ملاحظاتی برای درک بهتر پدیده هیات؛
یکی از تعریضات شایع به جمهوری اسلامی، اتفاقا از همین ناحیه است که به «شریعت» و «شعائر دینی» که هر دو از ظواهر دین‌اند، بیش‌ازحد اهمیت داده است و می‌دهد. می‌گویند گفتمان دینی جمهوری اسلامی، گفتمان فقه است و سینه‌زنی. اولا هیات‌ها بسیار قدیم‌تر و ریشه‌دارتر از جمهوری اسلامی هستند؛ ثانیا از نفوذ و گستردگی بسیار بالایی برخوردارند، حتی بیشتر از جمهوری اسلامی که خود یک نظام مردمی است، لذا می‌شود گفت جمهوری اسلامی است که از مجالس دینی ارتزاق می‌کند.
به گزارش «سدید»؛ علی‌رضا شجاعی‌زند، دانشیار دانشگاه تربیت مدرس: قال رسوال‌الله: حُسَینُ مِنّی و انا مِن حُسَین؛ اَحبَّ اللهُ مَن اَحبَّ حُسَینا؛ حُسَین سِبطٌ مِنَ الاَسباط. این بخشی از یک حدیث سه‌جمله‌ای است که شیعه و سنی آن را نقل کرده‌اند. ما با همین جمله نخست آن کار داریم: حُسَینُ مِنّی و انا مِن حُسَین.

ظاهرا این قالب بیانی و این نوع سخن گفتن، در آن روزگار رایج بوده است و برای ابراز محبت و علاقه شدیدِ به کسی یا بیان یگانگی و وحدت با کسی به‌کار برده می‌شده است. فلانُ منی و انا مِن فلان. این یک برداشت نازل از این عبارت است؛ نظیر آن برداشت سطحی که از حدیث غدیر کرده‌اند. برداشت دیگر از این عبارت، اما قدری خاص‌تر است و روی بخش دوم آن، انا مِن حُسَین می‌رود و آن را برجسته می‌سازد. اینکه رسول‌الله (ص) بفرمایند حسین از من است، اشاره به یک امر بدیهی است. روشن است که ایشان نوه پیامبر بوده‌اند و بازهم روشن است که ایشان دنباله‌رو آیینی بوده است که ایشان آورده‌اند. اما اینکه بلافاصله بفرمایند من از حسین هستم به نظر قدری عجیب و توجه‌برانگیز است و حاوی و حامل مطلب مهم‌تری است. به همین رو برخی آن را اشاره‌ای دانسته‌اند بدین که کارِ ایشان از طریق و به‌واسطه حضرت اباعبدالله (ع) است که تداوم پیدا می‌کند. گویا می‌خواسته‌اند بفرمایند که بقا و دوام منِ پیامبر و آیینی که آورده‌ام، وابسته به حسین و حرکت امام حسین است. این مطلب را بعد‌ها کسی در یک عبارت زیبا این‌گونه تعبیر کرده است که: َالاسلام مُحمّدیُ الحُدُوث و حُسَینی‌ُ البَقاء. این دیگر حدیث نیست. برداشتی است از همان حدیث در قالب یک عبارت نغز که به‌خوبی منظور آن حدیث را منتقل کرده است.

بحث، اما در اینجا است: به‌فرض که برداشت دوم را از آن حدیث بپذیریم؛ آیا می‌شود آن را به اقامه عزای حضرت اباعبدالله (ع) هم تسری داد؟ می‌شود نتیجه گرفت که بقای اسلام به عزاداری و هیات وابسته است؟ پاسخ اجمالی بنده این است که: می‌شود. هم می‌شود آن را به یک سطح بالاتر از حرکت منجر به شهادت امام حسین (ع) تسری داد؛ یعنی به اصل امامت و گفت که بقای اسلام وابسته به امامت بوده است و هم می‌شود آن را به یک سطح بسیار پایین‌تر که برپایی این قبیل مجالس و هیئات باشد، تسری داد و گفت که مجالس عزا و برپایی هیئات در بقا و تداوم اسلام مؤثر بوده و هستند. همان‌گونه که حضرت امام هم فرموده بودند: «محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است ... زنده نگه داشته است.» نزدیک به همین برداشت را حاج‌آقا مجتبی تهرانی هم داشتند و در جلسات‌شان به‌دفعات بیان کرده‌اند.

در این برداشت و تعمیمی که از تعبیر انا مِن حُسَین شده، ظاهراً نوعی بزرگنمایی در حقِّ این مجالس وجود دارد.

به‌این‌صورت که ابتدا هیئات و اقامه عزا را به‌نوعی هم‌تراز اصل امامت و واقعه شهادت حضرت اباعبدالله (ع) قرار می‌دهد و سپس بقای اسلام را وابسته به آن می‌کند. برای رفع ابهام و سوءتفاهم احتمالی اشاره می‌کنم که این‌ها هم‌تراز نیستند؛ اگرچه ممکن است اثرات هم‌سانی داشته باشند. اگر بقای اسلام را بنابر اعتقاد شیعه، وابسته به اصل امامت بدانیم؛ در باب هیئات تنها می‌گوییم که موثر در تداوم دینداری و مسلمانی بوده‌اند و هستند؛ آن هم با رعایت شرایط و تبصره‌های بسیار.

یکی از تعریضات شایع به جمهوری اسلامی، اتفاقا از همین ناحیه است که به «شریعت» و «شعائر دینی» که هر دو از ظواهر دین‌اند، بیش‌ازحد اهمیت داده است و می‌دهد. می‌گویند گفتمان دینی جمهوری اسلامی، گفتمان فقه است و سینه‌زنی.

اینکه این تعریضات تا چه حد صادق است و چه پاسخی دارد، بحث دیگری است و موضوع بحث ما در اینجا نیست. فقط به همین اندازه اکتفا می‌کنیم که جمهوری اسلامی به عنوان‌های دیگری هم متهم شده است. ازجمله به اسلام سنتی و حوزوی، به اسلام ایدئولوژیک، به اسلام سیاسی و بنیادگرا، به اسلام مدرنیزه شده، به اسلام فلسفی و اصولی و صدرایی و از این قبیل. اتفاقا صائب هم هست و مؤید آنکه گفتمان جمهوری اسلامی، یک گفتمانِ دربرگیرنده و جامع است که می‌شود هم‌زمان آن را به گرایش‌ها و رویکرد‌های بعضا معارض متهم ساخت. هر یک از این نسبت‌ها را اتفاقا کسانی به جمهوری اسلامی داده و می‌دهند که خود در حصار یکی از این خرده‌گفتمان‌ها گیر افتاده‌اند و اعتراض‌شان این است که چرا جمهوری اسلامی با رقبای آن گفتمان، به‌اندازه کافی غیریت‌سازی نمی‌کند.

بحث ما، اما در آنجا هم نیست، بلکه در اطراف حملات و تعریضاتی است که به هیئات شده است و می‌شود. این تعریضات و حملات را حسب انگیزه و مساله اصلی‌شان می‌توان در سه دسته از هم تفکیک کرد و بازشناخت:

۱. یک دسته رقبای مرامی و رقبای دینی- مذهبی ما هستند؛ آن‌ها با هیئات مخالفت می‌کنند، چون خودشان فاقد چنین ظرفیتی هستند. مخالفت‌شان هم با هیئات بیشتر از سرِ حسد و حسرت است.

۲. دسته دوم مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی هستند و، چون هیئات را هم‌سوی با نظام می‌بینند و موجب تقویت آن، با آن‌ها به مخالفت برمی‌خیزند. به همین رو هم مخالفت‌شان با هیات‌ها صددرصدی نیست و در مواردی، استثنا می‌پذیرد. مثلا نسبت به هیات‌های خنثی و یا هیات‌های ناهم‌سو با جمهوری اسلامی هیچ‌حساسیتی از خود نشان نمی‌دهند. این دسته را به همین دلیل باید در زمره مخالفان لغیره هیات‌ها قلمداد کرد.

۳. دسته سوم، اما از مخالفان درون‌دینی و لنفس هیات‌ها هستند. تردید‌های مختلفی هم درافکنده‌اند که در ادامه اشاره خواهیم کرد.

هر سه، اما در این رای متفق اند که جمهوری اسلامی بیش از حد به هیات‌ها میدان داده و دامن زده است. خوب است همین‌جا به این شبهه که گویا هیات‌ها محصول جمهوری اسلامی هستند یا جمهوری اسلامی است که آن‌ها را سرپا نگه داشته است نیز بپردازیم و پاسخ دهیم.

اولا هیات‌ها بسیار قدیم‌تر و ریشه‌دارتر از جمهوری اسلامی هستند؛ ثانیا از نفوذ و گستردگی بسیار بالایی برخوردارند، حتی بیشتر از جمهوری اسلامی که خود یک نظام مردمی است، لذا می‌شود گفت جمهوری اسلامی است که از مجالس دینی ارتزاق می‌کند و اعتبار و انرژی می‌گیرد و نه به‌عکس و جمهوری اسلامی است که به یک معنا، مولود مجالس سیدالشهدا (ع) است و نه بر‌عکس. این را از این بیان حضرت امام می‌فهمیم که فرمودند: «انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی بوده است... اگر این مجالس وعظ و خطابه نبود، کشور ما پیروز نمی‌شد.» این‌ها البته نافی بیان دیگر ایشان نیست که فرمودند: «ما انقلاب کردیم تا شعائر اسلامی را زنده کنیم.»

مساله ما از این میان، بیشتر مربوط به مخالفت‌ها و تعریضاتی است که دسته اخیر و از یک موضع درون‌دینی مطرح کرده و می‌کنند.

تردید نخست ایشان به مبانی دینی مجالس و محافل دینی برمی‌گردد و این سوال را مطرح می‌کنند که پدیده هیات اساسا از کجا آمده و تحت چه عنوانی در دین قرار می‌گیرد؟ نزدیک‌ترین تعبیری که برای اقامه عزاداری و مجالس سرور دینی می‌توان به کار برد، به نظر همین شعائر است. این تعبیر در قرآن چهار بار آمده است (بقره ۱۵۸؛ مائده ۲؛ حج ۳۲؛ حج ۳۶) و در همه‌جا هم با ترکیب شعائرالله است و عمدتا هم درباره مناسک حج به‌کار رفته است. در کاربرد‌های فقهی و دینی با حفظ همان مضمون قرآنی، معنای آن‌قدری توسع پیدا کرده است. مستمسک و مبنای این توسع نیز همین است که شعائرالله را به‌معنای عام «نشانه‌های خدا» بگیریم و به هر موقعیتی که ما را به یاد خدا می‌اندازد، تعمیم بدهیم. همین معنای عمومی‌تر است که شاید اجازه دهد تا از آن برای اشاره به پدیده موردنظر، یعنی اقامه عزای حضرات معصومین (ع) و مجالس سرور ایشان استفاده کنیم. مناسبت‌های دینی، محافل و مجالس دینی، اجتماعات دینی و زیارتگاه‌ها بنابراین، در زمره شعائر الهی هستند؛ چرا؟ چون در کوران زندگی و لابه‌لای درگیری‌های روزمره وقفه‌ای ایجاد می‌کنند و ما را به یاد خدا می‌اندازند. سوره جمعه اشاره خوبی به این معنا دارد: یَا اَیُّهّا الَذینَ آمَنوا إذَا نُودِیَ لِلصَلاةِ مِن یَومِ الجُمُعَه فَاسعَوا إلی ذِکرِاللهِ و ذَرُوالبَیعَ ذَلِکُم خَیرٌ لَکُم إن کُنتُم تَعلَمُونَ (جمعه ۹).

تردید دوم در ضرورت و کارکرد دینی این مجالس و محافل است. اگر بپذیریم که این مجالس از جنس پدیده‌های شعائری هستند، می‌شود چنین گفت که نه از ارکان و ابعاد اصلی دین‌اند و نه از عبادات و نه حتی نه از مناسک که صورت جمعی آن است. آن‌ها بیشتر طبیعی‌اند تا دستوری و در عِداد پدیده‌های وجودی و عاطفی‌اند که به‌خودی‌خود سر می‌زنند. یک واکنش طبیعی، بدون هرگونه غرض و مقصود کارکردی، در تکریم و تعظیم و به‌یادآوری اشخاص و موقعیت‌هایی که مقدس و محترمند. با اینکه توصیه‌هایی برای آن وجود دارد، اما واجد طراحی و صورت‌های محدد از پیش‌تعیین‌شده هم نیستند و این از تمایز‌های مهم میان شعائر و مناسک است. ممکن است ردی از آن در سیره وجود داشته باشد، اما عقبه و سابقه آن را بیشتر باید در سنت مسلمانان جست. از ویژگی‌های دیگر شعائر اینکه جمعی و ابرازی هستند و غرض اصلی در آن، همان تجلیات و نمایش بیرونی آن است. خصوصیات اخیر را در برخی عبادات جمعی، نظیر نماز‌های جمعه و جماعات و اعیاد و مناسک حج هم می‌بینیم که نباید موجب خلط آن‌ها به هم شود. آن‌ها عبادیاتی هستند که وجه شعائری هم پیدا کرده‌اند. جنبه‌های آسیبی دامنگیر شعائر نیز عمدتا از دل همین ویژگی‌ها سربرمی‌آورد که جلوتر اشاره خواهیم کرد.

از سومین تردید‌هایی که دراین‌باره مطرح‌شده، این سؤال و پرسش است که چرا یکی از فروع و مولفه‌های دین این‌قدر برجسته شده و جای را بر ابعاد و ارکان اصلی دین تنگ کرده است؟ این ایراد چندان دقیق نیست و بر یک گزارش صادق و برداشت صائب از هیئات و هیاتی‌ها ابتنا ندارد؛ ضمن اینکه دچار یک سهو خفی در خلط میان عمل و نظر دینداران است. رفع این تردید بیش از هر چیز نیازمند آشنایی از نزدیک و همدلانه و مبتنی بر اقتضائات و ظرفیت‌های این مجالس است. همان نیز می‌تواند به آسیب‌شناسی بهتر این پدیده کمک کند. به همین رو پاسخ به آن را به پس از طرح دسته چهارم تعریض‌ها که عمدتا از نوع آسیب‌شناسی هیئات و عزاداری‌هاست، احاله می‌کنیم.

اشاره شد که شعائر به‌دلیل خصوصیاتی، چون ابرازی بودن و ظهور و بروز خودبه‌خودی و نداشتن قواعد و چارچوب‌های از پیش‌تعیین‌شده و داشتن وجه کارکردی، شاید بیش از دیگر اجزای دین، در معرض دچار شدن به آسیبند. کمتر کسی از فعالان و مدافعان این مجالس، منکر آسیب‌های دامن‌گیر این پدیده هستند. ایشان حتی بیش از دیگران، مشتاق و مایل به آسیب‌شناسی آن هستند تا بتوانند با رفع نقص و عیوب، آن را در مسیر رشد و نیل به کمال مورد انتظار، آنچنان‌که در شأن ائمه‌طاهرین (ع) و مرضی ایشان باشد قرار دهند. از همین رو هم آسیب‌شناسی و تلاش برای پالایش هیات‌ها و مجالس دینی، از درون و از سوی کسانی که با اصل آن موافقند و همدلی دارند، به‌مراتب بیش از کسانی بوده است که از بیرون و از موضعی توریستی یا مغرضانه در آن نظر کرده‌اند. یکی از موضوعات و مسائلی که علما و خصوصا فق‌ها درطول تاریخ با آن درگیر بوده‌اند همین مواجهه با انحرافات و بدعت‌های دینی بوده است و از آن جمله هیئات و شیوه‌های عزاداری. غرض ما در اینجا پرداختن به آسیب‌ها یا احصا و وارسی و اعلام رد یا قبول آن‌ها نیست؛ در اینجا تنها به بیان برخی ملاحظاتی خواهیم پرداخت که درصورت توجه و اعتنا، قادر است به ما در درک بهتر این پدیده و تنظیم انتظارات از آن کمک کند تا امکان بیشتری برای نقد درست آن و نقد آسیب‌شناسی‌های صورت گرفته از آن فراهم آید:

۱. در هر کار آسیب‌شناسانه باید واقعیت به‌درستی گزارش شود؛ همه‌جانبه و دقیق و بدون بزرگنمایی. حاصل آن باید تصویر کاملی از عیوب و محاسن آن پدیده ارائه دهد.

۲. در آسیب‌شناسی پدیده‌ای که با گستره وسیع و تنوعات بسیاری همراه است باید به جریان اکثر و میانگین‌ها توجه شود و نه موارد نادر و خاص.

۳. در آسیب‌شناسی یک پدیده زنده و پویا باید به روند‌های آن نیز توجه شود و نه صرفا به فرازوفرود‌های موردی آن.

۴. باید توجه شود که ادیان به‌طورکلی و اسلام شیعی به‌طور خاص، واجد یک سازوکار درونی فعال در مراقبت و مواجهه و اصلاح و پالایش است.

۵. باید به نقش عواطف و شور در دین توجه داشت و نباید از آن غفلت کرد و یا ناخواسته با تردیدافکنی‌هایی از این قبیل آن را از اثر انداخت.

۶. به ماهیت این پدیده که یک پدیده عاطفی و ابرازی است، باید توجه شود و انتظار از آن را بر همین خصوصیت منطبق ساخت.

۷. باید توجه داشت که شعائر و هیات از مقولاتی‌اند در دین که مورد اقبال بدنه دینداران است و اینکه لازم است این حلقه اتصال و جاذبیت‌های آن برای همه سنین و همه اقشار و سلایق حفظ شود.

۸. باید توجه شود که هیات‌ها باب‌اند؛ مقدمات‌اند و طریقیت دارند. البته اینجا نکته بغرنج و ظریفی وجود دارد که ماجرای هیات را قدری پیچیده می‌سازد. اگر هیات و بهانه‌های برپایی آن برای بچه‌هیاتی موضوعیت نداشته باشد، پا نمی‌گیرد و دوام پیدا نمی‌کند و ممکن است اثرگذاری‌اش را نیز از دست بدهد.

۹. توجه شود که ظرفیت‌های دین فقط هیات نیست و از هیات هم نباید انتظاری بیش از ظرفیت و طاقات آن داشت.

۱۰. نباید انتظار داشت که کوتاهی و کم‌کاری‌های ما در جا‌های دیگر را هیات‌ها برطرف کنند. کارویژه هیات، تعلیم دین نیست؛ تربیت اخلاقی هم نیست؛ پرورش عرفان و تولید عارفان هم نیست؛ نه اینکه علیه آن‌ها باشد؛ خیر. تنها قادر است مقدمات انگیزشی آن‌ها را فراهم آورد و برای آن‌ها سربازگیری می‌کند، نه کادرسازی. کادرسازی در هر یک عرصه‌های دینی طبعا باید نیاز به موقعیت‌ها و سازوکار‌های دیگری دارد.

۱۱. توجه شود که فراوانی و کمیت‌های بالا در هیئات، مربوط به سهولت و دسترسی آن‌ها است و نه اهمیت و وزن آن‌ها در دین و نزد دینداران. این را بچه‌هیاتی‌ها و حتی دینداران عامی هم می‌دانند و به آن اذعان دارند. روشن است که امور مهم و گوهر‌های ثمین دین، نادرند و کم‌تعداد.

۱۲. باید به اقتضائات متفاوت دین ناس نسبت به دین خواص توجه شود و همچنین به تفاوت دینداری توده‌ای و همگانی با دینداری‌های نخبگانی.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha