بررسی مفهوم اتوپیا در اندیشه دکتر علی شریعتی در گفتار دکتر جواد کاشی؛
من گمان می‌کنم الگوی اتوپیای شریعتی یک اتوپیای تراژیک است و این ایمان وافر به توان انسان که می‌تواند آرمان‌های والا را در این جهان محقق سازد چنین منطقی در الگوی اتوپیای شریعتی نیست، و من خیال می‌کنم آن راه سومی که بین اتوپیای محقق شده و یک جهان بی‌آرمان می‌شود تصویر کرد، بازگشت به یک فهم تراژیک از مفهوم اتوپیاست

گروه راهبرد «سدید»؛ محمدجواد غلامرضا کاشی، دانش آموخته دانشگاه تهران و استاد دانشگاه و پژوهشگر علوم سیاسی و اندیشه سیاسی در دانشگاه علامه طباطبائی است. بخشی از پروژه فکری و معرفتی او گفتگوی انتقادی با آراء و دیدگاه‌های علی شریعتی است.

 

ایرانیان و رویای محقق شده اتوپیا؟

اتوپیای شریعتی وجه تراژیک دارد و خیلی معطوف به تحقق در این عالم نیست. دکتر شریعتی متنی دارد در بزرگداشت یونگ و تعابیر جالبی به‌کار می‌برد: امید معکوس، آرزوی نومید، آرزوی بی امید، آرزومندی امیدفام بی آینده. مشخص است که شریعتی پارادوکسی دارد ضمن اینکه آرزومند آرمان‌ساز است اما درعین‌حال برای تحقق آن خوش‌بین نیست؛ و درست همین وضعیت را مولد سوژه مسئول می‌داند و حقیقتاً همین الگوی از تفکر اتوپیک را مانعی برای شکل‌گیری توده‌های گله‌وار می‌داند. درواقع این سنخ اتوپیست که افراد را وابسته به امیدهای واهی یک نجات‌بخش رها می‌کند و خودشان را متولی دست‌به‌کار شدن برای آنکه سهم خود را تا جایی که ممکن است در بهبود عالم عهده‌دار شوند، بدون آنکه لزوماً آرمان یوتوپیکی را تحقق ببخشند.

اما چیزی که وضعیت ما را متمایز می‌کند این است که این وضعیت حاصل یک اتوپیای محقق شده است، شاید این ما ایرانیان را از جاهای دیگر دنیا متمایز می‌کند؛ ما دو نوع تفکر اتوپیک داریم، یک تفکر اتوپیکی که استعداد ایدئولوژیک شدن دارد، یعنی این استعداد را دارد که غلبه و فتح کند و در مصادر قدرت ذخیره اتوپیایی زبان خود را به دستگاه ایدئولوژیک تحمیل و سلطه تبدیل کند. و یک اتوپیایی داریم که خصلتش تراژیک است، یعنی علی الاصول عشق به یک الگوی زیست آرمانی را در سینه خود گرم نگه می‌دارد

وضعی که الآن دچار آن هستیم شاید در خیلی از جاهای دیگر دنیای امروز جریان داشته باشد؛ اما چیزی که وضعیت ما را متمایز می‌کند این است که این وضعیت حاصل یک اتوپیای محقق شده است، شاید این ما ایرانیان را از جاهای دیگر دنیا متمایز می‌کند؛ ما دو نوع تفکر اتوپیک داریم، یک تفکر اتوپیکی که استعداد ایدئولوژیک شدن دارد، یعنی این استعداد را دارد که غلبه و فتح کند و در مصادر قدرت ذخیره اتوپیایی زبان خود را به دستگاه ایدئولوژیک تحمیل و سلطه تبدیل کند. و یک اتوپیایی داریم که خصلتش تراژیک است، یعنی علی‌الاصول عشق به یک الگوی زیست آرمانی را در سینه خود گرم نگه می‌دارد اما نهاد این عالم شرارت آدمیان در این عالم را چنان می‌بیند که فکر می‌کند حتی هیچ پیامبر پیروزی هم در عالم تحقق پیدا نکرده. من فکر می‌کنم شریعتی از این سنخ متفکرین است.

آنچه رویداد این بود که گروه و صنفی از دهه بیست فکر می‌کردند که در مقابل شبه مدرنیته‌ای که پهلوی‌ها آن را آورده بودند، نسخه درمان همه دردهای بشر را دارند. می‌گفتند بگذارید گروه تازه‌ایای (روحانیون) بیایند، آنان همه‌چیز را حل می‌کنند، چنان هم حل می‌کنند که بشر حیرت می‌کند. این یک تفکر معطوف به قدرت است که می‌بینید در اوج فجایعی که امروز جریان دارد، مدعی تمدن سازی‌ست؛ از همان بدو امر هم معطوف به تمدن ساختن بود. اینکه ما بیاییم نهادها و ساختارهای مسلطی را به جای ساختارهای موجود بنا کنیم که بشر را از همه عسرت‌هایش رها کند. ما می‌توانیم، ما قدرت ایدئولوژیک و توانش را داریم تا اراده خدا را در زمین تحقق دهیم. ببینید این اتوپیایی بود که مثل همه اتوپیاهای قرن بیستم محقق نشد؛ اما وقتی‌که اتوپیا محقق نمی‌شود، بحرانی که خلق می‌کند این است که قدرت این را دارد که بر روی دست نیافته‌هایش، برچسب دسته‌یافته بزند، واژگون‌گویی کند، هر آنچه که هست را چنان واژگون بنمایاند که انگار فاجعه‌ها را با برچسب نام‌ها می‌شود پوشاند. حاصل این وضعیت این است که نام‌ها را تهی می‌کند، قدرت سحر و امید افکنی نام‌ها را از آن‌ها می‌گیرد و زبان را تعطیل می‌کند.

ما حقیقتاً با چنین وضعیتی مواجهیم، شاید بسیاری از بحران‌هایی که ما داریم جاهای دیگر نیز باشد اما شاید حاصل اتوپیای محقق شده ذهنیت فاجعه باشد، که انسان محکوم مأیوس ناتوان را می‌سازد و از دل اتوپیای شکست‌خورده درمی‌آید.

در مقابل یک اتوپیای محقق شده ویران‌گر نسلی را دارید که هیچ آرزویی ندارد و فقط می‌خواهد از فاجعه و فلاکت امروز رها شود، هیچ الگویی از زندگی خوب ندارد و به همین جهت هم نمی‌تواند جهان مشترکی خلق کند و قدرت جمعی تولید کند.

 

زبانِ شریعتی، مرثیه توام با حماسه

به نظر من اهمیت دکتر شریعتی این است که درکش از اتوپی یک اتوپی تراژیک است، منظومه کلام شریعتی را می‌شود در یک نوع مرثیه توأم با حماسه سازمان داد. اگر ژانر حماسه را مشاهده کنید درمی‌یابید که قهرمانان شاهنامه درک معینی از توانایی‌شان در محقق سازی یک آرمان ندارند، بلکه اشتیاق دارند و در جهانی از ابهام‌ها حرکت می‌کنند. حاصل تراژیک است اما عشق به حقیقت در دل انسان‌ها را همین قهرمانان زنده نگه می‌دارند.

من گمان می‌کنم الگوی اتوپیای شریعتی یک اتوپیای تراژیک است و این ایمان وافر به توان انسان که می‌تواند آرمان‌های والا را در این جهان محقق سازد چنین منطقی در الگوی اتوپیای شریعتی نیست، و من خیال می‌کنم آن راه سومی که بین اتوپیای محقق شده و یک جهان بی‌آرمان می‌شود تصویر کرد، بازگشت به یک فهم تراژیک از مفهوم اتوپیاست.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha