


موارد رجوع به عرف
از نظر قرآن برای امور چندی می‌توان به عرف مراجعه کرد. از جمله می‌توان در حوزه اطاعت از خداوند به عرف به‌عنوان ملاک مراجعه کرد. به این معنا که اطاعت از خداوند با ضابطه و معیار عرف‌پسند، خواسته خداوند از مومنان واقعی است که در آیه ۵۳ سوره نور بدان اشاره کرده است. (تفسیر کبیر، فخررازی ج ۸ ص ۴۱۱)
تراضی در ازدواج مجدد پس از انقضای عده در صورت توافق زن و شوهری که از هم جدا شده‌اند براساس عرف و شرع مورد پذیرش است و خداوند آن را در آیه ۲۳۲ سوره بقره تایید و امضا کرده است.
برای تعیین اجرت و میزان آن برای سرپرستان اموال یتیمان نیز رجوع به عرف، ملاک قرار داده شده است که آیه ۶ سوره نساء به آن اشاره دارد. (نگاه کنید مجمع‌البیان ج ۳ و ۴ ص ۱۷)
قرآن در تعیین دیه از سوی قاتل در صورت عفو وارثان مقتول و عدم قصاص (بقره آیه ۱۷۸)، تعیین کفاره سوگند برای مقدار طعام و یا پوشاک (مائده آیه ۸۹)، تامین و تعیین مخارج متعارف زنان مطلقه در هنگام شیردهی (بقره آیه ۲۳۳)، حقوق زنان و تعهدی که شوهر نسبت به آنان دارد (بقره آیه ۲۲۹ و نساء آیه ۱۹)، مقدار حقوق زنان شوهر مرده پس از انقضای عده وفات (بقره آیه ۲۳۴)، حقوق همسری میان زن و شوهر (بقره آیه ۲۲۸)، رجوع مرد به زن مطلقه در هنگام طلاق رجعی و در ایام عده و عدم زیان رساندن به وی (بقره آیه ۲۳۱ و طلاق آیه ۲)، شیوه رفتار مرد با زن مطلقه (بقره آیه ۲۲۹)، سخن گفتن با نادانان و سفیهان جامعه (نساء آیه ۵ و ۸) و امور دیگری که لازم است که شخص با دیگران سخن بگوید. (بقره آیه ۲۶۳ و نساء آیه ۸ و احزاب آیه ۳۲)، در مسئله وصیت مالی و پرداخت ترکه به پدر و مادر و خویشان (بقره آیه ۱۸۰)، مهریه زن مطلقه و بازپس‌گیری آن (نساء آیه ۲۰ و ۲۱) و نیز تعیین مقدار مهریه کنیزان (نساء آیه ۲۵) مراجعه به عرف اجتماعی را به عنوان معیار مطرح و به آن دستور داده است.

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha