گذشته و آینده صهیونیسم در گفتاری از محسن دنیوی؛
حادثه مهم هفتم اکتبر، طرح ابراهیم را که به دنبال تبدیل اسرائیل از پادگانی مخوف به کشوری امن و دموکراتیک و مهد تکنولوژی و سرمایه‌گذاری و گردشگری بود را نابود کرد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ شاید آخرین ویدئوی نتانیاهو - نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی - خطاب به مردم ایران را شما هم دیده باشید. او درباره «رؤیا» حرف می‌زند و تلاش می‌کند تا از این طریق، تصویری از خود در بین جامعه ایرانی بسازد که مقبول مردم ایران باشد؛ اما چرا نتانیاهو از رؤیای ایرانی‌ها سخن می‌گوید؟ شاید بخشی از آن، به دلیل مسئله «مصرف داخلی» باشد؛ اما به نظر می‌رسد او ایده‌ای در این باره دارد که سال‌هاست آن را دنبال می‌کند. محسن دنیوی در این گفتار به بررسی «آینده و گذشته صهیونیسم» پرداخته است و مخصوصا از دریچه مصاحبه «نوح هراری» - دانشمند صهیونیست -  این بحث را پیگیری می کند. دنیوی دکترای فلسفه علم و فناوری دارد و هم‌اکنون عضو پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی است.

 

تلاش برای احیای اعتبار صهیونیسم

چند روز قبل در سالگرد ۷ اکتبر، مصاحبه‌ای از «یوال نوح هراری» منتشر شد. او در جناح مخالف نتانیاهو است و در برابر جناح افراطی راست‌گرایی که وضعیت فعلی را رقم زده، به‌نوعی یک چپ منتقد محسوب می‌شود. در این مصاحبه نکاتی وجود دارد که چکیده آن، این است که اسرائیل، رؤیا دارد. اساساً آنچه که اسرائیل را سرپا نگه داشته، آینده داشتن است و اسرائیل، آیندة پرقدرتی هم دارد. چرا؟ چون روایت پرقدرتی از گذشته‌اش دارد. امروز هراری به‌عنوان یک نویسنده مشهور و سلبریتی آکادمیک، در حال نمایندگی این رؤیا است. او به‌عنوان کسی که در حوزه تاریخ تمدن و مطالعات مردم‌شناسی فعالیت می‌کند، روایتی از اسرائیل ارائه می‌دهد که در نوع خودش جالب است. او در مصاحبه‌اش، خود را متعهد به بازگشت اعتبار صهیونیسم می‌داند و نتانیاهو و دار و دسته‌اش را موجب بدنامی صهیونیسم معرفی می‌کند. او صهیونیسم را غیورانی می‌داند که جنبش ملی‌گرای اسرائیل را دنبال می‌کنند و اسرائیل را حق تاریخی و تمدنی خود می‌دانند.

«یوال نوح هراری» - نویسنده مشهور صهیونیست - از رؤیای آینده اسرائیل مبتنی بر روایتی پرقدرت از گذشته آن می‌گوید. او در مصاحبه‌ای در سالگرد هفتم اکتبر، از ضرورت حفاظت از مفهوم صهیونیسم به‌عنوان جنبش ملی یهودیان سخت گفته است.

هراری داستانش را از نابودی یهودیت در دو هزار سال پیش آغاز می‌کند و معتقد است که اسرائیلی‌هایی مانند نتانیاهو، با درخواست اضافه بر حق، باعث شدند که صهیونیسم به محاق برود. در تاریخ هم آمده که قیام معبد دوم سلیمان در برابر رومیان، باعث شد که یهودیت ۲۰۰۰ سال به محاق برود و رفتارهای فعلی، باعث احیای یهودیت نمی‌شود.

او داستان‌هایی از روایت یهودیان در تاریخ می‌گوید که حتی از نظر خودش هم قابل تردید است؛ اما آن‌قدر محکم و جذاب بیان می‌کند که فارغ از صحت و سقم تاریخی این روایت، کار خودش را انجام می‌دهد. او می‌گوید که یک روحانی وارسته یهودی، بعد از تسخیر معبد سلیمان، به سراغ یکی از رهبران رومیان در آن زمان رفت و از او درخواست کرد که شهری در نزدیکی تل‌آویو امروزی به آنها بدهد و به‌نوعی به‌خاطر اشتباه صورت‌گرفته، آنها را نابود نکرده و از حیز انتفاع ساقط نکند. او هم قبول کرد و آنها به شهر جدید رفتند. بعد از آن، یهودیان در جست‌وجوی دانش، اقصی نقاط جهان را گشتند و علم را در تل‌آویو انباشت کردند. این کار باعث شد که یهودیت و به تعبیر هراری صهیونیسم، دوباره اعتبار کسب کند و قدرتش را به‌وسیله این علم، احیا کند.

حالا سؤال این است که چرا اینها به این قدرت و خشونت نیاز داشتند؟ چرا امروز اسرائیل انباشت علمی خود را به صورتی تقلیل‌یافته و مشمئزکننده به جهانیان عرضه می‌کند؟ در واقع هراری این سؤال را از نتانیاهو می‌پرسد. او در این مصاحبه از صلح و حق فلسطینیان برای سرزمین‌شان می‌گوید. هر چند که به اصل ایده دو دولتی باور دارد و از آن حرف می‌زند، اما در مورد حد و حدودش تردیدهایی دارد.

 

مؤلفه‌های اصلی جنبش ملی صهیونیسم

آنچه که ماجرا را سفت و محکم می‌کند، سه مؤلفه یهودی‌ها به‌عنوان جنبش ملی صهیونیسم است. اول می‌گوید که «باید بپذیریم یهودیت، یک ملت است.» آنها مثل هر ملت دیگری هستند. دوم این که آنها هم مثل همه ملت‌ها - از جمله فلسطینیان - حق تعیین سرنوشت دارند. سوم و مهم‌تر از همه، این است که یهودیان، پیوند عمیقی با سرزمین بین نهر اردن تا دریای مدیترانه دارند و کسی حق ندارد در این حق خدشه کند. اتفاقاً این مورد سوم، از همه بیشتر مناقشه‌برانگیز است. هراری قصه پرقدرتی را از مردمانی نقل می‌کند که بیش از دو هزار سال در یک سرزمینی زندگی کرده و یک ملت هستند و بعد هم به این اعتراض می‌کند که چرا آنها را نژادپرست می‌دانید؟ چرا ترک‌ها و آلمانی‌ها و چینی‌ها و لهستانی‌ها و... حق تعیین سرنوشتشان را دارند و به آنها نژادپرست نمی‌گویید؛ اما به ما یهودیان، نژادپرست می‌گویید؟

او در پاسخ به سؤال خبرنگار راجع به این که نظرش در مورد فعالیت‌های اعتراضی دانشجویان جهان چیست، پاسخ می‌دهد که دانشجویان از سر نادانی این کارها را می‌کنند. استدلال هراری این است که دانشجویان، انگاره ذهنی‌شان نسبت به استعمار را به یهودیان امتداد می‌دهند. آنها فکر می‌کنند که صهیونیست‌ها، همان اروپایی‌های سفیدپوستی هستند که به استرالیا رفتند و بومیان را کشتند و آنجا را گرفتند. لذا فکر می‌کنند که ما هم سرزمین را غصب کرده‌ایم. او به‌شدت با این گزاره مخالفت می‌کند و می‌گوید ما خودمان قربانی اروپا بوده‌ایم و سه هزار سال است که در آن سرزمین بوده‌ایم و جایی را غصب نکرده‌ایم.

 

نتانیاهو و نابودی یک تاریخ دوهزارساله

به این توجه کنید که هرچند ما از صهیونیسم متنفریم، اما یک نویسنده یهودی، این‌گونه پای صهیونیسم ایستاده و در جهان از آن دفاع می‌کند. او می‌خواهد اعتبار را به صهیونیسم برگرداند. هراری حتی رفته و با ترامپ صحبت کرده تا افسار اسب چموشی به نام نتانیاهو را بکشد و برای کمک‌هایشان به اسرائیل، شرط و شروطی بگذارد. چرا؟ چون نتانیاهو دارد تمام انباشت دوهزارساله یهودیت را از بین می‌برد. او جنبش ملی یهودیان را با رفتارش نابود خواهد کرد.

رؤیای اسرائیل خیلی به رؤیایی آینده جهان «چیمریکایی» مرتبط است. در این رؤیا، چین یک بازیگر بسیار بزرگ است و آمریکا باید این را بپذیرد و اگر نپذیرد با درد و خون‌ریزی با این حقیقت مواجه خواهد شد. در این بین، اسرائیل نقش خیلی تعیین‌کننده‌ای دارد. یکی از نشانه‌های این اتفاق، خط واسطی است که از چین تا اروپا و آمریکا از اسرائیل عبور می‌کند و نقشه‌اش را هم نتانیاهو نشان داد. امروز هند، خیلی از جنایت‌های اسرائیل حمایت می‌کند و در آن نقشه هم رنگ هند، سبز بود.

 

اهمیت کریدور جدید با محوریت اسرائیل

به جز هند، عربستان و امارات و عمان و کویت و... هم در این مسیر هستند. این کشورهای منطقه خلیج‌فارس، در حال حرکت به سمت یک هویت مشترک هستند و قرار است هر کدامشان، یک بخشی از پازل هویت عربی جدید را در منطقه پر کنند. این یک پروژه چند ساله است و برند آن هم سعودی نام دارد. دیگر لزوماً حرف از عربستان نیست؛ مثلاً عمان اصلاً ساختمان‌های مدرن ندارد و قرار است حافظ اصالت و سنت عربی باشد. قطر روی حوزه تکنولوژی و آموزش تمرکز کرده است و چند دانشگاه بزرگ آمریکایی آنجا قرار دارد. امارات هم نماد شرکت‌ها و استارتاپ‌های مالی و تجاری است. عربستان هم به‌خاطر شرکت «آرامکو»، رهبر این منطقه از جهان و لیدر سلطه بر انرژی خواهد بود. سال ۲۰۳۰ برای آنها بسیار مهم است و رویداد «اکسپو» در این سال، در عربستان خواهد بود. اکسپو، سومین رویداد بزرگ جهان بعد از جام جهانی و المپیک است و قرار است در آن زمان، از این اتحادیه عرب جدید رونمایی شود. بعد از این‌ها اردن، اسرائیل و اروپا است. در نتیجه این محور، افغانستان، ایران، عراق و سوریه حذف خواهند شد. درحالی‌که این کشورها، محمل اولیه و اصلی و امن اتصال شرق به غرب بوده‌اند.

امام خمینی (ره) بنا نداشت که با تغییر نظام سیاسی در ایران، مسیر خود را پایان دهد و طرح ایشان از ایران شروع می‌شد اما در ایران تمام نمی‌شد و آن طرح، تا شکل‌گیری نهضتی جهانی علیه نظم فعلی جهان ادامه خواهد داشت و اسرائیل و حذف آن از معادلات منطقه، نقطه عطفی در این طرح بزرگ است.

اینجا دو روایت وجود دارد؛ یک روایت، الیگارشی تجاری - مالی اسرائیل و یک روایت نیز همان که نوح هراری گفت است که از بازگشت به سرزمین موعود و ساخت معبد و... صحبت می‌کند.. به نظر من، اسرائیل به‌عنوان حافظ این خط و مهم‌ترین قطعه‌اش یعنی کانال سوئز، قرار است نقش مهمی بازی کند. امروز مصر از دولت افتاده و اصلاً نقشی در جهان ندارد. اساساً دیگر کشور هم نیستند و در معادلات جهان، جایی ندارد. بعد از «مرسی»، مصر را عقیم کردند و اصلاً دیگر دولت - ملت نیستند. این کانال ۱۹۲ کیلومتری، امروز توسط اسرائیل حفاظت می‌شود و حدود ۳۰ درصد مبادلات جهان از این طریق می‌گذرد. حالا این‌طور به قصه نگاه کنید تا بفهمید چرا اسرائیل برای ابرقدرت‌ها مهم است. چرا آمریکا برای اسرائیل این‌قدر هزینه می‌دهد؟ چون مبادلات تجاری جهان به این مسیر و کانال ربط دارد و در نتیجه باید برای حفظ آن هزینه کنند.

از طرف دیگر، چرا برای مسلمان‌ها - فارغ از قصه غصب سرزمین - این منطقه این‌قدر مهم شده است؟ اصلا چرا برای ایران پس از انقلاب اسلامی، اینجا این‌قدر مهم شد؟ اگر چه قبل از انقلاب هم اعتراضاتی توسط ایرانیان شده بود، اما ایرانی که خودش مورد هجوم عراق واقع شده بود و در داخل هم گروهک‌ها در آن فعال شده بودند، برای اسرائیل و ماجرای فلسطین مایه جدی گذاشت. چرا؟ من این را از زاویه طرح بزرگ امام خمینی (ره) می‌بینم. مسئله، تغییر نظم فعلی جهان است. یعنی باید زمینه برای تغییر نظم استکباری جهانِ بعد از تشکیل سازمان ملل، آماده شود. در این سال‌ها، آمریکا حدود صد کشور یا معادل صد رأی را به سازمان ملل اضافه کرده است که برخی از آنها از استان‌های ما هم کوچک‌تر و کم‌جمعیت‌تر است. پس دعوا بر سر نظم جهانی پس از سال ۱۹۵۰ است. ما به همان دهکده جهانی و کنترل رفتارها و کالاها و به‌طورکلی انسان‌ها رسیده‌ایم. باید کسی کاری در جهان انجام ندهد، مگر این که آن امپراتوری بزرگ از آن خبر داشته باشد و کنترلش کند.

 

چرا اسرائیل برای دنیا مهم است؟

پس مبارزه با اسرائیل، نقطه‌ عطفی برای تغییر نظم جهان است. محو اسرائیل، مناسبات اتحادیه اروپا و جهان را تغییر خواهد داد. مغز ما، وظیفه‌اش حفظ وضع موجود است و در برابر تغییر، مقاومت دارد. برای مثال، اگر یک خانواده‌ای همیشه در اعیاد و مناسبت‌ها در خانه بزرگ فامیل جمع می‌شوند، در آن زمان، نمی‌شود تصور کرد که بعد از فوت آن بزرگ‌تر، چه اتفاقی خواهد افتاد. اما بعد از فوت او، آرام‌آرام همه چیز عوض می‌شود. یعنی تغییرات، غیرقابل‌باور است و در تصور ما نمی‌گنجد. امروز هم ما نمی‌توانیم جهان بعد از اسرائیل را تصور کنیم. راجع به اصل محو اسرائیل تردید نداریم، اما بعدش چه می‌شود؟

اسرائیل یک کشور حدوداً ده میلیون نفری است که در طول هفتاد سال، خودشان را از سراسر جهان به اینجا رسانده‌اند. اسرائیل به لحاظ چگالی جمعیتی، یکی از بزرگ‌ترین کشورهای جهان است و نمی‌شود به‌راحتی ده میلیون نفر را حذف کرد یا کشت. پس باید اینها را پراکنده کرد و به وطن‌های خودشان بازگرداند. بزرگ‌ترین ارتش جهان، ارتش چین با حدود دو میلیون و سیصد هزار است و ارتش اسرائیل حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر جمعیت دارد. یک میلیون و پانصد هزار نفر دیگر هم هستند که خدمت نظامی نمی‌کنند؛ یعنی آموزش‌دیده‌اند و سلاح و لباس دارند ولی خدمت نمی‌کنند. پس سه میلیون از ده میلیون نفر، نظامی هستند. اسرائیل در واقع یک پادگان بزرگ است.

 

طوفانی که همه چیز را با خود برد

اهمیت طوفان الاقصی این بود که اینها پس از ۷۰ سال در آستانه ورود به دوران جدیدشان بودند و این پادگان نظامی داشت تبدیل به بزرگ‌ترین دموکراسی توسعه یافته منطقه می‌شد. آنها از لحاظ تکنولوژیکی یکی از قطب‌های جهان محسوب می‌شوند و روی صنایع بسیار پیشرفته مانند ژنتیک و بذرها و بلاک‌چین و هوش مصنوعی و...سرمایه‌گذاری کرده‌اند. اسرائیل که واقعاً از لحاظ جغرافیایی در قلب جهان واقع شده و به‌نوعی در مهم‌ترین نقطه تمدنی دنیا حضور دارد و اتفاقا ایران هم در همین منطقه است، می‌خواست مأمن امن تجاری جهان شود و طرح ابراهیم و این کریدور جدید، می‌خواست اسرائیل ۲۰۵۰ را بسازد. اما در طوفان‌الاقصی همه این بازی‌ها به هم خورد. رهبر انقلاب یک جمله مهمی فرمودند به این مضمون که اسرائیل هر کاری هم بکند دیگر به قبل از ۷ اکتبر برنخواهد گشت. این ماجرای ۷ اکتبر، به‌نوعی شبیه به ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ در ایران بود که باعث انقلاب نهایی شد. این اتفاق ۷ اکتبر، سرانجامی جز به ریختن نظم سیاسی جهان نخواهد داشت. 

 

/ انتهای پیام / 

ارسال نظر
captcha

جنگ پنهان هویتی در درون اسرائیل

چرا قوانین داخل خانه تغییر نمی‌کند؟

قتل و ترور، یقه سیاستمدار غربی را گرفته است!

راست افراطی با اروپا و آمریکا چه می‌کند؟

سواری‌گرفتن مخاطب از سلبریتی!

نابودی هژمونی لیبرال غربی در دانشگاه‌های آمریکا

عرفی شدن، نخستین گام جنسیت‌زدگی

در برابر عادی‌سازی شرارت و بی‌عدالتی اسرائیل مقاومت کنید

عصر کاهش جمعیت؛ چالش‌ها و راهکارها

دانشگاه‌های آمریکا، بازوهای دولت پلیسی

علم؛ قدرتی که آمریکا دارد از دستش می‌دهد!

مسئله نافهمیِ تحلیل‌های اجتماعی: کجا ایستاده‌ایم و چگونه برویم؟!

چگونه با اطلاعات نادرست مقابله کنیم؟

مدیریت مُد در بن‌بست؛ نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم؟

چه چیزی باعث خشونت سیاسی در آمریکا می‌شود؟

جنگ غزه مرا در هم شکست

«هاروارد» بی‌طرف نیست!

چرا ترامپ به سمت رمزارزها متمایل شد؟

قصه‌هایی از بیم و امید زنان فراری از مصائب اعتیاد!

جهان در کنار عدالت می‌ایستد یا قانون جنگلی که آمریکا از آن حمایت می‌کند؟

پرونده ها