تلقی‌های رایج از اقتصاد دانش‌بنیان در گفتگو با علی سعیدی؛
سعیدی گفت: نوآوری در سطح محصول و در سطح سازمان و در سطح بازار و... و در سطوح مختلف وجود دارد. اما آنچه در خروجی کار ملاحظه می‌شود و آنچه در پارک‌های علم‌وفناوری و مراکز رشد یا مراکزی که در پازل نوآوری نقش‌آفرینی می‌کنند، دیده می‌شود، خروجی کار نوعی واردات تکنولوژی است، البته آن هم نه آن شیوه‌ای که مثلا در صنایع نظامی و از طریق مهندسی معکوس انجام می‌دهیم، بلکه عمدتا تزریق تکنولوژی‌های غربی در اقتصاد ملی ماست.

به گزارش «سدید»؛ رهبر انقلاب امسال را با نام سال «تولید، دانش‌بنیان و اشتغال آفرین» نامگذاری کردند. اما  مراد از دانش‌بنیان در شعار امسال چیست و چه تفاوتی با برداشت‌های مرسوم درباره اقتصاد دانش‌بنیان دارد؟ به‌نظر می‌رسد آنچه هم‌اکنون در کشور از این لفظ مراد می‌شود بیشتر تکنولوژی‌های «بزرگ‌مقیاس» است و طبیعتا وقتی تکنولوژی‌های بزرگ‌مقیاس گسترش پیدا کنند، تکنولوژی جایگزین نیروی کار می‌شود و اشتغال کاهش می‌یابد، درحالی‌که ما نیازمند تکنولوژی‌هایی هستیم که تولید را در مقیاس خرد به‌صرفه کند. در این مجال با علی سعیدی، عضو هیات‌علمی گروه اقتصاد دانشگاه قم به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نظر می‌گذرانید. 

 

درباره موضوع اقتصاد دانش‌بنیان در یک‌دهه اخیر در کشور ما خیلی بحث شده، به‌عنوان آغاز بحث تعریف شما از اقتصاد دانش‌بنیان چیست؟

اصطلاح اقتصاد دانش‌بنیان مثل بسیاری از اصطلاحات اقتصادی دیگر، اصطلاحی وارداتی است. بسیاری در داخل و به‌ویژه در فضای رسانه‌ای و سیاسی، برداشت‌هایی از این اصطلاح دارند که صرفا به‌معنای لفظی آن استناد می‌کنند، یعنی اقتصادی که در آن دانش مهم است و ربطی به دانش دارد ولی اصطلاح تخصصی اقتصاد دانش‌بنیان در دهه 90 میلادی مطرح شده که عمدتا ناظر بر نقش دانش در توضیح تفاوت بین سطح توسعه کشورها بود. درواقع یکی از بحث‌های اصلی در نظریات توسعه این است که چه عاملی می‌تواند توضیح‌دهنده و تبیین‌کننده فاصله بین سطح توسعه‌یافتگی در کشورهای مختلف باشد. زمانی نظریات بر سرمایه تاکید داشت و گفته می‌شد تفاوت در توسعه به‌دلیل تفاوت در انباشت سرمایه است. بعدها دیدند برخی کشورها که اتفاقا سرمایه خوبی انباشت کرده‌اند به‌ویژه کشورهایی که منابع طبیعی زیادی دارند یا کشورهای نفتی، باز هم به‌معنای موجود در ادبیات متعارف اقتصادی (که البته حاوی ارزش‌گذاری‌های خاص و جهت‌دار است)، توسعه‌یافته نیستند، یعنی بسیاری از کشورها سرمایه دارند ولی به‌معنای مصطلح توسعه‌یافته نیستند. از این رو به‌دنبال عوامل دیگر می‌گشتند که یکی از آن عوامل، عامل دانش بود که ابتدا در نظریات رشد مطرح شد و مدل‌های رشد مبتنی‌بر دانش شکل گرفت تا اینکه به اقتصاد دانش‌بنیان رسیدند و صندوق بین‌المللی پول پیشنهادهایی برای کشورهای دیگر ارائه داد. این شد که ادبیات اقتصاد دانش‌بنیان وارد زبان فارسی شد، یعنی بعد از اینکه توصیه‌های نهادهای بین‌المللی آمد این ادبیات وارد زبان فارسی نیز شد. 

