تأملی بر کتاب «سفر نظریه‌ها» اثر دکتر عباس کاظمی؛
​​​مواجهه اصحاب علوم اجتماعی ایران با «نظریه‌ها» از کلیدی‌ترین مباحث برای شناخت وضعیت علوم‌انسانی و اجتماعی مدرن در ایران است. آنچه در کلاس‌های درس و در رساله‌های دانشجویی می‌گذرد، نشان می‌دهد که موقعیت «نظریه» و «روش» در دانشگاه ایرانی هنوز پرمناقشه است. کابوس رساله‌نویسی، انتخاب نظریه یا نوشتن بخش نظری رساله است؛ بخشی که اغلب بسیار پرطمطراق نوشته می‌شود. هرچند این فربهی مفصل بخش‌های نظری کتاب‌ها و رساله‌ها، لزوماً به معنای فهم درست همان نظریه‌ها هم نیست و گاه بسیاری از ظرایف نظریه‌ها نیز در این مسیر قربانی بدفهمی‌ها و فهم ناقص می‌شود.
به گزارش «سدید»؛ دکتر جبار رحمانی ،جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، اظهار می کند که ​​مواجهه اصحاب علوم اجتماعی ایران با «نظریه‌ها» از کلیدی‌ترین مباحث برای شناخت وضعیت علوم‌انسانی و اجتماعی مدرن در ایران است. آنچه در کلاس‌های درس و در رساله‌های دانشجویی می‌گذرد، نشان می‌دهد که موقعیت «نظریه» و «روش» در دانشگاه ایرانی هنوز پرمناقشه است. کابوس رساله‌نویسی، انتخاب نظریه یا نوشتن بخش نظری رساله است؛ بخشی که اغلب بسیار پرطمطراق نوشته می‌شود. هرچند این فربهی مفصل بخش‌های نظری کتاب‌ها و رساله‌ها، لزوماً به معنای فهم درست همان نظریه‌ها هم نیست و گاه بسیاری از ظرایف نظریه‌ها نیز در این مسیر قربانی بدفهمی‌ها و فهم ناقص می‌شود.
 
از سوی دیگر، این نکته در میان دانشجویان علوم اجتماعی وجود دارد که باید نظریه‌های بسیاری را بدانند و بسیار عمیق نظریه‌ها و تبار آنها را بخوانند تا بتوانند خود را به‌عنوان کسی معرفی کنند که نظریه را می‌فهمد. این نوع نگاه به نظریه‌ها به‌عنوان اموری انتزاعی و بسیار عمیق و چندلایه و فلسفی نهایتاً به موقعیتی در دانشجویان ایرانی منجر می‌شود که از یکسو نظریه را به مثابه یک امر انتزاعی متصلب و بسیار جدی و البته به‌صورت مکانیکی برای فهم جامعه ایرانی به کار برند و از سوی دیگر به جای بازاندیشی در نظریه‌ها بر حسب بستر جامعه مورد مطالعه‌شان، جامعه را به هر نحوی که شده در قالب‌های از پیش موجود نظریه‌ها تنظیم و تعدیل و دستکاری کنند.
 
در نهایت، ما با موقعیتی از وضعیت علوم ‌اجتماعی برای جامعه دانشگاهی ایرانی مواجه هستیم که «نظریه» و همراه با آن، «روش» به‌صورت بسیار مکانیکی برای فهم جامعه ایرانی بر واقعیت پیش روی محقق قالب زده می‌شود. نوعی حسرت یا شاید نوعی سندروم «میل به نظریه‌دانی» هم برای همیشه در ذهن این دانشجویان و محققان شکل می‌گیرد. خلق نظریه نیز یک کار صرفاً نظری فارغ از بستر و میدان محسوب می‌شود. به همین سبب در سطح فردی آدم‌ها به سمت مطالعه بیشتر نظریه‌ها می‌روند و در سطح نهادی هم این میل و شهوت نظریه‌ها، منجر به تأسیس «کرسی‌های نظریه‌پردازی» شده است. گویی «نظربازی نظری» راهی برای تولید علم است. این وضعیت بغرنج چندین دهه است موجب رنجوری و ضعف بنیادی علوم اجتماعی برای مواجهه با واقعیت شده است. به همین دلیل نوعی اختلال سیستماتیک در ذهنیت علوم اجتماعی دانشجویان ایرانی ایجاد کرده و امروز در قالب استادان علوم اجتماعی نیز خودش را نهادینه کرده است. استادان بسیاری سعی کرده‌اند این مسأله را مورد مناقشه قرار دهند و همیشه به شیوه‌ای انتقادی از عقیم بودن یا سترون بودن گفتمان‌های علوم اجتماعی در ایران صحبت کرده‌اند. در این مناقشه دو طیف اصلی شکل گرفته‌اند: آنان که دانش عمیق نظریه (نظریه‌دانی عمیق)‌ را راه‌حل دانسته‌اند و آنانی که به استناد نظریات پست‌مدرن اصولاً منکر قابلیت نظریه‌های غربی در ایران شده‌اند. این دو راه در عمل دو روی سکه واحد هستند: شیدایی و نفرت نسبت به نظریه غربی. راه‌حل گروه نخست، مطالعه بسیار گسترده نظریه‌ها و عمری را در نظریه‌دانی صرف کردن است و راه‌حل گروه دوم، نفی قابلیت فهم جامعه ایرانی از لنز نظریه‌های غربی و طرح ایده بومی‌سازی یا بومی شدن یا نظریه بومی، گاه نظریه‌های اسلامی است. این وضعیت دوقطبی در عمل منجر به کژتابی‌های گسترده‌ای در ذهن علوم اجتماعی ما ایرانیان شده است.
 
شاید یکی از بهترین و مهم‌ترین پژوهش‌ها برای فهم و تحلیل این وضعیت، کتاب جدید عباس کاظمی با عنوان «سفر نظریه‌ها» از «نشر اگر» باشد. این کتاب که در تابستان ۱۴۰۱ منتشر شده است سعی کرده این پدیده را از چشم‌اندازی نوین و جدید و فراتر از دوگانه «نظریه‌زدگی» و «نظریه بومی و اسلامی» مورد بحث قرار دهد. این کتاب کوچک و خواندنی تلاش دارد چشم‌اندازی نوین فارغ از این دوقطبی‌ها برای فهم نسبت ما با علوم اجتماعی مدرن ارائه کند و البته بسیار خوب هم توانسته این کار را انجام دهد. کاظمی که شاید بتوان گفت خودش روزگاری در همین دوگانه «نظریه‌بازی» و «بومی‌سازی علوم‌انسانی» درگیر بوده، سعی کرده از این وضعیت بغرنج خارج شود. به همین سبب، گویی این کتاب، سفر درونی مؤلف در سیر زمان و در میان سرزمین نظریه‌ها است.
 
کاظمی تلاش دارد با طرح مفهوم «سفر نظریه‌ها» به سیالیت و پیچیدگی مواجهه ما با نظریه‌ها بپردازد و نشان دهد که نظریه‌ها هم سفر و حیات اجتماعی خودشان را دارند. «سفر نظریه‌ها» را می‌توان یک فرانظریه یا نظریه‌ای درباره نظریه‌ها دانست. هرچند به تعبیر مؤلف، این کتاب را بیشتر باید درآمدی بر ایده سفر نظریه‌ها و وابستگی آنها به زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی دانست، زیرا از این منظر، هر نظریه‌ای در مسیر انتقال خودش تحولاتی را از سر می‌گذراند و حیات اجتماعی پیدا می‌کند که منجر به دلالت‌های بسیار متنوع و مختلف آن نظریه در بسترهای اجتماعی و برای مخاطبان مختلف می‌شود.
 
این کتاب در صد و پنجاه صفحه شامل یک مقدمه، پنج فصل و یک مؤخره و منابع است. در مقدمه، مؤلف به شیوه‌ای روایی و بسیار جالب تجربه زیسته خودش را در بستر مناقشه نظریه در علوم اجتماعی ایران قرار می‌دهد. مسأله‌ای که او پیش‌تر در سایر نوشته‌هایش به‌عنوان «نظریه‌زدگی» آن را مورد نقد قرار داده بود.
 
در فصل نخست نیز به اهمیت «ایده سفر» برای فهم پدیده نظریه‌ها می‌پردازد، زیرا از نظر کاظمی به کمک این استعاره، از فهم ایستا، انتزاعی و غیرزمینه‌مند از نظریه فاصله خواهیم گرفت و ذهن خواننده را به پویایی‌های بیشتر در دل نظریات معطوف خواهیم کرد(ص ۲۳). هرچند این فصل را می‌توانست به روایتی عمیق‌تر از مفهوم سفر در حیات انسانی اختصاص دهد. این فصل با وجود روایتی کوتاه و برانگیزاننده از مفهوم سفر، می‌توانست به کمک برخی مباحث تکمیلی در باب سفر بهتر و شاید عمیق‌تر هم باشد. قلم روان مؤلف تلاش داشته از خلال متون مختلف غربی و ایرانی به مسأله سفر و جابه‌جایی ایده‌ها، آدم‌ها و پدیده‌ها بپردازد. البته کتاب نیز همچنان در دوگانه «ایرانی و غربی» در رفت و آمد است که به نوبه خودش قابل بحث و مناقشه است که چگونه حتی وقتی رویکردی بینامتنی به یک پدیده هم داریم باز در چهارچوب‌های تنگ «ما و غرب» درگیر هستیم. شاید بهتر بود محقق برای این فصل از ایده «سفر قهرمان» جوزف کمبل برای توضیح اهمیت مفهوم سفر در ذهن و روان انسانی و قابلیت استعاره سفر برای فهم ساختارهای اندیشه انسانی استفاده می‌کرد. هرچند در همین مختصر هم مؤلف به‌خوبی توانسته است ذهن مخاطب را متوجه اهمیت مفهوم سفر کند. در فصل دوم کتاب، به آثار ادوارد سعید و ایده «نظریه‌های مسافر» پرداخته شده است. نکته کلیدی در نظریه ادوارد سعید آن است که نظریه‌ها همیشه سرنوشت یکسانی در این سفرها ندارند و گاه حتی ممکن است به یک سازه ایدئولوژیک هم بدل شوند. به عبارت دیگر ما با خوانش خنثی و معصومانه نظریه‌ها مواجه نیستیم و همیشه خوانش نظریه‌ها یک
امر زمینه‌مند و اجتماعی و سیاسی است، این به معنای تنوع سرنوشت‌های نظریه‌های مسافر در زمان و مکان است.
 
در فصل سوم با تأکید بر ایده‌های جیمز کلیفورد به تحول در معنای سفر در عصر جهانی شدن و زمانه بی‌قراری‌های مستمر پرداخته است. کاظمی، دیدگاه‌های کلیفورد را در امتداد نظریه ادوارد سعید و برای تکمیل آن مطرح کرده است. در فصل چهارم نیز به مقوله سفر مفاهیم یا مفاهیم کوچنده می‌پردازد و نوعی تحلیل جدید از «نظریه‌های مسافر» ارائه می‌دهد. از این منظر، این سفر اصولاً امری سیاسی است که با قدرت و سازمان‌ها و نهادهای علمی و سیاسی مرتبط است. در فصل پنجم ذیل نظریات جنوب از ریون کونل، از دوگانه «نظریات شمال و جنوب» بحث می‌شود؛ اینکه نظریه‌پردازان شمال، امکان شنیدن صدای نظریه‌های جنوب را ندارند و مسیر سفر نظریه‌ها از شمال به جنوب و یک طرفه است. در نهایت کتاب به یک جمع‌بندی برای این بحث در بستر جامعه ایرانی می‌خواهد برسد. مسأله سفر نظریه‌ها، به مخاطب کمک می‌کند که با نظریه نه به مثابه یک سازه انتزاعی متصلب بلکه به مثابه یک پدیده «سیال» و «زمینه‌مند» مواجه شود. زمینه‌زدایی از نظریه‌ها آنها را به سازه‌هایی بدل می‌کند که به جای «شرح واقعیت» منجر به «دستکاری واقعیت» خواهند شد. نکته کلیدی در جمع‌بندی آن است که مؤلف سعی می‌کند تفکیک‌هایی میان انواع مواجهه با نظریه ایجاد کند.
 
از نظر کاظمی، سفر نظریه‌ها با خوانش و قرائت یک نظریه متفاوت است. اینکه ما مفسر خوبی برای نظریه‌ها باشیم به معنای سفر نظریه‌ها نیست، بلکه می‌توان آن را شکلی از نظریه‌زدگی خفیف دانست. حتی نظریه آزمایی هم به معنای سفر نظریه‌ها نیست. مواجهه قیاسی با نظریه برای آزمون ساده آنها در یک میدان جدید، لزوماً به معنای سفر نظریه نیست. حتی کاربرد درست یک نظریه در یک تحقیق هم، سفر نظریه نیست. ایده «سفر نظریه‌ها» وقتی بجد به کار می‌آید که پای «نظریه‌سازی» به میان آید. شاید بهتر بود این تفکیک‌های مفهومی را مؤلف در مقدمه بیان می‌کرد، زیرا ابهام «سفر نظریه‌ها» می‌تواند به خوانشی آزاد برای هر مخاطب منجر شود. سفر نظریه‌ها به چگونگی مواجهه با نظریه‌های دیگران در بستر جامعه خودمان برای ارائه یک نظریه جدید و صورت‌بندی خلاقانه از آن اشاره دارد.
 
هرچند تفکیک افراد و کارها در دسته‌بندی‌های مختلف از اینکه سفر نظریه‌ها چه هست و چه نیست، در عمل بسیار دشوار است و شاید بهتر بود مؤلف، مصداق‌های این ایده خود را به عینه برای مخاطب مورد تحلیل قرار می‌داد. به همین دلیل در بحث سفر نظریه‌ها و مسأله نظریه‌زدگی همچنان مسأله نظریه‌های مسافر و مقوله نظریه‌زدگی تا حدی مبهم و باز باقی می‌ماند و امکان تفسیرهای مختلفی را از خودش فراهم می‌کند. البته تا وقتی این باز بودن برای تفسیر ناشی از منطق درونی موضوع سفر نظریه‌هاست، مشکلی نیست؛ اما بخشی از این ابهام، ناشی از ابهام در توضیحات کتاب و ارائه شاخص‌های دقیق و حتی مصداق‌های دقیق برای این کار است.
 
در نگاهی کلان به کتاب به چند مسأله دیگر هم می‌توان اشاره کرد. به نظرم مؤلف در این کتاب مفهوم سفر را بیش از همه در ذیل ایده «مکان» صورتبندی کرده است. به همین دلیل در بطن کار ما با سیطره نوعی جغرافیاگرایی در فهم مقوله سفر مواجه هستیم. می‌توان این مفهوم سفر را علاوه‌بر مکان، در زمان هم دنبال کرد. سفر می‌تواند در زمان و در مکان باشد. سفر می‌تواند حسب استعاره‌های ادبیات فارسی، در آفاق باشد یا انفس. گویی نظریه فقط در بین آدم‌های مختلف و در سرزمین‌ها نیست که سفر می‌کند بلکه می‌تواند در درون یک آدم و در طی زمان هم سفر کند. نظریه می‌تواند در همه این مسیرهای زمانی و مکانی، آفاقی و انفسی سفر کند که در این صورت می‌توان از تحولات و زمینه‌مندی نظریه‌ها حسب شخص، مکان، زمان و بستر انتقال نظریه فهم بهتری به‌دست آورد.
 
به نظر می‌رسد که می‌شود برای فهم بهتر علوم اجتماعی در ایران در کنار طرح ایده سفر نظریه‌ها و مفاهیم، مسأله «سفر روش‌ها و تکنیک‌ها» را هم مطرح کرد. کتاب کاظمی می‌تواند فتح بابی در این بازاندیشی انتقادی در سفر روش‌ها باشد، زیرا در ایران ما صرفاً از «نظریه‌زدگی» رنج نمی‌بریم، بلکه از «روش‌زدگی» هم رنج می‌بریم. به همین دلیل کتاب حاضر درآمدی نظری بر این بحث است.
 
یک نکته کلیدی در زمینه و بستر این کتاب وجود دارد و آن، اینکه اصولاً به الگوها و نمونه‌های ناموفق سفر نظریه‌ها در ایران به‌طور ضمنی تأکید شده است. آنچه که در نقل قول از صاحب‌نظران ایرانی آورده شده در راستای شاهدمثال برای ناکامی سفر نظریه‌ها به روایت مؤلف کتاب است. همچنین ایده نظریه‌زدگی هم به گونه‌ای مطرح شده که گویی وجه غالب در ایران است. هرچند مؤلف در ابتدای مؤخره به این نکته اشاره کرده است که «به هیچ وجه قصد سرپوش گذاشتن بر توفیقات و نقاط درخشان فعالیت‌های اصحاب علوم‌انسانی در ایران را ندارم» اما در عمل نشانه‌ای یا مصداقی از این توفیقات نیست. و البته مؤلف به صراحت هم گفته است که در پی برجسته کردن نقاط ضعف میان اهل‌نظر بوده است. اما این نوع رویه‌های مواجهه با زمینه جامعه ایرانی، عملاً موجب سردرگمی مخاطب این کتاب خواهد شد که در نهایت چه کسی توانسته در مواجهه با نظریه‌های سفر کرده، نظریه‌پردازی خاص خودش را داشته باشد.
 
به نظرم در ایران کسانی که توانسته باشند نظریه‌ای در باب جامعه و فرهنگ با تأکید بر مقولات کلیدی مطرح کنند و در نهایت این نظریه را در بستر جامعه ایرانی به‌طور خاص و همچنین در بستر مطالعات تطبیقی به‌طور عام به محک آزمون بگذارند، بسیار معدود و انگشت‌شمارند. یکی از اشخاصی که توانسته چنین سطحی از نظریه‌پردازی را مطرح کند «مرتضی فرهادی» است. او در کتاب «فرهنگ یاریگری» توانسته با ایده تعاون و یاریگری صورت‌بندی نظری از مفهوم جامعه را همسو با نظریه‌پردازان بسیاری در آن سوی جهان مطرح کند. به همین دلیل در مفهومی که مؤلف این کتاب مدنظر دارد، مهم‌ترین و برجسته‌ترین مصداق آن، مرتضی فرهادی است. لذا همان‌طور که کتاب نشان داده، بحث سفر نظریه‌ها اتفاقاً با تحلیل نمونه‌های موفق مثلاً در نظریه «آگاهی طبقاتی» لوکاچ مطرح شده است، در حالی که مؤلف این کتاب آن را در ساحت فقدان و ناکامی‌ها و ضعف‌ها در علوم اجتماعی ایران مطرح کرده است. اما از خلال همین نمونه باید به «سطوح ناگفته» سفر نظریه‌ها که کمتر در این کتاب مطرح شده، نیز توجه کرد. مقصودم سطوح نهادی و سازمانی است. 
 
هرچند کاظمی به این مسأله‌ها اشاره کرده است، اما در کل می‌توان گفت مسأله سفر نظریه‌ها در این کتاب یک مسأله معرفت‌شناختی است تا مسأله‌ای در زمینه جامعه ایرانی. مرتضی فرهادی به‌عنوان یک مصداق موفق نظریه‌پردازی، در جامعه دانشگاهی ایران در حاشیه و گاه ناشناخته و حتی طرد شده است. به عبارت دیگر، مسأله نظریه‌زدگی نه یک مسأله معرفت‌شناختی فردی بلکه مسأله‌ای است که سازکارهای نهادی و سازمانی خودش را در نهادهای رسمی و حتی نهادها و اجتماعات علمی نهادینه کرده است. البته کاظمی در این کتاب می‌توانست به مقاله مفصل فرهادی در باب سفر «نظریه نوسازی» به ایران و تأثیرات ضمنی و آشکار آن در علم‌ورزی کنشگران دانشگاهی در تبعیت‌شان از نظریه، در طرح مسأله و در روش و حتی در نتایج از پیش مشخص کارهایشان هم به‌عنوان یک نمونه خلاقانه از مطالعات سفر نظریه‌ها در ایران ارجاع دهد.
 
اما در نهایت به نظرم توسعه مباحث و ایده‌های این کتاب همانگونه که مؤلف وعده آن را در مجلدات بعدی می‌دهد، می‌تواند سبب روشن‌تر شدن هرچه بیشتر موضوع و مسأله شود و هرچه بیشتر به محققان علوم اجتماعی فارغ از دوگانه‌های «بومی‌گرایی ایدئولوژیک» و «نظریه‌زدگی افراطی» کمک کند تا با نظریه‌های سفر کرده خلاقانه و بسترمند مواجه شوند تا امکان‌های بیشتری برای علوم اجتماعی هم در فهم جامعه ایرانی هم در مشارکت در بسترهای جهانی علم فراهم کند.
 
منبع: روزنامه ایران
ارسال نظر
captcha