مشاور فرهنگی دانشگاه بین المللی اهل بیت(ع)گفت: یکی از بزرگترین اشکالاتی است که به دیدگاه فروید در مورد دین می‌گیرند این است که اگر دین در یک قبیله منشأ خرافی دارد نباید این را به همه ادیان تعمیم دهیم.

به گزارش «سدید»؛ نشست «نسبت میان دین و سلامت روان»از سوی دانشگاه بین‌المللی اهل بیت(ع) برگزار شد.

سیدمحسن آل بتول، دین‌پژوه و مشاور فرهنگی دانشگاه بین المللی اهل بیت(ع) در این نشست سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید:

دین پژوهشی مجموعه‌ای از رشته‌های مختلف است که سعی می‌کند به روش‌های مختلف به تحقیق و مطالعه ابعاد مختلف دین بپردازد. دین‌پژوهان نگاه برون دینی دارند و از خارج ادیان به دینداری می‌‌پردازند. علومی که در دین پژوهی مورد توجه قرار می‌گیرند در یک تقسیم‌بندی کلی به دو دسته تقسیم می‌شوند که یک دسته از آنها به صدق و کذب علوم می‌پردازند و دیگری به صدق و کذب ادیان و حقانیت و حجیت آنها کاری ندارند. دسته اول معمولا مربوط به فلسفه دین و کلام هستند بنابراین فلسفه دین ذیل دین‌پژوهی تعریف می‌شود که اعتقادات مذهبی را مورد توجه قرار می‌دهد. در فلسفه دین بررسی می‌شود که آیا اعتقادات معنادار هستند و آیا ارتباطی با هم دارند یا خیر؟

شاخه‌های دین‌پژوهی

رشته دیگر کلام است. کلام در واقع نوعی نگرش از درونِ دین به مباحث فلسفی و عقلی است که در اینجا از برهان، جدل و خطابه برای اثبات آموزه‌های یک دین خاص استفاده می‌شود. برخی از مدعیاتی که مطرح می‌شود اثبات وجود خدا، اثبات توحید، صفات خدا، قضا و قدر، جبر و اختیار، مسئله شر، ضرورت بعثت انبیا از مسائلی هستند که در علم کلام به آن می‌پردازند. اما علوم دیگری هستند که به حقانیت ادیان کاری نداشته و نگاه برون دینی دارند که از جمله آنها تاریخ ادیان است. کسی که تاریخ ادیان می‌خواند به متون مقدس ادیان مختلف و اینکه در چه دوره تاریخی بوده و با چه ادبیاتی با مردم صحبت کرده‌اند می‌پردازد. همچنین شاخه‌هایی همانند روانشناسی دین، اسطوره‌شناسی دین، ادبیات دینی، هرمنوتیک و فهم هنر دینی در مباحث دین‌پژوهی وجود دارند. امروز می‌خواهیم درباره روانشناسی دین صحبت کنیم.

نگاه روانشناسان به مسئله دین

سؤال این است روانشناسی دین چیست و چه فرقی با روانشناسی دینی دارد؟ روانشناسی دین، نگاهی است که روانشناسان به مسئله دین دارند اما روانشناسی دینی دقیقا برعکس است یعنی نگاهی است که متخصصان دینی به آموزه‌های روانشناسی دارند و از دل مباحث دینی، فرمول‌های روانشناختی ارائه می‌‌دهند؛ مثلا به آیه ۲۸ سوره رعد اشاره می‌‌کنند که خداوند فرموده است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» پس هم باید از منظر روانشناسان و هم از منظر متدینان به روانشناسی بپردازیم لذا دو شاخه متفاوت می‌شوند.

تفاوت‌های روانشناسی دین و روانشناسی دینی

تفاوت‌های مهم دیگر این است که در اصلِ مفهوم روانشناسی دینی اختلاف نظر وجود دارد و بسیاری از افراد می‌گویند اساسا روانشناسی دینی نداریم چون روانشناسی، امری تجربی و دین، امری الهی است و رابطه‌ای با هم ندارند بنابراین ترکیب آنها غلط است. اما در زمینه روانشناسیِ دین اختلاف نظری وجود ندارد و متخصصان زیادی هم دارد. روانشناسی دینی عمدتا از روش نقلی و تجربی، خیلی کم استفاده می‌کند اما ملاک در روانشناسی دین، روش تجربی است. نکته دیگر اینکه روانشناسی دین، یک شاخه بیشتر ندارد اما طبیعتاً به تعداد ادیانی که در جهان وجود دارد روانشناسی دینی داریم چون هر کسی می‌خواهد از دل آموزه‌های خودش روانشناسی دینی استخراج کند.

از جمله مهمترین مباحث در روانشناسی دین این است که درباره منشأ دینداری بررسی می‌شود و از جمله تحقیق می‌کنند که علل و عوامل اصل دینداری چه مواردی هستند. مورد دوم آثار دینداری و تأثیرات آن بر زندگی افراد است و اینکه آیا دین باعث سلامت جسم و روح می‌شود؟ روانشناسان به انواع دینداری هم می‌پردازند و مثلاً می‌گویند برخی دین‌ها درون‌گرا و برخی برون‌گرا هستند. همچنین یکی دیگر از اهداف آنها این است که بدانند آیا دین سلطه‌گر است یا سلطه‌پذیر؟ تحولات دینداری در دوران رشد و دلایل تغییر دین یا مرتد شدن، از دیگر موارد مطالعه در روانشناسی دین هستند.

دیدگاه‌های فروید درباره دین

روانشناسان زیادی درباره دین بحث کرده‌اند اما ما در این جلسه به زیگموند فروید می‌پردازیم. وی روانشناسی است که در زمینه دین هم حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. وی در یک خانواده یهودی در شهر فرایبورگ متولد شده ولی خودش به هیچ عنوان متدین نیست. نوعی مطلق‌گرایی و تعمیم در آرای او وجود دارد و از جمله می‌‌گوید مهمترین غریزه انسان، غریزه جنسی است که از کودکی تا پیری به اشکال مختلف در زندگی انسان تأثیر گذارد و می‌گوید در آینده، دین دیگر در جامعه وجود نخواهد داشت و علم جای دین را خواهد گرفت. وی تابع مکتب سودگرایی جرمی بنتام است. به شدت هم به نظریه داروین اعتقاد دارد که می‌گوید انسان از نسل میمون است و به وسیله طبیعت تکامل پیدا کرده است.

فروید می‌گوید دین، یک وسواس و نوعی بیماری روانی است و انسان‌های بسیاری گرفتار این بیماری هستند که باید آنها را از شر این بیماری نجات دهیم. وی درباره ریشه دینداری به این نتیجه می‌‌رسد که دین نتیجه وابستگی به پدر، حامی و خداست. فروید می‌‌گوید انسان‌ها به خاطر اضطرابی که به دلیل گناه کردن دارند به دین روی می‌آورند. وی می‌‌گوید ما فکر می‌‌کنیم که دین امری فطری است اما اینها توهماتی است که به وسیله علم از بین خواهد رفت. نظریه دیگری که فروید مطرح می‌‌کند این است که می‌گوید انسان‌ها در کودکی نیازمند یک حامی همانند پدر و مادر هستند و وقتی بزرگ‌تر می‌شوند، می‌خواهند جامعه این‌کار را برای آنها انجام دهد اما وقتی جامعه چنین کاری انجام نمی‌دهد به دین روی می‌آورند لذا از نظر وی منشأ اصلی دین، ضعف انسان است در نتیجه دین نه تنها نمی‌تواند کمکی به روانِ انسان کند بلکه دائماً وضعیت آنها را بدتر می‌‌کند.

طبیعتاً افراد زیادی با این دیدگاه مخالف هستند. اولین کسانی‌که به وی تاختند شاگردان خود فروید بودند و از جمله گفتند وقتی برای عالم، خدایی در نظر نگرفتید طبیعتاً تفسیری طبیعت‌گرایانه از دین خواهیم داشت. نکته دوم این است که بر فرض اینکه مبنای یک علم غلط باشد آیا خود آن علم هم غلط است؟ لذا اگر دین در یک قبیله منشأ خرافی دارد نباید این را به همه ادیان تعمیم دهیم. این یکی از بزرگترین اشکالاتی است که به فروید می‌گیرند. اشکال سوم این است که گفته شده اینکه بگوییم منشأ همه اقدامات انسانی، نیاز جنسی است یک توهم است و بسیاری از دینداران میل جنسی را در درون خود حذف کرده‌اند لذا اگر قرار بود منشأ دینداری، غریزه جنسی باشد پس چرا اینها باید آن را حذف کنند؟

منبع: ایکنا

ارسال نظر
captcha