به گزارش «سدید»؛ چند پروژه آخر خود بیشتر در نقش پلیس ویژه ظاهر شده و این روزها نیز سریال «صبح آخرین روز» را روی آنتن دارد. «صبح آخرین روز» به شهادت و زندگی شهید «مجید شهریاری» از شهدای هستهای کشورمان میپردازد که هنگام رفتن به محل کار به شهادت رسید. «حمید عطایی» در این سریال نقش یک مامور امنیتی را بازی میکند که در حال کار کردن و رسیدن به سرنخهای این ترور است. در این مجال با «حمید عطایی» به گپ و گفت نشسته و او از تجربه حضور در مختارنامه و علاقهاش به ژانر پلیسی به «صبحنو» چنین میگوید:
پس از حضور موفق در سریال «مختارنامه» تا مدتها در تلویزیون حضور نداشتید.
بله! من پس از «مختارنامه» بیش از سه سال کار نکردم و پس از آن با سریال «یلدا» از «حسن میرباقری» دوباره کارم در تلویزیون را شروع کردم.
دلیل این غیبت سهساله چه بود؟
پس از مختارنامه، بسیار آماده و مهیای انجام کار دیگری بودم. در همان ایام، استاد اسکندری لطف کرده و من را به آقای درویش برای بازی در فیلم «روز رستاخیز» معرفی کردند. ایشان صحبت و نظرشان بر این بود که مدتی معاشرت کنیم. چندین ماه به دفترشان رفتوآمد داشتم و کتابهای کتابخانه شخصیشان را مطالعه کردم. در این کار، نقش مسلمبنعقیل به من پیشنهاد شده بود. اما نهایتا ماجراها به شکل دیگری پیش رفت و پس از آن عوامل پروژه عوض شد.
میتوان گفت آنچه کار شما را سخت کرد این بود که شروع بازیگری شما با بزرگترین پروژه ایران اتفاق افتاد و این باعث بالا رفتن توقع شما در بازیگری شده بود؟
دقیقا! بازی در مختارنامه توقع من را بالا برده بود. اتفاقا در آن سالها کاملا آماده کار جدید بودم، اما نمیدانم چرا این اتفاق نیفتاد. به خاطر دارم که پیشنهاد کارهایی با تم مذهبی داشتم، اما من در بزرگترین این دست پروژهها حضور یافته بودم و دیگر انگیزهای برای حضور دوباره در این کارها نداشتم. تا همین امروز هم پیشنهادها زیادی در ژانر تاریخی داشتهام، اما دست نگه داشتم.
آیا دسترسی نداشتن به گروهها و تعاملات پشت پرده سینما هم در این کمکاری تاثیر داشت؟
شاید. اگر این اتفاق میافتاد احتمالا پرکارتر بودم. من این کارها را بلد نیستم. هرگز از یک دفتر به دفتر سینمایی دیگر دلبری نکرده، دستهگل نبردم و در مهمانیها حاضر نشدم. نگاه من این است که اگر کاری رزق و روزیام باشد به من خواهد رسید و به دویدنهایی از این دست نیاز ندارد. پس از مختارنامه مافیای سینمایی نتوانستند به من دسترسی پیدا کنند؛ زیرا فرکانسی مبنی بر اینکه میخواهم آدم کسی باشم ندادم. بهعنوان یک دوست تا تهخط رفاقت میروم، اما یار کسی نمیشوم.
نقش شما در مختارنامه بسیار موفق بود. کمی از این نقش و مراحل رسیدن به آن بگویید.
به نظر من، اشتیاق شروع همه فعالیتها و موفقیتهاست. کارگردان این کار، آقای میرباقری، اشتیاق را در من دید. ایشان فرد بسیار باهوشی است و در این کار نیز تمامی عوامل درجهیک بودند. بازیگران مختارنامه نیز همه حرفهای و جای پدر و برادر بزرگتر من محسوب میشدند. من به محض ورود به این کار بهسرعت شروع به مطالعه کردم و در سال دوم از آقای میرباقری تایید میگرفتم. در مختارنامه برای خودم چارت داشتم و تمام مراحل بازیام را مینوشتم. سال دوم روی متدهای بازیگری نظیر میخاییل چخوف، استانیسلاوسکی و استلا آدلر کار میکردم و بر همه آنها مسلط بودم.
میتوان گفت شما در طول سریال مختارنامه به بلوغ رسیدید. درست است؟
دقیقا. مختارنامه برای من یک دانشگاه بود. حتی در زمان اوقات فراغتم هم سر صحنه میرفتم تا در جریان همهچیز باشم.
در طول این سریال پیشنهادهای دیگری نیز داشتید؟
در زمان مختارنامه سه کار سنگین دیگر به من پیشنهاد شد؛ ازجمله سریال «کلاه پهلوی» و فیلم «اخراجیها».
چرا این کارها را نپذیرفتید؟
دلیل اولم این بود که برای سریال مختارنامه راکورد ریش و مو داشتم و باید آن را حفظ میکردم. در سوی دیگر، شخص آقای میرباقری بهشدت خستگیناپذیر بوده و برای این کار زحمت میکشیدند و من خودم را در معذوریت اخلاقی احساس میکردم اگر برای کار دیگری راکورد مختارنامه را برهم میزدم. این نقش قرار بود در قسمت ۱۱ یا ۱۲ تمام شود، اما کارگردان با دیدن اشتیاق من و تماشای راشها و پلانها تصمیم گرفتند نقش را در موقعیتی دیگر قرار داده و آن را تا انتها ادامه دادند. این برای من موفقیت بزرگی بود که این نقش در میان نقشهای بازیگران توانمند دیگر دیده شود.
شما چندین سال با نقش سائب زندگی کردید. چطور توانستید از این نقش خارج شوید؟
هیبت سائب بسیار عجیب بود و این کاراکتر بسیار روی من نشسته بود. یادم است یک روز از جلوی یک دبستان پسرانه رد شدم. با عبور من، بچههای پرسروصدا یکباره ساکت شدند. همچون عصای موسی بودم که آنها را، چون آب دریا شکافته و از وسطشان رد میشدم (!) متوجه دلیل تعجب آنها نبودم، تا اینکه خودم را در شیشه بانک دیدم و از هیبت سائب تعجب کردم. این نقش در من مانده بود. به نظرم یکی از بخشهای پنهان بازیگری خروج از نقش است. چه بسا اگر نقش سنگین باشد بازیگر در آن گیر بیفتد. تنها ویژگی فرامتنی و معنایی کار نکردن من پس از مختارنامه شاید این امکان بود که من از نقش سائب خارج شوم.
برای سریال «سلمان» نیز پیشنهاد همکاری داشتید؟
بله، بازی در این سریال ازسوی آقای میرباقری به من پیشنهاد شد، اما به دلایلی قسمت نشد در آن کار کنم.
این روزها سریال «صبح آخرین روز» را روی آنتن دارید. چه شد که وارد این پروژه شدید؟
تقریبا اکثر پروژههایی که نقش پلیسهای ویژه دارند با من تماس میگیرند. پرونده پروژههای تاریخی/ مذهبی را پس از سریال مختارنامه بستم، اما به نظرم این ژانر، ژانری نو و سخت بوده و جای کار زیادی دارد.
این سریال چه ویژگیهایی داشت که تصمیم به بازی در آن گرفتید؟
برای پذیرش یک نقش همیشه از خودم سوال میکنم که چقدر میتوانم به آن نقش کمک کنم. نکته انحرافی این است که بسیاری از بازیگرهای تازهکار فکر میکنند نقش باید به آنها کمک کند، اما علاوه بر این موضوع باید اندیشید که بازیگر برای یک نقش چه میتواند بکند. برای بازی در سریال «صبح آخرین روز» من سناریو را خواندم و متوجه شدم که تهیهکننده و کارگردان برای بازی من در این نقش توافق دارند. برای من شهید معنا دارد. فلسفه و فرهنگ شهادت موضوع مهمی است و امیدوارم با بازی در این دست پروژهها این نگاه در من نیز شکل بگیرد. ما قبلا شهید دادهایم، الان هم شهید میدهیم و نکته ظریف این است که بعدها نیز شهید خواهیم داد. آنها آدمهای بامعرفتی بودند که جان خودشان را فدا کردند. به نظرم باید از این واژه بازتعریفی ارائه شود و سوءاستفادهها از آن کمتر شود. گاه سربازی مسلح وارد جنگ میشود که آگاه است به آنچه اتفاق میافتد، اما در این ماجرا شهید شهریاری کاراکتری مظلوم است. با خواندن فیلمنامه اولین سوالی که برایم ایجاد شد این بود که چرا چنین فردی را که زندگی خانوادگی آرامی دارد به شهادت رساندهاند! دوست داشتم آنقدر خوب این سوژه پرورانده شود که وقتی پلیس وارد میشود مخاطب خوشحال شود که او انتقام آنها را خواهد گرفت. بازیگر نباید فقط بازی کند تا مشهور شود و پول دربیاورد، بلکه باید با بازیاش خدمت کند. احساس کردم بازی در این نقش من را سبک کرده و کمک میکند برای کارهای بعدیام انرژی بگیرم.
پس به نظر شما کارهایی مانند «صبح آخرین روز» تنها جنبه سرگرمی ندارند و دارای یک کارکرد اجتماعی نیز هستند؟
صد درصد. از همه مهمتر این است که این اثر، اقتباسی از واقعیت است. نویسنده، کارگردان و بازیگران فضایی ندارند که بخواهند خود را رها کنند. آنها باید به واقعیت وفادار باشند. خانواده این شهید سریال را میبیند و برایشان مهم است که چه کسی چه نقشی را بازی میکند.
در آفرینش این نقش با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
سختترین بخش بازی کردن نقشهای پلیسی، تخصصی بودن آنهاست. این نقش یک پلیس سازمان اطلاعات امنیت است که فراملی بوده و کسی است که در کشورهای دیگر مأموریت ویژه دارد. این یک کار تخصصی است و بازیگر نمیتواند به هر شکلی که دوست دارد روی کاراکتر لحن بگذارد و آن را ایفا کند. باید براساس تعریفها پیش رفت. پیدا کردن حس و حال و هماهنگ کردن آنها در موقعیتهای مختلف همچون یک پازل است و بازیگر باید آنها را براساس سناریو بچیند. بحث دیگری که در سینمای ما بهشدت مورد بیتوجهی قرار میگیرد زبان بدن است. ما قرار نیست آرنولد را بازی کنیم، اما باید بدن بازیگر از پس نقش بربیاید. این رفلکس بدنی با ۶ ماه تمرین به دست نمیآید. من عضو رسمی فدراسیون شنا و نجاتغریق هستم و شنا ورزش تخصصیام است. انعطافپذیری بدن من در نقشهایی که بازی میکنم در طول سالها اتفاق افتاده است. حتی درآوردن اسلحه و شلیک با آن نیز به مخاطب میرساند که بازیگر چقدر توانسته با نقش همراه شود.
شما در نقش مامور ویژه دیالوگهای تاثیرگذاری را نیز بیان میکنید.
دقیقا. من دیالوگهایی را میگویم که مستقیم دشمن را هدف قرار میدهد. این دیالوگها بهواسطه فضای مجازی در کشورهای اطراف دیده شده و حتی شبکه سراسری اسرائیل نیز بخشی از بازی من را پخش
کرده است.
دغدغه شما در بازیگری چه فضایی است و چه نقشی را دوست دارید بازی کنید؟
من برای این ژانر (نقش پلیس ویژه) زحمت کشیده و میدانم که ژانر سختی است و از عهده هر کسی برنمیآید. اگر سناریوی خوبی در این ژانر باشد که با بازی در آن بتوانم از حیثیت هنری و کاریام و همینطور حیثیت پلیس دفاع کنم بیشک میپذیرم. درحالحاضر، اما دنبال همکاری با کارگردانی شجاع و فهیم هستم که نقش منفی درجهیکی را به من بسپارد که همپای نقش اصلی پیش رود. نقشی که بتوانم در آن تواناییهایم را نشان دهم.
انتهای پیام/