صورتبندی کلی آثار حاضر در جشنواره چهلوسوم فیلم فجر؛
یک نگاه کلی به آثار این دوره از جشنواره فجر نشان میدهد همچنان لمپنیسم یکی از مسائل مبتلابه جامعه ما و بالطبع سینمای ایران است. بعضی فیلمها از چشمانداز چنین جماعتی به دنیا نگاه میکنند تا با ایجاد حس همزادپنداری در آنها به فروش گیشهای بالایی دست پیدا کنند. بعضی فیلمهای دیگر هم نگاهی منفی یا آسیبشناختی به این طیف اجتماعی دارند.
داوران به فرم اهمیت میدهند یا محتوا؟
دوگانه فرم و محتوا در سینما یکی از مهمترین مباحث فلسفی و عملی در این هنر است و تأثیری گسترده بر تولید و نقد فیلم دارد. سینما بهعنوان یک هنر تجسمی، نیازمند ترکیب احساسی و زیباییشناسی مناسب از فرم و محتواست. قدرت یک فیلم در توانایی آن در تعامل و ارتباط با مخاطب نهفته است و این تعامل زمانی به بهترین شکل ممکن صورت میگیرد که فرم و محتوا در یک هماهنگی دقیق با یکدیگر کار کنند.
نگاهی به جایگاه مهدویت در سینمای ایران؛
در میان فیلمهای سینمای ایران، «قدمگاه» یکی از مهمترین تجربهها در زمینه ارجاع به فرهنگ انتظار و مهدویت است. داستان فیلم درباره جوانی ساده به نام رحمان با بازی بابک حمیدیان است که در آستانه جشن نیمه شعبان در انتظار ادای آخرین نوبت از یک نذر سالانه است که به مدت ۱۰ سال به آن پایبند بوده.
چرا فیلم آنتیک با اهانت به اماکن متبرکه علیه انسان ایرانی میشورد؟
فیلم «آنتیک» نمونهای روشن از آن است که چگونه فقدان دانش سینمایی، فهم تاریخی و درک اجتماعی میتواند به تولید اثری توهینآمیز و بیارزش منجر شود. این اثر نهتنها هیچگونه ارزش هنری ندارد، بلکه با پیامهای مسموم و خطرناک خود، تلاش میکند ریشههای هویتی و فرهنگی جامعه ایرانی را هدف قرار دهد.
بررسی کوتاه یک سینمای کوچک اما مدعی؛
سینمای اسرائیل عرض و طول زیادی ندارد، اما حالوهوای رژیم عبری تأثیراتی بر تولیدات سینمایی در سراسر جهان دارد. در خاورمیانه حداقل سه کشور باسابقه جدی در صنعت سینما وجود دارند، بااینوجود فیلمهای اسرائیلی بیشترین میزان نامزدی در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان در مراسم اسکار میان تمام کشورهای منطقه را به خود اختصاص دادهاند.
سینما و خانواده، بازتاب واقعیتها در قاب هنر؛
سینما با استفاده از قواعد ملودرام، قصههایی را تصویر کشیده که بخش زیادی از آنها با جامعه و خانواده درگیر است؛ از شکاف نسلها بگیرید تا شکافهای طبقاتی و تقابل انسانها در برابر یکدیگر. سینما توانسته این مشکلات را بهخوبی نشان دهد. در عین حال، سینما از کلیشهها به نفع روایت صحیح قصه استفاده کرده است. کلیشهها بهخودِ خود بد نیستند؛ مهم این است که فیلمنامهنویس و کارگردان چطور از آنها بهره میبرند.
به بهانه حضور چهار انیمیشن در جشنواره چهلوسوم؛
ما برای تولید انیمیشن مشکلات زیرساختی داریم. اینترنت و نبود سرمایه اینها جزء موضوعاتی است که همه میدانند و برایشان قابلحدس است، اما فرارمغزها از مهمترین مشکلاتی است که داریم، درواقع تولیدکننده انیمیشن متخصص خیلیسخت یافت میشود و زمانی که به یک محصول میرسد جذب کمپانیهای بزرگ خارجی میشود و از کشور میرود.
درباره فیلم «تاکسیدرمی» در گفتوگو با محمدجواد موحد؛
داستان ما، الهام گرفته از تراژدی و فانتزی است؛ اما مقداری فضای طنازانه اضافه کردیم تا تلخی روایت، قابل هضمتر گردد. این نکته از اهمیت ویژهای برای ما برخوردار بود؛ از همان ابتدا قصدمان این بود که ضمن حفظ ماهیت دراماتیک و مؤثر داستان، جنبهای ظریف از طنز نیز به آن بیفزاییم تا از ایجاد جلوهای صریحاً کمدی خودداری کنیم.
درباره فیلم «خدای جنگ» در گفتوگو با حسین دارابی؛
ما به طور کل تلاش کردیم کاری تولید کنیم که به روح واقعیت وفادار باشد اما عین آن نباشد، مثل فیلم «هناس». هناس را وقتی خانم پیرانی (همسر شهید داریوش رضایینژاد) تشریف آورد تا ببیند، ما خیلی ترس داشتیم که از بعضی دخل و تصرفهای دراماتیک ما راضی نباشد اما وقتی فیلم را دید، با آن ارتباط برقرار و حتی گریه کرد و در آخر کار گفت این زندگی ما نبود اما بود؛ چون به روح آن وفادار بود. تمام آن تشویشها و اضطرابها را در این فیلم هم دیدیم. ما یک اقتباس آزاد کردیم که در سینمای دنیا خیلی مرسوم است.
درباره «بچه مردم» در گفتوگو با محمود کریمی؛
ما قصهمان در ذاتش تلخترین است. چه قصهای از این تلختر؟ برای همین فکر کردیم به اینکه قصه به آن تلخی را چه جور میتوانیم نشان بدهیم؟ از آن طرف چطور کاری کنیم که نرود در لیست فیلمهای خیلی سفارشی یا فیلمهای شعارزده یا به هر حال هر کدام از فیلمهایی که انگار فقط میخواهند ادای دینی بکنند و حواسشان نیست که به هر حال باید این محصول مخاطبی داشته باشد.