بررسی ادبیات کودک و نوجوان در گفتگو با محمدرضا شمس؛
بسیاری از نویسندگان این حوزه می‌گویند که ادبیات کودک می‌تواند به مانند یک سلاح قدرتمندی عمل کند که شما از طریق آن به دنیای کودکان نزدیک شوید و نیاز‌های آن‌ها را بشناسید و بتوانید آن‌ها را برطرف کنید.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ محمدرضا شمس از دوران نوجوانی و جوانی با نوشتن شعر و نمایشنامه وارد دنیای هنر شده است؛ بعد از انقلاب وارد کیهان بچه‌ها می‌شود و بعد‌ها در مجله‌هایی مثل رشد نوآموز، کودک و دانش آموز، سروش کودک و نوجوان، باران وسلام بچه‌ها، گلگ و نبات قلم می‌زند. «اگر این چوب مال من بود» اولین کتاب شمس برای کودکان است و بعد از آن حدود ۱۰۰ کتاب برای بچه‌ها نوشته است. به بهانه این همه سال حضور او در دنیای ادبی کودکان و با موضوع پرونده‌ای تحت عنوان «وضعیت سنجی ادبیات کودک و نوجوان» با او به گفتگو نشسته ایم.


در شروع گفتگو اگر اجازه دهید با توجه به تخصص شما در حوزه ژانر نویسی در ادبیات کودک و نوجوان، گفتگو را از همین نقطه آغاز کنیم؛ اینکه در سال‌هایی که از عمر ادبیات کودک و نوجوان می‌گذرد نویسندگان مختلف این حوزه سعی کرده‌اند تا از ژانر‌های مختلفی در کار نویسندگی استفاده کنند یا معمولا براساس سفارشات قلم زده اند؟

بسیاری از نویسندگان این حوزه می‌گویند که ادبیات کودک می‌تواند به مانند یک سلاح قدرتمندی عمل کند که شما از طریق آن به دنیای کودکان نزدیک شوید و نیازهای آنها را بشناسید و بتوانید آنها را برطرف کنید

شمس: متاسفانه بحث ژانر هنوز در ایران پذیرفته نشده است؛ البته بعضی از نظریه پردازان درباره ادبیات کودک و نوجوان هم بحث دارند و معتقداند که این جنس ادبیات معنا و مفهومی ندارد و بیشتر به جنبه‌های آموزشی آن معتقداند. اما بسیاری از نویسندگان این حوزه می‌گویند که ادبیات کودک می‌تواند به مانند یک سلاح قدرتمندی عمل کند که شما از طریق آن به دنیای کودکان نزدیک شوید و نیاز‌های آن‌ها را بشناسید و بتوانید آن‌ها را برطرف کنید.

البته در جهان نیز تا یک دوره‌ای ژانر را قبول نداشتند و به آن به حکم ادبیات سرگرم کننده نگاه می‌کردند و در مقابل آن ادبیات روشنفکری را قرار می‌دادند. هنوز بسیاری از دوستان، ژانر را مترادف با «حقیرنویسی» می‌دانند. این نوع نگاه به ژانر باعث شده تا ما به صورت جدی به ادبیات ژانری ورود نکنیم. در حالی‌که کافی است کتاب ارباب حلقه‌ها، هری پاتر و یا شازده کوچولو را بخوانید تا با قدرت ژانر آشنا شوید.

«ژانر» مترادف با حقیرنویسی نیست؛ و خیلی از شاهکار‌های دنیا بر اساس ژانر بوجود آمده‌اند. ادبیات ژانری می‌تواند راه برون رفت ادبیات کودک و نوجوان از این وضعیت نابسامان و بغرنج کنونی باشد. چون طرفداران خود را دارد و سلیقه‌های مختلفی را پوشش می‌دهد.

 

«ژانر» مترادف با حقیرنویسی نیست؛ و خیلی از شاهکارهای دنیا بر اساس ژانر بوجود آمده‌اند. ادبیات ژانری می‌تواند راه برون رفت ادبیات کودک و نوجوان از این وضعیت نابسامان و بغرنج کنونی باشد. چون طرفداران خود را دارد و سلیقه‌های مختلفی را پوشش می‌دهد

خب چه جریان یا گروهی این برچسب «حقیرنویسی» را به ادبیات ژانر زده است؟ و از آنجایی که به عقیده بسیاری از نویسندگان این حوزه، ادبیات کودک و نوجوان سال هاست که توسط دولت اداره می‌شود، این برچسب توسط دولت زده شده یا پای جریان دیگری در میان است؟

شمس: نه. جریان ادبی به شخص یا گروه خاصی وابسته نیست. پروسه‌ای است که باید طی شود. ما در ابتدای راه هستیم و زمان می‌خواهد تا از این مرحله گذر کنیم. همان طور که کشور‌های اروپایی عبور کردند. آن‌ها هم زمانی مثل ما فکر می‌کردند و نگاه تحقیرآمیزی به ادبیات ژانری داشتند. این پروسه سال هاست که در اروپا طی شده و حالا آن‌ها ژانرنویسی را پذیرفته‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که به جای کنار گذاشتن ادبیات عامه پسند آن‌ها را با ادبیات روشنفکری ترکیب کنند، خوشبختانه به نتایج خوبی هم رسیده‌اند. حالا ما در کتاب‌های جنایی و وحشت و علمی تخیلی و... درون مایه‌های عمیقی می‌بینیم که در گذشته فاقد آن بوده‌اند.

 

شما گره این ماجرا را در کجا می‌بینید؟ یعنی نویسنده‌های ما به یک سبک داستان نویسی عادت کرده‌اند و نمی‌توانند جنس دیگری بنویسند و یا این توانایی در بین آن‌ها وجود ندارد و شاید ماجرا به ناشران برمی گردد که ممکن است از این ماجرا خیلی استقبال نکنند؟

شمس: تمام مواردی که گفتید می‌تواند از دلایل این مسئله باشد. در دهه اول انقلاب و حتی دهه دوم کار‌ها و نوشته‌های خیلی خوبی وجود داشت و بهترین گروه نویسندگان از همان دو دهه بیرون آمدند و دیگر آن دوران طلایی تکرار نشد. با اینکه امروز هم ما نویسندگان خلاق و با استعدادی داریم، اما باید با کمال تاسف گفت که تعدادشان زیاد نیست. آن زمان شما با یک گروه از نویسندگان خوب مواجه بودید. اما حیف که خیلی هایشان در همان حال و هوا ماندند و دیگر خودشان را به روز نکردند.

ناشران ما نیز اطلاعات اندکی از این حوزه داشتند و بعضا دارند؛ خیلی‌ها هنوز اطلاعی از انواع کتاب‌های تصویری و مصور داستانی و غیر داستانی ندارند و کماکان با شیوه‌های قدیمی و بروز نشده سر و کار دارند. امروزه برای دو ساله‌ها، سه ساله‌ها وچهارساله‌ها کتاب منتشر می‌شود. کتاب‌های آسان خوان کتاب‌های فصل دار و... بوجود آمده‌اند، انواع کتاب‌های تصویری غیر داستانی برای خردسالان و کودکان منتشر می‌شود. کتاب‌های شکلی، حمام، پارچه ای، تاشو، کالسکه‌ای، صدا دار و.. که ناشران کمتر به سراغ آن‌ها رفته‌اند. البته ناشران امروزه بیشتر به فکر بازگشت سرمایه شان هستند و کمتر ریسک پذیراند و سعی می‌کنند به سراغ انتشار آثاری بروند که قبلا در بازار به فروش رسیده‌اند و کمتر به سراغ آثار نو و جدید می‌روند.
شاید باورتان نشود ۱۵ سال کار‌های من صرفا به دلیل اینکه با آثار آن روز مطابقت نداشت، توسط ناشران چاپ نمی‌شد و من مجبور شدم با هزینه شخصی خودم آن‌ها را چاپ کنم.

به عقیده من باید حجم مطالعه نویسندگان چه تازه کار و چه با تجربه، نسبت به نوشتن سه برابر باشد. باید اطلاعات به روزی درباره تاریخ، جامعه شناسی، روانشناسی، مردم شناسی داشته باشند، موسیقی گوش کنند، شعر و سفرنامه بخوانند، فیلم و انیمه ببینند و با تئوری‌های داستان نویسی آشنا باشند تا بتوانند بروز بنویسند.

مشکلات دیگری هم وجود دارد. مثل عدم حمایت اصولی دولت از صنعت نشر، وضعیت بد اقتصادی که باعث می‌شود نویسندگان نتوانند با فروش آثارشان زندگی خود را بگذرانند و گا‌ها مجبور شوند به سراغ نوشتن داستان‌های سفارشی بروند. یا عدم رعایت کپی رایت که باعث می‌شود سیل کتاب‌های آن ور آبی به این طرف سرازیر شود. کتاب‌هایی که خیلی از آن‌ها ارزش خواندن ندارند و بعضی از آن‌ها هم گاهی به وسیله‌ی چند ناشر چاپ می‌شوند.


خب این گره چگونه باید حل شود؟ دولت باید ورود کند و با استفاده از قدرتی که دارد چاره اندیشی کند که آن وقت برخی‌ها پای قدرت و رانت دولتی را به وسط می‌کشند. ناشر خصوصی نیز که بر اساس سرمایه گذاری که کرده نمی‌خواهد ریسک کند. پس چه باید کرد؟

شمس: ببینید وظایف مشخص است و همه بر اساس توانایی‌های خودشان باید همت کنند؛ دولت، ناشر خصوصی، نویسنده، ارشاد، نهاد‌های ادبی همه و همه باید در این ماجرا کمک کنند.

خاطرم هست آخرین باری که من نمایشگاه فرانکفورت رفتم مسئولان آنجا عملا به ما گفتند که شما از نظر ما دزد محسوب می‌شوید، چون بدون اجازه ناشرین ما، کتاب‌ها را به کشور خودتان برده و آن‌ها را چاپ می‌کنید. وقتی قانون کپی رایت وجود ندارد و از آن طرف این کتاب‌ها را معمولا به دانشجویانی برای ترجمه می‌دهند که به پول نیازمنداند و هیچ شناختی نسبت به ادبیات کشور ما و کشور مبدا ندارند، چون این شناخت از ادبیات رکن اساسی ترجمه است و تا شما با سبک های مختلف ادبی آشنایی نداشته باشید، مشخص است که نتیجه این کار چه خواهد شد

 

اگر موافقید کمی درباره موضوع ترجمه در این حوزه صحبت کنیم؛ خب بحث ترجمه دو روی سکه دارد. یک طرف ماجرا داستان ناشرانی است که بدون در نظر گرفتن حق کپی رایت، معمولا با حضور در نمایشگاه‌های خارجی کارتون کارتون کتاب با خودشان می‌آورند و با نازل‌ترین کیفیت آن‌ها را ترجمه و وارد بازار نشر می‌کنند. اما روی دیگر این سکه بحث عدم ترجمه‌های آثار خوب و ممتاز ایرانی برای حضور در نمایشگاه‌های خارجی است تا با ارسال این آثار به نحوی فرهنگ و ادبیات ما می‌توانست به سایر کشور‌ها برود و جوایزی که می‌توانست نصیب ادبیات ما کند.

شمس: خاطرم هست آخرین باری که من نمایشگاه فرانکفورت رفتم مسئولان آنجا عملا به ما گفتند که شما از نظر ما دزد محسوب می‌شوید، چون بدون اجازه ناشرین ما، کتاب‌ها را به کشور خودتان برده و آن‌ها را چاپ می‌کنید. وقتی قانون کپی رایت وجود ندارد و از آن طرف این کتاب‌ها را معمولا به دانشجویانی برای ترجمه می‌دهند که به پول نیازمنداند و هیچ شناختی نسبت به ادبیات کشور ما و کشور مبدا ندارند، چون این شناخت از ادبیات رکن اساسی ترجمه است و تا شما با سبک های مختلف ادبی آشنایی نداشته باشید، مشخص است که نتیجه این کار چه خواهد شد. از طرفی دیگر، چون کپی رایت رعایت نمی‌شود تا کتاب خوبی از یک نویسنده در آن ور آب چاپ می‌شود ناشران مختلف که می‌خواهند در گردونه رقابت باقی بمانند با سرعت آن را وارد و ترجمه می‌کنند و این طوری نه تنها دها ترجمه از آن کتاب وارد بازار نشر می‌شود، بلکه کتاب هم به طور مطلوب ترجمه نمی‌شود.


 من به دنبال چرایی این ماجرا هستم. به نظرتان ناشر آنقدر قدرت دارد که هر کتابی را که می‌خواهد وارد بازار نشر می‌کند و کسی نمی‌تواند مانع او شود و یا آن فردی که به عنوان ممیزی در ارشاد نشسته، سواد اندکی دارد؟

شمس: هر دو مورد درست است؛ ناشری که سال‌ها در این حوزه بوده و برای خودش اسم و رسمی دارد، بدون شک ارشاد هم با او کنار می‌آید. از طرفی معمولا ناشران برای ترجمه وقت و پول زیادی نمی‌گذارند تا در مسابقه‌ای که ایجاد شده پیروز شوند. بعد انتظار داریم که مخاطبان ما این کتاب‌های نازل را تهیه کنند و عاشق کتاب شوند! از طرفی، چون معمولا ناشران کتاب‌های جایزه گرفته و معتبر خارجی را برای ترجمه به ایران می‌آورند، وقتی این‌ها به فارسی ترجمه و وارد بازار می‌شوند، ناخودآگاه با نوشته‌های ایرانی مقایسه می‌شوند و همه این‌ها به ادبیات ما لطمه وارد می‌کند و نویسنده اعتماد به نفس خودش را از دست می‌دهد.


 آماری از نسبت ترجمه به تالیف وجود دارد و آیا اساسا این کار قابل سیاستگذاری است؟

شمس: در گذشته این سیاستگذاری وجود داشت و اتفاقا جواب هم داده بود. در اوایل انقلاب آقای بهمن پور از معاونین ارشاد ناشران را موظف می‌کرد به ازاء ۵ کار تالیفی یک کار ترجمه هم داشته باشند؛ این حرکت خوبی بود و در آن زمان تالیف قدری جان گرفت. اما الان به این گونه نیست و من ناشرانی را می‌شناسم که فقط در کار انتشار آثار ترجمه شده هستند؛ من آمار دقیقی از نسبت ترجمه و تالیف ندارم، ولی به اعتقاد من این نسبت باید ۸۰ به ۲۰ به سود تالیف باشد. به این دلیل که اگر قرار باشد کتابی را ترجمه کنیم، باید به سراغ بهترین هایشان برویم نه کتاب‌هایی که ارزش هنری چندانی ندارند. باید داستان‌ها و رمان‌هایی که جوایز معتبری کسب کرده‌اند و جریان ساز بوده‌اند را برای ترجمه انتخاب کنیم تا به ارتقاء ادبیات کشورمان کمک کرده باشیم.
البته از حق نباید گذشت که تعدادی از ناشران کشورمان حق کپی رایت را رعایت می‌کنند و با وجود مشکلات زیاد و عدم حمایت دولت به آن پایبند هستند.


 شاید با تشکیل انجمنی مثلا با عنوان انجمن ترجمه کتاب‌های کودک و نوجوان لااقل بتوان نظارت درست تری به این ماجرا داشت.

شمس: این کار قبلا انجام می‌شد و ما خانه‌ی ترجمه داشتیم که هم برای مترجمان جوان و هم مترجمان حرفه‌ای سودمند بود؛ البته من هنوز هم بر سر حرف خود هستم. وقتی شما مشکل قانون کپی رایت را حل کنید، دیگر ده ناشر با همدیگر به سراغ ترجمه یک کتاب نمی‌روند و ترجمه آن اثر فقط در انحصار کسی می‌ماند که حق کپی رایت را خریداری کرده است و آن وقت آن ناشر نیز دیگر با عجله به سراغ ترجمه اثر نمی‌رود و اتفاقا دست روی بهترین مترجم می‌گذارد تا اثر با کیفیتی را به بازار بفرستد. مشکلات دیگری هم هست که قبلا به آن‌ها اشاره کردم. مثلا افزایش قیمت ده برابری کاغذ و عدم نظارت و حمایت نهاد‌های مربوطه، خب ناشران برای اینکه کارشان به تعطیلی کشیده نشود، ناچار می‌شوند به سمت انتشار کار‌های ترجمه‌ای ضعیف با کاغذ ارزان و کیفیت چاپ پایین بروند تا در این بازار دوام بیاورند.


 خواستم حالا که صحبت به اینجا رسید کمی درباره کانون هم صحبت کنیم؛ کانونی که از کجا به کجا رسیده است و امروز حال و روز خوشی ندارد.

شمس: به هر حال سوء مدیریت‌ها در این ماجرا خیلی تاثیر دارد. نه تنها کانون و ناشران دولتی که به طور کلی صنعت نشر ما حال و روز خوبی ندارد و این به سوء مدیریت و عدم استفاده از مدیران کارآمد و لایق بر می‌گردد.

در این سال‌ها مدیرانی به کانون آمده‌اند که دغدغه اصلی اشان کانون و ادبیات کودک نبوده است و شناخت چندانی از این مقوله نداشتند. اگر هم قرار است تحولی در کانون اتفاق بیافتد، قطعا باید شخصی از جنس خانواده کانون به داد آن برسد و یا اگر کسی خارج از مجموعه کانون قرار است مدیریت آن را برعهده بگیرد، باید در کنار خودش از افرادی که جزو خانواده کانون هستند، استفاده کند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha