پایگاه تحلیلی سدید

برچسب ها
برادران
حکایت پرواز برادران «قاسم و محمدرضا پورقدیری»
قاسم خیلی به بیت‌المال حساس بود. یک موتور و یک ماشین زیرپایش بود. ما عروسی یکی از اقوام در کرج دعوت شده بودیم. وسیله هم نداشتیم. قاسم گفت من حاضرم خودم یک ماشین از دوست و آشنا برایتان جور کنم؛ اما با این ماشین نرویم؛ چون برای بیت‌المال است. با اینکه حقوق ومزایای آنچنانی نداشت، به دوستانش سفارش کرده بود که من حدود ۷۰۰ تومان خمس دارم.
کد خبر: ۵۱۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۱

جامعه موجودی مذهبی است

 سرمایه‌داری رسانه را هم می‌خرد!

«نمی‌توانیم» نداریم

آمریکا؛ آیا چنان که می‌نمایی هستی؟!

مجموعه پوستر | درباره عدل الهی

نخستین بانکِ ایرانی و اوامری که ملوکانه نبود!

نسبت جامعه بودگی و دین مدنی در ایران

بخواهند یا نخواهند دورانشان به سر رسیده!

علوم اجتماعی می‌خوانیم تا دکتر شویم!

قهرمان جدید جهان عرب: «عبدالملک الحوثی»

عینک شرق‌شناسی مانع از دیدن بنیادهای فقهی سنت ایرانی شده است

انسان در تسخیر امواج

این هر چه باشد، دموکراسی نیست!

جامعه ایران از «دین نهادی» عبور کرده است!

جوشش‌ها باید از «خودِ مردم» شکل گیرد نه از بالا!

نقش غزه در ساخت خاورمیانه جدید

مهاجر مهمان نیست!

خانواده در حاشیه خانه مدرن!

میلیاردرها برای سرنوشت ما تصمیم می‌گیرند

دانش‌آموزان را تبدیل به عدد نکنیم

چرا آمریکا بر طبل نظامی‌گری می‌کوبد؟

ماه مبارک رمضان در کشورهای مختلف

منفعت و قدرت، شکاف‌های قومی در کشور را فعال می‌کند

«بسیج» هنوز هم دارویی برای جامعه ایران است