گفتگو با سرپرست پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی درباره بازنمایی زن در رسانه‌های داخلی و غربی؛
بازنمایی‌های رسانه‌ای یکی از مهم‌ترین رویکرد‌هایی است که دنیای غرب برای توجه افکار عمومی جهانی از آن بهره می‌گیرد. رسانه‌های جریان اصلی و غول‌های رسانه‌ای در دنیای غرب، برای قاب بندی اذهان عمومی مخاطب به جای بازنمایی واقعیت ها، وانموده‌ها را بازنمایی می‌کنند و با برجسته‌سازی برخی مسائل، روی برخی موضوعات دیگر سرپوش می‌گذارند تا کمتر دیده شود یا اصلاً دیده نشود!

به گزارش «سدید»؛ بازنمایی‌های رسانه‌ای یکی از مهم‌ترین رویکرد‌هایی است که دنیای غرب برای توجه افکار عمومی جهانی از آن بهره می‌گیرد. رسانه‌های جریان اصلی و غول‌های رسانه‌ای در دنیای غرب، برای قاب بندی اذهان عمومی مخاطب به جای بازنمایی واقعیت ها، وانموده‌ها را بازنمایی می‌کنند و با برجسته‌سازی برخی مسائل، روی برخی موضوعات دیگر سرپوش می‌گذارند تا کمتر دیده شود یا اصلاً دیده نشود! این رویکرد به طور خاص در مسئله زن هویداست. زنان غربی سال‌های سال است در حال مبارزه‌اند تا به حقوق حداقلی خود برسند. زنانی که حق رأی نداشتند و تمام دارایی‌های‌شان متعلق به همسر یا پدرشان بود و هنوز هم از بسیاری حقوق بدیهی همچون برخورداری از دستمزد یکسان با مردان در مشاغل مشابه محرومند و همچنان نیروی کار ارزان قیمت محسوب می‌شوند. با وجود این تصویری که از زن غربی در رسانه‌ها مخابره می‌شود و در ذهن مردم دیگر کشور‌ها به خصوص کشور‌های شرقی و خاورمیانه جای می‌گیرد؛ زنی خوشحال و خوشبخت است، اما اگر کمی جدی‌تر وارد کار رسانه شوید و گزارش‌های منتشر شده در رسانه‌های غربی درباره خشونت علیه زنان و قتل و تجاوز به آن‌ها را در کشور‌های اروپایی، امریکا و اعتراضات گسترده به این رفتار‌ها در بین زنان غربی پیگیری کنید، متوجه خواهید شد زنان غربی آنقدر‌ها هم که رسانه‌ها برای ما جا انداخته‌اند خوشبخت نیستند. پای صحبت‌های دکتر نیره قوی، سرپرست پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی می‌نشینیم و مسئله بازنمایی رسانه‌ای از زن در دنیای غرب و در کشور خودمان را مورد واکاوی قرار می‌دهیم.

خانم دکتر قوی! در طول چهل و اندی سال بعد از انقلاب، ما با آمار و ارقام قابل تأملی در حوزه زنان مواجهیم که همگی بر ارتقای وضعیت سلامت، بهداشت و شاخص‌هایی همچون سطح سواد یا حضور اجتماعی زنان متمرکز است. با تمام این‌ها به دلیل عدم بازنمایی رسانه‌ای مناسب شاید این مسئله برای بخشی از جامعه باورپذیر نباشد و پیشرفت‌های زنان در جامعه ایران را نپذیرند. شما به عنوان فردی که در این حوزه پژوهش‌هایی داشته‌اید، چه پاسخی به این ابهام دارید؟

من در کتابی تحت عنوان درآمدی بر کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران در قلمرو زنان شاخص‌های بومی و بین‌المللی کارآمدی را با آمار و اسناد ارائه کرده‌ام، اما در حال حاضر نمی‌خواهم به نوشته‌های خودم استناد کنم! ما علاوه بر اینکه با روش علمی کار می‌کنیم و مستندات ارائه می‌دهیم، به اظهارات دیگران هم استناد می‌کنیم. نویسنده غربی دکتر نیکی آر کدی، نویسنده مشهور معاصر درباره انقلاب کتابی نوشته که در آن به علل و نتایج انقلاب اسلامی پرداخته است. من می‌خواهم از صحبت‌های ایشان سند بیاورم. نویسنده این کتاب، انقلاب اسلامی را در ابعاد مختلف بررسی می‌کند و نظراتش را می‌دهد. در رابطه با بحث زنان وقتی این نویسنده به زنان می‌رسد، اعتراف می‌کند که جمهوری اسلامی دستاورد ویژه‌ای در حوزه آموزش و بهداشت عمومی داشته است و در ادامه می‌گوید: انقلاب اسلامی به ویژه بر زندگی زنان و دختران تأثیر بسیاری گذاشته است. همچنین در عرصه آموزش، بهداشتو امید به زندگی دستاورد‌هایی داشته است و در این رابطه توضیح می‌دهد. این‌ها در صفحه ۹۰ کتاب دکتر نیکی آرکدی آمده است و افراد علاقه‌مند می‌توانند بررسی کنند. نام این کتاب هم نتایج انقلاب اسلامی دکتر نیکی آرکدی ترجمه مهدی حقیقت خواه است. این کتابی در دسترس عموم است.

بر این اساس ما پیش‌فرض‌مان را پیشرفت در حوزه زنان می‌دانیم و سند ما برای این پیش‌فرض فقط سند‌های خودمان نیست بلکه اسنادی از منابع غیرایرانی است. وقتی نویسنده امریکایی معاصر در رابطه با وضعیت زنان در ایران و پیشرفت‌های انقلاب اسلامی در این حوزه این‌گونه صحبت می‌کند، این هم یک نوع بازنمایی است. رسانه‌های اجتماعی نوشتاری هم نوعی بازنمایی هستند. من می‌توانم برای شما تعداد زیادی از این کتاب‌ها و مقالات علمی را در داخل و خارج از ایران بیاورم که بر کارکرد و عملکرد نظام جمهوری اسلامی در موضوع زمان زنان صحه می‌گذارد و آن را بازنمایی کرده و اتفاقاً این بازنمایی بازنمایی مثبتی بوده است. کسانی که بدون غرض کار کرده‌اند، حتی تصریح‌شان به موفقیت جمهوری اسلامی در این حوزه خیلی بیشتر از خانم کدی است، چراکه خانم دکتر نیکی کدی در پیشگفتار همین کتاب صفحه ۱۱ بی‌علاقگی خود را نسبت به حکومت جمهوری اسلامی و حمایتش از هر طرحی را که به سرنگونی جمهوری انجام اسلامی منجر شود به صراحت گفته است. پس چنین شخصیتی که بی طرف هم نیست به دلیل اینکه پیشرفت‌های حوزه زنان و خانواده در کشورمان واقعی و ملموس است، در متن کتاب به این مسئله اعتراف می‌کند.

پس چرا به رغم پیشرفت‌هایی که ما در بخش زنان و در حوزه‌های مختلف داشته‌ایم، نتوانسته‌ایم در بازنمایی این پیشرفت‌ها موفق عمل کنیم؟

پیش از پاسخ به این سؤال لازم است نگاهی داشته باشیم به اینکه چه رسانه‌هایی در اختیارمان است. رسانه‌های دیداری، شنیداری، سینما، تلویزیون، موبایل، شبکه‌های اجتماعی، اینترنت، ماهواره، کتاب و مقاله که در حال حاضر در اختیار افراد، دستگاه‌ها، دانشگاه‌ها و مراکز علمی است. حالا سؤال اصلی این است که با تمام این ابزارها، چرا بازنمایی از واقعیت‌ها حوزه زنان آنگونه که بوده، صورت نگرفته است؟ ما نمی‌توانیم بگوییم اصلاً بازنمایی نداشته‌ایم یا کاملاً در موضع ضعف هستیم. واقعاً اینگونه نیست در حوزه بازنمایی پیشرفت‌های زنان در جمهوری اسلامی ایران کتاب‌ها و مقالاتی نوشته و سمینار‌های برگزار شده، اما آنطور که درخور این پیشرفت‌ها باشد، نبوده است.

سؤال اصلی این است که هم در رسانه‌های داخلی و هم در رسانه‌های خارجی بازنمایی مناسبی از زن ایرانی را مشاهده نمی‌کنیم و این مسئله موجب شده است مخاطب ایرانی‌ها در داخل کشور با وجود تمام چالش‌هایی که در دنیای غرب برای زنان وجود دارد تصور می‌کند زنان در غرب از آزادی، پیشرفت‌ها و منافع گوناگون برخوردارند. در صورتی که به نظر می‌رسد این مسئله ناشی از ضعف بازنمایی رسانه‌های ما از وضعیت زنان در کشورمان و در مقابل بازنمایی وانموده‌هایی از زنان در کشور‌های غربی باشد. همین مسئله موجب شده است. زنان در سایر کشور‌ها از جمله ایران تصور کنند وضعیت زنان غربی به لحاظ آزادی برابری و جایگاه اجتماعی بسیار بالاتر از وضعیتی است که زنان در کشور‌هایی همچون ایران از آن برخوردارند. این بازنمایی درست از وضعیت زن در نظام جمهوری اسلامی ایران باید چگونه باشد تا مخاطب داخلی ما آگاه شود و بتوانیم در سطح جهانی در موضوع زن مطالبه‌گر باشیم؟

وقتی می‌خواهیم بازنمایی را تعریف کنیم، باید ببینیم موضوعی که مد نظر ماست چگونه تجلی و نمود پیدا کرده و چگونه واقعیت این موضوع در رسانه منعکس و اطلاع رسانی شده است.

رسانه بی‌طرف نیست و این مسئله را حتی در رسانه‌های داخلی هم می‌بینیم. نگاهی که هر رسانه به یک مقوله و موضوع دارد، تحت یک پارادایم فکری و گفتمان خاص است. تمام رسانه‌ها با یک هدفی تأسیس و ساختار بندی شده‌اند. اغلب رسانه‌ها نگاه ایدئولوژیک دارند و درصد ناچیزی از رسانه‌ها خنثی هستند؛ چه رسانه‌ای که بازنمایی درستی دارد و چه رسانه‌هایی که بازنمایی مخالف دارد و این نشان می‌دهد خنثی و بی طرف نیستند و در واقع رسانه ابزار ایدئولوژی است. هنر رسانه این است که برای مردم تجربه‌سازی و کلیشه‌سازی می‌کند و مرجعیت اجتماعی را شکل می‌دهد و مرجعیت فکری را ایجاد و الگو‌ها را حذف و اضافه می‌کند. در همین جریان‌های اخیر ما دیدیم رسانه صنفی را به کنشگری وادار می‌کند و حق را باطل و باطل را حق جلوه می‌دهد، بزرگنمایی می‌کند و نگاه تقلیلی به یک موضوع را ترویج می‌دهد. همه این‌ها بستگی به این دارد که رسانه با چه هدفی به میدان آمده باشد. پس این ابزار شناخت کنش گرایش و ذائقه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و نهایتاً همه این مؤلفه‌ها باعث می‌شود هویت فرد هم شکل بگیرد. پس اگر این ابزار آنقدر قوی است چرا ما از این ابزار بسیار مهم استفاده نمی‌کنیم تا بانوان ما، جوانان ما، مردان ما، دانشجویان ما و سایر اقشار ما همه بدانند واقعیت چیست؟ وقتی نقطه مقابل را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم در غرب عکس این صادق است و از نداشته‌ها داشته درست می‌کنند.

این در حالی است که زنان غربی برای به دست آوردن حقوق حداقلی خود هم دچار چالش بوده‌اند و سال‌ها مبارزه کرده‌اند.

دقیقاً، وقتی به فراز و نشیب وضعیت زنان در غرب نگاه می‌کنیم، طبق کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت وضعیت زنان در غرب چقدر نابسامان بوده است. در دنیای غرب تا حدود ۱۵۰ سال قبل، تمامی حقوق فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان مورد تغافل واقع شده بود و زن به عنوان یک موجود بی خاصیت، بی‌ثمر و تحت ظلم بوده است، اما این فراز و نشیب را در اسلام نمی‌بینید. اسلام کاملاً برعکس عمل می‌کند. انقلاب اسلامی هم موجب شد در حوزه زنان ساختار و پارادایم فکری گفتمان انقلاب اسلامی شکل بگیرد. در اسناد بالادستی ما زنان دیده شده‌اند. برخی از اسناد مثل منشور حقوق و مسئولیت‌های زن در جمهوری اسلامی ایران ویژه زنان دیده شده است و بخشی دیگر از این اسناد به زن و خانواده مربوط می‌شود. اما ابزار رسانه را هم داریم چه اتفاقی افتاده است؟ من می‌خواهم بگویم زن در رسانه‌های ما بازنمایی دارد، اما یک نگاه چند سویه مبتنی بر ایدئولوژی التقاطی بر آن سایه افکنده است. وقتی شما آگهی‌های بازرگانی را می‌بینید، مدام می‌بینید که برای تبلیغ کالا‌هایی مثل دستمال کاغذی، گاز و لوازم خانگی و اقل‌ترین چیز‌ها از زن استفاده می‌شود. این مسئله تقلید از غرب است. در نظام جمهوری اسلامی ایران صدا و سیما و به‌طورکلی عرصه رسانه تنها عرصه رسانه پاک است و برای خودش سند بالادستی دارد و باید یک خط قرمز‌هایی رعایت شود. در دیگر اسناد بالادستی هم قرار بوده است خانواده محور قرار بگیرد. در نظام جمهوری اسلامی، در قانون اساسی و اندیشه امام می‌بینید که نظام باید تلاش کند زن در همه عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به بالا‌ترین جایگاه و تعالی برسد. پس اسناد و ساختار متناسب هم موجود است. اما می‌بینیم که از زن به عنوان ابزار برای اهداف دیگر استفاده می‌شود. در عرصه سینما هم در برخی از فیلم‌ها زنان موجوداتی بسیار ضعیف، در برخی فیلم‌ها فقط عامل طنز، در برخی فیلم‌ها موجودی پرخاشگر و در برخی فیلم‌ها موجودی زوال پذیر به تصویر کشیده می‌شود و در بازنمایی از زن در سینما و تلویزیون تعادل وجود ندارد. انگار برای ساخت فیلم یا مستند یا هر محصول رسانه‌های دیگری که به بازنمایی زن در رسانه کمک کند، ناظری وجود ندارد و ر‌ها شده است.

پس چه اتفاقی می‌افتد که به تقلید از غرب، دوباره همان مسیر غلط در بازنمایی زنان تکرار می‌شود؟

در عمل زنان بیشتر از مردان به تصویر کشیده شده‌اند، اما به تقلید از غرب زن پذیرا برای قشر مخاطب به تصویر کشیده می‌شود، در حالی که زنی که هویت خودش را در نظام جمهوری اسلامی داشته باشد به عنوان یک زن موفق در عرصه خانواده، به عنوان یک همسر، یک مادر، یک دختر عفیف و زنی که بین مسئولیت و حقوقش تعادل برقرار است، به تصویر کشیده نمی‌شود. در فیلم‌ها همیشه زن به دنبال حقوق خود است. ما در بازنمایی از زن در فیلم‌ها و رسانه‌ها کمتر زنی را داریم که به دنبال مسئولیتش باشد و بازنمایی نامناسبی از زنان خانه‌دار در فیلم‌ها وجود دارد. از سوی دیگر ما می‌بینیم که زن چادری و عفیف تحقیر می‌شود. وقتی می‌خواهند مادر یک معتاد را نشان بدهند یک زن چادری است، اما اگر قرار باشد زنی پزشک باشد، زنی با شمایل غربی است. البته این مسئله صددرصد نیست، اما اغلب اینگونه است. در عرصه بهداشت، فرهنگ و آموزش خانم‌های ما فعال هستند. در مشاغل شریفی همچون معلمی یا پرستاری که شاهد نقش‌آفرینی جدی زنان هستیم. معلم، مهندس، پزشک، حقوقدان و مدیر زن کم نداریم. اما نکته این است که در عرصه بازنمایی به دنبال غرب حرکت می‌کنیم و آن هدف اصلی فراموش شده است. از سوی دیگر برخی ساختار‌ها در عرصه رسانه، تولید فیلم، کتاب و محصولات فرهنگی فشار مضاعفی وارد می‌کنند تا بازنمایی درستی از توانمندی‌های زنان انجام نگیرد.

خب این فشار از کجا ناشی می‌شود؟

از اینکه باور بسیاری از کارگزاران ما به استعداد و ضرورت حضور زن در قول هست، ولی در عمل نیست! در بسیاری از سازمان ها، ساختار‌ها و مراکز به زن به صورت شرکت تقویمی نگاه می‌شود و تنها درباره خانم‌ها حرف می‌زنند و این حرف زدن تا حد زیادی شکل تقویمی پیدا کرده است. وقتی هم که هفته زن، روز دختر و روز خانواده تمام می‌شود، ساختار به شکل اصلی خودش باز می‌گردد. هنوز بسیاری از مسئولان ما باورمندی‌شان در قول و عمل با هم اختلاف و تضاد دارد. در کنار این دو عامل و مؤلفه، برخی از زنان خودشان در عرصه بروز توانمندی‌ها و پذیرفتن مسئولیت‌ها به دلیل تعهد به خانواده نمی‌توانند مسئولیت بپذیرند یا اگر مسئولیتی بپذیرند، همراهی لازم با آن‌ها انجام نمی‌شود. مثلاً زنی مدیر می‌شود و مادر دو فرزند هم است و توقع دارد اگر مسئولیتی در جامعه دارد، سیستم به او کمک و راه را برایش آماده کند. قانون هم بر این مسئله تأکید دارد، اما در عمل می‌بینیم که این همراهی اتفاق نمی‌افتد، بنابراین برخی از این بانوان مجبورند از همکاری کردن انصراف دهند و از خیر کارکردن بگذرند. ما خانم‌های توانمندی را داریم که در عرصه هنر مادری و همسری، در وهله اول با اولویت خانواده نقش ایفا می‌کنند. ما در بازنمایی رسانه‌ای زن خانه‌دار، دختر موفقی که در خانه به لحاظ تعلیم، تربیتی، عملکرد و کنشگری مطیع خانواده است، خیلی نقص داریم. با تمام نقد‌ها این را هم باید در نظر داشت که اگر خانمی می‌آید و در اجتماع خانم موفقی است، این جامعه است که توانسته زمینه را آماده کند و زنان در مشاغل مختلف فعال باشند. ما اینجا فراموش کردیم بگوییم ساختار نظام جمهوری اسلامی و حکمرانی در نظام جمهوری اسلامی بسیاری از زمینه‌ها را برای حضور و فعالیت خانم‌ها فراهم کرده است.

پس به اذعان شما با تمام این فراز و نشیب‌هایی که گفته شد، زنان موفقی هم بوده‌اند، چرا رسانه‌های ما بازنمایی مناسبی از این ماجرا نداشته‌اند؟

به نظرم نگاه نادرست و غیر متعادل رسانه به مقوله زن و کارآمدی نظام از اینجا نشئت می‌گیرد که ما در نگاه مدیران رسانه‌ای به زن یک رسوب فرهنگی داریم که با افراط و تفریط می‌خواهند زن را یا یک زن سنتی نشان دهند یا یک نگاه متجددانه‌ای دارند که بازنمایی از زن را صرفاً در زن شاغل می‌دانند. من واقعاً تاکنون یک مستند کامل جامع‌الاطراف که به همه ابعاد بپردازد در خصوص کارآمدی زنان در نظام و همچنین کارآمدی نظام در خصوص موضوع زن در جمهوری اسلامی ایران ندیده‌ام! تنها به صورت تقویمی در مناسبت‌هایی مثل روز زن خانم‌ها را می‌آورند و در برنامه‌های آن هم به صورت نصفه و نیمه موضوعات را مطرح می‌کنند. صاحبان رسانه و مدیران فرهنگی نگاه جدی برای بازنمایی مناسب از زن ندارند و این مسئله را مورد تغافل قرار داده‌اند. برخی هم مدعی‌اند بودجه نداریم و می‌گویند مراکز بودجه را تأمین کنند. اما من به عنوان کسی که تجربه کمی در این عرصه دارد به این رسیده‌ام که اگر ما بخواهیم این بازنمایی را به درستی انجام دهیم، می‌توانیم این بازنمایی را با رویکرد انتقادی از غرب انجام دهیم، یعنی داشته‌های‌مان را بگوییم و بعد بگوییم غربی‌ها به‌رغم اینکه داشته‌ای ندارند به گونه‌ای وضعیت زنان را بازنمایی می‌کنند که جوانان ما فکر کنند در غرب زن از حقوق کامل برخوردار و در تمام عرصه‌ها رشد کرده است. این نگاه نامتعادل رسانه به موضوع زن آسیب زده و موجب شده است، ما نتوانیم از غرب مطالبه‌گری داشته باشیم. چرا نمی‌توانیم از غرب مطالب کنیم؟ چون جامعه را آگاه نکرده‌ایم.

اما واقعیت زنان در غرب با بازنمایی رسانه‌های غربی فاصله زیادی دارد!

در غرب در قلمرو فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان وضعیت وحشتناکی دارند. امروز در غرب با بیماری‌های روحی- روانی، خشونت و بهره‌کشی جنسی و روابط آزاد مواجهیم و هر کدام از این‌ها آمار و ارقام بسیار عجیبی دارد. در عرصه خانواده در دنیای غرب اصلاً طلاق معنی پیدا نمی‌کند، چراکه ازدواجی رخ نمی‌دهد که طلاق صورت بگیرد. در درصد قابل‌توجهی از کشور‌های غربی و اروپایی، ازدواج و تشکیل خانواده به معنایی که ما می‌شناسیم وجود ندارد و به صورت توافقی با هم زندگی می‌کنند. درصد کمی ازدواج هم که صورت می‌گیرد، با ارقام عجیب و غریبی از طلاق‌ها مواجه است. خانواده‌هایی که فرزندان‌شان را ر‌ها کرده‌اند و فرزندانی که خانواده خود را نمی‌شناسند. این حرف ما نیست! آمار و ارقام رسمی از این ماجرا وجود دارد. تجارت زنان، جرم و جنایت، بحث همجنس‌گرایی که امروز در غرب بیداد می‌کند و قانون شده است. دیگر زن بودن و مرد بودن معنی ندارد؛ دختر و پسر بودن معنی ندارد! در دنیای غرب از مرز جنس عبور کرده‌اند و آن ویژگی‌هایی که می‌توانست باعث شود خانواده تشکیل شود و گرایش‌های عاطفی، احساسات پاک و اخلاق و فرزندان عطیف جای خودش را به کودکان نامشروع داده است؛ کودکانی که بسیاری‌شان پدر و مادر را نمی‌شناسند و زنانی که نمی‌دانند فرزندشان متعلق به کدام مرد است. ما در تمامی این موارد می‌توانیم از غرب مطالبه گر باشیم، اما، چون بازنمایی درستی از وضعیت زنان در جامعه خودمان نداریم، نمی‌توانیم این مطالبه‌گری را داشته باشیم.

یعنی کاری انجام نشده است یا در بازنمایی و نشر کار‌های انجام شده مشکل داریم؟

کتاب‌ها و مقالات زیادی در خصوص این آسیب‌ها نوشته می‌شود، اما ترویج نمی‌شود. در موضوعاتی مثل موضوعات زنان که برای ما مهم است اگر واقعاً می‌خواهیم مطالبه‌گر باشیم، باید توجه‌مان را به بهره‌گیری از ابزار رسانه برای بازنمایی دستاورد‌ها بیشتر کنیم و اراده سست مسئولان به اراده و عزم جزم تبدیل شود. محتوا و اطلاعات علمی متقن در کارآمدی نظام با آمار و ارقام در قالب مقاله و کتاب نوشته شده و تولیدات و مقالات علمی میزگرد ها، نشست‌ها و سمینار‌ها درباره آن‌ها وجود دارد. اگر اراده مسئولان جدی شود این آگاه‌سازی و این مطالبه‌گری رخ خواهد داد. از سوی دیگر وزارت ارشاد ما مسئول است و باید پرسید مسئولان وزارت ارشاد چه می‌کنند؟ در عرصه تلویزیون، تولیدات تصویری، مکتوبات و نوشتاری چه میزان بودجه و هزینه برای بازنمایی کارآمدی نظام در حوزه زنان و خانواده اختصاص یافته است؟ مسئولان باید گزارش بدهند و همیشه نباید مطالبه‌گری ما از غرب باشد! کتاب نوشته می‌شود، محتوا تولید می‌شود، اما در نشر مشکل داریم. وزارت ارشاد و مسئولان فرهنگی چقدر این مطالبه گری را بازنمایی کرده‌اند؟ از سوی دیگر نگاه سنتی به اینکه زن صرفاً در چارچوب خانه و خانواده بازنمایی شود هم مشکل‌زا بوده است. فارغ از اینکه شجاعت داشته باشیم بگوییم نظام جمهوری اسلامی مسیر را برای حضور اجتماعی زنان آماده کرده و در این خصوص کارآمد بوده است، ما نگاه غرب را نمی‌پذیریم و الگوی شرقی هم که زن را به حاشیه برده مردود است. اما نگاه الگوی سوم یا سبک زندگی اسلامی مدنظر ماست. در برخی از دستگاه‌های ما هنوز به زن به عنوان مشاور نگاه می‌کنند، اما وقتی در ساختار قرار می‌گیریم، می‌بینیم که معاون بانوان دارند و باید در ساختار و سازمان باشد. عملکرد سلیقه‌ای هم یکی از آسیب‌هاست.

در حوزه طلبکاری از غرب آیا می‌توانیم نتیجه بگیریم، همین عملکرد ضعیف در حوز بازنمایی زن در رسانه موجب شد در ماجرای اخیر امریکا و غرب عضویت ما را در کمیسیون مقام زن لغو کنند.

شاید یکی از علت‌های لغو عضویت ایران از کمیسیون مقام زن، بازنمایی ضعیف رسانه در حوزه زنان باشد، اما عملکرد غرب در این خصوص واقعاً سیاسی است. ما در مطالبه‌گری و بازنمایی در سطح کارآمدی نظام مشکل داریم؛ چه به لحاظ ساختاری، چه اختلاف سلیقه‌ها و سلیقه‌ای عمل کردن، نگاه سنتی و بسیاری از مسائل دیگر، اما در بحث کمیسیون مقام زن این کار بیشتر جنبه سیاسی داشت.

فلسفه تشکیل و خروجی کمیسیون مقام زن در غرب چه بوده است؟

اواخر دهه ۴۰ سازمان ملل برای سیاستگذاری و تصمیم‌گیری در بحث زنان کمیسیون مقام زن را تأسیس کرد. مأموریت کمیسیون مقام زن که ذیل شورای اجتماعی- اقتصادی است، برابری زنان و مردان است. پس این نشان می‌دهد در غرب به‌رغم شعار قریب یک قرن برابری زنان و مردان، همچنان دنبال اجرایی کردن این هدف هستند. یعنی در واقع غرب فاقد برابری زنان و مردان است و خشونت‌هایی که در مورد زن در غرب اعمال می‌شود نشانگر ظلم به زن در دنیای غرب است. به همین خاطر کمیسیون مقام زن چند دهه تمرکز خودش را بر اساس برابری جنسیتی قرار داده است. کنوانسیون رفع تمامی اشکال تبعیض علیه زنان و کنفرانس‌های بین‌المللی که در این خصوص تشکیل شده، سند ۲۰۳۰ که باز برای برابری جنسیتی و آموزش است. همه این‌ها نشان می‌دهد به‌رغم وضع نامطلوب زن در درون کشور‌های غربی، غرب درباره زنان ادعا دارد و از ابزار رسانه و دیگر ابزار‌ها استفاده می‌کند تا وضعیت نامطلوب زن را مطلوب نشان دهد و دنیا هم این را قبول کرده است. به خصوص جوانان در کشور‌های شرقی قبول کرده‌اند که انگار زن در غرب تمامی حقوق و مسئولیت‌هایش در حد مطلوب را داراست. اما در حال حاضر قریب سه دهه است کمیسیون مقام زن در موضوع برابری جنسیتی، سلامت و خشونت علیه زنان و دختران کار می‌کند و هنوز اعضای مختلفی که از کشور‌های آسیایی، آفریقایی، اروپایی و امریکا دارد نتوانسته‌اند این برابری ادعایی را ایجاد کنند. پس غرب از این کمیسیون به عنوان یک ابزار برای بازنمایی خودش و فشار آوردن به دیگر کشور‌ها استفاده می‌کند، همچنان که ما را کنار می‌گذارند. ما باید از کمیسیون مقام زن مطالبه‌گری کنیم که آیا زنان و دختران فلسطینی که بیش از شش دهه است توسط رژیم آدمکش صهیونیستی کشته می‌شوند یا به زندان‌ها می‌روند، زن نیستند؟ تعداد این زنان از چندهزار گذشته است. آیا زنانی که در افغانستان، عراق و سوریه مورد تهاجم امریکا یا ایادی‌اش قرار می‌گیرند یا زنانی که در مهد آزادی در شنبه‌های فرانسه مورد حمله پلیس قرار می‌گیرند زن نیستند؟ یا در امریکا سالانه چند زن توسط پلیس کشته می‌شود؟ در چنین شرایطی آیا کشوری بوده است که خلاف عرف بین‌الملل لغو عضویت شود؟ اما امروز در دنیا امریکا این ابزار را در دست دارد و از آن سوءاستفاده می‌کند. ما تأکید داریم که باید به وضعیت زنان و دختران جوان نگاه جدی داشته باشیم. زنان، دختران و همه اقشار برای ما عزیز هستند، برای تک تک این عزیزان‌مان در ایران ارزش و اهمیت قائل هستیم. امریکا به جای دخالت بیجا بهتر است برود وضعیت جنایات در این کشور و برخورد پلیس خودش را مورد بازبینی قرار دهد. ما در این زمینه هم کوتاهی کرده‌ایم، رسانه‌ها می‌توانند این مسائل را پیگیری کنند و با آمار، ارقام و مستندات آن نشست‌ها بازنمایی مناسبی از وضعیت زنان در غرب داشته باشند.

آیا سه دوره حضور ما در کمیسیون مقام زن برای ما دستاوردی داشته است و آیا نمی‌توانستیم بخشی از بازنمایی فضای زنان در داخل کشور خودمان و مطالبه‌گری از ظلمی که به زنان در سایر کشور‌ها می‌شود را در زمان عضویت در این کمیسیون و با تریبونی که از سوی آن‌ها در اختیارمان بود انجام بدهیم؟

به نظر من ما از ظرفیت چند دوره‌ای حضورمان در کمیسیون مقام زن استفاده حداقلی داشته‌ایم. نفس حضور در کمیسیون‌ها و سازمان‌های بین‌المللی در بخش‌های مختلف از جمله بخش‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی و خود شورای ملل و کمیسیون مقام زن ظرفیت است و نباید از این مهم غفلت کنیم یا نگاه بسته داشته باشیم و بگوییم، چون مکان امریکاست نمی‌خواهیم برویم. حضور ما در مجامع بین‌المللی ظرفیت است. به نظرم ما از ظرفیت حضور چند دوره‌ای در این کمیسیون استفاده حداقلی را داشته‌ایم. در هر دوره‌ای دولت‌ها یک نگاهی دارند. باید بپذیریم نگاه افرادی که در حوزه و در ساختار‌های ویژه زنان مسئولیت را به عهده می‌گیرند، متفاوت است. در دوره‌هایی ما به دنبال الحاق به کنوانسیون رفع تمامی اشکال تبعیض علیه زنان بوده‌ایم. در حالی که این کنوانسیون با ارزش‌های دینی ما مغایر است. اگر حق تحفظ را در نظر بگیریم، می‌دانیم که حق تحفظ در کنوانسیون وقتی با اکثر مفاد کمیسیون موافق باشیم، این تخصیص اکثر می‌شود. پس حق تحفظ در اینجا قابلیت اعمال ندارد. اگرچه نباید بی‌انصافی کرد. مسئولان در هر مقطعی تلاش کرده‌اند، اما ظاهراً موفق نبوده‌اند و اگر موفقیتی بوده است من فکر می‌کنم حداقلی بوده است. ما می‌توانستیم بسیاری از کارآمدی‌هایی را که در حوزه زنان در نظام داریم در قالب‌های مختلف مطرح کنیم. اگرچه ممکن است وقتی مسئولان در کمیسیون حضور پیدا می‌کنند، در کمیته‌های مختلف و جلسات بازنمایی‌هایی داشته باشند. اما در یک نگاه جامع باید بگوییم از این ظرفیت به صورت حداکثری استفاده نشده است. خروج مواد از این کمیسیون امیدوارم قطعی باشد و با تلاش‌هایی که می‌کنیم در آینده نزدیک با تغییر دولت‌ها در امریکا یا سایر اعضایی که در کمیسیون هستند می‌توانیم امیدوار باشیم که دوباره وارد این کمیسیون شویم، البته نباید تصورمان این باشد حالا که عضو کمیسیون مقام زن نیستیم هیچ راهی نداریم. ما باید تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. فقط حضور در کمیسیون مقام زن برای ما ظرفیت اطلاع‌رسانی ایجاد نمی‌کند. شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌ها و حتی هر فرد می‌تواند خودش یک رسانه باشد. شبکه‌هایی که در حال حاضر داریم؛ شبکه‌های داخلی و بین‌المللی. مهم تولید محتواست که ما داریم و در قالب رسانه باید بتوانیم آن را بازنمایی و تهدید را تبدیل به فرصت کنیم. باید تلاش بیشتری کنیم. بسیاری از رویش‌های انقلاب ما در این عرصه وارد شده‌اند؛ جوانان ما دست به کار شده‌اند. عزیزانی که در راستای تبیین سبک زندگی یک زن مسلمان با تکیه بر اسناد و قوانین فرمایشات مقام معظم رهبری، ظرفیت قانونی، فرهنگی ظرفیت مهم و اصلی و حیاتی قرآن، خودشان در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند تا بازنمایی درستی از وضعیت زن مسلمان ایرانی داشته باشند.

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظر
captcha