پایگاه تحلیلی سدید

برچسب ها
برادران
حکایت پرواز برادران «قاسم و محمدرضا پورقدیری»
قاسم خیلی به بیت‌المال حساس بود. یک موتور و یک ماشین زیرپایش بود. ما عروسی یکی از اقوام در کرج دعوت شده بودیم. وسیله هم نداشتیم. قاسم گفت من حاضرم خودم یک ماشین از دوست و آشنا برایتان جور کنم؛ اما با این ماشین نرویم؛ چون برای بیت‌المال است. با اینکه حقوق ومزایای آنچنانی نداشت، به دوستانش سفارش کرده بود که من حدود ۷۰۰ تومان خمس دارم.
کد خبر: ۵۱۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۱