نقش نهاد دین در تقویت انسجام اجتماعی
تعداد اخبار:۸

نقش نهاد دین در تقویت انسجام اجتماعی

دین به نحو تاریخی همواره نقش جدی در فرایند انسجام بخشی و جامعه‌پردازی داشته است. اغلب از اجتماعات انسانی، همواره بر محور دین به معنای عام خود شکل گرفته و تکوین می یابند. این موضوع البته با لحاظ محدودیت‌هایی در دوره مدرن و توجه به افت‌وخیزهائی که در ادوار مختلف حیات فکری بشر وجود داشته، برقرار است. نهادهای اجتماعی و فرهنگی همواره نقش مهمی در تقویت یا تضعیف مسئله انسجام ایفا کرده‌اند. همچنین نهاد دین به واسطه رسوخ و ارتباط درونی‌شده که با نهادهای اجتماعی و فرهنگی داشته، نقش مهمی با مسئله انسجام اجتماعی جوامع از آنِ‌ خود کرده است. مرور تاریخ اجتماعی و رصد سیر تطور تاریخ اندیشه ملت‌ها نشان از این مهم دارد. سرنوشت نهاد دین در جامعه ایرانی را نیز در همین راستا می‌توان ارزیابی و تحلیل کرد. چه از اینرو که با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، دین به عنوان یکی از مهم‌ترین و مطلوب‌ترین حلقه‌های وصل هویت‌ چندپاره ایرانیان به جایگاه بالادستی در فضای اندیشه فرهنگی و اجتماعی ایرانیان بدل شد. برخی بر این باورند که؛ بنا بود دین به عنوان یک عنصر فرانهادی، در یک نقطه استعلایی نسبت به همه گروه‌های اجتماعی قرار گیرد و جایگاه همه گروه‌ها در نسبت با این نهاد تعیین شود. اما برخی دیگر از اهالی اندیشه و جامعه‌شناسی بر این باورند که جایگاه نهاد دین را نمی‌توان به تنهایی در یک افق استعلائی دید و ارزیابی کرد. چه از اینرو که چنین جایگاهی منجر به کمرنگ شدن نسبت این نهاد و واقعیت‌ها و اقتضائات اجتماعی حیات جامعه در ادوار مختلف تاریخی می‌شود. در این پرونده تلاش شده است تا بدانیم جایگاه نهاد دین در نسبت با تقویت هویت و انسجام اجتماعی کجاست؟ آیا می‌توان گفت که جامعه سازی دینی در اثر فرانهاد بودن یا فرانهاد شدن دین، رخ داده است؟ برهمین اساس تلاش داریم تا با طرح پرسش‌هایی، نسبت میان جامعه‌سازی دینی با مقوله انسجام اجتماعی را به بحث بگذاریم.
دین عامل «عصبیت» در ایران است

دین عامل «عصبیت» در ایران است

از عوامل تمدن‌سازی، عصبیت است؛ یعنی چیزی که جامعه را به هم پیوند می‌دهد عصبیت است. این عصبیت باید در همه جامعه پخش باشد و می‌تواند از امور مختلف نشأت گرفته باشد. یکی از مواردی که در طول تاریخ، در محیط‌های مختلف از جمله ایران ایجاد عصبیت کرده، یعنی جامعه را به هم پیوند داده، دین است.
جامعه موجودی مذهبی است

جامعه موجودی مذهبی است

غربی‌ها تصور می‌کنند مشکلات مدرنیته متعلق به خودشان است ولی ما گمان می‌کنیم این مشکلات از بیرون آمده است. پس باید چه کنیم؟ لذا پاسخ این می‌شود که باید از مدرنیته جلوگیری کرد.
نسبت جامعه بودگی و دین مدنی در ایران

نسبت جامعه بودگی و دین مدنی در ایران

دین با کدامین تفسیر می‌تواند به انسجام اجتماعی ما کمک کند؟ اگر مراد از دین، تفسیر سنتی از آن یعنی دین فقه محور باشد، این دین نمی‌تواند همان نقشی را ایفا کند که در دوران ما قبل مدرن در جامعه ما بازی کرده یا در این یکی دو قرن اخیر در جامعه ما بازی کرده است. مگر آنکه دین را به امری آنتولوژیک، یعنی به تفسیری وجودشناختی از جهان، یک امر وجودی و غیر فقه محور تبدیل کنیم.
ایران، جامعه تاریخی دین‌دار

ایران، جامعه تاریخی دین‌دار

ما به لحاظ تاریخی همیشه دین را دست‌مایه حیات اجتماعی خود قرار داده بودیم. دین مانند روغنی بوده که کمک می‌کرد تا چرخ‌دنده‌های حیات اجتماعی بتوانند بهتر عمل کنند. ولی وقتی ما در دوره جدید آمدیم و گفتیم که می‌خواهیم یک جامعه جدید با مختصات خاصی را بسازیم، برخی ما را با این پرسش مواجه کردند که با دین می‌خواهید چه کار کنید؟ آیا می‌خواهید دین را در داخل آن قرار دهید یا می‌خواهید دین را از آن بیرون بیندازید؟ مارکسیست‌ها، سکولاریست‌ها، ناسیونالیست‌ها و اسلامیست‌ها این کار را با ما کردند.
دین را در حوزه اخلاق بسط دهیم

دین را در حوزه اخلاق بسط دهیم

دین تمام حوزه‌ها را غیر از حوزه اخلاق پوشش می‌دهد؛ چرا که حوزه مدرنیته، اصلاً حوزه اخلاق نبوده است. هیچ‌کدام از علوم‌انسانی مدرن و علوم طبیعی مدرن نسبتی با اخلاق ندارند و این دین است که کارکرد بسیار مهم آن، پرداختن به مسائل اخلاقی است. آقای «پیتر برگر» در «سایه‌بان مقدس» می‌گوید؛ جامعه مسیحی بعد از سکولاریسم که مسیحیت را کنار گذاشت، هیچ جایگزینی برای آن نداشت. یعنی سکولاریسم برای اخلاق، جایگزین و بدلی نداشت.
مناسک لازم و ضروری‌اند!

مناسک لازم و ضروری‌اند!

کریس برگ از عشایر می‌پرسد شما نماز می‌خوانید؟ روزه می‌گیرید؟ در زمان کوچ عشایر، اگر روزه بگیرند، لحظه‌ای ضعف کنند، گوسفند از دست در می‌رود و می‌میرد! آنها پاسخ می‌دهند؛ خدا نیازی به نماز ما ندارد! این پاسخ، پاسخ رندانه‌ای است. در این تصویر خدا خیلی رنگ و بوی قشری دارد؛ خدایی که عشایر او را خلق و نقاشی و صورت‌بندی کرده‌اند.
عینک شرق‌شناسی مانع از دیدن بنیادهای فقهی سنت ایرانی شده است

عینک شرق‌شناسی مانع از دیدن بنیادهای فقهی سنت ایرانی شده است

مدعای من این است که سنت ایرانی بر خلاف سنت اروپایی، فلسفه - کلام محور نیست. سنت ایرانی فقه کانون و فقه محور است. این سخن بدین معنا نیست که در سنت ایرانی فلسفه و کلام حضور ندارد. ما در این سنت، ابوعلی سینا و شیخ محمود شبستری و... را نیز داریم. اما وجه زاینده و پردازنده، توش‌وتوان هویتی و تاریخی آن، قلب تپنده و توان‌بخش آن از جنس فقه است.
جامعه ایران از «دین نهادی» عبور کرده است!

جامعه ایران از «دین نهادی» عبور کرده است!

کارما، کیهان، انرژی و... همه یکی است. داستان یکی است و همه اینها یکسان هستند و زمانی که به اینها نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که جامعه صورت‌بندی‌های مختلفی از دین‌داری دارد. تفاوت این گفتمان‌های دینی این است که برخی قدرت را در دست دارند و می‌توانند بگویند ما اصلیم و شما باطل هستید! ما واقعی هستیم و شما فیک! اینها یکدیگر را به‌صورت رقابتی نفی می‌کنند و به این سادگی‌ها همدیگر را نمی‌پذیرند.