گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مقوله آموزشوپرورش در هر کشوری جزو مهمترین مسائل به شمار میآید؛ بر این باور اگر بخواهیم نگاه دقیقتری به شیوه طراحی سرفصلها و سیاستگذاری محتوای کتب درسی داشته باشیم، میتوان ضمن مطالعه کتب درسی بهویژه تجربه کشورهای موفق، از آنها الگو گیری کنیم. البته این ضرورت بدان معنا نیست که رویکرد تقلیدی و کپیبرداری داشته باشیم. بلکه لازم است تا الگوهای مستخرج از کتب درسی کشورهای موفق شناسایی شوند و سپس برای طراحی الگویی بومی متناسب با فرهنگ جامعه ایران، بهتناسب مورداستفاده قرار گیرند. در همین رابطه به سراغ دکتر علی حسینی خواه، استادیار گروه آموزشی برنامهریزی درسی دانشگاه خوارزمی، رفتیم تا درباره ابعاد این موضوع با وی به گفتگو بنشینیم.
اگر بخواهیم نگاهی تطبیقی به محتوای کتب درسی در ایران و سایر کشورها داشته باشیم، آنگاه به چه نتایجی دست پیدا میکنیم؟
حجم محتوا در کتابهای کشورهای پیشرفته کمتر از ایران است. تعداد مهارتهایی هم که در کتابهای خارجی آموزش داده میشود، کمتر است. ازاینجهت کمتر است که تنوع و گستردگی و پراکندگی نداشته باشد و منجر به ازهمپاشیدگی و گستردگی و همچنین پراکندگی محتوا نشود
حسینی خواه: ما اگر بخواهیم یک مقایسه کلی داشته باشیم؛ باید بگوییم حجم محتوا در کتابهای کشورهای پیشرفته کمتر از ایران است. تعداد مهارتهایی هم که در کتابهای خارجی آموزش داده میشود، کمتر است. ازاینجهت کمتر است که تنوع و گستردگی و پراکندگی نداشته باشد و منجر به ازهمپاشیدگی و گستردگی و همچنین پراکندگی محتوا نشود. با توجه به تجربه من در ارتباط با محتوای کتب درسی در کشورهای حوزه اسکاندیناوی و اروپای مرکزی، این تفاوتهای فاحش وجود دارد. راجع به کیفیت ظاهری کتاب درسی هم اگر بخواهیم صحبت کنیم؛ باید بگویم که کیفیت کتابهای درسی ایرانی و خارجی قابلمقایسه نیست. چه به لحاظ کیفیت صفحات و چه به لحاظ صحافی و چسب زدن و چه به لحاظ زیباییشناسی در نگارش، در پاراگرافبندی، در انتخاب فونت، در کادر گذاری، در استفاده از رنگ؛ از این جنبهها کتابهای ایرانی واقعاً ضعیف هستند. این در حالی است که زیبایی کتاب میتواند کودک را به سمت خودش بکشد. غیرازاین است که برای مثال حتی یک جامدادی قشنگ هم میتواند دانشآموز را به سمت درس خواندن و علاقه بیشتر به نوشتن بکشاند؟ ما نمیتوانیم منکر این بشویم که کیفیت ظاهری تأثیر بسزایی در علاقه دانشآموزان دارد، اما این موارد واقعاً در کتابهای درسی ایران چندان مشاهده نمیشود.
از نظر محتوایی چه تفاوتهایی بین کتابهای درسی داخل و خارج از کشور وجود دارد؟
حسینی خواه: اگر بخواهیم راجع به محتوای کتابهای داخلی صحبت کنیم؛ باید بگویم که حداقل روی محتوای کتب درسی خارجی بسیار بیشتر فکر میشود. حتی از نظر تیمها و شوراهایی که در این عرصه نقشآفرینی میکنند، تعداد افرادی که در کشورهای دیگر روی این محتوا کار میکنند و نیز تعداد تخصصهایی که برای برنامهریزی درسی بهکار گرفته میشود، بسیار بیشتر از ایران است. چون این موضوع برای آنها حساسیت ویژهای دارد و کسی در این موضوع در آنجا تردیدی ندارد که برای برنامهریزی درسی باید تخصصهای مختلف به کار گرفته شوند؛ اما در کتابهای ایرانی شاید بتوان این تردید را احساس کرد که به تخصص، چندان بهایی داده نمیشود.
خرید کتابهایکمک درسی در حال حاضر، به یکی از کارهای معمول و رایج برای والدین دانشآموزان و مدارس تبدیلشده است. کتابهای کمکدرسی با تکیهبر نقطهضعفهای کتابهای درسی تدوین میشوند؛ اگر همین کتابهای درسی نقطهضعف نداشت یا حداقل تا این حد نقطهضعف نداشت؛ ما اینهمه تنوع در انتشارات خصوصی برای مدارس نداشتیم
من وقتی کتابهای پایه اول تا پنجم را بررسی میکنم، میبینم که کتابها واقعاً از نظر محتوایی ضعیف هستند. یک دلیل دیگر بر این موضوع حوزه کتابهای کمکدرسی است، سؤال اینجا است که اگر کتابهای ایرانی ضعیف نبودند، چه نیازی وجود داشت تا اینهمه کتاب کمکآموزشی برای آنها نوشته شود؟
خرید کتابهای کمکدرسی در حال حاضر، به یکی از کارهای معمول و رایج برای والدین دانشآموزان و مدارس تبدیلشده است. کتابهای کمکدرسی با تکیهبر نقطهضعفهای کتابهای درسی تدوین میشوند؛ اگر همین کتابهای درسی نقطهضعف نداشت یا حداقل تا این حد نقطهضعف نداشت؛ ما اینهمه تنوع در انتشارات خصوصی برای مدارس نداشتیم.
درباره جنس محتوا نقد دیگری هم وارد است و آن این است که نظم از ساده به دشوار در کتابهای درسی ایران چندان موردتوجه نیست. درحالیکه این نظم در کتب درسی کشورهای دیگر وجود دارد. خاصیت وجود چنین نظمی آن است که کودک ضمن تحصیل و مطالعه، بهطور پیوسته و آرام از یک سطح محتوا به سطح بالاتر منتقل میشود. اما در ایران، کودک بهشدت احساس میکند که برای مثال، محتوای امسال نسبت به سال گذشته بسیار دشوارتر شده است؛ بهطوریکه در بعضی از پایهها مثل پایه چهارم، کودک ضربهفنی میشود! از پایه سوم که به چهارم میرود، ناگهان احساس میکند که زیر بار سنگینی رفته است. ضرباهنگ حرکت در محتوا و توالی که لازمه طرحریزی محتوا است؛ و با اصطلاح اصل عمودی از آن یاد میشود؛ واقعاً رعایت نشده است. این موارد جزو اصول اولیه طراحی محتوا در کتابهای درسی هستند که در خارج از کشور کاملاً رعایت میشوند؛ ولی ما هنوز در این مسائل اولیه و حتی در طراحی ظاهری کتابهای درسی هم ماندهایم.
فکر میکنید دلیل این وضعیتی که در داخل کشور وجود دارد و به آن اشاره کردید چیست؟ آیا برنامهریزان کوتاهی میکنند؟
حسینی خواه: دلیلش وزارتخانه است؛ یا تیمهایی که دارند روی محتوای برنامه درسی کار میکنند، ضعیف هستند، یا امکاناتشان کافی نیست و یا بودجه کافی به این موضوع اختصاص داده نمیشود.
اگر بخواهیم حالت مطلوب را برای محتوای کتابهای دوره ابتدایی به تصویر بکشیم، آن حالت مطلوب چه ویژگیهایی خواهد داشت؟
ما در ایران اغلب یک کتاب درسی داریم؛ چه اشکالی دارد که کتابهای درسی متنوع و متفاوت باشند؟ بهویژه آنکه فرهنگ ایران هم فرهنگ متنوعی است. اما کتابهای درسی ایران را درگذر سالهای مختلف کمتر در آنها تفاوت، شکل میگیرد. محتوای کتاب درسی یا تغییری نمیکند و یا بسیار دیر و کم تغییر میکند
حسینی خواه: راز این کار را من در سوئد کشف کردم. باید به ناشرهای خصوصی اجازه بدهید که کتابهای درسی را بنویسند و تألیف کنند. در سوئد من سال ۲۰۱۱–۲۰۱۰ یکی از مطالعاتم مطالعه تطبیقی آموزش زبان انگلیسی در دبیرستانهای ایران و سوئد بود. بخش بزرگی از کارم، کتابهای درسی زبان بود. پرسوجو کردم، گفتند دولت مستقلاً هیچچیز را برای کتاب درسی تجویز نمیکند؛ ولی دفتری در وزارت دارد و کسانی که ناشر خصوصی هستند در آن دفتر در وزارت حاضر میشوند، دولت هم از نظر تخصص و امکانات و بودجه به آنها کمک میکند. دولت یک بررسی ابتدایی از این ناشران دارد و وقتی آنها را تأیید کرد، آنگاه آنها بهعنوان ناشران خصوصی مدارس میتوانند بروند و کتاب تولید کنند. برای مثال برای آموزش زبان انگلیسی، پانزده ناشر متفاوت وجود داشت.
اما ما در ایران اغلب یک کتاب درسی داریم؛ چه اشکالی دارد که کتابهای درسی متنوع و متفاوت باشند؟ بهویژه آنکه فرهنگ ایران هم فرهنگ متنوعی است. اما کتابهای درسی ایران را درگذر سالهای مختلف کمتر در آنها تفاوت، شکل میگیرد. محتوای کتاب درسی یا تغییری نمیکند و یا بسیار دیر و کم تغییر میکند. در خارج از ایران، بهروز کردن محتوا هرسال در جریان است و متناسب با شرایط جامعه صورت میگیرد؛ ولی در ایران انگار برنامه ریزان در خوابند و بیشتر در حالتی هستند که یک وزیر جدید و متفاوت روی کار بیاید و یا در دفتر تألیف یک مسئول متفاوت روی کار بیاید و بتواند تأیید بگیرد و بودجه بیاورد، آن زمان میتواند تغییری در محتوا و سبک نگارش کتابهای درسی ایجاد کند. اما در غیر از ایران، این بهروزرسانی مرتب اتفاق میافتد.
اتفاق دیگری که در کشورهای دیگر انجام میشود، فاصله گرفتن از محوریت کتاب است؛ به این معنا که در آنجا تنها کتاب متنی نیست که محتوای برنامه درسی را به خود اختصاص میدهد، این شیوه تقریباً منسوخشده است؛ بلکه در آنجا مجموعه ابزارها و محتواها در نظر گرفته میشود. در کنار کتاب درسی، کتاب راهنمای معلم هم وجود دارد و کتاب کار کودک هم متناسب با همان کتاب درسی طراحی میشود. لوازم و ابزارهای جانبی هم وجود دارد که برای درس با درس دیگر متفاوت است. در کنار بعضی کتابهای درسی کتاب داستان هم وجود دارد. خلاصه مجموع اینها در قالب یک پک تهیه میشوند و مدارس هم از آنها استفاده میکنند.
بسیاری از کتابهای ما راهنما ندارد، یا اگر هم دارد، آن راهنما را افراد دیگری جداگانه منتشر کردهاند؛ و غالباً هم مدرسهها از آن خبری ندارند. ناشران کتب درسی در جایی غیر از ایران هرسال از علائق نوجوانان پایش به عمل میآورند و مطالب موردعلاقه آنها را در کتابها قرار میدهند. مطالب کتابهای درسی از اتفاقاتی که در طول یک سال میافتد، تأثیر میگیرد؛ از محتوای فولکلور و فرهنگهای بومی هم استفاده میکنند. محتوا باید متناسب با سن و متناسب علاقه باشد، و در غیر این صورت آن محتوا نه خوانده میشود و نه یاد گرفته میشود.
در ایران معلمان واقعاً تحتفشار هستند؛ برای مثال حجم ریاضی را میتوان کمتر کرد و به دوره بعد منتقل کرد؛ کاری که در سایر کشورها اتفاق افتاده است. دیگر این را همه میدانند که بخشی از ریاضی دوره دوم ابتدایی ما، در دوره راهنمایی آنها آموزش داده میشود؛ خب ما چه عجلهای داریم که دانشآموز ما زودتر اینها را یاد بگیرد؟ دانشآموز نیاز به تخصص دارد؛ در وزارتخانه به این مسائل توجهی نکردهاند
در جایی از صحبتهایتان گفتید که حجم محتوا در کشورهای دیگر خیلی کمتر است؛ فکر میکنید که در ایران چه محتوایی اضافه تدریس میشود؟
حسینی خواه: باید دید در خارج فلسفهاش چیست که محتوا کم است؟ محتوا اگر زیاد باشد، تکنیکهای جدید تدریس را نمیتوان، پیاده کرد. تکنیکهای جدید با تعداد کم دانشآموزان بهتر اجرا میشود. اگر حجم محتوا زیاد باشد؛ میشود این کار را کرد؟ روشن است که خیر؛ در آن صورت همه تحتفشارند. ولی در کشورهای دیگر معلم بهگونهای درس میدهد که خودش را به آن زمانبندی تعیینشده که دولت از قبل مشخص کرده، برساند.
اما در ایران معلمان واقعاً تحتفشار هستند؛ برای مثال حجم ریاضی را میتوان کمتر کرد و به دوره بعد منتقل کرد؛ کاری که در سایر کشورها اتفاق افتاده است. دیگر این را همه میدانند که بخشی از ریاضی دوره دوم ابتدایی ما، در دوره راهنمایی آنها آموزش داده میشود؛ خب ما چه عجلهای داریم که دانشآموز ما زودتر اینها را یاد بگیرد؟ دانشآموز نیاز به تخصص دارد؛ در وزارتخانه به این مسائل توجهی نکردهاند؛ و من هم نمیدانم تصمیمگیرنده چه کسی است؛ اما این اتفاقی است که برای کتابهای درسی افتاده و هنوز هم میافتد.
اگر بخواهید یک توصیه برای سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان برنامههای درسی داشته باشید، چه خواهید گفت؟
حسینی خواه: من میگویم به پنج کشور پیشرفته سفر کنند و کتابهای درسیشان را بخرند و موردمطالعه قرار دهند؛ بعد بیایند در ایران کتاب درسی تألیف کنند. نه اینکه از آنها کپی کنند، بلکه الهام بگیرند. روشن است که ما محتوای ویژه جامعه خودمان را داریم، ادبیات خودمان را داریم، ولی از نظر روشی، ببینند که آنها چهکار کردهاند. ببینند که فرهنگ خودشان را چگونه وارد کتابها کردهاند که توانسته اثرگذار باشد. بعضی درسها مانند ریاضی هم که یک درس جهانی است و ارتباطی به فرهنگ و ارزشها و ایدئولوژی ندارد، این درسها را موردمطالعه قرار دهند. تنها توصیه من همین است و من احساس میکنم چنین اتفاقی نیفتاده است. اگر میافتاد، این وضع کتابهای درسی ما نبود.
/انتهای پیام/