گزارشی پیرامون ایراد‌های ساختاری آموزش و پرورش؛
شیوه غلط آموزشی موجب شده‌است دانش آموزان خصوصاً در پایه‌های اول تحصیلی از درس و مدرسه دلزده شوند.

به گزارش «سدید»؛ اسمش کلاس درس است، اما شبیه به اتاق محبوس شده‌ای می‌ماند که در آن، دانش‌آموز باید زمان زیادی را دست به سینه بنشیند و در بمباران درسی قرار بگیرد. در کلاس، هیچ‌کس نباید با بغل‌دستی خود صحبت کند و باید همه نگاه‌ها به سمت معلم باشد؛ این شرایط برای کودکِ دانش‌آموزی است که همه دنیایش در بازی تعریف می‌شود و برایش سخت است زمان زیادی را بدون تحرک بماند. به علاوه اینکه اجبار به حفظ محتوای کتاب درسی که بیش از توان اوست، باعث شده تا زمان برایش در کلاس‌های درس به کندی بگذرد و در نهایت از مدرسه دلزده شود.

روز‌های اولی که یک دانش‌آموز به مدرسه می‌رود هزاران سؤال از ذهنش می‌گذرد که قرار است کجا برود و چه کاری انجام دهد. قطعاً والدین و سایر اطرافیان به او گفته‌اند که مدرسه جای خوبی است و در آنجا قرار است مطالب خوبی یاد بگیرد، اما تعریف «خوب» از نظر والدین و کودک با هم تفاوت بسیار زیادی دارد، چراکه کودک در این سن نیازمند تحرک و بازی است و اگر هم قرار باشد در محیط مدرسه قرار بگیرد باید با بازی به او آموزش‌های موردنیاز با سنش داده‌شود، اما متأسفانه با بی‌توجهی به این مسئله و نادیده گرفتن نیاز‌های کودک، شاهد آن هستیم که عمده دانش‌آموزان در سه پایه اول تحصیل از مدرسه رفتن بیزار هستند و به زور والدین سر کلاس‌های درس حاضر می‌شوند.

گلایه والدین از دلزدگی فرزندشان از کلاس درس

در یکی از پیش دبستانی‌های واقع در شرق تهران، چند والدین به مدرسه آمده‌اند و به مدیریت مجموعه می‌گویند که فرزندشان تمایلی برای آمدن به کلاس‌های درس ندارد. خانم شوقی، یکی از مادران دانش‌آموز این کلاس است و به خبرنگار «جوان» می‌گوید: «روز‌های اول پسرم با ذوق و شوق به مدرسه آمد، اما بعد از چند روز می‌گفت که دیگر دلش نمی‌خواهد به مدرسه برود؛ حتی اگر این کار به قیمت بی‌سواد ماندنش تمام شود!» او ادامه می‌دهد: «از پسرم می‌پرسیدم چه اتفاقی افتاده که کلاس درس را دوست ندارد و او تنها می‌گفت کلاس به شدت خسته‌کننده است. از آنجایی که از ضرورت دوره پیش‌دبستانی برای آمادگی دانش‌آموزان اطلاع داشتم، تمام تلاشم را کردم تا دلیل امتناع پسرم را به مدرسه رفتن پیدا کنم به همین دلیل چند روزی کلاس درس را زیر نظر گرفتم.» این خانم جوان درباره علت دلزدگی فرزندش از کلاس درس می‌گوید: «معلم پیش دبستانی شبیه به معلم دوره دبیرستان رفتار می‌کند. یعنی از همان دقیقه اول شروع کلاس از بچه‌ها می‌خواهد که بدون هیچ حرکتی بنشینند و فقط به صحبت‌های او گوش بدهند و بعد از آن هم بمباران درسی را شروع می‌کند، انگار که قرار است این بچه ها، فردا کنکور بدهند!» او می‌افزاید: «چند دقیقه از شروع کلاس که می‌گذرد، تحمل بچه‌ها از ثابت نشستن تمام می‌شود، حرف‌های معلم برایشان جذاب نیست و به همین دلیل یک نفرشان با بغل‌دستی‌اش حرف می‌زند و نفر دیگر می‌خواهد از پشت میز بلند شود و راه برود که همه این‌ها باعث می‌شود، معلم عصبانی شود و با صدای بلند با آن‌ها برخورد کند. بدتر اینکه وقتی زنگ تفریح زده می‌شود، به دلیل آلودگی هوا یا بارش برف و سرما، بچه‌ها اجازه رفتن به حیاط مدرسه را ندارند و باید روی زیراندازی بنشینند که داخل کلاس یا راهروی مدرسه و جلوی در کلاسشان پهن شده‌است!» این خانم با گلایه از بی‌توجهی کادر آموزشی به خواسته دانش‌آموزان می‌گوید: «کودکان نیاز به بازی و تحرک دارند، اما از این دو مسئله مهم در آموزش آن‌ها غفلت شده‌است.» او ادامه می‌دهد: «معلمان در تمام مدتی که دانش‌آموز در مدرسه حضور دارد، چه زمانی که سر کلاس درس باشد و چه زمان زنگ تفریح، به آن‌ها امر و نهی می‌کنند که از سرجایشان تکان نخورند تا مبادا اتفاقی برای آن‌ها بیفتد، اما مگر اتفاقی بدتر از این می‌تواند باشد که به آن‌ها اجازه حرکت نمی‌دهند.»

خانم مظفری نیز یکی دیگر از والدین معترض به عملکرد مدرسه است. او در ادامه صحبت‌های خانم شوقی می‌گوید: «از همان دوران کودکی پسرم، کتاب‌هایی را درباره نحوه تربیت کودکان خواندم و تمام سعیم را کردم تا از آن نکات استفاده کنم. با شروع دوران پیش‌دبستانی پسرم همه چیز به هم ریخت و او را یک پسر سرگردان و خسته می‌بینم، چراکه کادر آموزشی بدون توجه به اقتضائات سنی پسرم و سایر همکلاسی‌هایش با او رفتار می‌کنند.» او ادامه می‌دهد: «کسی که کمترین آشنایی را با نیاز‌های یک کودک در سنین مختلف داشته باشد نیز می‌داند که این سبک آموزشی نه تنها جواب نمی‌دهد، بلکه آسیب‌های زیادی را برای دانش‌آموزان به وجود می‌آورد.» خانم مظفری با ناراحتی می‌گوید: «تصمیم داشتم کلاس یا حتی مدرسه پسرم را عوض کنم، اما فهمیدم که این مشکل در تمام مدارس وجود دارد و فقط چند مدرسه غیرانتفاعی که تعدادشان انگشت‌شمار است و شهریه‌های سرسام‌آوری می‌گیرند، حواسشان به آستانه تحمل کودک در یادگیری دروس است و با بازی به او آموزش‌های لازم را می‌دهند.»

معلمان چه می‌گویند؟

خانم خالقی یکی از معلمان است که درس‌گریزی دانش‌آموزان را در سه پایه اول تحصیلی تأیید می‌کند و به «جوان» می‌گوید: «متأسفانه حجم دروس و توقع از معلم بسیار زیاد است. این در حالی است که زمان تعیین شده برای آموزش، کافی نیست. در چنین شرایطی از معلم می‌خواهند که بدون اینکه دانش‌آموز از درس دلزده شود همه محتوای کتب را به او آموزش دهد و این امکانپذیر نیست.» اگر محتوای کتاب درسی کم و زمان آموزش زیاد باشد، به طور حتم معلم فرصت دارد تا با خلاقیت و شعر و بازی، دروس را به دانش‌آموز یاد بدهد و علاوه بر اینکه کودک را جذب کلاس و علم‌آموزی کند، می‌تواند محتوای پایه درسی را نیز به صورت عمیق و مفهومی به او آموزش دهد.»

آقای ملکی نیز یکی دیگر از معلمان است که می‌گوید موافق توجه به نیاز کودکان هنگام حضورشان در کلاس درس است، اما موانعی بر سر راه وجود دارد: «اگر معلمان هم بخواهند به نیاز‌های دانش‌آموز توجه کنند و محتوای درسی را با بازی به او یاد بدهند، والدین زیادی به دفتر مدیریت شکایت خواهند کرد که کودکشان از درس عقب مانده و معلم صلاحیت تدریس را ندارد، به همین دلیل ما ترجیح می‌دهیم که در همان مسیری تدریس کنیم که مدرسه و عمده خانواده‌ها از ما می‌خواهند.»

خواب کنکور را برای دانش‌آموز ابتدایی می‌بینند

ابراهیم سحرخیز، کارشناس آموزش و پرورش با تأیید نبود تحرک در کلاس‌های درس مدارس ابتدایی به «جوان» می‌گوید: «متأسفانه حجم کتب درسی فراتر از توان دانش‌آموزان ابتدایی است تا جایی که از همان لحظه ورود کودک به مدرسه، حفظیات برای او شروع می‌شود و اجازه بازی و تفریح به او نمی‌دهند.»

او با بیان اینکه حجم کتاب درسی متناسب با تقویم آموزشی و ظرفیت یادگیری دانش‌آموزان نیست، اظهار می‌دارد: «ظرفیت یادگیری یک دانش‌آموز نرمال در دوره ابتدایی به ۴۵ دقیقه نیز نمی‌رسد، بنابراین نمی‌توان یک کودک را یک ساعت و نیم در کلاس حبس کرد تا معلم بالای سر او برود و محتوای درسی را در مغزش تزریق کند.»

سحرخیز به مشکلات دیگر برای آموزش نامناسب در مدارس نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «جدول برنامه دانش‌آموزی پر و پیمان است، چراکه خواب کنکور را از همان دوره ابتدایی برای دانش‌آموز دیده‌اند یا او را برای رفتن به مدارس تیزهوشان یا سمپاد ترغیب می‌کنند. متأسفانه در این مسیر غلط نیز والدین همکاری و همدلی می‌کنند و به این جمع‌بندی رسیده‌اند که «مدرسه خوب» مدرسه‌ای است که دائم در مغز بچه‌ها دروس حفظی را وارد کند.»

این کارشناس آموزش و پرورش تصریح می‌کند: «در مدارس ابتدایی اصل براین است که ۴۰ دقیقه آموزش داشته باشیم و حدود یک ربع بچه‌ها مشغول استراحت و تفریح شوند، اما در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد. به علاوه اینکه دنیا به سمت آموزش مهارت‌های زندگی رفته است و در قالب بازی به کودکان آموزش‌های مرتبط با سنشان را ارائه می‌کند، اما در کلاس‌های درس کشور ما، معلم متکلم وحده است و با همان روش‌های سنتی مطالب را به دانش‌آموزان آموزش می‌دهد و آن‌ها باید همه مطالب را با زور هم که شده، حفظ کنند.»

او به آسیب‌های مدارس دو نوبته نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «تعداد مدارس دو نوبته ما زیاد شده‌است. وقتی شیفت بعد از ظهر بخواهد کارش را شروع کند، کلاس‌های شیفت صبح باید برنامه‌اش را ساعت ۱۲ جمع کند. از سوی دیگر به دلیل اینکه سطح یادگیری دانش‌آموز در عصر افت می‌کند، کودکان در نوبت بعد از ظهر نیز فرصت کافی برای آموزش ندارند.»

لزوم آموزش مهارت‌های اجتماعی و زندگی به جای حفظیات

سحرخیز به فاصله حرف تا عمل در حوزه آموزش و پرورش اشاره می‌کند و می‌گوید: «درست است که گفته می‌شود ارزشیابی در دوره ابتدایی، توصیف‌محور است، اما در عمل اینطور نیست و هنوز هم معلمان ما، خودشان در ارزشیابی توصیفی توجیه نشده‌اند، بنابراین در ذهنشان به فکر نمره هستند و همان نمره را به صورت توصیف در عبارات کیفی در کارنامه بچه‌ها منعکس می‌کنند.»

او اظهار می‌دارد: «ما باید روش‌های علمی یادگیری را از کشور‌هایی که در زمینه آموزش پیشتاز هستند، بیاموزیم. مثلاً کشوری مانند فنلاند، کمترین ساعت درسی را در دوره ابتدایی دارد و کتاب‌های درسی کمی را در این دوره تعیین کرده‌است. در این کشور بچه‌ها روی صندلی حبس نمی‌شوند و معلم به صورت متکلم وحده آموزش نمی‌دهد. آن‌ها حتی تکلیف در منزل ندارند. به جای همه این‌ها برای رشد مهارت اجتماعی و مهارت زندگی دانش‌آموزانشان نهایت تلاششان را انجام می‌دهند.»

این کارشناس آموزش و پرورش ادامه می‌دهد: «آموزش در مدارس ژاپن به گونه‌ای است که کودکان به جای اینکه به پارک بروند دست پدر و مادرشان را می‌گیرند و به مدرسه می‌روند، چراکه جاذبه‌های مدرسه برای آن‌ها زیاد است و بازی و تحرک در آن نقش پررنگی دارد، اما در کشور ما می‌بینیم که یک ساختمان مسکونی را تبدیل به مدرسه کرده‌اند و زمین بازی و وسایل مرتبط با آن وجود ندارد، چراکه ساختمان کوچک است و نمی‌تواند امکانات تفریحی داشته باشد.»

او در پاسخ به این سؤال که مدرسه ایده‌آل چطور مدرسه‌ای است، می‌گوید: «یک مدرسه ایده‌آل تفریح و تحرک کودک را به اندازه «ادبیات» و «ریاضی» دانش‌آموز مهم می‌داند به همین دلیل زمین چمن برای فوتبال بازی یا حتی استخر برای شنای کودک را مدنظر قرار می‌دهد تا کودک نسبت به رفتن مدرسه حس و حال خوبی داشته باشد، اما مدارس کشور ما چنین امکانی را ندارند و فقط روی حفظیات دروس متمرکز هستند.»‌

می‌دانند، اما کاری انجام نمی‌دهند!

سحرخیز با بیان اینکه باید سیاست‌گذاری‌ها به سمت ارتقای آموزش برود، می‌گوید: «متأسفانه آموزش و پرورش را معلق نگه داشته‌اند. همه دولت‌ها در تمام ادوار دنبال این بودند و هستند که آموزش و پرورش را خصوصی کنند از همین‌رو برای آن سرمایه‌گذاری نمی‌شود. اخیراً در اغتشاشات نیز مشخص شد که باید بیش از این‌ها به آموزش و پرورش توجه شود، اما مگر کاری انجام شده‌است؟»

او ادامه می‌دهد: «اگر می‌گوییم در آموزش و پرورش باید تحول ایجاد شود، شوخی نمی‌کنیم. در حال حاضر ۲۰ هزار معلم کم دارید که باید برای آن فکر اساسی شود.»

این کارشناس آموزش و پرورش تأکید می‌کند: «مدارس ما مبصر نمی‌خواهد معلمانی می‌خواهد که برای کار خود تخصص کافی داشته باشند. متأسفانه معلمان بازنشسته، خدماتی و نهضتی در مدارس فعالیت می‌کنند که نظارت بالینی نیز بر آن‌ها وجود ندارد. در صورتی که باید افرادی به عنوان ناظر در مدرسه حاضر شوند و کلاس به کلاس بچرخند و بدون توجه به نمرات کلاسی بر عملکرد معلمان نظارت کنند. متأسفانه در سایه نبود چنین ناظرانی، معلمان زیادی از روش‌های قدیمی آموزش استفاده می‌کنند و این مسائل دانش‌آموز را از مدرسه گریزان کرده‌است.»

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظر
captcha