به گزارش «سدید»؛ محمود درویش چهره ماندگار شعر عرب است؛ چیزی فراتر از یک شاعر که در ۶۷ سالگی و در شرایطی درگذشت که شعر او برای همیشه هم زنده میماند.
درویش در سال ۱۹۴۱ در البروه، روستایی در شرق عکا متولد شد. هنوز به خود نیامده بود که صهیونیستها کشورش را اشغال کردند و او با این مفهوم بیرحمانه روبهرو شد. درویش سرودن را از زمانی که در مدرسه در حال تحصیل بود، شروع کرد و نخستین مجموعه آثارش در سال ۱۹۶۰ (زمانی که فقط ۱۹ سال داشت) منتشر شد. او با دومین مجموعهاش «برگهای زیتون» در سال ۱۹۶۴ به عنوان یکی از شاعران پیشرو شعر مقاومت شناخته شد.
محمود درویش بیتردید از معدود شاعران پر نفوذ و محبوب عرب بود؛ محبوبیتی که محصول سرودن و گفتن از «سرزمین فلسطین» و از «ملتش» بود. همین که او را به عنوان نماد مبارزه برای آزادی و تأسیس دولت مستقل فلسطینیان معرفی میکرد.
از دست دادن میهن، قساوت اشغالگر و زندگی در غربت، از موضوعاتی است که در کارهای نخستین او بازتاب یافته است. اما در سالهای اخیر، بیشتر بازتاب مسائل جهانی در آثار او دیده میشد. از آنجا که او برای آزادی مردم مینوشت صدایش در بخشهای مختلف جهان شنیده شد و تنها فلسطینیها نبودند که با او ارتباط برقرار میکردند. هر جا آوارهای بود، هر جا که مبارزی بیدلیل در زندان به سر میبرد و هر جا که ستم دیدهای گوش به شعرهای او میسپرد، میتوانست این ارتباط را برقرار کند. زبان شعری که درویش به وجود آورد، ادبیات معاصر عرب را تحت تاثیر خود قرار داده و قصیده «بنویس من عربم و شماره کارت هویتم ۵۰ هزار است» از مشهورترین قصیدههای اوست. انتشار این شعر نام او را به عنوان نماینده برجسته شعر مقاومت فلسطین سرزبانها انداخت.
در این شعر، درویش با لحنی چالشجویانه به یک افسر اسرائیلی میگوید: «ثبت کن، من عربم و شماره شناسنامهام، ۵۰ هزار». او بعدها به این شعر به دیده نقد نگاه کرد و به این نتیجه رسید که باید از مرزهای ملی و جغرافیایی فراتر رفت و جهانی سالم برای همه بشریت را آرزو کرد. از همین رو شعر درویش بر اشتیاق به صلح بشری و جستجوی مدام هویت شاعر و وطن او استوار است.
من الصخرِ (از سنگ ...)
ولا أتوسَّلُ الصدقاتِ من بابِكْ (و به صدقههای درگاهت توسل نمیجویم،)
ولا أصغرْ (و پست نمیشوم)
أمامَ بلاطِ أعتابكْ (در برابر چارچوب نگاهت)
فهل تغضب؟ (آیا خشمگینی؟)
سجِّل! (بنویس!)
أنا عربي (من عربم)
أنا اسم بلا لقبِ (من نامی بدون لقبم)
صبورٌ في بلادٍ كلُّ ما فيها (صبورم در کشوری که تمام ساکنینش)
يعيشُ بفورةِ الغضبِ (با جوشش خشم زندهاند)
جذوري... (ریشههایم ...)
قبلَ ميلادِ الزمانِ رستْ (قبل از تولد زمان پا گرفتند)
وقبلَ تفتّحِ الحقبِ (و قبل از شکوفایی روزگاران)
وقبلَ السّروِ والزيتونِ (قبل از سرو و زیتون)
.. وقبلَ ترعرعِ العشبِ (و قبل از رشد شاخهها)
أبي.. من أسرةِ المحراثِ (پدرم ... از خاندان گاو آهن است)
لا من سادةٍ نجبِ (و نه از اربابان اشراف!)
وجدّي كانَ فلاحاً (و جدم دهقانی بود)
بلا حسبٍ.. ولا نسبِ! (بدون حسب و نسبی!)
يعلّمني شموخَ الشمسِ قبلَ قراءةِ الكتبِ
وبيتي كوخُ ناطورٍ (منزلم،کلبهی ناطوری است)
منَ الأعوادِ والقصبِ (از نیها و شاخهها)
فهل ترضيكَ منزلتي؟ (آیا مقامم ترا راضی میسازد؟)
أنا اسم بلا لقبِ (من نامی بدون لقبم)
سجل (بنویس!)
أنا عربي (من عربم)
ولونُ الشعرِ.. فحميٌّ (رنگ موهایم ... مشکی است)
ولونُ العينِ.. بنيٌّ (رنگ چشمهایم ... قهوهای است)
وميزاتي: (مشخصاتم:)
على رأسي عقالٌ فوقَ كوفيّه (بر روی سرم عقالی است، بر روی کوفیه و دستهام)
وكفّي صلبةٌ كالصخرِ (چون سنگ محکمند)
تخمشُ من يلامسَها (لمس کنندگان را میخراشند)
وعنواني: (آدرسم:)
أنا من قريةٍ عزلاءَ منسيّهْ (من از قریه دورافتادهی گمنامی هستم)
شوارعُها بلا أسماء (خیابانهایش بینامند)
وكلُّ رجالها في الحقلِ والمحجرْ (و تمام مردانش در مزرعهاند و کارگاه)
فهل تغضب؟ (آیا خشمگینی؟)
سجِّل! (بنویس!)
أنا عربي (من عربم)
سلبتَ كرومَ أجدادي (باغهای انگور اجدادم را چپاول کردی)
وأرضاً كنتُ أفلحُها أنا وجميعُ أولادي(و زمینی را که میکاشتم من و تمام فرزندانم)
ولم تتركْ لنا.. ولكلِّ أحفادي (و برایمان ... و برای تمام نوههایم)
سوى هذي الصخورِ.. (نگذاشتی جز این سنگها ...)
فهل ستأخذُها حكومتكمْ.. كما قيلا؟ (آیا خواهد برد آنها را حکومت شما ... چنانکه گفته میشود؟!)
إذن همچنین!
سجِّل.. برأسِ الصفحةِ الأولى (بنویس: در بالای صفحهی اول)
أنا لا أكرهُ الناسَ (من از مردم نفرتی ندارم)
ولا أسطو على أحدٍ (و از کسی نمیدزدم)
ولكنّي.. إذا ما جعتُ (اما ... اگر گرسنه شوم)
آكلُ لحمَ مغتصبي (گوشت چپاولگرانم را خواهم خورد)
حذارِ.. حذارِ.. من جوعي (حذر کن ... حذر کن ... از گرسنگیم)
ومن غضبي (و از خشمم)
گنجشگهای بی بال ۱۹۶۰، برگهای زیتون ۱۹۶۴، عاشقی از فلسطین ۱۹۶۶، گنجشکها در الجلیل میمیرند ۱۹۶۹، چرا اسب را تنها گذاشتم ۱۹۹۹ و از آنچه که کردهای پوزش مخواه ۲۰۰۳ از جمله آثار او است.