یک معنای خاصی هم از اقتصاد دانش‌بنیان وجود دارد که رهبر انقلاب اسلامی در منظومه فکری و اقتصادی خود از آن استفاده می‌کنند. ایشان با استناد به «العلم‌سلطان» یعنی با مبنایی دینی و روایی وارد این حوزه می‌شوند و جایگاه دانش را در اقتصاد مطرح می‌کنند. برخی مواقع این سه‌حوزه با هم خلط می‌شود و در جاهایی مصادره به مطلوب می‌شود یا تمایزها و تفاوت‌ها در نظر گرفته نمی‌شود. همین امر باعث اختلاف در تفسیر و فهم نامگذاری امسال شده است. یکی از چالش‌هایی که در نامگذاری امسال وجود دارد، این است که نگاه‌های رایج علم اقتصاد به‌دنبال این است که به‌نوعی سهم تکنولوژی را در اقتصاد زیاد کند.

منظور از تکنولوژی در نگاه‌هایی که بیشتر در ایران وارد شده تکنولوژی‌های «بزرگ‌مقیاس» است و طبیعتا وقتی تکنولوژی‌های بزرگ‌مقیاس گسترش پیدا کنند، تکنولوژی جایگزین نیروی کار می‌شود و اشتغال کاهش می‌یابد. بنابراین نمی‌شود هم اقتصاد را دانش‌بنیان کنیم و هم اشتغال بیشتری ایجاد کنیم و اینجا تعارضی ایجاد می‌شود. اما در منظومه فکری حضرت آقا این دو نه‌تنها با هم ناسازگاری ندارند، بلکه مکمل هم هستند و این خود تمایز نگاه حضرت آقا را که نگاه اندیشه اسلامی به دانش است از نگاه وارداتی غربی متمایز می‌کند. در نگاه اقتصاد اسلامی «دانش» را برای حل مسائل کشور نیاز داریم، هیچ تعصبی هم روی بزرگ‌مقیاس‌ها نداریم. به‌عنوان مثال اگر مساله ما ایجاد اشتغال و رفع محرومیت و توزیع عادلانه درآمد و ثروت باشد، دانش‌هایی را باید تولید کرد یا توسعه داد یا وارد کرد که این مساله ما را حل کند نه اینکه با نگاهی جزم‌اندیشانه و بدون تحقیق کافی، دانش‌ها و فناوری‌هایی را وارد کشور کنیم که کورکورانه بخواهد تولید در مقیاس انبوه را گسترش دهد. 


علی‌الظاهر وجهی که ما در کشورمان درباره اقتصاد دانش‌بنیان داریم، یک نوع کپی‌برداری است، درست است؟

به این مساله هیچ‌گاه تصریح نمی‌کنند ولی در عمل می‌بینیم وقتی دوستان اقتصاد دانش‌بنیان را –چه در معاونت علمی و در مرکز مطالعات فناوری و در جاهای دیگر- تبلیغ و ترویج می‌کنند، ادعایشان این است که ما می‌خواهیم نوآوری فنی انجام بدهیم.

نوآوری فنی مدل‌هایی دارد، از مدل‌های خطی گرفته تا مدل‌های زنجیره تولید و... ادعا این است که ما می‌خواهیم نوآوری کنیم. نوآوری در سطح محصول و در سطح سازمان و در سطح بازار و... و در سطوح مختلف وجود دارد. اما آنچه در خروجی کار ملاحظه می‌شود و آنچه در پارک‌های علم‌وفناوری و مراکز رشد یا مراکزی که در پازل نوآوری نقش‌آفرینی می‌کنند، دیده می‌شود، خروجی کار نوعی واردات تکنولوژی است، البته آن هم نه آن شیوه‌ای که مثلا در صنایع نظامی و از طریق مهندسی معکوس انجام می‌دهیم، بلکه عمدتا تزریق تکنولوژی‌های غربی در اقتصاد ملی ماست. آن تکنولوژی‌هایی که تزریق می‌شود هم این‌طور نیست که بروند و بگردند و انواع و اقسام تکنولوژی‌های مختلف را ارزیابی کنند و نوعی از تکنولوژی را که از نظر اقتصادی و فرهنگی با ما سازگارتر است، بیاورند، بلکه عمدتا تکنولوژی‌های تولید انبوه و بزرگ‌مقیاس است که در کشورهایی مثل آمریکا و انگلستان بیشتر رواج دارد و دنبال می‌شود. درصورتی‌که انواع و اقسام تکنولوژی‌های دیگر در کشورهای پیشروتر در حوزه فناوری ازجمله در آلمان، روسیه، ژاپن، چین، هنگ‌کنگ و... وجود دارد که لزوما روی مقیاس بزرگ کار نمی‌کنند و سعی می‌کنند بهره‌وری و کارایی موردنیاز را در مقیاس‌های کوچک و بنگاه‌های خرد مقیاس نیز ایجاد کنند، ولی هیچ‌وقت به این تکنولوژی‌ها توجه نمی‌شود و معمولا تکنولوژی‌های بزرگ وارد می‌شود و استراتژی بیشتر دوستان تا جایی‌ که ما با آنها مباحثه داشتیم، این است که به‌سمت انبوه‌سازی تولید می‌روند و شیوه تولید انبوه را در کشور توسعه می‌دهند. این شیوه تولید انبوه خود مصائب و مشکلات فراوان دارد.


آیا می‌توان فضایی را حاکم کرد که به‌جز نگاهی که به کشورهای دیگر داریم نسبت به زیست‌بوم خود و فضای اقتصادی موجود، اقتصاد دانش‌بنیان را طراحی کنیم یا نه؟

ما سه‌سطح از مواجهه با تکنولوژی داریم؛ یک سطح مصرف تکنولوژی است. در این سطح، وسایل و ابزارآلات تکنولوژیک را خریداری می‌کنیم و به داخل کشور می‌آوریم، یعنی خط تولید و قطعات تکنولوژی را خریداری و وارد می‌کنیم اما آن دانش فنی را به معنایی که وارد کنیم و بومی‌سازی شود و ارتقا پیدا کند، نداریم. در این سطح تکنولوژی درجایی دیگر تولید می‌شود و ما فقط مصرف‌کننده آن هستیم. در این سطح یکی از کارهایی که باید انجام شود قاعده‌گذاری و قاعده‌مندی مصرف تکنولوژی است. باید ببینیم ما چه نیازی داریم و متناسب با آن نیازها تکنولوژی را وارد کنیم و متناسب با نیازهایمان تکنولوژی‌ها و مقیاس‌ها را انتخاب کنیم. متاسفانه از این مساله غفلت می‌شود و ما صرفا مصرف‌کننده‌ای بی‌جهت و بدون مبنا شده‌ایم. 

سطح دیگر، سیاستگذاری و مدیریت فناوری است که در آن، جدا از اینکه می‌خواهیم این تکنولوژی‌ها را مصرف کنیم باید سازوکارهایی را برای مدیریت فناوری طراحی کنیم و در عرصه حکمرانی و در عرصه سیاستگذاری علم و فناوری اقداماتی داشته باشیم تا بتوانیم تکنولوژی‌هایی را یا مهندسی معکوس کنیم یا در زنجیره‌ای از این تولید قرار بگیریم که بتوانیم فرصت‌هایی برای خود ایجاد کنیم تا در سطح سوم که تولید فناوری‌هاست وارد شویم.

نکته شما ناظر بر سطح سوم است که ما وارد فضای تولید تکنولوژی‌هایی شویم که اساسا بومی خودمان باشد و با زیرساخت‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ما همگون و همساز باشد. این سطحی متعالی‌تر است و نیاز به فرهنگ‌سازی دارد و به ایده‌پردازی‌های گسترده و نیز سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای در علوم پایه نیاز دارد. حتی علوم انسانی در اینجا جایگاه بسیار پررنگی دارد. وقتی می‌خواهید تکنولوژی جدیدی را به وجود بیاورید باید شناخت کامل و همه‌جانبه از شرایط آن صنعت و نیازهایی که وجود دارد، داشته باشید. باید بدانیم در چه فرهنگی و در چه ساخت اجتماعی‌ای قرار داریم و آن رویایی که می‌خواهیم به‌سمت آن حرکت کنیم، چیست تا برای آن ابزارسازی کنیم. فیلم‌های علمی و تخیلی که در غرب می‌سازند یا رویاهایی که از جنس تکنولوژی ایجاد می‌شود و سفرهای به فضا و تصویر کره‌زمین در 50 یا 100 سال آینده، اینها برای تولید تکنولوژی‌های جدیدتر رویاپردازی می‌کنند. اگر بخواهیم در عرصه تولید تکنولوژی ورود کنیم باید رویاپردازی‌های جنس خودمان را داشته باشیم و بگوییم رویای اجتماعی ما به چه سمت‌وسویی خواهد رفت و جایگاه تکنیک، ابزار و تکنولوژی در رویای ما کجاست که بعد بتوانیم وارد عرصه تولید تکنولوژی شویم.

بنابراین تولید فناوری برای ما قطعا امکان‌پذیر است ولی نیاز دارد که ما وارد سطح تولید تکنولوژی شویم و بتوانیم متناسب با زیست‌بوم خود و متناسب با مدینه فاضله‌ای که در نگاه اسلامی در نظر داریم تکنولوژی مطلوب خود را ایجاد کنیم.

 

در روش‌هایی که فعلا در داخل کشور ما وجود دارد و اقتصاد دانش‌بنیان مطرح می‌شود و شکل جدیدی از کارآفرینی و شرکت‌هایی که وجود دارد، ظاهرا شکلی از انباشت سرمایه وجود دارد، آیا این شکل کارکردن همان مدلی نیست که سرمایه‌داری می‌خواهد؟! که ما آن را با آغوش باز در اختیار می‌گیریم و در داخل کشور اسم آن را اقتصاد دانش‌بنیان می‌گذاریم و اتفاقا باعث نابرابرتر شدن جامعه می‌شود و شرایط انباشت سرمایه بیشتر می‌شود و مشکلات بی‌عدالتی گسترده‌تر خواهد شد.

رویکرد وارداتی به اقتصاد دانش‌بنیان هیچ‌کمکی به ارتقای فنی و تکنولوژیک ما نمی‌کند، همچنین کمکی به رشد اقتصادی و GDP ما هم نمی‌کند و تنها ما را در حلقه‌ای از وابستگی به تکنولوژی‌های غربی قرار می‌دهد و این وابستگی را تشدید می‌کند. وقتی می‌گوییم چه لزومی دارد هر تکنولوژی که در دنیا می‌آید، ما هم به‌دنبالش بدویم و سعی کنیم آن تکنولوژی را در کشور وارد کنیم؟ می‌گویند فضای جهانی به این سمت‌وسو می‌رود و ما نمی‌توانیم از دنیا عقب بمانیم ولی این التفات را ندارند که ترند جهانی لزوما به‌سمت تکامل و پیشرفت و بهبود نیست و در بسیاری از موارد ترندهای جهانی را داشته‌ایم که به سطحی رسیده‌اند و دوباره غربی‌ها که سردمدار آن بودند از آن مسیر برگشته‌اند. مثلا در حوزه فناوری‌های بزرگ‌مقیاس با سوخت‌های فسیلی، الان درگیری اساسی بر سر پیامدهای جانبی گسترده آن در زمینه محیط‌زیست است و مساله این است که چگونه این فناوری‌ها را محدود کنند که از آلایندگی‌ها جلوگیری کنند. این مساله در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هم مشهود است. غرب در وضعیت نیروی کار، جمعیت و فردگرایی مسیری را طی کرده که اشتباه بوده است و الان فهمیده‌اند که اشتباه کرده‌اند و هزینه‌های زیادی می‌کنند تا این مسیر طی‌شده را برگردند و خانواده را احیا کنند.

در تولید تکنولوژی‌های بزرگ‌مقیاس و در شیوه تولید انبوه، غرب مسیری طولانی را طی کرده است ولی امروز می‌بیند بنگاه‌های کوچک مقیاس دانش‌بنیانی وجود دارند که با کارایی بیشتر و تنوع محصول بیشتر بازار را از دست غول‌های بزرگ تولیدی خارج می‌کنند. این مساله باعث شده ما صرفا مصرف‌کننده تکنولوژی‌های خارجی باشیم. طبیعتا چون این تکنولوژی با بافت اجتماعی و فرهنگی ما هم خوانی ندارد و از دل فرهنگ ما بیرون نیامده است و عده‌ای می‌خواهند به‌زور این تکنولوژی را به صنعت و اقتصاد ما تزریق کنند، طبیعتا سراغ رانت‌های ناشی از پول نفت می‌رویم و از طریق یارانه‌های نفتی یا معافیت‌های مالیاتی دستوری، سعی می‌کنیم این تکنولوژی‌ها را گسترش بدهیم. 

توجیه این است که اگر از این تکنولوژی‌ها حمایت کنیم و در دوره‌ای به آنها یارانه بدهیم و از آنها مالیات نگیریم و به آنها کمک بدهیم، با نهادینه شدن‌شان، اینها می‌توانند در آینده رشدی برای ما ایجاد کنند. اما وقتی به سیر تاریخی نگاه می‌کنیم هرچه این تکنولوژی‌ها بیشتر در کالبد اقتصادی ما نهادینه می‌شوند، وابستگی ما را به غرب بیشتر می‌کند و ما را برای پذیرش محصولات سطح بعدی غرب آماده‌تر می‌کند.

ما این وضعیت را در تکنولوژی‌های IT و ICT و... می‌بینیم که وابستگی‌های ما را بیشتر کرده است. حتی در تکنولوژی‌های مربوط به نفت، گاز، فولاد و خودروسازی و در جاهایی که صنایع برتر باید ورود پیدا کنند، می‌بینیم که یارانه را از پول نفت می‌دهیم تا صنایع به‌سمت تکنولوژی‌هایی حرکت کنند که آن تکنولوژی‌ها ما را باز به‌سمت مصرف محصولات غربی هدایت می‌کنند. 


در داخل کشور از افرادی که گرایش چپ دارند تا افرادی که گرایش پسااستعماری دارند و حتی نحله‌هایی که بیشتر اقتصاد سیاسی کار می‌کنند همه معتقدند شکلی از اقتصاد دانش‌بنیان که از 1990 در جهان نیز شکل گرفته است، شکلی از سرمایه‌داری را بازتولید می‌کند و ما که این‌همه به آن ضریب می‌دهیم اشتباهی بزرگ می‌کنیم. ما به سمتی می‌رویم که خودمان نیز به شکلی از سرمایه‌داری تبدیل می‌شویم. آیا این نکته را قبول دارید؟ آیا می‌توان ایده‌هایی ترسیم کرد تا به آن سمت نرویم؟ بسیاری از آکادمیسین‌های ما عقیده دارند حرکت در این مسیر از ابتدا درست نبوده است؟

به لحاظ تحلیل تاریخی، این نکته درست است که رفتن به سمت اقتصاد دانش‌بنیان وارداتی، طبیعتا ما را در نظام تقسیم کار بین‌الملل قرار می‌دهد و بدین‌ترتیب، باید جزئی از نظام سرمایه‌داری باشیم. اما تحلیل‌های مارکسیست‌ها مبتنی‌بر جبر تاریخی است و اراده انسانی به‌ویژه اراده‌ای که ناشی از ایمان انسان است را نادیده می‌گیرند، این سیر را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند و می‌گویند چاره‌ای وجود ندارد و قطعا و یقینا این اتفاق می‌افتد. ولی در نگاه اقتصاد اسلامی علاوه‌ بر اینکه تحلیل تاریخی انجام می‌دهیم و تاریخ و تحولات تاریخی برای ما اهمیت دارد، منتها قائل به جبر تاریخ نیستیم. ما می‌توانیم اقتصاد دانش‌بنیان و تکنولوژی در فضای موجود را در جهت اهداف اقتصاد اسلامی مدیریت کنیم، به این شرط که هوشمندی کافی و دقت‌نظر لازم را داشته باشیم. اتفاقی که در صنایع نظامی افتاد به همین صورت بود و از همین تکنولوژی‌های موجود استفاده کردیم ولی به‌جای اینکه به سراغ سلاح‌های کشتارجمعی ازجمله بمب‌های هسته‌ای و هواپیماهای جنگی با قدرت تخریب بالا برویم، به سراغ موشک‌های نقطه‌زن رفته‌ایم. این نشان می‌دهد تکنولوژی را به شرط اینکه آگاهانه انتخاب کنیم و با رویکردی اجتهادی به سراغ تکنولوژی برویم و انواع و اقسام تکنولوژی‌ها را ببینیم و قابلیت‌ها را شناسایی کنیم و سپس سعی کنیم آن تکنولوژی را که مناسب با اهداف و فرهنگ ما است را انتخاب کنیم و به خدمت بگیریم، وضع متفاوت می‌شود. تکنولوژی‌های نظامی که توسعه داده‌ایم در خدمت ما و در خدمت انقلاب اسلامی ما و در خدمت جبهه مقاومت است ولی تکنولوژی‌هایی که در عرصه صنعت وارد کرده‌ایم با این دقت‌نظر همراه نبود و نشان می‌دهد سیاست‌گذار فرهنگی و صنعتی و علمی ما این دقت نظر را که نظامیان ما در انتخاب و گزینش تکنولوژی داشته‌اند مدنظر قرار نداده‌اند و انواعی از تکنولوژی به کشور وارد شده که ما را در چرخه‌های وابستگی بیشتر قرار داده است و به تعبیری چرخه وابستگی ما را در تقسیم کار بین‌المللی و قرار گرفتن در چرخه اقتصاد بین‌الملل تشدید کرده است. 

 

اگر نسخه‌ای را وارد کردیم یا نسخه‌ای را خودمان داشتیم که در اقتصاد دانش‌بنیان کارهایی بزرگ و پرحجم مثل کارهای غرب نباشد و بیشتر به شبکه‌های محلی‌تر و خرده‌کسب‌وکارها توجه داشته باشد، اینجا از نظر اقتصاد اسلامی برای بحث انباشت سرمایه و تکاثر و... چه راهکاری داریم که کار را به عدالت اجتماعی نزدیک‌تر کنیم. یا از جنبه دولت باید چه ایده‌ای را پشت اقتصاد دانش‌بنیان داشته باشیم که به عدالت نزدیکتر شویم؟

نقطه شروع در اقتصاد اسلامی، توزیع اولیه است. اگر توزیع اولیه ثروت‌ها و امکانات را به‌طور متوازن و عادلانه انجام دهیم بسیاری از معضلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ما در مراحل بعدی اصلا به‌وجود نمی‌آید و سالبه به انتفاء موضوع می‌شود. اگر منابع و امکانات را به‌طور متوازن در بدنه‌ای گسترده و متکثر مردم توزیع کنیم، در تولید ثانویه دو رویکرد خواهیم داشت: یا اینکه به سراغ شیوه تولید انبوه برویم و مردم را دوباره تشویق کنیم و بگوییم سهم خود را از منابع طبیعی و فرصت‌ها و امکانات در یک‌جا تجمیع کنید تا به دست یک تولیدکنندۀ بزرگ بدهیم تا او بنگاه تولیدی‌اش را راه‌اندازی کند و همین مردم تبدیل به کارگران مزدبگیر در این بنگاه شوند. بدین‌ترتیب، با همان پدیده انباشت سرمایه مواجهیم که توزیع ثروت و قدرت را از حالت توازن خارج می‌کند و در خدمت سرمایه‌داران بزرگ قرار می‌دهد مگر آنکه مشارکت مردم در قالب‌هایی مانند تعاونی، در تمامی سطوح مالکیت، مدیریت و بهره‌برداری از منافع بنگاه حفظ شود. 

راهکار دیگر این است که به‌جای شیوه تولید انبوه به سراغ شیوه تولید مردمی برویم. در شیوه تولید مردمی نیازی به تجمیع منابع و امکانات نیست تا تولید رقم بخورد، بلکه باید تکنولوژی را در خدمت مردم قرار بدهید تا در مقیاس‌های خرد و کوچک بتوانند تولیدی به‌صرفه داشته باشند. اگر نگاه را بر تکنولوژی بزرگ‌مقیاس بگذاریم طبیعی است که باید به سطح بالایی از تولید برسید تا تولید به صرفه باشد وگرنه کمتر از آن صرف ندارد. مثل صنعت خودرو‌سازی که ما به‌دنبال آن رفته‌ایم. اگر خودروساز ما به یک میلیون تولید سالانه نرسد به‌صرفه نخواهد بود، چون مقیاس تکنولوژی، بزرگ است. این درحالی است که همین الان در بسیاری از کشور‌های اروپایی مانند آلمان و ایتالیا و حتی در آمریکا و کشور‌های آسیای شرقی، کارگاه‌های خودروسازی در مقیاس کوچک وجود دارند که تولیدات‌شان در سال به چند هزار خودرو نمی‌رسد. میانگین سود این شرکت‌های کوچک خودرو‌سازی در دنیا بسیار بیشتر از سود شرکت‌های خودروسازی بزرگ است. 14 تا 15 خودروساز بزرگ دنیا به‌طور متوسط 3.5 درصد سودآوری دارند اما سودآوری خودروساز‌های کوچک مقیاس 20 تا 25 درصد است. یعنی به لحاظ منطقی و اقتصادی، خردمقیاس‌ها بر بزرگ‌مقیاس‌ها برتری دارند. ولی خردمقیاس‌ها چون با توزیع اولیه امکانات در نگاه اقتصاد اسلامی سازگاری بیشتری دارند، در توزیع ثروت و توزیع منافع ناشی از تولید می‌توانند عملکرد بهتر و مطلوب‌تری از نظر اسلامی داشته باشند. تاکید می‌کنم این کار باید با تکنولوژی‌هایی که تولید را در مقیاس خرد به صرفه کند، صورت بگیرد که اتفاقا مساله ما در حوزه دانش‌بنیان از منظر اقتصاد اسلامی همین است. کسی که ادعای نوآوری فنی دارد باید از دانش فنی خود به‌گونه‌ای استفاده کند که تولید را در مقیاس خرد به صرفه کند. مثلا مساله ما در تحقیق و توسعه در صنعت خودرو باید این باشد که چگونه کارگاه تولید خودرو در مقیاس کوچک را بهینه و به‌صرفه کنیم؟ اگر این کار را کردید نوآوری اتفاق می‌افتد. 

 

وقتی درمورد اقتصاد خردمقیاس صحبت می‌کنیم چند بحث پیش می‌آید. مثلا شاید وارد فاز مدل‌هایی شود که در غرب نیز وجود داشته، ازجمله ایجاد شبکه‌های محلی و ارتباطی که واسطه‌ها را حذف یا کمتر کند. برخی از تفکرات این موضوع را تئوریزه می‌کنند و می‌گویند اقتصاد دانش‌بنیان به معنی کم شدن واسطه‌ها است، منظور این است یا چیزی بیشتر از این است؟

ما اقتصاد دانش‌بنیان را در چهارچوب اقتصاد اسلامی و در یک ارتباط سیستمی تعریف می‌کنیم. اگر هر کدام از اجزا را حذف کنید اقتصاد دانش‌بنیان بی‌خاصیت می‌شود. بدین‌ترتیب، الگوی توزیع درآمد و ثروت تغییر می‌کند و دراختیار مالک پلتفرم که البته از پشتیبانی اقتصادسیاسی لازم برخوردار باشد، قرار می‌گیرد. بنابراین این نحوه ورود فناوری نمی‌تواند اهداف اقتصاد اسلامی در گسترش عدالت و توزیع عادلانه امکانات و فرصت‌ها و ثروت‌ها را فراهم سازد. این‌که ما تاکید می‌کنیم اقتصاد اسلامی از توزیع اولیه شروع می‌کند به این دلیل است که هیچ‌وقت اجازه ندهیم نهاد و شرکت بالاسری که صاحب پلتفرم است به وجود بیاید. در نگاه اقتصاد اسلامی، پلتفرم‌ها نباید مالکیت خصوصی داشته باشند بلکه مالکیت آنها یا باید به‌صورت تعاونی باشد یعنی همان استفاده‌کنندگان از پلتفرم به نحو مشاع مالک پلتفرم هم باشند، یا باید خود پلتفرم تحت مالکیت عمومی قرار بگیرد یا در سطحی متعالی‌تر، در قالب وقف باشد. اینها الگو‌های مختلفی است که در اقتصاد اسلامی برای پلتفرم‌ها داریم. تا این اتفاق نیفتد، پلتفرم‌ها صرفا واسطه‌های متکثر و متعدد را حذف و تمام منافع را در اختیار مالک پلتفرم قرار می‌دهد و بدین‌ترتیب، ظرفیت‌های مردمی را در جهت منافع سرمایه‌داری به خدمت می‌گیرد. باید روی این نکته دقت شود و اصل پلتفرم نباید مالکیت شخصی داشته باشد و نباید کسی از اصل پلتفرم سود شخصی کسب کند و با این نگاه می‌بینیم بسیاری از شبکه‌های مجازی نباید مالکیت شخصی داشته باشند، بلکه باید مالکیت مردمی داشته باشند. به این ترتیب از الگو‌های رایج در نظام سرمایه‌داری فاصله می‌گیریم چون در نظام سرمایه‌داری سعی می‌شود الگو‌هایی طراحی شود تا از این فرصت‌های متکثر مردمی تحت منافع سرمایه‌داری استفاده شود. باید حواسمان به این باشد تا از ترس سرمایه‌داری، دو دستی در دامن سرمایه‌داری پیچیده‌تر نیفتیم. 


یکی از کارهایی که اقتصاد دانش‌بنیان در این مرحله لازم دارد ایده و بازآفرینی نظام توزیع در اقتصاد کشور است. می‌توان گفت تا خود را در این مسیر اصلاح نکرده است نمی‌توان امیدوار بود که اقتصاد دانش‌بنیان به شرایطی ایده آل برسد؟

اقتصاد دانش‌بنیانی که سر و صدای زیادی دارد اتفاق خاصی را در اقتصاد ما رقم نمی‌زند و وزن زیادی ندارد. سر و صدا و هیاهوی زیادی دارد ولی عملا نمی‌تواند کاری بکند چون با پیوند‌های اقتصادی ما و با زیرساخت اقتصادی ما هم خوانی ندارد و ره به جایی نمی‌برد. درصورتی‌که سوار این تکنولوژی بشویم و بتوانیم آن را مدیریت کنیم و به سمت اهداف اقتصاد اسلامی ببریم در آن صورت می‌تواند اثر‌گذاری داشته باشد وگرنه مقاومت ساختاری که در اقتصاد ما وجود دارد آنقدر زیاد است که به آنها اجازه ورود نمی‌دهد. هرچند اینها هم به دلیل نفوذ‌هایی که دارند و به دلیل دسترسی‌هایی که به رانت‌ها و منابع نفتی وجود دارد سعی می‌کنند پروژه‌های خود را پیش ببرند ولی تجربه نشان داده است این مدل‌های وارداتی نمی‌توانند چندان در اقتصاد ما اثر جدی داشته باشند جز اتلاف انرژی و اتلاف منابعی که با خود به همراه دارند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha