به گزارش «سدید»؛ سینمای کودک پس از انقلاب اسلامی جان گرفت زیرا پیش از آن به صورت عملی آثاری برای کودکان تولید نمیشد. فیلمهای کودک در دهه ۶۰ و ۷۰ برای خود جایگاهی ویژه در اکران پیدا کرد بهنحویکه برخی سینماها در طول سال فقط فیلم کودک نمایش میدادند اما با گذشت سالها جای اینکه شاهد توجه و حمایت از این ژانر پرمخاطب باشیم سیاستگذاریها به سمتی رفت که فیلم کودک افول پیدا کرد و امروز تنها چند فیلم کودک در سال تولید میشود!
عکس این اتفاق در تئاتر کودک افتاده و نمایشهای کودک بیشتری نسبت به تولیدات سینمایی داریم.
به مناسبت روز جهانی کودک که مصادف با امروز؛ ۱۶ مهر است، با حجتالله سیفی، کارگردان و منوچهر اکبرلو مدرس و کارگردان تئاتر و سینما میزگردی برگزار کردهایم که در ادامه با آن همراه میشویم.
سینما و تئاتر کودک در ابتدای انقلاب، یکی از گونههای موفق سینمای ایران بود اما هر اندازه زمان پیش رفت از دوران اوج خود فاصله گرفت. دلایل این اتفاق را در چه میدانید؟
سیفی: در ابتدا بیان کنم که قبل از انقلاب سینمایی تحت عنوان سینمای کودک نداشتیم. تنها کانون پرورش فکری بود که فیلمهای کوتاهی را با موضوع کودکان میساخت. این آثار در مراکز کانون به نمایش در میآمد. برخی از این تولیدات به شدت باکیفیت بودند و هنوز هم جایشان خالی است. اینکه چرا قبل از انقلاب فیلم کودک رواج نداشت جوابی ساده دارد. در آن دوران کلیت فیلمها در اختیار فیلمفارسی بود. این تولیدات به لحاظ اخلاقی به هیچوجه شایستگیهای لازم را نداشتند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یک نگاهی فرهنگی بر سینما حاکم شد زیرا انقلاب اسلامی از جنس فرهنگ بود. در ادامه راه، دفاع مقدس پیش آمد و بهنوعی همه گونههای سینما را تحت تاثیر خود قرار داد. کانون پرورش فکری نیز به طبع این موضوع مسیری اصلی خود را که کار کودک بود، فراموش کرد! دلیل این عملکرد هم مدیرانی بودند که ربطی به این حوزه نداشتند و نتیجه کارشان هم آثاری بود که ارتباطی با بچهها نداشت. با روی کار آمدن بنیاد سینمایی فارابی وضع بهتر شد چون در سایه توجهات لازم به فیلم کودک، سینماهایی شکل گرفت که در آنها تنها فیلم کودک به نمایش در میآمد اما متاسفانه این سیاستهای خوب یکباره متوقف شد و باز هم شاهد بیتوجهی به سینمای کودک بودیم اتفاقی که تا امروز ادامه پیدا کرده است.
به عنوان هنرمندی که سالها کار کودک کردید پیرامون وضعیت تئاتر کودک توضیح دهید و بگویید آیا رویکردی غلطی که سینما نسبت به کودکان پیش گرفت در تئاتر هم ادامه دارد؟
اکبرلو: پیشینه تئاتر به صد سال قبل بر میگردد؛ آنجایی که جبار باغچهبان در آذربایجان اولین نمایشهای کودک را در مدرسه خود اجرا کرد اما به شکل منسجم تئاتر کودک با پیدایش کانون پرورش فکری شکل گرفت. کانون با برگزاری تئاترهای سیار در نقاط مختلف و همچنین کتابخانههای کانون به تئاتر کودک توجه کرد. بعد از انقلاب اسلامی شاهد شکوفایی بسیاری در حوزه ادبیات داستانی کودک بودیم؛ اتفاقی که قبل از انقلاب رخ نداد. پیش از انقلاب اسلامی اکثر کتب به ترجمه داستانهای خارجی خلاصه شده بود.
رشد ادبیات داستانی کودک باعث میشود تئاتر کودک رونق یابد به ویژه با همکاری آموزش و پرورش در این رابطه، شاهد اجراهای صبح برای دانشآموزان بودیم. در سالهای اخیر هم خانوادههای با وجود مشکلات اقتصادی علاقه بسیاری برای علایق فرهنگی و هنری کودکان خود قائل هستند. برای همین رشد تئاتر کودک را احساس میکنیم؛ به ویژه در فرهنگسراها و برخی سالنهای نمایش این اتفاق کاملاً عیان است. نکته دیگر رواج نمایشهای خلاقانه است که در حوزه کار کودک شکل گرفت. برای مثال اجرای نمایشهای اینچنینی در مجتمعهای مسکونی نمونه خوبی در این رابطه است. این اتفاقات نشان میدهد خلاف سینمای کودک که به افول گراییده است، تئاتر کودک وضعیت نسبتاً خوبی دارد.
الگوهایی که در میان کودکان وجود دارد بیشتر بر پایه شخصیتهای غربی شکل گرفته است. این موضوع به واسطه کمکاری ما در فرهنگسازی و قهرمانسازی برای کودکان رقم خورده یا گسترده شدن وسایل ارتباط جمعی در سراسر جهان چارهای جز این امر باقی نگذاشته است؟
سیفی: اولین و مهمترین نکته در فرهنگسازی برای همه اقشار سنی داشتن یک مدیریت کلان بالادستی در همه سطوح است تا توجه به ادبیات بومی و ملی از اولویتهای کارهای نمایشی باشد. جدا از سیاستگذاری کلان، حمایتهای فرهنگی نیز وجود ندارد به ویژه در حوزه کودک این امر شکل جدیتر دارد. در زمان حال آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد سرگرمی صرف است. در کار کودک هیچگونه آموزشی را شاهد نیستیم. برای همین اگر از کودکی که از سالن نمایش بیرون آمده سوال کنید چه چیزی از اثری که دیده آموخته، حرفی برای گفتن نخواهد داشت!
چندی پیش در کانون اصلاح تربیت، مجموعه نمایشهایی از کودکان دیدم که تاثیراتش چشمگیر بود اما افسوس چنین ظرفیتهایی هنوز برای مدیران مشخص نشده است. کمکاری در حوزه کودک در حالی است است که محصولات خارجی به صورت گسترده به این عرصه توجه دارند و به کودکان ما میآموزند آنها قهرمانشان هستند! نکته عجیبتر اینکه تلویزیون با نمایش آن تولیدات به رواج این امر کمک میکند. پس مشکل اصلی از نگاه من ابتدا مدیریت کلان فرهنگی و سپس سناریوی اجرایی است.
من این نکته را که محل نمایش به اندازه کافی نداریم را قبول ندارم، چون معتقدم تمام مدارس و دانشگاهها قادرند محلی برای نمایش کارهای هنری باشد. درباره عملکرد تلویزیون یک نکته منفی دیگر هم وجود دارد. در گذشته فیلمهایی که در آنها خشونت رواج داده میشد به نمایش در نمیآمد اما امروز میبینیم حجم بالایی از این دست تولیدات از شبکههای مختلف سیما روی آنتن میرود! این آثار تاثیرات بسیار مخربی اجتماعی دارد که نمونههای آن را هرازگاهی در جامعه میبینیم. مدیران این روزهای سیما تصور میکنند کار مفید کردن بالا بردن تعداد شبکههای تلویزیونی است درحالیکه به جای شبکههای متعدد میتوان با چند شبکه مفید و درست، کارهای بهتری انجام داد.
برنامههای نمایش، مانند گذشته تنها به رسانه ملی خلاصه نشدهاند چون با رواج پلتفرمها و شبکههای ماهوارهای کودکان به وفور محصولات نمایشی در اختیارشان است پیرامون این مسئله و اینکه چنین وضعیتی چه تاثیر میتواند بر کودکان داشته باشد، توضیح دهید؟
اکبرلو: علاوه بر اینکه شاهد بالا رفتن وسایل ارتباط جمعی هستیم، سلیقههای نمایشی نیز متکثر شده است. این گستردگی کاملاً خلاف وضعیتی است که در دهههای پیش وجود داشت. در گذشته همه کودکان کتاب «داستان راستان» را میخواندند اما آیا امروز هم چنین وضعیتی وجود دارد؟ درضمن به واسطه کار آموزشی که با کودکان دارم به این نتیجه رسیدهام تنوع سلیقه به اندازهای بالا رفته که حتی در یک مدرسه هم نمیشود یک یا چند نوع از علاقه را مشاهده کرد چه رسد به اینکه انتظار داشته باشیم در جامعه چنین اتفاقی رخ دهد. پس تنها راه، شناخت فرهنگی است که انتظار میرود به ما کمک کند ولی متاسفانه این خواسته در میان مدیران وجود ندارد! همچنین عدم شناخت فرهنگی باعث شده به جای کار در پی نمایش و خودنمایی باشیم. برای مثال مجمعها و تشکلهای مختلف راهاندازی میکنیم؛ درحالیکه در عالم واقع محصولی وجود ندارد که بخواهیم برای آن مجمع یا تشکل به آن بپردازیم. اخیراً در جلسهای شرکت کرده بودم که پیرامون دلایل کمکاری در حوزه دفاع مقدس در تئاتر کودک حرف زده میشد. در همین رابطه تحقیقی انجام دادم که در آن میدیدیم تعداد مراکز و بخشهایی که در حوزه دفاع مقدس در تئاتر کودک وجود دارد از نمایشهایی که در این رابطه تولید میشود، تعدادشان بیشتر است. تمام توضیحاتی که بیان کردم نشان میدهد ما نتوانستیم در بومی کردن سینمای خود موفق باشیم.
بومیسازی اولین و مهمترین اقدامی است که باید در تمامی بخشهای هنر انجام دهیم تا موقعی که این اقدام را انجام ندهیم نخواهیم توانست جهانی شویم. شب گذشته فیلمی آمریکایی در حوزه کودک دیدم. در آن کار به وفور از ویژگیهای بومی همان کشور استفاده شده بود اما این وضعیت به صورت درستی در کارهای ایرانی دیده نمیشد و اگر هم توجهاتی را در این امر وجود شکلی کلیشهای دارد البته این سخنان به معنای این نیست کارهای خوبی در سینما تولید نشده است چون مطمئناً معدود آثاری به صورت شخصی در این رابطه وجود داشته باشد اما آنها صرفا کارهایی شخصی بودهاند که ربطی به نهادهای دولتی ندارد.
بحث پایانی پیرامون برنامهسازی دینی برای کودکان است. در سینما و تئاتر آن چیز که به عنوان اثر دینی وجود دارد عمدتاً کارهای سطحی و رو هستند که نمیتوانند تاثیر گذاری لازم را برای مخاطبان داشته باشند. این درحالیست در فیلمهای خارجی شاهدیم این اتفاق به شکلی مستتر اما تاثیرگذار رخ میدهد. این اتفاق را چگونه ارزیابی میکنید؟
سیفی: برای اینکه موضوعات ارزشی در کارهای کودک به شکلی مطلوبی مدنظر قرار گیرد باید فرهنگسازی لازم صورت میگیرد. این اتفاق هم باید از فیلمسازان و مدیران آغاز شود تا شاهد تسری آن در میان آثار کودک باشیم وگرنه اگر بخواهیم تنها با کارهای سطحی و شعاری به این موضوعات نظر کنیم حاصل همانی خواهد شد که در برخی از آثار به اصطلاح دینی کودک شاهدش هستیم.
اکبرلو: برخی موضوعات در عالم هنر، برای خود متولی مشخص پیدا کرده است. همین امر باعث شده هنرمندان فکر کنند از این دست موضوعات جدا هستند. این جداسازی حتی در میان تماشاگران هم رخ داده است . یعنی برای برای فیلمها یا تئاترهای خاص، تماشاگران به صورت اتوبوسی به سالنها میآیند. این اتفاقات هم برای این رخ میدهد که هنرمند یا مدیر مربوطه به بالادستی خود گزارش دهد. در چنین وضعیتی وقتی اصالت در کار دینی وجود ندارد نباید انتظار داشته باشیم در این حوزه اتفاقات خوشایندی رخ دهد.
/انتهای پیام/
منبع: ایکنا