شهید علی هاشمی
روایتی از آخرین دیدار شهید سلیمانی با خانواده سردار شهید علی هاشمی در اهواز؛
همه به رقص عقربهها بر تن تکیده ساعت چشم دوختهاند تا او که مجمعالجزایر صفات بلیغه است، از راه برسد و دلها به دیدارش آرام گردد. زینب موبایل را از جیب درآورد و دوباره به ساعت نگاهی انداخت؛ دلش رخت شورخانه بود و سرش بازار مسگرها... بدونِ آنکه نگاهش را از صفحه بردارد یادداشتهای گوشی را باز کرد و نوشت: چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن؛ به امیدِ آنکه روزی به کف اوفتد وصالی...در انتظار بابا... فروردین ماهِ هزار و سی صد و نود و هشت. زنگ به صدا در آمد و اهلِ خانه همه شوق شدند توی حیاط، مهر شدند جلوی در، پروانه شدند گِرد نور... سردار با آنآمیزه ملایم و خاصش از غم و مزاح رو به حاجیه کرد و گفت: خیلی وقت است زیارتتان نکردهایم؛ شما انگار دل تنگ پسرتان نیستی!
کد خبر: ۵۸۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۲