نواب صفوی و یارانش چه می‌گفتند و چه می‌کردند؛
همان زمان که کسی جرات و جسارت سخن گفتن از اسلام را نداشت، با انتشار برنامه حکومت اسلامی، بنیان‌های حکومت ایده آل مشروع دینی را به جامعه شناساند، به طوری که اکثر مبارزین و جهادگران در سال‌های مبارزه با رژیم شاه، تفکراتشان نشأت‌گرفته از حرکت شجاعانه و قاطعانه فدائیان اسلام بود و جان‌فشانی نواب و یارانش، بیش‌ازپیش اذهان مردم را روشن ساخت و بسیاری را به مسیر مبارزه با طاغوت کشاند.

گروه راهبرد «سدید»؛ مرضیه سهامی احمد: نام «فدائیان اسلام» با «نواب صفوی» گره‌خورده؛ طلبه جوانی که تصویر او با عمامه‌ای مشکی و چشمانی مصمم و نافذ در ذهن همگان نقش بسته. او در سال ۱۳۲۴ ش، با شعار «اسلام برتر از همه‌چیز است و هیچ‌چیز برتر از اسلام نیست» برای برقراری حکومت اسلامی به پا خاست.

نخستین انقلاب یک‌تنه به رهبری نواب صفوی

سید مجتبی نواب صفوی در نجف مشغول تحصیل علوم حوزوی بود که یکی از نوشته‌های احمد کسروی (نوشته‌هایی بر ضد اسلام و ائمه) به دستش رسید و او را به ایران کشاند تا آتش شعله‌ور شده در سینه و غیرت غلیان کرده را فرونشاند. دیدار و درگیری فیزیکی با کسروی، اولین حرکت رسمی نواب صفوی در جهت تحقق بخشیدن به اهدافش بود، اما کسروی از این مقابله جان سالم به در برد.

این انقلابِ یک­تنه به سرعت چند تن دیگر (عبدالحسین واحدی، محمد واحدی، خلیل طهماسبی، حسین امامی، مظفرعلی ذوالقدر) را نیز به سمت خود جذب کرد و به‌صورت یک سازمان منسجم درآمد. سید مجتبی نواب صفوی در یکی از اولین جلسات بیان کرد که خواب دیده حسین علیه‌السلام بازوبندی با نقش «فدائیان اسلام» به دست راست او می‌بندد و این آغاز حرکتی بود که نواب برای برادری، استقامت و اتحاد از طریق شهادت، انتقام و قصاص، برای رسیدن به آرمان خود در پیش‌گرفته بود.

فدائیان اسلام بر این باور بودند که هیچ پادشاهی حق سلطنت بر مردم مسلمان را ندارد، اما اگر پادشاهی بخواهد بر مردم فرمانروایی کند، باید مطیع و فرمان‌بردار قوانین اسلام و بزرگان اسلامی باشد و، چون پادشاهان، حاضر به اطاعت از بزرگان دین و حتی حاضر به اطاعت از خدا هم نیستند، باید آن‌ها را کنار زد. این سازمان همچنین عقیده داشت نخستین وظیفه مسلمان، دفاع از دین و ناموس است و حفظ دین و عفت، بر حفظ جان مقدم است. در واقع نواب صفوی عقیده داشت که با حذف مهره‌های مهم و حساس رژیم می‌توان حکومت پهلوی را سرنگون ساخت و حکومت آرمانی را جایگزین آن کرد؛ و این‌گونه بود که فدائیان برای دفاع از دین و ناموس خود، روش ترور را برگزیدند و هر آنکه در نظر آن‌ها درصدد خیانت به اسلام و وطن بود، در فهرست خود قرار گرفت.

اعتقاد داشت که اسلام دین عمل و تحرک است، اما چهره حقیقی دین زیر زنگار خرافات پنهان‌شده؛ بنابراین برای دستیابی به حقیقت اسلام باید خرافه‌ها را کنار زد و اسلام را از بستر تنگ‌نظری‌ها و تاریک‌اندیشی‌ها نجات داد



پس از تشکیل سازمان، اولین اقدام فدائیان اسلام، ترور احمد کسروی بود که توسط حسین امامی صورت گرفت. در پی این ماجرا، تأیید و حمایت روحانیون نجف و برخی علما از این اقدام، مشروعیتی قابل‌توجه را نصیب این گروه کرد و آن‌ها را به ادامه این مسیر دلگرم‌تر و مصمم‌تر نمود.

نواب صفوی و یارانش چند عملیات دیگر داشتند؛ از جمله ترور عبدالحسین هژیر (وزیر دربار شاهنشاهی در ۱۳۲۸)، رزم‌آرا (نخست‌وزیر وقت در ۱۳۲۹) و هر بار عامل عملیات دستگیر و زندانی شد، اما با حمایت و پیگیری علما و بزرگان دینی، به نحوی جان سالم به در بردند. آخرین اقدام آنان مربوط به ترور حسین علاء در ۱۳۳۴ بود که موجب دستگیری و اعدام این گروه شد. در این سال ایران می‌خواست به پیمان سنتو (با شرکت عراق، ترکیه، پاکستان و عضویت آمریکا و انگلیس) بپیوندد. نواب به شاه پیغام فرستاد که این پیمان را نپذیرد و اعلامیه‌ای صادر کرد که مصلحت مسلمین در این است که به هیچ یک از دو بلوک نظامی جهان نپیوندند و مستقل باشند. اما این اقدام او به جایی نرسید، پیوستن به سنتو در دستور کار قرار داده شد و فدائیان که این اقدام را مغایر با منافع و مصلحت ملی می‌دانست، تصمیم گرفت که حسین علاء (نخست‌وزیر وقت) که مأمور امضای این پیمان بود را از میان بردارند. عملیات موفقیت‌آمیز نبود؛ علاء زخمی سطحی برداشت و برای امضای پیمان به عراق رفت و فدائیان تحت تعقیب قرارگرفته دستگیر شدند. سرانجام نواب و دوستانش پس از چند روز تحمل شکنجه‌های سخت و جانکاه، در ۲۷ دی ۱۳۳۴ تیرباران شدند.

فدائیان اسلام پس از اعدام نواب صفوی چه می‌کردند؟

پس از اعدام نواب صفوی و دیگر فدائیان، بازماندگان این جمعیت تحت مراقبت شدید مأمورین حکومتی قرار گرفتند و، چون دیگر مجال مبارزه آشکار نداشتند، مبارزات مخفیانه خود را علیه سلطنت به صورت برگزاری جلسات عمومی به شکل کلاس قرآن و مراسم عزاداری در مساجد به اجرا درآوردند.

به‌طورکلی فعالیت سیاسی فدائیان را می‌توان در سه محور عمده بیان کرد:

۱- انتقاد نسبت به برداشت سنتی از دین و عمل نکردن به اصل اسلام. نواب معتقد بود «سالیان درازی است که پرده‌های تاریک شومی بر روی حقایق نورانی اسلام به رنگ‌های مختلف کشیده و از تابش اشعه نورانی آن حتی بر افکار و دل‌های فرزندان اسلام و ملل اسلامی جهان جلوگیری نموده.» او اعتقاد داشت که اسلام دین عمل و تحرک است، اما چهره حقیقی دین زیر زنگار خرافات پنهان‌شده؛ بنابراین برای دستیابی به حقیقت اسلام باید خرافه‌ها را کنار زد و اسلام را از بستر تنگ‌نظری‌ها و تاریک‌اندیشی‌ها نجات داد؛ زیرا تنها اسلام، راه رستگاری و نجات بشر است.

۲- دومین محور فکری فدائیان، اعتقاد به آمیختگی دین با سیاست و نیز انتقاد به پرهیز روحانیان از دخالت در عرصه‌های سیاسی است. آنان معتقد بودند جدا انگاشتن دین از سیاست باعث خمودگی و بی‌اعتنایی نسبت به مسائل جامعه و خودسری حکومت در تعیین سرنوشت مسلمانان شده؛ از این‌رو تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا طلاب و علمای بزرگ را به تحرک و مبارزه‌جویی دعوت کنند.

۳- سومین محور فکری فدائیان که از اهمیت خاصی برخوردار است، برپایی حکومت اسلامی است. فدائیان اجرای دستورات اسلامی را منوط و مشروط به تشکیل حکومت اسلامی می‌دانستند و معتقد بودند که حکومت اسلامی باید در اجرای این دو حکم (واجبات و محرمات) از نیروی خود استفاده کند و ضامن اجرای آن باشد.

نواب صفوی مبادی و زیربنای تفکر جنبش فدائیان را در چهار اصل زیر خلاصه کرد:

۱- اسلام، نظامی کامل برای زندگی است.

۲- قومیت‌گرایی در اسلام نیست و باید همبستگی و اتحاد بین شیعه و سنی حفظ شود.

۳- تضادی بین اسلام و وطن‌خواهی نیست.

۴- اتحاد جهان اسلام فقط در سایه پیروی از اسلام می‌تواند تحقق یابد و تنها در این شرایط مشکلات مسلمانان حل خواهد شد.

دیدگاه‌ها و برنامه‌های فدائیان اسلام در یک چارچوب مدون و مرتب ارائه‌شده بود که برخی از آن‌ها بسیار منطقی می‌نمود و عمل به آن، به نفع مملکت و ملت بود؛ از جمله اینکه بساط رشوه و رباخواری باید برچیده شود و دادگستری باید طبق قوانین اسلام، مجازات اسلامی را اجرا نماید، اما نکته اینجاست که برخی از موارد این برنامه حتی از مستحبات شرعی نیز فراتر می‌رفت و به‌طورکلی قابل‌اجرا نبود؛ مواردی از این دست که:

- مدیریت خانه برای زنان، نه روبه‌رو شدن آنان در کوچه و بازار و خیابان و سایر اماکن عمومی که از دیدگاه فدائیان اسلام چندان مطلوب نبود.

- اداره مدارس دختران باید به عهده زنان باشد و دخالت مرد در اداره مدرسه دختران باید از بین برود.

- مبارزه با مصرف مشروبات الکلی، دخانیات و تریاک؛ بدین معنی که کارخانه‌های مشروب سازی باید نابودشده و تریاک، سیگار، قلیان، چپق و سایر دخانیات باید به کلی نابود شوند.

- سینماها و نمایش‌خانه‌ها باید برچیده شوند و عاملین آن‌ها طبق قانون مقدس اسلام به مجازات برسند و چنانچه استفاده از صنعت سینما برای جامعه لازم شود، تاریخ اسلام و ایران و مطالب مفیدی از قبیل درس‌های طبی، کشاورزی، صنعتی، تحت نظر اساتید پاک و مسلمان و بی‌غرض به نمایش گزارده شود.

- در وزارت دادگستری و تمام ادارات باید مساجدی بنا شود تا در آنجا نماز جماعت اقامه شود و پرچم سبز «لا اله الا الله، محمد رسول‌الله، علی، ولی‌الله» اضافه بر پرچم ایران نصب گردد.
(لزوم توجه به این عقاید و باورهای فدائیان اسلام در برهه زمانی خود و البته بسترهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی در آن دوره از تاریخ، نکته مهمی است که نباید از نظر دور داشت.)

تنها برای اسلام و بس

فدائیان اسلام برای برقراری حکومت اسلامی هرچه توانستند انجام دادند، از جمله تحمل زندان و بازداشت، ارسال نامه به سران مملکت، نوشتن اطلاعیه‌های آتشین و به‌دوراز ملاحظه‌کاری‌های معمول، مبارزه با بی‌حجابی و کشف حجاب رضاشاهی، مخالفت با جبهه ملی مصدق، اقدام به اعزام نیرو به فلسطین و...، اما شاید تندی و شدت عملی که در برخی موارد به خرج می‌دادند، یکی از علل ناکامی‌هایشان در ادامه مسیر بود. آن‌ها حتی نسبت به خودی‌ها هم این‌گونه بودند؛ ازجمله وقتی‌که نواب در زندان به سر می‌برد و چند تن از فدائیان، اقدام به خروج از گروه کردند، نواب با شنیدن این خبر اعلام کرد «محیط تربیت اسلام گنجایش کمترین هوس نامشروعی را ندارد». او با این اعلامیه صریحاً خواسته‌های مخالفان را توقعات بی‌جا و هوس‌های غیر مشروع شمرد و آنان را به داشتن روح دنیاپرستی و ریاست‌طلبی و شهوت‌رانی متهم کرد. بر اثر این موضع تند، هشت تن دیگر نیز از دسته فدائیان اسلام خارج شدند و در نهایت همین جدایی‌ها باعث تضعیف فدائیان اسلام و مانعی در رسیدن به اهدافشان شد.

بدون تردید جمعیت فدائیان اسلام در مقطع تاریخی ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۴ نقش منحصربه‌فرد و ویژه‌ای را در کشور ایفا کردند و آغازگر برخوردی عقیدتی و انقلابی با جریان‌های دین‌ستیزی، سلطه‌پذیری و بیگانه‌پرستی بودند. نواب صفوی سال‌ها پیش، همان زمان که کسی جرات و جسارت سخن گفتن از اسلام را نداشت، با انتشار برنامه حکومت اسلامی، بنیان‌های حکومت ایده آل مشروع دینی را به جامعه شناساند، به‌طوری‌که اکثر مبارزین و جهادگران در سال‌های مبارزه با رژیم شاه، تفکراتشان نشأت‌گرفته از حرکت شجاعانه و قاطعانه فدائیان اسلام بود و جان‌فشانی نواب و یارانش، بیش‌ازپیش اذهان مردم را روشن ساخت و بسیاری را به مسیر مبارزه با طاغوت کشاند. رهبر معظم انقلاب نیز فرموده‌اند تحت تأثیر نواب به مبارزه سیاسی علیه رژیم شاه گرایش یافته و در حلقه نزدیکان امام قرارگرفته‌اند. تفاوتی که حرکت نواب صفوی و یارانش با انقلاب امام خمینی در بهمن ۵۷ داشت در این بود که نواب اعتقاد داشت فدائیان اسلام به‌تنهایی می‌تواند حکومت اسلامی بر پا کند، اما امام به حرکتی همه‌جانبه و جامع و با شرکت آحاد مردم اعتقاد داشت.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha