وضعیت امروز تئاتر در گفتگو با حسن دادشکر، کارگردان با سابقه تئاتر کودکان؛
تئاتر صاحب و متولی ندارد، پدر ندارد. کسی را ندارد برایش خرج کند. در حالی که خرج کردن برای تئاتر هزینه نیست بلکه سرمایه‌گذاری است. خواهش من این است که تئاتر را دریابند چون اگر تئاتر در جامعه‌ای وجود نداشته‌باشد، آن جامعه مرده و خاموش خواهدبود، افسردگی و مشکلات روانی بروز خواهدکرد و ما شهروندان خردمند نخواهیم داشت. تمام عشقی که به تئاتر دارم از این بابت است که این هنر تحول ایجاد می‌کند.
 

به گزارش «سدید»؛ سنگرش را حفظ کرده و در تمام این سال‌ها همچنان برای کودکان کار می‌کند؛ از دهه ۶۰ و ۷۰ که با منصور والامقام در تلویزیون و در کنار حمید عبدالملکی بیشتر در سینما برای بچه‌ها نقش آفرینی می‌کردند تا امروز که به عنوان کارگردان برای فرزندان دهه شصتی‌ها، تئاتر به صحنه می‌برد. حسن دادشکر این روزها از همدان برگشته‌است. او به عنوان عضو هیات داوران مسابقه تئاتر کودک در بیست‌وهفتمین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان، چندی پیش یادداشتی برای ما نوشت درباره تئاتر کودک و نوجوان و این‌که آینده روشنی پیش روی این تئاتر قرار دارد اما با این همه، او به زیرساخت‌های تئاتر کودک و نوجوان انتقاد دارد و معتقد است گروه‌های تئاتری با مسائل زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند. به باور این هنرمند پیشکسوت، مردم امروز جامعه بیشتر از قبل به تئاتر و به فرزندان خود اهمیت می‌دهند و مخاطب تئاتر هستند؛ از این رو آینده روشن است اما مسائل گروه‌های تئاتر ریشه در جای دیگری دارد. در این گفت‌وگو به همین مسائل پرداخته‌ایم.

 

با توجه به فعالیت جدی برخی مراکز مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در زمینه تئاتر، آیا به نظر شما زیرساخت‌های تئاتر کودک و نوجوان پاسخگوی نیاز جامعه هست؟


تئاتر به خصوص تئاتر کودک یک پدیده فرهنگی، فرهنگ‌ساز و آینده‌ساز است. بچه‌‌هایی که امروز تئاتر تماشا می‌کنند، با پدیده‌ای به اسم تئاتر و با مفاهیمی چون شجاعت، اتحاد، همبستگی، مدیریت، مسؤولیت‌پذیری و مسائلی از این دست آشنا می‌شوند. این بچه‌ها به تدریج وقتی دامنه مراجعت‌شان به سالن‌ها ادامه پیدا کند، در سنین بالاتر، مشتری تئاتر خواهندشد و زمانی که تشکیل خانواده بدهند و صاحب فرزند شوند، قطعا فرزندان خود را به تئاتر خواهندبرد و خودشان هم تماشاگر تئاتر بزرگسالان خواهندبود. فرهنگ‌سازی هزینه دارد و تئاتر هم از این مقوله مستثنا نیست. متاسفانه هیچ گروه مستقل تئاتری از پس مخارج خودش برنمی‌آید و اگر گروه را رجعت بدهند به گیشه، تئاترها خواسته یا ناخواسته عامیانه و بازاری خواهندشد؛ چون گروه‌ها نیاز پیدا می‌کنند فروش بیشتری داشته‌باشند و به این ترتیب ناخالصی وارد تئاتر می‌شود. 
 

 منظورتان از ناخالصی چیست؟

عوامل و محرک‌هایی که نیاز لحظه‌ای مخاطب را پاسخ بدهد. به عنوان نمونه در تئاتر کودک و نوجوان، موسیقی‌ زائد، شادی‌های بی‌دلیل، موسیقی غیردراماتیک، یعنی آن موسیقی که در مسیر درام نیست و صرفا برای فروش بیشتر به نمایش اضافه می‌شود، ناخالصی محسوب می‌شود. وقتی این ناخالصی‌ها برای فروش بیشتر به تئاتر اضافه شود، ماهیت تئاتر لطمه خواهد خورد. 
 

 شاید تئاتر عمیق و جدی هم به اندازه کافی مخاطب نداشته‌ باشد. 

تئاتر خوب به متن خوب، موسیقی خوب، بازیگر خوب و فرصت مناسب برای عرضه و تمرین نیاز دارد. اگر همه این موارد را در نظر داشته‌باشیم، مردم از تئاتر استقبال می‌کنند اما همه اینها باید با رقم معقول در اختیار مردم قرار بگیرد. اگر قیمت تئاتر بالا برود، دیگر مخاطب هدف به تماشای آن نخواهدرفت. در برخی موارد قیمت بلیت نمایش ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان بوده‌است. اگر خانواده‌ای بخواهد دو فرزندش را به تئاتر ببرد، با توجه به هزینه خوراکی و رفت و آمد، بیشتر از یک میلیون تومان باید برای این دو فرزندش بپردازد. دولت، شهرداری‌ها، فرمانداری‌ها، استانداری‌ها، وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید از گروه‌های تئاتری حمایت کنند.
 
حواله‌دادن گروه‌ها به گیشه برای تئاتر به خصوص تئاتر کودک و نوجوان خطر دارد؛ چون ذهن تماشاگر را در سطح پایین و عامی نگاه می‌دارند. این یعنی تئاتر نه تنها به هدف اصلی که فرهنگ‌سازی است، دست پیدا نمی‌کند بلکه مخاطب از فرهنگ دور می‌شود. در قدم اول باید تماشاگر مشتاق داشته‌باشیم و بعد از نمایش‌ها حمایت مالی و معنوی بکنیم؛ مخصوصا حمایت مالی. کارگردان‌ها و بازیگران تئاتر از هیچ جایی حقوق نمی‌گیرند. تمام امورات‌شان از طریق کاری است که تولید می‌کنند و با فروش یک نمایش در سال نمی‌توانند زندگی کنند. یک نمایش مگر چقدر می‌فروشد که درآمد یک گروه را تامین کند؟ 
 

حمایت نهادها و سازمان‌های دولتی و غیردولتی از تئاتر چه بازدهی برای آنها خواهد داشت؟

تئاتر بین هفت‌هنر، انسان‌سازترین، جامعه‌سازترین و ملت‌سازترین هنری است که به‌وجود آمده اما تئاتر تنوع قابل توجهی دارد. باید تئاترهایی انتخاب و اجرا کنیم که جنبه‌های سرگرم‌کننده‌اش به حدی قوی نباشد که درام و سوالی که نمایش طرح می‌کند و آگاهی و دانش نمایش را تحت تاثیر قرار بدهد. یعنی مخاطب که از سالن بیرون می‌رود، فقط موسیقی در ذهنش مانده‌باشد و بس. برخی نمایش‌ها فقط به اصطلاح «شاد» هستند. این آثار را می‌توان تهیه کرد و در خانه شنید و از آن لذت برد اما تئاتر وظیفه دیگری دارد. وظیفه تئاتر آموزش است؛ آموزش غیرمستقیم از طریق تجزیه و تحلیل عملکردها، از طریق همذات‌پنداری با شخصیت‌ها و از طریق تضادها و نتیجه‌گیری در پایان. تئاتر مثل یک جراحی تشریحی است؛ موضوع را می‌شکافد، شرح می‌دهد و جزئیات آن را مشخص می‌کند، به ترتیبی که مخاطب وقتی بیرون می‌رودف به فکر واداشته می‌شود. 
 

 با این همه تاثیرگذاری چگونه است که تئاتر معمولا کمتر مورد حمایت قرار می‌گیرد و بودجه چندانی ندارد؟

چون تئاتر صاحب و متولی ندارد، پدر ندارد. کسی را ندارد برایش خرج کند. در حالی که خرج کردن برای تئاتر هزینه نیست بلکه سرمایه‌گذاری است. خواهش من این است که تئاتر را دریابند چون اگر تئاتر در جامعه‌ای وجود نداشته‌باشد، آن جامعه مرده و خاموش خواهدبود، افسردگی و مشکلات روانی بروز خواهدکرد و ما شهروندان خردمند نخواهیم داشت. تمام عشقی که به تئاتر دارم از این بابت است که این هنر تحول ایجاد می‌کند. 


۹۰ درصد تئاتری‌ها عاشق هستند

سال‌هاست در زمینه تئاتر کودک فعالیت می‌کنم، دشواری کم نبوده اما نسل‌هایی تحویل جامعه داده‌ام که شهروندان خوبی برای کشورم هستند و این برای من از هر چیزی ارزشمند‌تر است. در جشنواره‌ها و برنامه‌های فرهنگی شرکت نمی‌کنم که شهرتی به دست بیاورم یا درآمدی داشته‌باشم. من فقط عشق دارم و این عشق مرا پایدار نگاه داشته‌است. نه فقط من که ۹۰درصد تئاتری‌ها عاشق هستند چون اگر غیر از این بود، تئاتری نمی‌شدند و در تئاتر نمی‌ماندند.
 
/انتهای پیام/
منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha