گروه تعلیم و تربیت فرهنگ سدید-حشمت نصرتی: عدهای از اساتید علوم تربیتی وظیفه خود را نشر و اشاعه ایدئولوژیزدایی از آموزش و پرورش با تاسی از علوم تربیتی خلق شده در دنیای غرب میدانند و نظریات متفکران آنها را در جامعه علمی، غیرعلمی و بلکه عرفی نشر میدهند و آن را مسلم، قطعی و غیرقابل خدشه میدانند و با طرفداران خود در دستگاههای دولتی تصمیمگیر و نفوذ در ساختارهای تصمیم گیری آنان مانند شوراهای عالی و غیرعالی و کمیسیونهای آنها و بعضا با قراردادهای آنچنانی این افکار را در اسناد ملی به تصویب میرساند که از جمله آن ایدئولوژیزدایی از آموزش و پرورش است تا در پناه شعار زیبای آموزش و پرورش آزاد و غیرالزامی و غیرآمرانه از بالا به پایین و غیر ارزشی به گمان خود بتواند فرزندانی انتخاب گر و آزاد پرورش دهند تا از هرگونه جهت گیری به دور باشد. (البته ایدئولوژی غربی مسثنی از این قاعده است)
مدعی هستند اگر بچهها را الزام به خواندن فرائض الهی و یا آموزش تعلیمات خاص دینی و پذیرش نوع خاص حاکمیت سیاسی بکنید این امری ایدئولوژیک است و انتخاب را از بچهها سلب میکند و گویا ارسال رسول و انزال کتاب خدا باعث سلب اختیار بشر است و ایدئولوژیک است وحق انتخاب را از بشر سلب کرده است و از تعارضات حق انتخاب، اختیار، آزادی و تقید به دین است در حالی که همچنان این شبهه از اساس بی بنیان است. همچنین شبهه ایدئولوژیک بودن آموزش و پرورش در ایران اسلامی بی اساس است؛ همانطوری که در تاریخ دیانت اسلامی نحلههای کلامی اعتزالی و اشعری و مفوضان و جبریون به خاطر آن پدید آمدند و بدون اعتصام به کلام الهی و تبعیت از مفسران واقعی آنان یعنی ائمه معصومین راه صواب را طی نکردند.
آقایون مذکور هم دل به تعابیر و تفاسیر و اندیشههای غرب داده اند و پای درس علمای مذهب و منطقی به ویژه معاصرین مانند شهید محمدباقر صدر وشهید مطهری ننشسته اند تا نه تنها این اوامر را در تعارض با آزادی و انتخاب بشر بلکه عین آزادی و اختیار درک کنند و لذت فهم این معانی عمیق و سدید را به همه اندیشههای بشری، زمانی و اقتضایی و گرفتار گرایشات و امیال فردی و اجتماعی، قدرت و ثروت معاوضه نکنند و اولوالعزمی برای ترویج و تحقیق و تقریر اندیشههای متعالی میشدند. نتیجه فضای رسانهای ایدئولوژیزدایی وکنفرانسها ونشستهای علمی و مقالات در این باره، به ثمر نشست و خود را در تصویب اهداف دورههای تحصیلی در ۹۵۲ جلسه شورای عالی آموزش و پرورش نشان داد. در این سند که رسالت تعیین اهداف چهار دوره تحصیلی را بر عهده دارد و هدف را که باید امر مطلوب و امری ارزشی بدانند و آن را از نوع نگاه انسان به هستی به دست آورند و آن را از مبانی هستی شناختی مکتب استنتاج کنند طفره رفتند و حال اینکه در اسلام، چون هستی دارای مراتب است و بالاترین رتبه آن حق تعالی است، هدف کلی در نظام تعلیم و تربیت اسلامی قرب به این مرتبهی هستی است و همه زوایای زندگی فردی و اجتماعی که در سند تحول به شش ساحت تعریف شده است با تعیین نظام معیار اسلامی حیات طیبهای به دست آید که انسان را به قرب حق یعنی این هدف متعالی برساند، اما آقایان روشنفکر در اهداف مصوب هدف راچنان آزاد و لبیرال دیده ا. ند به طوری که پیروی از قوانین و مقررات را آزادانه از دانش آموزان میخواهند گویا نظام جمهوری اسلامی هیچ هدفی برای زندگی انسانها در قوانین بالادستی به ویژه قانون اساسی پیش بینی نکرده است و دانش آموز خود باید عوامل فرهنگی و اجتماعی اقتصادی و سیاسی را شناسایی کند و با تشخیص راهبرد زندگی شایسته به رفتار پایدار برسد (بند۱دوره دوم متوسطه، ساحت تعلیم و تربیت زیستی وبدنی از اهداف دورههای تحصیلی) و نظام تحصیلی هدفی را تشخیص نداده است یا در بند ۳ دوره دوم متوسطه ساحت هنری آمده است «دانش آموزآثار فرهنگی و هنری را با مبنای اصول ارزشی بررسی میکند»، اما این اصول ارزشی برمبنای کدام نظام است؟
آیا بر اساس نسبی بودن ارزش هاست؟ آیا ارزشها ابتنای بر عواطف و سلائق انسانها دارد؟ آیا ارزش ها، تاریخی و زمانمند هستند؟ آیا ارزشها ابتنای بر عرف و افتضائات صرف اجتماعی دارد یا اینکه ارزشها دارای اصول ثابت و تغییرناپذیری مانند حسن عدالت و قبح ظلم است؟ و اگر حسن و قبح دارد باید کلیه ارزش به این دو اصل ایجابی و سلبی تحلیل شوند. یعنی همان طوری که در قضایای حکمت نظری کلیه قصایا باید به دو اصل اجتماع و ارتفاع نقیضین محال ست، تحلیل شود در حکمت عملی کلیه قضایا باید به این دو اصل برگردد (. حسن عدل وقبح ظلم) ساکت بلکه موضع ارزش زدایی دارد و متاسفانه آنچنان تدوین کنندگان سند اهداف دوره تحصیلی بر این اصل (ایدئولوژیزدایی در آموزش و پرورش) اصرار دارند که کلماتی که دارای بار ارزشی بودند حذف کرده و کلماتی که در گفتمان لیبرالی هست جایگزین کنند تا کلمات در شبکه مفهومی گفتمان و مکتب شیعی که از که از نظر معانی، باهم مرتبط و تنیده هستند در سند غیر ایدئولوژیک نباشد مانند اینکه به جای اسلام غالبا از کلمه دین استفاده شده است فقط در یک جا آن هم در یک گزاره کاملا مرتبط به اسلام یعنی جاودانگی دین اسلام از کلمه اسلام استفاده شده است و در جاهای دیگر از کلیشهی ایرانی-اسلامی استفاده شده است و یا کلمهی کلیدی مهم و ممیز و مخصص مکتب تشیع از مکاتب دیگر یعنی امام در این سند آورده نشده است بلکه کلمه عام میان همه مکاتب بشری و آسمانی یعنی کلمه پیشوایان دینی آورده شده است (بند ۲ دوره اول متوسطه-بند ۲ دوره اول ابتدایی ساحت اعتقادی، عبادی و اخلاق) و متاسفانه کلمه معصومین که الگوی علم و عمل در ساحت اعتقادی، اجتماعی، سیاسی وفرهنگی است، در هیچ جای سند نیامده است در حالی که از اهداف مهم تعلیم و تربیت اسلامی رسیدن دانش آموزان به باور عصمت مطلقه ائمه معصومین است یا در بحث علوم انسانی اسلامی که مدت هاست علمای حوزوی و دانشگاهی درباره آن تحقیق میکنند و در زیر مجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای تحول و ارتقای علوم انسانی با ریاست جناب آقای دکتر حداد عادل (یکی از اعضای شورای عالی آموزش وپرورش) تشکیل شد و رشتهها و سرفصلهای جدید دوره کارشناسی وکارشناسی ارشد و دکترا تعریف و تعیین کرده اند و بر اسلامی کردن علوم انسانی پا میفشارند در این سند توجهی به آن نشده است و در برنامه درسی ملی نظر حضرت آیهالله جوادی آملی از میان نظریات متعدد در علوم انسانی اسلامی انتخاب شد و کلیدیترین مفهوم این نظریه انتخاب کلمه خلقت به جای طبیعت بوده است. تا طبیعت را نتیجه فعل و انفعالات شیمی ندانند.
متاسفانه در این سند ایدئولوژیزدایی، کلمه طبیعت ترجیح بر کلمه خلقت داده شده است (بند ۲، دورهی دوم ابتدایی، ساحت اعتقادی) و تاکید حدود ۵ سال مدیران آموزش و پرورش بر این نظریه نادیده گرفته شد. به طوری که این نظریه گفتمان غالب در مدارس در بین مدیران و معلمان شده است. آیا اساسیترین هدف تعلیم و تربیت و پایه و اساس همه اهداف، توحید در همه عرصهها و قلمروهای انسانی اعم از اندیشه و گرایش و اعمال و رفتار و. نیست؟ و اقتضای نگاه توحیدی، وحدت در خالقیت و وجوب و وجود نیست؟ و این نگاه توحیدی است که شبکه مفهومی خالق، خلق، خلقت خود را نمایان میکند که در این سند مغفول است. آیا میتوان نتیجه گرفت که انقلاب نتوانسته است بعد از چهل سال بعضی از عرصهها از جمله عرصه علوم تربیتی در دانشگاهها و عرصه قانون گذاری با صبغه علمانیت تجربی را فتح کند و از این رو نظارت در این عرصه ضرورت بیشتری دارد و متاسفانه تاکنون شورای عالی انقلاب فرهنگی واکنشی نسبت به این اهداف غیرایدئولوژیک نداده است و جای بسیار تاسف است که افرادی کرسی حاکمیت اسلامی را تصاحب کرده اند و به جای صیانت اسناد از تحریف و تضعیف و تحمیل، امور را به محافظه کاری و صیانت از مقام خود سپری میکنند و بودجه این ملت را هدر میدهند و آرمان این ملت در زیر دست و پای نفوذ عدهای در مراکز تصمیم گیری له میشود، اما آه و افسوس اینکه در این اهداف ادبیات انقلاب اسلامی مانند جهاد، مقاومت و شهادت، تولی و تبری حذف شده است و عمیقتر اینکه شناخت بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه در این اسناد نادیده انگاشته شده است در حالی که در اهداف مصوب سال ۱۳۷۹ آموزش و پرورش این مفاهیم بوده است.