چرا روایت‌های پیشرفت برای بخشی از جامعه باورپذیر نیستند؟
روایت پیشرفت، با اطلاع‌رسانی پیشرفت متفاوت است. اطلاع‌رسانی پیشرفت سطحی مبتدی و آغازین برای انتقال مفاهیم و اخبار مرتبط با پیشرفت است. در حال حاضر شاید تمام مردم ایران از طریق اخبار صداوسیما مطلع باشند که چه فناوری‌هایی در دسترس دانشمندان ایرانی، قرار دارد و هرروز چه پیشرفت‌هایی صورت گرفته است. اما به احتمال زیاد، بخش قابل‌توجهی از جامعه نسبت به این پیشرفت‌ها اقناع نشده و ضرورت آن‌ها را درک نمی‌کند و حتی چه بسا گاه آن‌ها را بیهوده بخواند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ چهار دهه از انقلاب اسلامی گذشته است؛ مطابق آمار، ۸۰ درصـد جمعیت کشور بعد از انقلاب متولد شدند. یعنی حدود ۵۰ میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران دوران رژیم پهلوی را ندیدند و هیچ تجربه فردی از آن دوران ندارند. اگر جمعیت زیر ۱۰ سال در بهمن ۱۳۵۷ را هم به این آمار اضافه کنیم؛ شمار افرادی که تجربه یا خاطرات دقیقی از وضعیت آن دوران را ندارند، بسیار زیادتر می‌شود. از این رو، طبیعی است که بعد از چهار دهه از انقلاب سال ۱۳۵۷، سؤال شود که چرا انقلاب شد و جمهوری اسلامی قرار بود چه دستاوردهایی داشته باشد؟ نسل بعد از انقلاب، به‌رغم همه تحلیل‌های فنی و علمی که محققان داخلی و خارجی در جواب به چرایی انقلاب ارائه داده‌اند؛ در این حقیقت تردیدی ندارد که هیچ جامعه‌ای از فرط سرخوشی دست به انقلاب نمی‌زند. هر انقلابی در بستر شرایط نامطلوب زمانـه خـود بروز می‌کند. اگر شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، خوب و مناسب باشد، اعتراضات اجتماعی شکل نمی‌گیرد و اگر بروز کند نمی‌تواند فراگیر باشد و همه توده‌های مردم را علیه نظام بسیج نماید. اما ایـن حقیقت تردیدناپذیر، اکنون به دلایل مختلفی با تردیدهایی روبه‌رو شده است.

افسانه عصر طلایی؛ یا چرا برخی فکر می‌کنند زمان شاه همه چیز خوب بود؟!

شرایطی مانند نداشتن آگاهی جمعیت زیادی از جامعه امروزی ایران از اوضاع دوران پیش از انقلاب، تحریف گسترده و پرحجم شبکه‌های مجازی و رسانه‌ها از آن دوران، شرایط و مشکلات اقتصادی امروز جامعه به همراه سیاه‌نمایی‌ها از وضعیت کشور و... سبب شده تا ذهنیت اجتماعی به جای چرایی انقلاب، با این مسئله درگیر شود که اگر انقلاب در سال۱۳۵۷ رخ نمی‌داد؛ چه می‌شد؟ برخی از جریانات با استفاده از شرایط موجـود اقتصادی جامعه، تصویری از قبل از انقلاب ارائه می‌دهند که در آن دوران، همه چیز خوب بود و اگر انقلاب نمی‌شد الآن در شرایط بسیار مطلوب‌تری زندگی می‌کردیم. در واقع این جریان به طور کلی اوضاع نامساعد و بغرنج دوره پهلوی را منکر شده و تلاش دارد دوران شاه را عصـر طلایی نشان دهد و با مبنا قراردادن آن، این‌گونه وانمود کند کـه اگـر عصر پهلوی ادامه پیدا می‌کرد؛ ایران امروز به یک کشور توسعه‌یافته و هم ردیف کشور‌هایی مانند ژاپن و یا کره جنوبی تبدیل می‌شد! برخی دیگر گرچه عصر پهلوی را چندان مطلوب نمی‌دانند؛ اما اصلاح‌پذیر دانسته و با مبنا قراردادن وضعیت فعلی، این عقیـده را ترویج می‌کنند که اگر در سال۱۳۵۷ به جای انقلاب، اصلاحات صورت می‌گرفت، و رژیم پهلوی تداوم می‌یافت؛ شرایط اقتصادی، سیاسی و علمی امروز کشور بسیار بهتر بوده و مشکلات کنونی نیز وجود نمی‌داشت. اکنون مسئله کارآمدی یکی از مسائل اصلی جمهوری اسلامی در مقطع کنونی است. اگرچه در دهه‌های گذشته نیز مسئله کارآمدی مورد توجه نظریه‌پردازان و نخبگان و سیاستمداران بوده، اما به نظر می‌رسد اکنون با گذشت بیش از چهار دهه از استقرار نظام جمهوری اسلامی، لازم است به این سؤال پاسخ داده شود که جمهوری اسلامی تا چه اندازه توانسته در ایران پیشرفت را تحقق بخشد؟

آیا پیشرفت همان توسعه است؟

با وجود اهمیتی که مفهوم پیشرفت دارد، به نظر می‌رسد درباره آن نظریه‌پردازی چندانی صورت نگرفته و شاخصه‌های پیشرفت نیز مشخص نیستند. همچنین این دیدگاه وجود دارد که به جای بکارگیری کلمه توسعه که ناظر بر گونه‌ای از پیشرفت است که شاید از جنبه‌هایی با ارزش‌های انقلاب اسلامی و با آموزه‌های دینی منافات داشته‌باشد؛ بهتر است از واژه پیشرفت استفاده کرد

پاسخ به این سؤال البته لوازمی دارد؛ از جمله این لوازم این است که ابتدا مفهوم پیشرفت مشخص شود. وقتی از پیشرفت صحبت می‌شود دقیقاً منظور چیست؟ آیا منظور کلماتی مانند توسعه است که از پشتوانه نظری مشخصی برخوردار است؟ با وجود اهمیتی که مفهوم پیشرفت دارد، به نظر می‌رسد درباره آن نظریه‌پردازی چندانی صورت نگرفته و شاخصه‌های پیشرفت نیز مشخص نیستند. همچنین این دیدگاه وجود دارد که به جای بکارگیری کلمه توسعه که ناظر بر گونه‌ای از پیشرفت است که شاید از جنبه‌هایی با ارزش‌های انقلاب اسلامی و با آموزه‌های دینی منافات داشته‌باشد؛ بهتر است از واژه پیشرفت استفاده کرد. اما این استفاده در صورتی که پشتوانه نظری پیشرفت مشخص نباشد؛ می‌تواند مشکل‌زا باشد. به همین نسبت مسائل بعدی در نسبت با پیشرفت نیز در تعریف دچار مشکل می‌شوند. برای نمونه مشخص نیست وقتی از پیشرفت سخن می‌گوییم؛ پیشرفت از دید چه کسانی و در نسبت با چه مبنایی مدنظر است؟

چه کسانی باید مشخص کنند پیشرفت کرده‌ایم؟ مردم؟ حاکمان؟ یا هردو؟!

ممکن است برخی پیشرفت‌ها برای سیاستمداران و حاکمان پیشرفت به حساب آید، اما به دلیل آن که نقش چندانی در زندگی روزمره مردم ایفا نمی‌کند؛ از دیدگاه مردم پیشرفت قلمداد نشود. برای مثال برخی معتقدند فناوری هسته‌ای برای ایران پیشرفت محسوب نمی‌شود. احتمالاً علتی که این عده بیان می‌کنند؛ آن است که فناوری هسته‌ای در زندگی روزمره ما نقشی ندارد و به همین خاطر بود و نبودش چندان تأثیری در حال ما ندارد.

طبیعی است که حاکمان برای اینکه فناوری هسته‌ای را به عنوان نمودی از پیشرفت ملی به حساب آورند؛ دلایل دیگری را که احتمالاً دلایل آن‌ها کلان‌تر است مطرح می‌کنند. برای نمونه آن‌ها فناوری هسته‌ای را ضامنی برای حفظ امنیت و استقلال کشور می‌دانند. این شکاف مفهومی و شکاف منظر میان جامعه و حاکمان، می‌تواند به تفاوت دیدگاه و طبیعتاً به تفاوت تعریف مفاهیم بیانجامد.

روشن است که فناوری هسته‌ای برای یک کشور می‌تواند یکی از مظاهر اقتدار و فناوری و پیشرفت قلمداد شود، اما این که بخش‌هایی از جامعه این فناوری را چندان مفید ندانند؛ به دلیل همان شکاف مفهومی است که از آن صحبت شده‌است. بنابراین، به نظر می‌رسد در چنین مواردی جای این شکاف‌ها را باید با روایت‌هایی که از پیشرفت ارائه می‌شود پر کرد.

روایت پیشرفت همان اطلاع‌رسانی پیشرفت نیست!

روایت پیشرفت، با اطلاع‌رسانی پیشرفت متفاوت است. اطلاع‌رسانی پیشرفت سطحی مبتدی و آغازین برای انتقال مفاهیم و اخبار مرتبط با پیشرفت است. در حال حاضر شاید تمام مردم ایران از طریق اخبار صداوسیما مطلع باشند که چه فناوری‌هایی در دسترس دانشمندان ایرانی، قرار دارد و هرروز چه پیشرفت‌هایی صورت گرفته است. اما به احتمال زیاد، بخش قابل‌توجهی از جامعه نسبت به این پیشرفت‌ها اقناع نشده و ضرورت آن‌ها را درک نمی‌کند و حتی چه بسا گاه آن‌ها را بیهوده بخواند. در چنین موقعی روایت پیشرفت کمک می‌کند تا فهم جامعه از آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده، کامل‌تر شود.

روایت‌های پیشرفت باید از جنبه خبری و اطلاع‌رسانی فراتر رود و زمینه‌ها و تبعات تحقق یک پیشرفت را بیان کند. برای نمونه، پیشرفت‌هایی که در حوزه زنان در جمهوری اسلامی اتفاق‌افتاده؛ هم در نسبت با سایر کشور‌ها و هم در نسبت با حکومت‌های پیشین در ایران، بسیار قابل توجه بوده و اصلاً قابل مقایسه با آن‌ها نیست

روایت‌های پیشرفت باید از جنبه خبری و اطلاع‌رسانی فراتر رود و زمینه‌ها و تبعات تحقق یک پیشرفت را بیان کند. برای نمونه، پیشرفت‌هایی که در حوزه زنان در جمهوری اسلامی اتفاق‌افتاده؛ هم در نسبت با سایر کشور‌ها و هم در نسبت با حکومت‌های پیشین در ایران، بسیار قابل توجه بوده و اصلاً قابل مقایسه با آن‌ها نیست؛ اما ملاحظه می‌شود که برخی رسانه‌های بیگانه، با جنجال‌سازی و القاء روند‌های رسانه‌ای نادرست سعی دارند به گونه‌ای وانمود کنند که جمهوری اسلامی حقوق زنان را ضایع نموده است. جالب اینجاست که بخشی از این رسانه‌ها در عملیات روانی خود، تا حدی به موفقیت نیز دست پیدا می‌کنند. به این دلیل که روایت پیشرفت از موفقیت‌های زنان در جمهوری اسلامی ارائه نشده و تنها آنچه که صورت گرفته؛ اطلاع‌رسانی پیشرفت بوده است. طبیعتاً اطلاع‌رسانی پیشرفت نیز می‌تواند در مواردی غیراثربخش باشد، به ویژه آن که مرجعیت رسانه‌های رسمی، کم‌رنگ شده باشد.

پیشرفت باید ملموس باشد!

اگر مفهوم روایت پیشرفت به درستی درک شود؛ آنگاه پاسخ به این سؤال نیز آسان‌تر خواهد بود که چه نیازی به روایت پیشرفت هست؟ و آیا جامعه خود پیشرفت‌ها را متوجه نمی‌شود و احساس نمی‌کند؟ پاسخ این سؤال آن است که جامعه تنها آن دسته از پیشرفت‌ها را به خوبی احساس می‌کند که اثر ملموس آن‌ها را در زندگی روزمره خود ببیند. طبیعتاً تمام پیشرفت‌ها به گونه‌ای نیستند که اثر ملموس آن‌ها در زندگی افراد دیده شود، برای نمونه دستاورد‌هایی همچون امنیت، استقلال و جایگاه علمی و اقتدار در جهان، دستاورد‌هایی نیستند که افراد بتوانند آن‌ها را در زندگی روزمره خود از نزدیک لمس کنند. در عین حال نمی‌تواند دستاورد بودن آن‌ها را منکر شد.

پر واضح و بدیهی است که امروز در دنیای تحت تسلط رسانه‌ها، روایت‌ها تاریخ‌ساز و جریان‌ساز هستند. در ایامی زندگی می‌کنیم که آنچه رسانه برای ما تعریف می‌کند؛ شناخت ما را شکل می‌دهد. این شناخت اگرچه ناقص است؛ اما خود جزئی از شناخت‌های بعدی قرار می‌گیرد و این‌چنین می‌شود که افکار عمومیِ هدف، در جنگ شناختی مصدوم و مجروح می‌شود.

به همین خاطر روایت‌های پیشرفت این وظیفه مهم را برعهده دارند که توضیح دهند هر پیشرفت کلان، دقیقاً با چه جنبه‌هایی از زندگی روزمره ما ارتباط دارد و چرا باید به یک پیشرفت افتخار کنیم. البته برخی روایت‌های پیشرفت نیز به دلیل آن که نمی‌توانند منطق اقناعی داشته باشند، غیرکارآمد هستند و نه تنها به اقناع مخاطبان کمک نمی‌کنند؛ بلکه دید آن‌ها را ممکن است نسبت به یک پیشرفت حاصل شده تیره‌تر سازند.

سیاستمداران و نخبگان کمتر از مردم از پیشرفت‌های جمهوری اسلامی اطلاع دارند!

نکته‌ای که لازم است مورد توجه قرار بگیرد آن است که راویان پیشرفت چه کسانی هستند و ارائه روایت پیشرفت برای مخاطبان داخلی و خارجی چه تفاوت‌ها و اقتضائاتی دارد؟ آیا این تنها مردم هستند که مخاطب روایت‌های پیشرفت محسوب می‌شوند یا اینکه نخبگان در حوزه‌های مختلف و حتی خود سیاستمداران نیز مخاطبان روایت پیشرفت باید باشند؟ به نظر می‌رسد که بیش از مردم، این سیاستمداران و نخبگان هستند که باید از پیشرفت‌های واقعی جمهوری اسلامی آگاه شوند؛ زیرا آن‌ها هستند که در رسانه‌ها جریان می‌آفرینند و می‌توانند تصویر واقعی یا غیرواقعی از وضعیت کنونی را در رسانه ترسیم کنند. لازم است تا مفاهیم عینی‌تر گردد و اگر از پیشرفت صحبت می‌کنیم و توسعه را کنار می‌گذاریم. باید شاخصه‌های پیشرفت هم مشخص باشند. باید مشخص باشد که بر چه اساسی پیشرفت سنجیده می‌شود و آیا آنچه که در واقعیت صورت می‌گیرد، تماماً پیشرفت بوده و یا در برخی حوزه‌ها پس‌رفت نیز وجود داشته است؟ به نظر می‌رسد اکنون در دهه پنجم جمهوری اسلامی، لازم است که حاکمان با زبانی که مردم آن‌ها را می‌فهمند با آن‌ها سخن گویند و اگر قرار است دستاورد‌ها توضیح داده شوند، باید از لایه خبر فراتر رفته و نسبت آن‌ها با زندگی روزمره فرد در جامعه ایران تشریح گردد.

/انتهای‌پیام/

ارسال نظر
captcha