بررسی جایگاه تعزیه در میان اندیشمندان و همچنین هنرمندان در گفتگو با مسلم نادعلی زاده:
روشنفکرانی که گونه‌های عزاداری را در گذشته نقد کردند و آن‌ها را موجب پس رفت ما و عقب‌ماندگی جامعه ما دانسته‌اند، احتمالا به این خاطر بوده که می‌دیدند مردم در این عزاداری‌ها متوقف شده‌اند و از آن طرف هم قشر‌های سنتی جامعه، روشنفکران را مورد نقد قرار می‌دادند که چرا در مجالس عزاداری حضور ندارند و فقط گمان می‌کنند با گفتگو‌های علمی می‌شود حادثه عاشورا را تبیین کرد. هر دوی این‌ها هم اشتباه می‌کنند و هم درست می‌گویند. یعنی از جنبه‌ای قضاوتشان درست بوده و از جنبه‌ای اشتباه. درست آن این است که به جنبه‌های عاطفی و قلبی و احساسی واقعه عاشورا باید توجه داشته باشیم، چون دروازه شناخت حسین بن علی (ع) اشک است.

گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ بخش زیادی از عزاداری ماه محرم در دوره قاجار به خصوص زمان ناصرالدین شاه بر دوش هنر تعزیه خوانی بوده است. دوره‌ای که روند برگزاری این هنر به صورت تکاملی بود و پس از آن با سیری نزولی شاهد انحطاط این هنر در عزاداری‌ها بودیم. مردمان آن زمان اشک و عزاداری بر سیدالشهدا در ماه محرم را مدیون نشستن و تماشای هنر تعزیه در تکیه‌ها یا کوچه‌های محله شان هستند. کارشناسان هنر‌های نمایشی و رسانه معتقدند تعزیه هم نقش مهمی در آشنایی مردم با واقعه عاشورا و هم در ایجاد همبستگی و وحدت میان مردم در طی تاریخ داشته است.

آیین‌هایی مانند تعزیه به مردم اطلاعات اولیه‌ای از واقعه عاشورا می‌دهند و دل‌های مردم را آماده می‌کنند در نتیجه اندیشمندان و متفکران بهره‌های لازم را از این آمادگی می‌برند و به تبیین می‌پردازند. به همین دلیل جایگاه تعزیه در میان اندیشمندان و همچنین هنرمندان جایگاهی مهم در تربیت دینی مردم داشته و دارد.

در گفتگو با دکتر مسلم نادعلی زاده، عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اهل بیت به فلسفه تعزیه و نقش آن در کنش‌های اجتماعی مردم در برهه‌های مختلف اجتماعی و همچنین علت کمرنگ شدن این هنر در سال‌های اخیر پرداختیم.

 

موضوع اصلی بحث این است که محرم فارغ از اینکه در تاریخ معاصر ایران چه نوع حکومتی روی کار بوده توانسته پایگاه اجتماعی‌اش را حفظ کند. ورود برای این موضوع این باشد که فکر می‌کنید چه عاملی سبب این شده که چه در دوره رضاشاه مثلا ممنوعیت برای عزاداری‌ها بود و چه امروز که حاکمیت این مساله را تقویت می‌کند؟ دلیل حفظ این پایگاه اجتماعی چه بوده؟

نادعلی زاده: عزاداری برای امام حسین (ع) در اصل یک توصیه دینی بود و در واقع ائمه ما به طور ویژه توصیه داشتند که برای امام عزاداری شود. آنقدری که توصیه برای ایشان داریم درخصوص سایر ائمه این تاکیدات وجود ندارد. حتی رسول خدا هم توصیه‌شان این بوده که برای حسین (ع) عزاداری کنید و این نکته مهمی است که مرکز ثقل توجهات عاشورا و شهادت است که بسیاری از مسائل را روشن می‌کند. در طول تاریخ هم عزاداری‌ها فراز و نشیب‌هایی داشته و در دوره‌هایی محدودیت بوده یا حمایت بوده از طرف حکومتها، ولی فارغ از محدودیت‌ها و حمایت‌ها نفس عزاداری همیشه انجام می‌شده یعنی عمومی شیعیان و علاقمندان به امام حسین (ع) و اهل سنت یا کسانی که خبر امام به آن‌ها رسیده و همه انسان‌های آزاده‌ای که داستان ایشان به گوششان رسیده است برای او گریه و عزاداری می‌کنند. اگر بخواهیم چنین پدیده‌ای را صرفا با تحلیل‌های مادی بررسی کنیم به بن‌بست می‌رسیم. اگر اراده خداوند و اگر مشیت او نبود که عزاداری، اما این چنین پرشور هر ساله برگزار شود به صورت طبیعی این اتفاق نمی‌افتاد، چون ما سوگواری‌های دیگر را در نقاط مختلف جهان دیده‌ایم، اما این عزاداری‌ها قابل مقایسه با عزاداری برای امام حسین (ع) نیست. یا در تاریخ اسلام برای سایر ائمه هم عزاداری می‌کنیم، ولی این‌ها قابل مقایسه با هم نیستند؛ لذا به نظر می‌رسد که اینجا دخالت خداوند و اراده اوست که می‌خواهد پرچم امام حسین (ع) همواره در اهتزاز باشد و وقتی اینگونه به داستان نگاه کنیم دیگر امر و نهی‌های حاکمیتی توجه ما را جلب نمی‌کند، چون حاکمیت‌ها در حال آمد و رفت هستند، ولی آنچه تقدیر خداست به وقوع می‌پیوندد و تقدیر او هم جز این نیست که دل‌های آزادگان و مومنان تا روز قیامت بر حسین بن علی (ع) بسوزد و همانطور که پیامبر فرمودند «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً» یعنی برای شهادت حسین علیه‌السلام، حرارت و گرمایی در دل‌های مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.

 

پس شما دلیل وجود این پایگاه اجتماعی در طول تاریخ را موضوعی فراتر از دلایل منطقی و مادی می‌دانید؟

نادعلی زاده: بله. باور دارم چنین پدیده‌ای را نمی‌شود با ابزار مادی تحلیل کرد، چون انسان برای عزیزترین افراد زندگیش تا مدتی می‌تواند سوگواری کند و شاید بعد‌ها هر چقدر تلاش کند حتی اشکش هم جاری نشود، ولی برای امام حسین (ع) و شهدای کربلا که ۱۴ قرن پیش به شهادت رسیده‌اند هنوز آنقدر دل‌ها گرم است و تا نام ایشان می‌آید اشک‌ها جاری می‌شود واقعا این پدیده طبیعی نیست. فکر می‌کنم این تنها اراده خداوند بوده و این مائیم که باید تلاش کنیم خودمان را از این بستر عظیم دور نکنیم و خداوند به هر حال به واسطه امام حسین (ع) خواسته در عالم قدرت نمایی کند که اگر روزی حسین بن علی (ع) و یارانش را با مظلومیت در یک صحرای بی‌آب و علف محصور کردند و آن‌ها را مظلومانه به شهادت رساندند تا نام آن‌ها را از بین ببرند، اگر خدا بخواهد نام اشخاص و کسانی که اینگونه به شهادت رسیده‌اند در تاریخ جاودانه می‌ماند و هر سال عزاداری آن‌ها پر شورتر می‌شود و ننگ ابدی بر پیشانی قاتلانشان در تاریخ ثبت می‌شود.

 

فکر می‌کنید این موضوع قابل تایید است که از آنجایی که محرم می‌توانسته یک ظرفیتی برای ایجاد جنبش‌های اجتماعی در ایران باشد در این برهه‌هایی از تاریخ دچار قبض و بسط شده. این فرهنگ ایثار و همبستگی و این‌ها می‌تواند یک ظرفیتی باشد برای به وجود آمدن جنبش‌های اجتماعی، این ظرفیت آیا دلیلی بر قبض و بسط عزاداری‌ها توسط حاکمیت وقت می‌تواند باشد؟

نادعلی زاده: طبیعی است که حکومت‌ها هرگز دوست ندارند که مخالفانشان بهانه‌های شرعی برای مخالفتهایشان داشته باشند. در یک کلام کوتاه اگر بخواهم نهضت عاشورا را تعریف کنم این است که امام حسین (ع) در برابر یک حکومت مستبد دینی قیام کرد یعنی ایشان نه با کفار جنگید و نه با مشرکان بلکه با جماعتی در روز عاشورا جنگید که شخصی را خلیفه رسول خدا می‌دانستند که صلاحیت نداشت و این شخص به نام دین و مذهب به انسان‌ها ظلم می‌کرد. فقر را در جامعه گسترانیده بود و بی‌عدالتی را پیشه کرده بود و انواع ستم‌ها را در جامعه پیاده کرده بود. امام حسین (ع) در مقابل جریان و حکومتی ایستاد که به نام اسلام ظلم می‌کرد و حقوق مردم را پایمال می‌کرد و مردم را محدود می‌کرد و تنها تفسیرش از اسلام هم این بود که ظواهر شرعی را مانند حج و نماز و جهاد و...، حفظ کند، ولی روح اسلام را کشته بود. روحی که حاوی عدالت و ظلم ستیزی و برابری و خدمت به محرومان بود. امام با حرکتش از آزادگی و عدالت دفاع کرد و فریاد زد که عدالت و انسانیت و آزادگی مقدم بر دین است یعنی در آخرین لحظات در روز عاشورا وقتی می‌گوید اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیاکم/‌ای شیعیان ابی سفیان اگر دین ندارید و به قیامت اعتقاد ندارید لااقل در دنیای خودتان آزاده باشید یعنی یک انسان می‌تواند دیندار نباشد یا معتقد، ولی آزاده باشد پس آزادگی مقدم بر دینداری است و امام حسین (ع) هم خواست این پیام را به انسان‌ها برساند که اولا آزاده باشید یعنی دینداری که آزادگی نداشته باشد یا از حق دفاع نکند و با ظلم مبارزه نکند دینداری‌اش ارزشی ندارد و این حرکت و نهشت طبیعی است که برای حکومت‌ها جالب نیست یعنی به محض اینکه حکومت‌ها مواجه می‌شوند با فلسفه واقعی قیام عاشورا و پیام اصلی، اما در موردش موضع گیری می‌کنند؛ و برای حکومت‌ها در طول تاریخ بی‌دردسرتر بوده که امام حسین را صرفا به عنوان یک مظلوم غریب که باید بر او گریست و کاری نداشت چرا کشته شد یا حرفش چه بوده یا کسانی که او را کشتند چرا این کار را کردند، اینطور برای آن‌ها بهتر بوده؛ لذا اگر عزاداری امام حسین (ع) خطری برای حاکمیت‌ها ایجاد نکند با آن مشکلی ندارند، ولی اگر قرار باشد این عزاداری‌ها محملی شود برای اعتراض به بعضی سیاست‌ها یا استبداد و پایمال شدن حقوق مردم، طبیعی است که هر حکومتی موضع‌گیری می‌کند و چه بسا محدودیت هم ایجاد کند؛ و این محدویت کردن‌ها یا جهت‌دهی‌های اشتباه که گاهی صورت می‌گیرد با ایجاد جریاناتی که اصل عزاداری را منحرف کنند که بعضی حکومت‌ها انجامش می‌دهند و عناصری را وارد در این عزاداری‌ها می‌کنند که از آن اصلش دور شود، چون طبیعی است که حکومت‌ها می‌خواهند پایدار بمانند و خطری بزرگتر از عزاداری امام حسین (ع) آن‌ها را تهدید نمی‌کند. اگر ما درست امام را بشناسیم و فلسفه عاشورا را بدانیم دستاورد‌های بسیاری برایمان خواهد داشت. بعضی از بزرگان گفته‌اند یکسال مردم ایران عاشورا را چنانکه باید و شاید برگزار کردند و آن سال منجر به سرنگونی حکومت طاغوت شد. یعنی در سال ۵۷ وقتی عزاداری امام حسین (ع) شعار‌ها به سمت مبارزه با استبداد رفت و عزاداری از حال اشک ریختن صرف خارج شد و به تظاهرات و اعتراضات گسترده  علیه ظلم و استبداد منتهی شد، خب یک حکومت مستقل و طاغوتی کنار رفت و اگر قدر این عزاداری‌ها را بدانیم و در جهان تبلیغ کنیم تا آنطور که باید و شاید عزادار امام حسین (ع) باشیم و بدانیم او چه گفت و چه کرد باز هم از این اتفاقات می‌افتد.

 

با توجه به اینکه شما تمرکز بر بحث تعزیه داشته‌اید فکر می‌کنید تعزیه در تاریخ ایران خصوصا در سال‌های پهلوی یا قاجار  بین همبستگی بین مردم چقدر تاثیر داشته؟

نادعلی زاده: تعزیه یک هنر است و یک آیین نمایشی است و بازگوکننده مسائل عاشورا زبان شعر و موسیقی و نمایش است بنابراین این کار بیشتر جنبه انسجام بخشی و آموزش برای مردم داشته. ما هر انتظاری که از واقعه عاشورا داشته باشیم یا هر واقعه دیگری در تاریخ، نخست مردم باید آن واقعه را بشناسند و با آن ارتباط برقرار کنند یعنی خوب است برخی دوستان بر این تاکید دارند که باید واقعه عاشورا درست تحلیل شود و فلسفه قیام امام تبیین شود و این‌ها در جای خودش درست است، اما پیش از آن باید این واقعه را به مردم معرفی کنیم یعنی مردم باید بدانند چه اتفاقی افتاده و صحنه چه بوده و اشخاص را بشناسند و تصویری نسبت به اصل واقعه پیدا کنند. آیین‌هایی مثل تعزیه به این مساله کمک می‌کنند و به مردم آن اطلاعات اولیه را می‌دهند و مردم و دلهایشان را آماده می‌کنند برای اینکه اندیشمندان و متفکران بهره‌های لازم را از این آمادگی ببرند و به تبیین بپردازند لذا نمایش‌های تاثیرگذاری مثل تعزیه که صد‌ها سال است بین مردم ایران رایج بوده و نقش مهمی در تربیت دینی مردم داشته و آشنا کردن‌شان با شخصیت‌ها و وقایع تاریخی و رویداد‌های تاریخ اسلام، این بخش مقدمه دارد و تعزیه هدف نیست و پله اول است که مخاطبان را آماده می‌کنند برای اینکه نخبگان و صاحبنظران بیایند اصل پیام را به گوش مردم برسانند. اگر ما در پله اول متوقف بمانیم کم‌کاری خودمان است و این را هم باید بدانیم که بدون طی کردن پله اول به پله‌های بعدی نمی‌رسیم. یعنی اول باید این مسیر را پیش ببریم. اگر می‌خواهیم از عاشورا و نهضت امام، بهره‌ای نصیبمان شود باید مجالس عزاداری و روضه و مداحی و شبیه خوانی و تعزیه را درک کرده باشیم و با این مجالس همدل شده باشیم و در مرحله بعد گلی را که باید از این گلستان بچینیم و پیام اصلی را دریافت کنیم. این دو لازم و ملزوم هم هستند و در قصه امام حسین (ع) هم دل ملاک است و هم عقل و هر دو درگیر می‌شود. حذف هر کدام از این‌ها به بیراهه رفتن است. در صورت وجود هر دو جنبه می‌توان به هدف نهایی در این مقوله رسید.

 

فرمودید تعزیه پله اول و شروع گر این مسیر است آیا فقط کارکرد تعزیه در حد همین شروع است و آشنایی افراد یا کارکرد‌های دیگری هم برای تعزیه می‌توان در نظر گرفت و اینکه آیا ترویج آن می‌توانسته مایه‌های اصلی قیام امام را روشن کند؟

نادعلی زاده: نقش تعزیه به عنوان شروع کننده و آماده‌کننده نفوس مردم برای دریافت یک پیام مهم نقش کمی نیست. مثلا فکر کنید تعزیه بیاید به طور مستقل همه آنچه ما از عاشورا و پیام‌های آن انتظار داریم را منتقل کند نه هیچ عزاداری این کار را نمی‌کند، چون عزاداری‌ها وسیله هستند و اصل چیز دیگری است و البته رسیدن به آن اصل تسلط همین وسایل فراهم می‌شود. این موضوع را می‌شود از جنبه‌های دیگری هم بررسی کرد و گفت که تعزیه اثربخشی و سرگرمی ایجاد می‌کند و روحیه شهادت طلبی و ایثار و فداکاری را در مردم تقویت می‌کند. الفت و محبت اهل بیت را نشان می‌دهد و در مقابل قساوت دشمنانشان را نیز به نمایش می‌گذارد و روابط حسنه بین اهل بیت و اصحاب و خانواده را نشان می‌دهد همه این‌ها خوب است و در گونه‌های مختلف عزاداری هم شاید بتوان این جنبه‌ها را یافت، اما به طور کلی ما باید جایگاه هر چیز را به درستی بشناسیم اگر ما جایگاه سنت‌ها و آیین‌ها را بشناسیم و اینکه بدانیم اگر تعزیه بر پا می‌کنیم، هدفمان چیست، آیا هدفمان این است که با برپایی تعزیه مردم را با صفر تا صد واقعه عاشورا آشنا کنیم این میسر نیست.

تعزیه می‌تواند ظاهر قضیه را بشناساند و مردم را وارد این ماجرا کند و البته اشعار تعزیه و بعضی صحنه‌های آن در تربیت مردم نقش دارد، ولی این‌ها مقدمه و ابزار است برای اینکه در مرحله بعد وقتی دل‌ها آماده شد و نفوس آماده شدند نخبگان و صاحب‌نظران از این فضا استفاده کنند، اما اگر در همین مرحله متوقف بمانیم خودمان را فریب داده‌ایم. آن روشنفکرانی که گونه‌های عزاداری را در گذشته نقد کردند و آن‌ها را موجب پس رفت ما و عقب‌ماندگی جامعه ما دانسته‌اند، احتمالا به این خاطر بوده که می‌دیدند مردم در این عزاداری‌ها متوقف شده‌اند و از آن طرف هم قشر‌های سنتی جامعه، روشنفکران را مورد نقد قرار می‌دادند که چرا در مجالس عزاداری حضور ندارند و فقط گمان می‌کنند با گفتگو‌های علمی می‌شود حادثه عاشورا را تبیین کرد. هر دوی این‌ها هم اشتباه می‌کنند و هم درست می‌گویند. یعنی از جنبه‌ای قضاوتشان درست بوده و از جنبه‌ای اشتباه. درست آن این است که به جنبه‌های عاطفی و قلبی و احساسی واقعه عاشورا باید توجه داشته باشیم، چون دروازه شناخت حسین بن علی (ع) اشک است. اگر ما نتوانیم این رابطه را با ایشان ایجاد کنیم و در عزای او بگرییم و قلبمان نرم شود ما نمی‌توانیم او را درست بشناسیم. حالا بعضی‌ها در این دروازه متوقف می‌مانند و فکر می‌کنند شبانه روز صرفا اشک باید بریزند و گام دیگری بر ندارند. راه ورود به بوستان معرفت حسینی قطعا با اشک ریختن است، ولی توقف در این مرحله عقب ماندن و از دست دادن بسیاری از معارف در این زمینه است. اگر از این در وارد شویم آنوقت هر فرد نسبت به استعداد و ظرفیت خودش از معارف حسینی استفاده می‌کند. حسین بن علی (ع) و کلام او و رفتار‌های وی پیش از عاشورا و در روز عاشورا درس‌های بسیاری دارد فقط نکته این است که هر کس با توجه به قابلیتش می‌تواند از این معارف استفاده کند. امام می‌تواند زندگی بشر را الی الابد پشتیبانی کند و مثل چشمه‌ای بشر تشنه را تا ابد سیراب کند و هر کس در مورد جوهر زندگی سوالی داشه باشد از وی می‌تواند بپرسد. ما در زندگی مان هم جوهر داریم و هم اعراض. اعراض همان سبک زندگی ماست که در طول تاریخ تغییر کرده مثل لباس و مرکب و سبک غذا خوردن و...، ولی جوهر زندگی یعنی انسانیت و مهروزی و عدالت و آزادگی و کرامت و... چیز‌هایی است که حسین بن علی (ع) به ما می‌آموزد و ما اگر بخواهیم یک زندگی معنادار داشته باشیم بهترین معنای زندگی انسان، حسینی شدن است.

 

با این وجود و سهم به‌سزایی که تعزیه در این ترویج فرهنگ عاشورایی یا پله اول شناخت از عاشورا داشته، ولی چرا در سال‌های اخیر این کارکردش ر ا از دست داده و کمرنگ شده؟

نادعلی زاده: البته ما پژوهشی انجام نداده‌ایم که مشاهده کنیم آیا امروز تعزیه کارکرد گذشته خودش را از دست داده یا نه!

 

خب مشاهدات میدانی بیشتر این موضوع را نشان می‌دهد، مثلا تعداد اجرا‌های تعزیه کاهش داشته!

نادعلی زاده: بله. در تهران و شهر‌های بزرگ این موضوع محتمل است، ولی در شهرستان‌ها و روستا‌ها هنوز هم همان کارکرد را می‌بینیم. امروز در بسیاری از همین مناطق همچنان محوری‌ترین مجلس عزاداری تعزیه است و بقیه مراسم در حاشیه قرار دارند. درخصوص اینکه با وجودی که تعزیه ظرفیت زیادی دارد چرا بیش از این‌ها از آن استفاده نمی‌شود بخشی از این مساله بر می‌گردد به قدرناشناسی ما از هنر به طور کلی. متاسفانه در دهه‌های اخیر موجی در حاکمیت ما ایجاد شده که هنرمندان به حاشیه رانده شده‌اند حتی نخبگان و صاحب نظران هم همینطور و کمتر از آن‌ها استفاده شده شاید به این دلیل که بخاطر بعضی رفتار‌های حکومت یا سیاست‌های اشتباهی که وجود داشته این طیف‌ها دچار زاویه شده‌اند و اعتراض‌ها و مخالفت‌هایی داشته‌اند لذا خود مقوله هنر به حاشیه رانده شده است. ظرفیتی که در موسیقی و تئاتر و انواع هنر‌ها در کشور ما هست، در دهه‌های اخیر درگیر برخی حواشی شده است. تعزیه هم که نمونه عالی هنر اسلامی و هنر شیعی است، طبیعی است آنهم مشمول این بی مهری‌ها قرار بگیرد و چه بسیار سیاستگذاران تصور کرده‌اند مداحی و روضه خوانی می‌تواند جای تعزیه را بگیرد در حالی که هر یک از مناسک و سنت‌ها باید در جای خودش ارزیابی شود یعنی ما نمی‌توانیم بگوییم فلان گونه عزاداری را بر می‌داریم. تعزیه اگر به درستی شناخته شده و حمایت شود و به درستی ترویج شود بسیاری از نابسامانی‌های روحی و روانی و معنوی مردم سامان می‌یابد. تعزیه آرام‌بخش است و می‌تواند از کودکان چند ساله تا پیر‌ها را درگیر خودش کند. این هنری است که ملال آور نیست و از بالا به پایین نگاه ندارد یعنی در تعزیه کسی در بالا ننشسته و برای دیگران حرف نمی‌زند. تعزیه هنری مشارکتی و مردمی است و خود مردم برگزار کننده آن هستند و خود مردم با شبیه خوان‌ها در اجرای آن همکاری می‌کنند و در واقع یک آیینی است که به صورت جمعی اتفاق می‌افتد لذا غفلت از چنین ظرفیتی نابخشودنی است که ما آن را تبلیغ و حمایت نکنیم و سنگ‌اندازی کنیم یا اجازه ندهیم شبیه‌خوان‌ها هنرشان را در خدمت مذهب قرار بدهند، این آسیب رساندن به خودمان است و شاید حاکمیت و سیاستگذاران نگران این بوده‌اند که هنر تعزیه نتواند سیاست‌های آن‌ها را ترویج کند آنچنان که از بعضی مداحی‌ها و سخنرانی‌های مذهبی می‌توانند استفاده‌های سیاسی و جناحی و حزبی کنند از این هنر نمی‌توانند. اگر چنین رویکردی باشد واقعا پاسخی هم نمی‌توانیم داشته باشیم و نگرانی سیاستمداران از این باشد که می‌خواهیم هزینه‌ای کنیم جایی باشد که فردا روزی بتوان در رویداد‌های سیاسی و... بهره‌ای از آن ببریم اینجا پاسخی نداریم، ولی اگر مسئولی باشد که دلسوز باشد یا سیاستمداری که دلش برای اباعبدالله (ع) بتپد نه برای پست و قدرت، نباید اینقدر نسبت به شبیه‌خوانی این میزان بی تفاوت باشند، چون هنر شبیه‌خوانی که هنری اسلامی و ایرانی است و ارزشمندترین هنر نمایشی ما هم محسوب می‌شود در آن گام اولی که برای شناخت معارف دینی تبیین شد، واقعا جایگاه بی‌نظیری دارد و هیچ رسانه دینی و مذهبی نمی‌تواند به اندازه تعزیه برای آشناکردن مردم با معارف و تاریخ اسلام موثر واقع شود.

 

این ظرفیتی که گفتید درست، اما نکته‌ای وجود دارد و آن اینکه هنر نمایش با تخیل تماشاگر گره خورده و یکی از چاشنی‌های آن است و بسیاری از چیز‌هایی که واقعیت ندارد هم می‌تواند به این ترکیب اضافه شود به سبب همان تخیل که گفتم. آیا ممکن است یکی از دلایل کمرنگ شدن تعزیه ترس و نگرانی بابت بیان روایت‌های متفاوتی باشد از اصل موضوع عاشورا بخاطر جذب مخاطب؟

نادعلی زاده: تخیل لازمه هنر و ادبیات است و اگر این مولفه را از آن‌ها بگیریم دیگری چیزی ندارند.

 

قطعا همینطور است، ولی وقتی با یک واقعه تاریخی آنهم در حیطه اسلام گره می‌خورد شاید این تخیل یک‌جایی مشکل ایجاد نکند و موجب دور کردن مخاطب از اصل قضیه عاشورا شود مثلا...

نادعلی زاده: نه مشکلی ایجاد نمی‌کند، چون کارکردش را باید بدانیم. کاردکرش این است که رقت قلب ایجاد کند.

 

آیا به هر قیمتی باید این اتفاق بیفتد؟

نادعلی زاده: ببینید به هر قیمتی این اتفاق نیفتاده و هیچ وقت تعزیه خوان‌ها از خودشان داستانی نساخته‌اند و هر چه گفته‌اند همه این داستان‌ها و قصصی بوده که علما بر منابر نقل می‌کرده‌اند یا در کتابهایشان نوشته‌اند و این‌ها ادعایی نداشته‌اند که مورخ یا پژوهشگر تاریخ اسلام‌اند.

 

مورخ و پژوهشگر این کار را انجام نمی‌دهند، ولی شما وقتی مثلا قصد دارید شهادت حضرت علی اصغر (ع) را نشان دهید براساس روایت و تاریخ یک واقعیتی وجود دارد که به چه شکل این مساله انجام شده. قطعا در نمایش برای اینکه آب و تاب یا همان رقت قلب که فرمودید به وجود بیاید یک چیز‌هایی اضافه می‌کنید. این اضافه کردن، مرز ندارد و شاید در پیشروی اش موارد دیگری هم به آن اضافه شود و مثل بسیاری از روضه‌هایی که حتی امروز می‌شنویم، ممکن است روایتی گفته شود که اصل را زیرسوال ببرد؟

نادعلی زاده: بله اگر این اتفاق بیفتد اشکال است، ولی تا زمانی که اصل زیر سوال نرفته اشکالی ندارد. هنر همین است وقتی شما فیلم مختار را هم می‌سازید تاریخ صرف نمی‌سازید شخصیت‌هایی می‌آورید که وجود خارجی نداشته‌اند یا داستان‌ها را طوری پیش می‌برید که جذابیت بصری داشته باشد. عمر سعد را دستگیر می‌کنند و با سربازان مختار درگیر می‌شود در حالی که در تاریخ اینگونه نقل نشده یا در داستان حرمله هم همین را می‌بینیم. فیلم و هنر همین است و نمی‌شود نعل به نعل آنچه در تاریخ روی داده پیش رفت، چون جذابیتی دیگر نخواهد داشت. ادبیات هم همینطور است حتی در اشعار مذهبی عرصه تخیل هستند. اشعار عمان سامانی نمونه خوبی در این راستاست صحبت‌هایی که از قول حضرت زینب عنوان می‌کند. ما نمی‌توانیم بگوییم هنروران و ادبا دستشان را ببندند و تخیلشان را محدود کنیم، ولی باید حواسم جمع باشد که پیام کلی واقعه تحت الشعاع قرار نگیرد. یعنی اینطور نباشد که اصل واقعه فراموش شود. پس تا زمانی که به اصل ماجرا آسیبی نرسیده ما نمی‌توانیم هنرمند و شاعر را محدود کنیم. خط قرمز این ماجرا این است که نباید اجازه دهیم اثری که خلق می‌شود از نظر ادبی و هنری موهن به مقام اهل بیت باشد و دیگر اینکه نباید پیام اصلی واقعه را زیر سوال ببرد یا به گونه‌ای دیگر منعکس کند. این دو مورد اگر رعایت شود در عرصه تخیل دست هنرمند باز خواهد بود.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha