وضعیت سنجی تغییر در عملکرد نامطلوب رسانه‌ها پیرامون ترویج خشونت در گفتار داود صفایی؛
روزنامه نگاری مقاومت هم گونه‌ای از همان روزنامه نگاری صلح است. چرا ما می‌خواهیم نام دیگری را بر روی آن بگذاریم؟! در واقع مقاومت‌های کشور‌های جهان سوم در مقابل کشور‌های قدرتمند همان روزنامه نگاری صلح است. بدین ترتیب ما نباید اصلا نگران این باشیم که روزنامه نگاری صلح مربوط به کشور‌های قدرتمند است، بلکه برعکس، روزنامه نگاری صلح متعلق به کشور‌های جهان سوم و ضعیف است. آن‌ها باید پرچم دار روزنامه نگاری صلح باشند.

گروه راهبرد «سدید»؛ دکتر داود صفایی، روزنامه ‏نگار و پژوهشگر ارتباطات و همچنین عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران است. او در سال ۱۳۷۰ با تهیه خبر و گزارش برای نشریه «حوادث» وارد عرصه روزنامه ‏نگاری شد و تبدیل به یکی از مهم‌ترین چهره‌های رسانه‌ای در حوزه حوادث شد. صفایی سردبیری چند جشنواره‏، مدیریت خبری جشنواره‌های فرهنگی-هنری در هیأت داوران جشنواره‌های برگزیدگان روزنامه‌‏نگاری، خبرنگاری کتاب، روابط عمومی‌ها و روزنامه‏ نگاری دانشگاه‏‌های کشور را نیز در کارنامه خود دارد. او در این گفتار از شیوه روایت خشونت در رسانه‌ها و تاثیرات مثبت یا منفی آن برای جامعه می‌گوید.


مسئله زنان، رسانه، اقتصاد و خشونت

پیرامون مخابره خشونت در رسانه‌ها نکات مهم و فراوانی وجود دارد. اما یکی از مهم‌ترین این نکات، بحث نحوه روایت خشونت است. اتفاقا رساله دکترای بنده هم بحث خشونت و مطبوعات بود که مهم‌ترین مساله بنده در آنجا نیز همین نحوه روایت خشونت توسط رسانه‌ها بود. در این بحث نکاتی قابل توجه است. موضوع جنسیت زدگی یا مرد محور بودن رسانه‌های ایرانی کم و بیش صادق است. چون بخش بزرگی از مدیران رسانه‌ای مرد هستند. خوشبختانه حضور زنان در بدنه رسانه‌ای ما مانند خبرنگاران و گزارشگران پر رنگ‌تر و شرایط جنسیتی رو به تعادل بیشتری است، اما چنین مسئله‌ای وجود داشته، دارد و نمی‌توان آن را به سادگی انکار کرد.

حالا که وجود چنین نگاه جنسیت زده‌ای را پذیرفتیم، می‌توان به راهکار‌هایی تلطیف این فضا پرداخت. به نظر من باید بازآموزی برای همکاران رسانه‌ای (مدیران و کارکنان) و مدیران مربوطه در این حوزه (پزشکی قانونی، بهزیستی، مددکاران اجتماعی) انجام شود تا نگرش و پرداخت آن‌ها به مسئله زنان تغییر نماید. در بسیاری موارد پایین بودن قدرت مالی زنان در جامعه، محدود بودن حق انتخاب و پایین بودن دستمزد زمینه ساز مشکلات در روابط خانوادگی و اجتماعی زنان می‌شود که در نهایت منجر به خشونت می‌گردد. در چنین شرایطی نباید انتظار داشت تا خشونت علیه زنان کمتر باشد. ممکن است زنان به لحاظ حق فردی از وضعیت مطلوبی برخوردار باشند، ولی این حقوق صرفا بر روی کاغذ است. بسیاری از زنان بخصوص در روستا‌ها فرصت و امکان شکایت و دفاع از حقوق شان را ندارند. در مورد بحث حساسیت زدایی پیرامون خشونت باید عرض کنم که وقتی این مسئله به کرات تکرار گردد، باعث می‌شود تا برای جامعه به امری عادی تبدیل شود و حتی گمان می‌کنند که باید اینگونه نیز باشد که اصطلاحاً به آن (عادی/طبیعی سازی) می‌گویند. بطور مثال، کتک زدن، فحش، تحقیر و سرزنش امثال آن چه در قبال زنان و چه در برابر فرزندان. به همین خاطر فکر می‌کنم که بازآموزی می‌تواند نگاه اصحاب رسانه را پیرامون این مسئله اصلاح نماید. یکی از مشکلات تغییر نگاه در حوزه رسانه این است که نسل جوانی که با دیدگاه و اندیشه نو وارد جریان رسانه‌ای می‌شوند با بالادستی‌هایی سر و کار دارند که هنوز با آن دیدگاه دوران خودشان فعالیت می‌کنند و به سختی هرگونه تغییر و تفاوت دیدگاه جدید را می‌پذیرند. اما هر نوع تغییری نیازمند تلاش و زمانیست که در این باره هم نمی‌توان منکر این لوازم بود.


روزنامه نگاری تجاری و ترفند‌های خشونت

من فکر می‌کنم که جامعه نیز می‌بایست همراه با رسانه‌ها یک خانه تکانی فرهنگی داشته باشد تا ما شاهد تغییر در نحوه روایت‌ها باشیم. در بعضی از شهرستان‌ها که من برای تدریس می‌رفتم، خبرنگاران می‌گفتند که ما جرات نداریم جور دیگری درباره مسائل زنان یا کودکان بنویسیم، چون شب نمی‌توانیم به خانه بازگردیم! این نشان می‌دهد که جامعه دچار یک فرهنگ سنتی است که شرایط موجود (خشونت نسبت به زنان و کودکان) را پذیرفته و میلی به تغییر آن ندارد

روزنامه نگاری تجاری یکی دیگر از مواردی است که پیرامون تحلیل و بررسی ماجرای روزنامه نگاری صلح و مسئله خشونت در رسانه باید به آن توجه کرد. درباره این مفهوم نیز باید عرض کنم که متاسفانه این نوع روزنامه نگاری از ترفند‌ها و دام‌هایی استفاده می‌کند تا به هر طریقی بتواند تعداد مخاطب بیشتری را به سوی خود جلب نماید. بطور مثال سعی می‌کند از اخبار و صحنه‌های خشونت بار استفاده کند و حتی با اغراق بیشتری به خشونت می‌پردازد و اصطلاحا بد را بدتر نشان می‌دهد و من فکر می‌کنم حتی گاهی کسانی که خشونت می‌کنند هم به نوعی قربانی محسوب می‌شوند. به این ترتیب رسانه‌ها باید دیدگاه واقع گرایانه داشته باشند و حتی اجازه بدهیم تا شخص خشونت گر هم حرف‌های خودش را بزند؛ لذا جامعه نیز می‌بایست همراه با رسانه‌ها یک خانه تکانی فرهنگی داشته باشد تا ما شاهد تغییر در نحوه روایت‌ها باشیم. در بعضی از شهرستان‌ها که من برای تدریس می‌رفتم، خبرنگاران می‌گفتند که ما جرات نداریم جور دیگری درباره مسائل زنان یا کودکان بنویسیم، چون شب نمی‌توانیم به خانه بازگردیم! این نشان می‌دهد که جامعه دچار یک فرهنگ سنتی است که شرایط موجود (خشونت نسبت به زنان و کودکان) را پذیرفته و میلی به تغییر آن ندارد. کار خبرنگاران شهرستانی بسیار سخت‌تر از خبرنگاران تهرانی است.


جهان سوم پرچمدار روزنامه نگاری صلح

اگر ما روزنامه نگاری صلح را از دو زاویه نگاه کنیم؛ یکی بحث سیاسی است، یعنی جنگ سیاسی و روزنامه نگاری صلح سیاسی که به بحث دولت‌ها باز می‌گردد تا ملت‌ها؛ چون مردم در آن نقشی ندارند و همیشه هم قربانی مردم هستند؛ و نگاه دیگری بود که گالتونگ هم به آن اشاره دارد که ما از آن بعنوان روزنامه نگاری صلح یاد کردیم که البته با نام‌های دیگری، چون روزنامه نگاری حل تعارض، روزنامه نگاری توانمند سازی، روزنامه نگاری راه حل‌ها، روزنامه نگاری توسعه که خود من هم یک نامی برای آن پیشنهاد داده‌ام و آن روزنامه نگاری محیط زیست است که این‌ها همه روزنامه نگاری صلح هستند. روزنامه نگاری مقاومت هم گونه‌ای از همان روزنامه نگاری صلح است. چرا ما می‌خواهیم نام دیگری را بر روی آن بگذاریم؟! در واقع مقاومت‌های کشور‌های جهان سوم در مقابل کشور‌های قدرتمند همان روزنامه نگاری صلح است. بدین ترتیب ما نباید اصلا نگران این باشیم که روزنامه نگاری صلح مربوط به کشور‌های قدرتمند است، بلکه برعکس، روزنامه نگاری صلح متعلق به کشور‌های جهان سوم و ضعیف است. آن‌ها باید پرچم دار روزنامه نگاری صلح باشند.

با همه این تلاش‌هایی که پیرامون تبیین مفهوم روزنامه نگاری صلح انجام می‌شود، برخی از دوستان می‌پرسند چرا هنوز در دانشگاه‌ها رشته‌ای به نام روزنامه نگاری صلح ندارید؟ باید عرض کنم که من مدت ۴ سال در دروسی که ارائه می‌دهم، به دانشجویان می‌گویم که گرایش خود را انتخاب کنید. یکی از گرایش‌هایی که کسی انتخاب نمی‌کند و من دائما آن را پیشنهاد می‌دهم، روزنامه نگاری صلح است. در اینجا من از دانشجویانم سوال می‌کنم که از دیدگاه شما مهم‌ترین مساله ایران چیست؟ کسی جواب نمی‌دهد! می‌گویم آیا غیر از این است که فعلا مهم‌ترین مساله ایران «آب و خشکسالی» است؟! لذا پیشنهاد می‌دهم که «خبرنگار بحث آب» شوید! باور کنید در طول این سال‌ها من دانشجویی را ندیدم که در این حوزه فعالیت کند. در صورتی‌که استقبال از سینما و ورزش (فوتبال) زیاد است. مگر سینمای ما سالی چند فیلم می‌سازد؟ آیا از ۳۰ فیلم بیشتر تولید می‌کنیم؟ این موضوع چقدر ظرفیت دارد که این همه از آن استقبال می‌شود! هند که در سال بیش از ۹۰۰ فیلم می‌سازد باید اینقدر خبرنگار سینما داشته باشد، نه ایران.عرض من این است که هنوز ضرورتی برای خبرنگاری محیط زیست و خبرنگاری صلح در جامعه دانشجویی ما شناخته نشده است و تا وقتی این چنین باشد، نمی‌توان به صورت جدی‌تر به پرورش روزنامه نگاری صلح فکر کرد.


روایت خشونت می‌تواند آگاهی ساز باشد

حدود بیست سال پیش به همراه چند خبرنگار یک کار تحقیقی را شروع کردیم و سراغ قتل‌هایی رفتیم که در آن‌ها شوهران به دست زنان شان کشته شدند. در کل بیشتر از۶ پرونده نتوانستیم پیدا کنیم. درحالیکه ۶۰۰۰۰ مورد زن توسط شوهران شان کشته شده بودند. در ۵ فقره از این قتل‌ها، زنان با همکاری یک مرد، موفق به قتل شوهران شان شده بودند و تنها ۱ فقره قتل مستقلا توسط زن انجام شده بود. این آمار نشان می‌دهد که مرد‌ها باید علیه خشونت تحت آموزش قرار گیرند. چون تمایل آن‌ها به خشونت به مراتب بسیار بیشتر از زنان است. یکی از سوالات تحقیقی ما این بود که انگیزه زنان از قتل شوهران شان چه بوده است؟ نتیجه تحقیق ما به اینجا رسید که در ۵ مورد، شوهران نمی‌خواستند زنان شان را طلاق دهند. این نشان می‌دهد که زنان سال‌ها تحت چنان فشاری بودند که در نهایت با همکاری یک مرد، تصمیم به قتل شوهران خود بگیرند. یعنی قربانی هم در این وقایع یک مقدار مقصر بودند. نکته جالب اینجاست که بعد از نشر تحقیقی پیرامون انگیزه‌های قتل مردان توسط زنان، آقایی از شهرستان با من تماس گرفت که خانم من هم ۵ سال است که طلاق می‌خواهد، ولی من طلاق ندادم. حالا با خواندن گزارش شما تصمیم گرفتم ایشان را طلاق بدهم! آنجا بود که تاثیر گزارش و رسانه را بر افراد می‌دیدیم. حتی در یک فقره قتلی که در ابتدا به نظر می‌رسید ارتباطی به طلاق نداشته باشد، پس از تحقیقات متوجه شدیم که این موضوع نیز مربوط به طلاق بوده، ولی این بار مقاومت در برابر طلاق از سوی شوهر نه، بلکه از طرف خانواده زن صورت گرفته بود؛ چون معتقد بودند که طلاق باعث آبروریزی خانواده زن خواهد شد که در نهایت جریاناتی اتفاق افتاد که در نهایت منجر به قتل شوهر شد. این سیر بازتولید و نمایش خشونت می‌تواند به صورتی برای مردم روایت شود که منجر به آگاهی و البته فرهنگ سازی شود. این همان نکته مهمی است که در جریان روایت خشونت توسط رسانه اهمیت دارد و ما همواره بر آن تاکید داشته‌ایم.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha