نگاهی روانشاختی به سریال دفتر یادداشت و اثرات منفی آن روی بیننده‌ها؛
احتمالا سوال پرتکرار این روز‌های کارشناسان علوم اجتماعی، سوال شما هم باشد: جوامع چرا تغییر می‌کنند؟ تغییر لزوما بد نیست، اما اگر ارزش‌ها و باور‌های یک جامعه به ضد خود تبدیل شود، آن هنگام این تغییر نگران‌کننده می‌شود. مثلا اگر جامعه ایرانی به‌جای فرهنگ نوع‌دوستی به خودبینی و سپس به نوع‌ستیزی تغییر نگاه دهد آن زمان این تغییر نگران‌کننده می‌شود.

به گزارش«سدید»؛ احتمالا سوال پرتکرار این روز‌های کارشناسان علوم اجتماعی، سوال شما هم باشد: جوامع چرا تغییر می‌کنند؟ تغییر لزوما بد نیست، اما اگر ارزش‌ها و باور‌های یک جامعه به ضد خود تبدیل شود، آن هنگام این تغییر نگران‌کننده می‌شود. مثلا اگر جامعه ایرانی به‌جای فرهنگ نوع‌دوستی به خودبینی و سپس به نوع‌ستیزی تغییر نگاه دهد آن زمان این تغییر نگران‌کننده می‌شود. یا اگر زمانی غیرت برای نسلی مساله بود، اما نسل بعد دیگر حساسیت نداشته باشد، آن زمان این تغییر نگران‌کننده است. از خودبیگانگی در مسائلی دیگر هم تکرار می‌شود، تغییر روح جمع‌گرا به فردگرا، تغییر الگوی مصرف به مصرف‌گرا و... همه از آن موضوعاتی است که باید برای مدیریت آن فکری کرد، اما سوال مهم‌تر این است که چه چیزی یا چه کسی ما را تغییر می‌دهد؟ یعنی اساسا یک جامعه چگونه تغییر می‌کند؟
آبراهام هرولد مزلو، روانشناس انسان‌گرای آمریکایی در واپسین روز‌های زندگی خود اصلاحاتی را بر سلسله‌مراتب نیاز‌های انسان که به هرم مزلو معروف است، اعمال کرد. وی در نظراتی که در سال‌های حدود ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ توسعه یافت، در قاعده هرم، نیاز‌های بیولوژیکی و فیزیولوژیکی را قرار داد و در میانه آن نیاز شناختی را گنجاند و این نیاز را «کنجکاوی، اکتشاف و نیاز به معنا» معرفی کرد. هر چند دانشمندان غربی درباره مساله شناخت توضیح مبسوطی ارائه نمی‌دهند، اما این عرصه همچنان در انحصار آنان قرار دارد. شناخت متن مشروط به آگاهی از پرسش‌هایی آشکار یا پنهان است که متن باید به آن‌ها پاسخ دهد. در این میان باید تاکید کرد روانشناسی شناختی، یکی از شاخه‌های دانش روانشناسی است که نحوه ادراک، یادگیری، یادسپاری و تفکر افراد درباره اطلاعات را مطالعه می‌کند. موضوع این دانش شناخت، تفکر حاصل از شناخت، ذهن و کاکرد‌های ذهن است و ممکن است درباره چگونگی درک اشکال مختلف توسط افراد، علت یادآوری برخی واقعیت‌ها و فراموش کردن برخی دیگر و نیز نحوه فراگیری زبان مطالعه کند. ابعاد مفهوم هشیاری، در دانش روانشناسی و شاخه روانشناسی شناختی، در ۳ سطح ناهشیار، پیش‌هشیار و هشیار تبیین و بررسی می‌شود.
در واقع آنچه مازلو بر آن تاکید کرد و گادامر آن را توسعه داد، این است که برخلاف گذشته که افراد از طریق مشاهده و تجربه جهان را درک می‌کردند، امروز معنا از طریق رسانه‌های جمعی قابل ساختن است و در این فرآیند اگر مخاطب نسبت به لایه‌های پیدا و پنهان متن آگاه نباشد، می‌توان نگرش مخاطب را تغییر داد. یعنی پیش از آنکه مخاطب بخواهد موضوعی را تجربه کند، شما شبکه‌ای از معنا را در ذهن افراد ایجاد کرده و به پرسش‌های‌شان پاسخ می‌دهید. در گذشته اغلب دانشمندان علوم اجتماعی تلویزیون را آموزگار جامعه می‌دانستند که به جامعه در جهت شناخت دنیا کمک می‌کند. هر چند که در حال حاضر تغییراتی در این دیدگاه به وجود آمده است، اما هیچ کارشناسی در اینکه تصویر (فیلم و ویدئو مستند، عکس و...) در حال برآورده ساختن نیاز‌های معنایی افراد است، شکی ندارد. بر همین باور لازم است آثار سینمایی و سریال‌های ایرانی را که از طریق پلتفرم‌های داخلی منتشر می‌شوند، در همین چارچوب تحلیل کرد.
سریال‌ها و آثار سینمایی پلتفرم‌ها بخوبی آموخته‌اند که می‌توانند یک حرف یا رفتاری را در ظاهر داشته باشند و آن را گردن بگیرند و از سوی دیگر در لایه پنهان متن، معانی را به مخاطبان القا کنند؛ بدون آنکه مسؤولیت آن را بپذیرند یا اصطلاحا القای اشتباه خود را گردن بگیرند. سریال «دفتر یادداشت» از همین جنس تولیدات است.
سریال دفتر یادداشت به کارگردانی کیارش اسدی‌زاده و با حضور بازیگرانی، چون رضا عطاران، حسن معجونی، حسین سلیمانی، سیامک انصاری، کاظم سیاحی، مینا ساداتی، نعیمه نظام‌دوست و ریما رامین‌فر امسال ساخته شده است. در شرح داستانی این سریال آمده است: ایرج و حمید، رفقای قدیمی از دوران کودکی سرشان برای پیگیری پرونده‌های جنایی درد می‌کند، پای آن‌ها ناخواسته به پرونده قتل‌های زنجیره‌ای باز می‌شود... پرونده‌ای که با ورود آن‌ها آبستن حوادث خطرناک‌تری می‌شود، اما ماجرا پیچیده‌تر از این حرف‌هاست، در این بین ایرج به دلیل مشکل مغزی منحصربه‌فردش مرتبا همه چیز و همه کس را از خاطر می‌برد.
در لایه آشکار سریال می‌توان به‌راحتی دانست فیلم برای گیشه ساخته شده و با همان فرمول تکراری متلک‌های بودار جنسی و جملات دوپهلو پیش می‌رود! اما یک سوال، چرا فضای فیلم دفتر یادداشت، فضای رایج امروز جامعه نیست؟! گویی فیلم در حال نمایش فراواقعیت است. بودریار، در مقاله پیشگامی وانموده‌ها به ما می‌گوید که سلطه نشانه‌ها، تصاویر و بازنمود‌ها در دنیای معاصر به‌گونه‌ای است که امر واقعی، اساسا محو می‌شود و حقیقت مرجع و علل عینی دیگر وجود ندارد. بودریار وقتی دارد فراواقعیت را می‌گوید جلوه‌هایی از گذشته، حال و آینده را یادآور می‌شود که به یکدیگر پیوند می‌یابند و یک محیط نمادین جدید ایجاد می‌کنند، در واقع از منظر وی، آینده در فضایی از شبکه معانی ایجادشده نمایش داده می‌شود. این فیلم اگر قصد داشت، گذشته را روایت کند، نشانه و پیوند‌هایی را با نوستالژی برقرار می‌کرد و نماد‌هایی از گذشته را در آن قرار می‌داد و اگر قصد داشت امروز را به تصویر بکشد، رئال می‌بود، اما واقعیت این است که فیلم دفتر یادداشت، ایزوله فرداست.
نمای دیدگاه (Point-of-view shot) فیلم دفتر یادداشت یک منظر دارد: فرانسه! pov که نمایش نمای از دیدگاه یک فرد خاص است، در این فیلم، نسخه زندگی فرانسوی برای ایرانیان است! نوع نظم فرانسوی است، ساختمان‌ها بازنمایی فرانسه دارد، بازیگران اکت‌های فرانسوی دارند، مدل غذا، مدل پوشش، موسیقی، مدل رقص، همه و همه فرانسوی است. فیلم از همان نخست با ارجاع به فندک لوکس و اختصاصی یادگار فرانسه برای کسی که بخوبی به زبان فرانسوی آشناست، آغاز می‌شود. فیلم ارجاع‌های متعددی به موسیقی فرانسوی می‌دهد. موسیقی نخست فیلم متعلق به ایزابل ژئوفروا معروف به «زاز» است که متن موسیقی آن چنین ترجمه شده است: «بیایید با هم، آزادیم رو کشف کنیم و همه کلیشه‌هاتون رو فراموش کنید! خوش اومدید به واقعیت من، من عشق، شادی و حال خوب می‌خوام». موسیقی دوم فیلم از فرانک سیناترا، خواننده فرانسوی است که بی‌پرده و عیان درباره روابط جنسی صحبت می‌کند.
اما در اینجا یک بحث قدیمی پیش می‌آید که اگر متنی را مخاطبان مانند مسؤولان فرهنگی ما (!) نفهمند یا متوجه آن نشوند، حتما هم از آن تأثیری نمی‌پذیرند، پس چرا رسانه‌ها لایه‌های پنهان را طرح می‌کنند؟ پیش از این گفته شد ابعاد مفهوم هشیاری، در دانش روانشناسی و شاخه روانشناسی شناختی، در ۳ سطح ناهشیار، پیش هشیار و هشیار تبیین و بررسی می‌شود. در واقع این یک اشتباه رایج عمومی است که شما تصور می‌کنید آنچه بر انسان اثر می‌گذارد که خود هشیار ذهن آن را فهمیده باشد، در حالی که شما در حال تأثیر از طریق سطح ناهشیار خود هستید. در اینجا ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که ناهشیار با ناخودآگاه تفاوت دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت؛ لذا قرار نیست هر آنچه بر مخاطب اثر می‌گذارد، در زمان تماشای فیلم از طریق مخاطب فهم شده باشد؛ تولیدکننده سریال دفتر یادداشت نیز این مساله را بخوبی می‌داند. البته این موضوع برای امروز نیست، چنانکه گاردین مهر ۹۴ در گزارشی پیرامون یکی از برنامه‌های تلویزیونی می‌نویسد: «کمدین‌ها اغلب آواز می‌خوانند و کف می‌زنند. مخاطبان مرد و زن کنار یکدیگر هستند که این یک صحنه غیرقابل‌تصور در تلویزیون دولتی ایران تا یک دهه پیش بود». بی‌توجه به اینکه «آواز و کف، مرد و زن و مانتو و چادر» مساله است یا نه، اما گاردین خبر از یک تغییر پنهان می‌دهد که به فاصله کمتر از یک دهه رخ داده است. این یعنی بدون اینکه فرد یا جامعه متوجه تأثیرپذیری خود باشد، در حال تغییر ارزش‌ها و پذیرش باور‌های جدید است. سریال دفتر یادداشت نیز آمده تا بر همین موضوع تکیه کند. این سریال مملو از صحنه‌هایی است که شما با خود فکر می‌کنید اگر این سکانس‌ها از فیلم حذف شود اتفاقی رخ می‌دهد؟
بررسی آثار تولیدشده در سینمای ایران طی ۲ دهه اخیر نشان می‌دهد ۲ جریان اصلی در حال مدیریت فیلم و سریال در کشور است. این ۲ جریان با هدفی مشترک یعنی «ترجمه علوم انسانی به زبان فرهنگ عامه» فعالیت خود را آغاز کرده و با در دست گرفتن نبض ساخت سریال به دنبال تحقق هدف خود است، اما مگر ما باید نسبت به علوم حساس شویم؟ حساسیت در جایی بروز می‌کند که تئوری‌های منسوخ غرب بدون بومی‌سازی به‌عنوان نسخه ناجی به جامعه ایرانی معرفی شود.
۱- جریان نخست همان جریان روشنفکری است که روزگاری می‌گفت «ایران باید ظاهرا و باطنا، جسما و روحا فرنگی‌مآب شود و بس!» برای این جریان روابط کنترل‌شده، عدم اختلاط زن و مرد، روابط جنسی چارچوب‌دار، پوشش و... همه محدودیت است. این جریان برای پیشبرد اهداف خود سراغ تئوری‌هایی می‌رود که مؤید نظر آن‌ها باشد، مثلا می‌گویند فروید این را می‌گوید!
۲- طرف دیگر ماجرا، یعنی جریان دوم، کسانی قرار گرفته‌اند که در حال تزریق تئوری به‌عنوان نسخه رهایی‌بخش هستند. یعنی برخلاف جریان قبل که برای ناکامی‌هایش به دنبال یک کت غربی بود، این جریان می‌خواهد تئوری‌های دسته دوم را به جامعه قالب کند. مثلا، چون آثار فروید امکان‌هایی تصویری برای آن‌ها ایجاد می‌کند، لذا پیرامون آن فیلم می‌سازند؛ و این جریان واداده در عرصه ساخت فیلم، آگاهانه و دیوانه‌وار در حال کپی است! یعنی یک کپی‌کار حرفه‌ای است که با آثار دیگران سرپا مانده است. فیلم دفتر یادداشت از ایده پوستر تا رفتار‌ها و نما‌ها همه کپی است. البته کارگردان کپی‌کاری خود را پنهان نمی‌کند و این در فرم و محتوا عیان است. فضای ساختمان شبیه سریال
Black Mirror (آینه سیاه) است که در آن فضای یخ تکنولوژی را به نمایش می‌گذارد. پوستر فیلم از فیلم مستهجن Malèna (مالنا) گرفته شده است. نما‌ها و چینش صحنه‌ها نیز از فیلم The Shining (درخشش) کپی شده است. فضای آسایشگاه نیز از فیلم One Flew Over the Cuckoo’s Nest (دیوانه از قفس پرید)، کپی شده است و در نهایت آلفرد هیچکاک که الگوی این فیلم بوده است.
اگر آلفرد هیچکاک را عمدتا برای وجود زیرمتن‌ها و عناصر روانشناسانه‌ای مثل عقده ادیپ، عقده الکترا، عقده مدونا، اختلال بایپولار و اختلال چندشخصیتی در آثارش می‌شناسیم و فیلم سرگیجه، روانی، شمال به شمال غرب و... را که با نگاهی فرویدی ساخته‌شده موفق می‌دانیم، از این جهت است که او به دنبال توسعه عرصه روانشناسی بود، اما در ایران ۲ جریان گفته‌شده، خود را در خدمت توسعه روانشناسی نمی‌بینند، بلکه به این فکر می‌کنند که از طریق روانشناسی چطور می‌توان به کشور ضربه زد!
زیگموند فروید نیز در آثار خود، چون «تفسیر خواب»، رویا را برآورده شدن پنهانی آرزو‌ها و خواسته‌های ضمیر ناخودآگاه می‌داند و عالم رویا را این‌گونه معرفی می‌کند که ما خواب‌هایی را می‌بینیم که در ذهن ناخودآگاه ما منظم است، اما در خواب ما نامنظم است و روانکاو آن را دوباره به عالم منظم برمی‌گرداند. اگر هیچکاک در فیلم روانی، اختلال اسکوپتوفیلیا (چشم‌چرانی) را مطرح می‌کند، اما جریانی در کشور این ابتلا را هم سفید کرده و به‌گونه‌ای به‌هم ریخته مطرح می‌کند، نمونه آن همین سریال دفتر یادداشت که در آن ایرج مرتب و مکرر در حال چشم‌چرانی توجیه شده است. یا اینکه در این فیلم تقریبا هیچ‌کس روابط جنسی سالمی ندارد! همه یا در حال خیانت به یکدیگر هستند یا ابژه خیانت بوده‌اند.
عمده فیلم‌های ایرانی که با زبان روانشناسی سراغ مخاطبان می‌روند، به‌صورت «گنگ و خواب‌دیده» حرف می‌زنند در حالی که پشت پرده، نقشه منظمی را طراحی و پیاده کرده‌اند. فیلم و سریال‌هایی، چون «خون سرد»، «حیثیت گم‌شده»، «زخم کاری»، «قورباغه»، «بی‌گناه»، «هم‌گناه»، «حرفه‌ای»، «خسوف» و «مانکن» همه در یک مساله مشترک هستند؛ آن‌ها به اتفاق می‌گویند اگر وضعیت به این صورت است، به این خاطر است که برای این فرد در دوران کودکی و در عالم بچگی اتفاقی رخ داده است. این فیلم‌ها دائم شما را به کودکی ارجاع می‌دهند و مساله کودکی در فیلم‌ها پررنگ می‌شود. به‌صراحت باید گفت اگر فیلمی در حال ارجاع به کودکی است، حتما از روانشناسی می‌گوید. در سریال دفتر یادداشت نیز همین اتفاق پررنگ است. همه ارجاعات فیلم به گذشته است، چه شخصیت‌های فرعی فیلم مانند پلیسی که در کودکی شاهد قتل پدرش بوده و چه نقش اول (رضا عطاران) که دائم در حال ارجاع به کودکی خود و خواهرش است.
در مورد دیگر باید به «مدل ساختاری» در نظریه زیگموند فروید اشاره کرد که ساختار‌های شخصیت را به ۳ دسته «اید، ایگو و سوپرایگو» تقسیم کرده است. از منظر فروید، «اید» بر اساس اصل لذت عمل می‌کند، یعنی تلاش می‌کند که ارضای فوری به‌دست آورد. به عبارت دیگر اید خواستار برآورده شدن بلافاصله آرزوها، خواسته‌ها و نیازهاست. اگر این نیاز‌ها فوری برآورده نشود نتیجه حاصله اضطراب یا تنش است. عملکرد «ایگو» بر اساس اصل واقعیت است. به عبارت دیگر ایگو تلاش می‌کند به شکل واقع‌گرایانه و جامعه‌پسندانه آرزو‌های اید را برآورده کند. «سوپرایگو» آن بخشی از شخصیت است که تمام استاندارد‌های اخلاقی درونی‌شده از سمت والدین و جامعه را در خود ذخیره کرده است. سوپرایگو، دستورالعمل‌ها و راهنمایی‌های لازم برای قضاوت کردن را فراهم می‌کند. حال آنکه ایگو (ناخودآگاه) همیشه با سوپرایگو (نهاد) درگیر است و در نهایت ایگو برنده می‌شود! این جریان در واقع جبر مدرن را نیز توجیه می‌کند.
اید (ناخودآگاه) در فیلم دفتر یادداشت، منیر است. منیر در واقع، غریزه و رئیس شهوت است. منیر که در فیلم هم زن است و هم مدیر، در واقع سائق (محرک) انگیزش جنسی است. ایگو، افراد عادی آسایشگاه و ساختمان هستند و سوپرایگو (نهاد) نیز «لابی من» ساختمان است که مدام در حال تذکر است، اما کسی به او توجه نمی‌کند.
در طرف دیگر کل شخصیت‌های اصلی اقلا یک مشکل اعصاب دارند؛ آلزایمر، خنده هیستریک، ادرار بی‌اختیار، اختلال جنسی، مرض خرید، مرض پرخوری عصبی و....
اما مگر ساخت سریال و فیلم از منظر روانشناسی با رویکرد فرویدی ایرادی دارد؟ پاسخ بله است! ما تا اینجا به وجود جریان غرب‌زده و حضور پررنگ آن در سینما اشاره کردیم و از اینجا به بعد باید بدانیم نیت این افراد، اشاعه تئوری‌های منسوخ است. دفتر یادداشت بر پایه تئوری‌های شهودی زیگموند فروید بنا شده است که این تئوری‌ها به‌طور جدی توسط شاگردانش یا روانشناسانی، چون کارل گوستاو یونگ و کارن هورنای زیر سوال رفته است.
۲ جریان فعال در کشور، ۲ دهه است دیگر نیازی نمی‌بینند برای نوجوانان دسترسی به کتاب‌های تئوری فراهم کنند، این جریانات بر تولید فیلم و سریال متمرکز شده‌اند و همان تئوری‌های منسوخ و ضداسلامی غرب را در قالب تصویر به خورد جامعه می‌دهند. سریال‌های روانشناسی به‌گونه‌ای القا می‌کنند که گویی مردم ایران دچار عقب‌افتادگی شده‌اند و این به دلیل بروز‌های کودکی آنهاست! این جریان بخوبی دانسته که راه نرمالایزه کردن، بهترین روش برای تغییر جامعه ایرانی است و در این مسیر موفقیت‌هایی نسبی داشته است. روزگاری رقص زنان، صحنه‌های تحریک‌آمیز جنسی، عادی‌سازی دگرباش‌ها و... در فیلم‌های ایرانی ممنوعیت فرمی داشت. هرچند از همان ابتدا کسی نگران محتوا نبود! اما اینکه فیلمی با این سطح از اروتیزم از مبادی رسمی مجوز انتشار بگیرد و در این سطح در حجم گسترده تبلیغ محیطی شود، گویای نشانه‌های همان وادادگی است که در مدیران نیز پدیدار شده است. در اینجا باید تذکر داد که اروتیزم ابتذال نیست، جایی که شما اختلاط زن و مرد را به نمایش می‌گذارید، این ابتذال است، اما در مواردی که به‌صورت متعددی علائم جنسی به نمایش گذاشته می‌شود، این لایه اروتیزم است. مثلا لباس عروس برهنه تن یک مرد می‌کنند و او خطاب به پلیس می‌گوید: من داشتم کارم را می‌کردم و بدشانسی آوردم شما ریختید تو!
در پایان ما نیز به‌رسم سریال دفتر یادداشت، از سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر (ساترا)، مهندس سعید مقیسه رئیس ساترا، دکتر محمد حسام‌پور معاون پایش و نظارت ساترا و مهدی سیفی‌چنارانی مدیرکل نظارت و تطبیق ساترا، تشکر می‌کنیم!

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha