گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ هوشنگ جاوید، پژوهشگر حوزه موسیقی و فرهنگ اقوام و نواحی ایران است. او در خصوص موسیقی نواحی ایران و فرهنگ مردم آن صاحب چندین جلد کتاب است که تماماً آنها را از رهگذر سالها تحقیقات و پژوهشهای میدانی و طول نگر به رشته تحریر درآورده است. با او در این گفتگو به بررسی و کند و کاو پیرامون وضعیت امروز موسیقی کشور، کیفیت سیاستگذاریها در ساختار کلان هنری امروز کشور پرداخته ایم. در لابلای این گفتگو او به بیان نکاتی پرداخته است که از جنبه تاریخ شفاهی و تجربه نگاری پیرامون پژوهش و تحقیق در باب فرهنگ و موسیقی ایران و افق گذاری در برگزاری یک رویداد جشنواره هنری ارزشمند است و خواندن آن میتواند حاوی نکات کلیدی و پیامهای فراوانی خصوصاً برای قشر فرهیخته هنری و خصوصاً مدیران عرصه تصمیمگیری و سیاستگذاری هنر موسیقی کشور باشد.
بالاخره سرنوشت سند تحول موسیقی که مدتهاست در دست بررسی مدیران است به کجا رسیده است؟
جاوید: یکی به من گفت سندی نوشته شده و معلوم نیست که کجاست. گفتم وا... چنین سندی نوشته شده است و من آن را شنیده ام، اما معلوم نیست در کشوی میز چه کسی مانده است. در کشوی میز یک مدیر مانده و هنوز اجرایی نشده است. در اصطلاح آپولو که نمیخواهند هوا کنند، قرار است تحولی در موسیقی ایران انجام بشود. تازه من نمیدانم اجرای سند نوشته شده به تحول موسیقی ایرانی میانجامد یا نه؟ من که پژوهشگر این عرصه هستم از این موضوع بیاطلاع هستم و نمیدانم چه کسی سند مذکور را نوشته است و آگاهی ندارم چه هیأتی اقدام به نوشتن این سند کرده است. قطعاً باید هیأتی از داخل وزارتخانه سند مذکور را نوشته باشد. در این صورت ممکن است که هیأت مذکور سند را مطابق با خواست برخی از مدیران بالادست نوشته باشند و این نادرست است. چنین سندی باید مطابق میزان تنزّل سطح فرهنگی جامعه نوشته بشود.
در این بین آنچه بیش از سایر عوامل در وضعیت امروز موسیقی مورد انتقاد است، مدیران موسیقی هستند.
در گذشته نیز هیچ فرد زیر ۴۰ سال در عرصه موسیقی استاد نمیشد و با وجود استعداد بالا همچنان مرید بود! امروز جوانان ۱۹ ساله را استاد موسیقی مینامند! این استاد آشنایی چندانی از مسائل جامعه و لزومات آهنگسازی نمیداند. این اتفاق موسیقی نواحی را نیز زیر و رو کرده است، زیرا شاگردان اساتید بزرگ پس از مدتی کار اساتید خود را قبول ندارند. بحث موسیقی ایران در گذشته مرید و مرادی بود
جاوید: در این مورد برای مثال مدیر گذشته دفتر موسیقی در کتابخانهها کار میکرده و او شناخت چندانی از موسیقی ندارد. معاون هنری پیشین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک خطاط و گرافیست است و او دنبال هنر غربی است و ۲ سال رسیدگی به پرونده ارزیابی هنرمندان موسیقی نواحی کشور را نگه داشته بود. این فرد پرونده درجه یکی برخی از هنرمندان کشورمان همچون "ابراهیم شریف زاده" را پس از مرگشان به دستشان رساند. وقوع این اتفاق فاجعه است. جشنواره موسیقی جوان باید یک حالت تَلِنتی (استعدادیابانه) داشته باشد تا بتواند استعدادهای برتر را معرفی کند، البته برنامه "عصر جدید" تلاش میکرد چنین کاری را انجام دهد، اما مسیر درستی را نرفت. کودکی که در این برنامه به عنوان استعداد برتر شناخته میشود تصور میکند که از همان کودکی در اوج است و بنابراین او هرگز در کارش به مقام استادی نمیرسد، زیرا استاد شدن مراحل خاص خودش را دارد.
این مراحل استاد شدن در موسیقی نواحی در گذشته شامل چه ویژگیهایی بود؟
جاوید: در گذشته نیز هیچ فرد زیر ۴۰ سال در عرصه موسیقی استاد نمیشد و با وجود استعداد بالا همچنان مرید بود! امروز جوانان ۱۹ ساله را استاد موسیقی مینامند! این استاد آشنایی چندانی از مسائل جامعه و لزومات آهنگسازی نمیداند. این اتفاق موسیقی نواحی را نیز زیر و رو کرده است، زیرا شاگردان اساتید بزرگ پس از مدتی کار اساتید خود را قبول ندارند. از این رو بحث موسیقی ایران در گذشته مرید و مرادی بود. در گذشته افراد پس از آموختن روش استفاده از ابزار موسیقی باید مشخص میکردند که از هنر خود در چه مسیری استفاده خواهند کرد. مثلاً برخی از هنرمندان ادوات نواختن موسیقی خود را وقف مراسمهای عزاداری میکردند و این کار هنوز هم در بعضی از نقاط کشورمان دیده میشود؛ بنابراین موسیقی سوگ ایران در گذشته با موسیقی سور این سرزمین در بخش مناطق و نواحی تفاوتهای ملودیک داشت. این در حالی بود که هر دوی این موسیقیها با یک نوع ساز نواخته میشدند! ما وقتی مقامهایی، چون "چمر" کردی یا "راو" لری را میشنویم نمیتوانیم هر استفادهای از آنها بکنیم. صدا و سیما مدتی تلاش کرد با استفاده از موسیقی راو لری آثار انقلابی بسازد، اما نتوانست.
به نظر شما روند اصلاح وضعیت موسیقی نواحی میتواند از کجا آغاز شود؟
جاوید: من مدتی فکر میکردم اگر مدیریت موسیقی نواحی به دست پژوهشگران میافتاد چه کارهایی میتوانستیم انجام دهیم! مرحوم "براتعلی نورانی" را از سنندج به آوینیون فرانسه بردند، وقتی در آنجا دهل زد، به عنوان بزرگترین طبّال جهان شناخته شد، اما او با این عنوان در کشورمان با فقر از بین رفت. رسانه ما یک فیلم درخور و شایسته از زندگی او تولید نکرد، این در حالی است که امروز صدای طبلهای غربی در ماشینهای جوانان ما پخش میشود، اما امروز کسی با هنرمندی، چون "شامیرزا مرادی" آشنایی ندارد! هماکنون هیچ مدیری نمیداند "محمدرضا اسحاقی" که به ثبت جهانی رسیده است در کجا زندگی میکند. در سایر کشورها زندگی افرادی که پروندهشان ثبت جهانی شده است متحول میشود و خانه چنین افرادی به یک مرکز گردشگری تبدیل میشود. محمدرضا اسحاقی امروز تلاش میکند که با وجود مشکلات مختلف موزه موسیقی مازندران را بسازد، اما این در حالی است که مدیران حمایت چندانی از او نکردهاند.
در گذشته افراد پس از آموختن روش استفاده از ابزار موسیقی باید مشخص میکردند که از هنر خود در چه مسیری استفاده خواهند کرد. مثلاً برخی از هنرمندان ادوات نواختن موسیقی خود را وقف مراسمهای عزاداری میکردند و این کار هنوز هم در بعضی از نقاط کشورمان دیده میشود؛ بنابراین موسیقی سوگ ایران در گذشته با موسیقی سور این سرزمین در بخش مناطق و نواحی تفاوتهای ملودیک داشت
سال پیش جشنواره موسیقی نواحی در کرمان برگزار شد. از نظر شما جشنواره موسیقی نواحی چگونه باید به راه خود ادامه دهد؟
جاوید: من معتقدم این جشنواره اصولاً باید از مرکزیت کرمان خارج شود و در ۵ نقطه ایران برگزار شود. یعنی باید ۵ جشنواره مختلف در طول سال با بودجه مختص به یک جشنواره برگزار شوند و سپس منتخبهای این جشنوارهها باید به جشنواره فجر آمده و مطرح شوند. در این صورت به موسیقی نواحی و محلی اهمیت داده میشود. از نظر من شکل فعلی جشنواره موسیقی نواحی باید جمع شود. جشنواره فعلی یک جشنواره آماری بیخود است و به هیچ جا نمیرسد. جشنواره موسیقی نواحی فعلی نه تنها به اعتلای موسیقی محلی و نواحی نمیانجامد بلکه آن را تضعیف نیز میکند. موسیقی نواحی طی ۱۶ سال اخیر به شدت از اصالتش دور شده است. موضوع دوری موسیقی نواحی از اصالت خود در حالی رقم میخورد که مسئولان ما به این امر توجه نمیکنند که با یک ترانه میتوان قلب یک ملت را تحت تأثیر قرار داد، به همین جهت مثلاً هیچ اثری درباره زلزله کرمانشاه تولید نشد، اما برای مثال یک نفر ترانهای که سالها قبل استاد "مظهر خالقی" که در ایران ممنوعالچهره و ممنوعالصدا شده بود را ضبط کرده بود و روی تصاویر زلزله گذاشت و این صدا به عمق تأثیر تصاویر افزود و مردم را تحت تأثیر قرار داد، یعنی ترانه سادهای که ربطی به زلزله نداشت با تصاویر گره خورد و ایران را به حرکت درآورد. این روش از نظر ایجاد برقراری ارتباط خیلی مهم است. تعریف ارتباط در رسانه شکلهای مختلفی دارد و ارتباط در لحظه یکی از اشکال آن است. در این نوع ارتباط تصاویر و صداها با یکدیگر گره میخورند. البته که کیهان کلهر نیز بعدها این ترانه استاد مظهر خالقی را با یک ارکستر جهانی اجرا کرد.
سالها پس از انقلاب شما برای انجام فعالیتهای هنری به حوزه هنری رفتید و آنجا به نحو بسیار گستردهای مشغول شدید و به عنوان یکی از مسئولین موسیقی حوزه هنری به تولید آثار هنری پرداختید. لطفاً از آن سالها برای ما بگویید.
جاوید: من وقتی به حوزه هنری رفتم و آقای پورتراب را به آنجا دعوت کردم او از جفاهایی که به او شده بود و ناسزاهایی که به او گفته بودند برای من گفت و من گفتم هرکه هرچه گفته اشتباه کرده است. استاد مسعودیه گفت من کراوات میزنم و من گفتم شما کراوات بزن، اما بیا. اگر آنجا کسی خواست اذیتت کند به بچههای کمیته میگوییم با او برخورد کنند. در جریان این همکاری، او پائین دیپلم افتخار همه برگزیدگان جشنواره نینوازان را که من طراح و مدیراجرایی آن بودم امضاء کرد و همچنین مرحوم استاد علی تجویدی و مرحوم استاد حسن کسایی نیز پای این مدارک را امضا کردند.
روانشاد استاد علی تجویدی حین پیشکش الواح سپاس جشنواره نی نوازان به استاد حسین طیبی و فرزندش از مازندران
روانشاد استاد حسن کسایی حین پیشکش لوح سپاس به هنرمندان منطقه خوزستان، میرزا قلی صاف دل و عبدمحمد پورمحمدی
من معتقدم جشنواره موسیقی نواحی اصولاً باید از مرکزیت کرمان خارج شود و در ۵ نقطه ایران برگزار شود. یعنی باید ۵ جشنواره مختلف در طول سال با بودجه مختص به یک جشنواره برگزار شوند و سپس منتخبهای این جشنوارهها باید به جشنواره فجر آمده و مطرح شوند. در این صورت به موسیقی نواحی و محلی اهمیت داده میشود. از نظر من شکل فعلی جشنواره موسیقی نواحی باید جمع شود
وقتی این افراد پای آن مدارک هنری شخصی آن برگزیدگان را امضا میکردند، این به عنوان اعتبار آن هنرمندان محسوب میشد. بعدها گفتند فقط مدیران و یک نماینده از هیأت داوران باید تقدیرنامه جشنواره را امضا کنند و این تفکر نادرستی بود، چون کسانی فکر میکردند که این کار منجر میشود تا در ادارات به مدیران ارزش زیادی بدهند! همین الآن وقتی تقدیرنامههای جشنوارههای نواحی را دبیر جشنواره امضا میکند حال خوبی به افراد دست نمیدهد! در جشنواره موسیقی نواحی بایستی استادان موسیقی هر منطقه دعوت شوند و پای تقدیرنامه شرکتکنندگان را امضا کنند و آنها به این طریق به نوعی تأئید میکنند که شخص مورد نظر در اجرای قطعه و هنر خود موفق بوده است. میخواهم از این فرصت استفاده کنم و اشاره کنم چرا باید امضای مدیر ارشاد استان کرمان زیر تقدیرنامه هنرمند موسیقی نواحی باشد؟ امضای مدیر جشنواره زیر چنین مدرکی معنی ندارد. زیرا چنین مدرکی جای امضای استادان موسیقی نواحی است تا اصالت موسیقی هنرمند مذکور تأیید شود، زیرا امضای این اساتید مرجع است. به همین دلیل ارزشهای مدرکی جشنواره موسیقی نواحی با امضای مدیر این جشنواره زیر سؤال رفت. خروجی جشنوارههای موسیقی نواحی اصلا چشمگیر نبود. برگزیدههای دورههای اولیه این جشنواره همواره تکرار شدهاند و شخص دیگری از طریق جشنواره به جامعه معرفی نشده است. از خروجیهای دیگر یک جشنواره میتوان به کتاب و لوح فشرده اشاره کرد که انتشار چنین مواردی به عنوان خروجی جشنواره موسیقی نواحی دیده نشده است. برگزارکنندگان این جشنواره با رسانه نیز میانه خوبی ندارند و همچنین آنها با یکدیگر همسویی و همافزایی ندارند. در یک کلام باید گفت تداوم برگزاری جشنواره موسیقی نواحی هیچ منفعتی برای جمهوری اسلامی ندارد. فراخوانی که برای این جشنواره منتشر شد نشان میدهد که برگزارکنندگان آن اصلا هنرمند بومی را نشناختهاند. مدیران جشنواره موسیقی نواحی هزینه زیادی را برای برگزاری این جشنواره میپردازند، اما بودجه حمایتی آنها از هنرمندان شرکتکننده در جشنواره درخور حال این هنرمندان نیست. برگزارکنندگان جشنواره موسیقی نواحی باید به گونهای از هنرمندان حمایت کنند که پدیدآورندگان آثار محلی و نواحی برای یک سال مشکل معیشتی نداشته باشند، اما این در حالی است که کارمندان وزارت ارشاد در مدت برگزاری جشنواره نواحی از بابت این جشنواره اضافه حقوق میگیرند! در مجموع وضعیت کلی این جشنواره باید گفت جشنواره موسیقی نواحی متورم شده است و اگر سوزنی به آن بزنیم، چیزی باقی نمیماند. با تداوم این روند ۱۰ سال دیگر هیچ اثری از موسیقی نواحی و اصالتهای آن دیده نمیشود. در گذشته نیز نمیدانستند چگونه با هنرمند نواحی برخورد کنند و متاسفانه الآن هم همینطور است. من جوان انقلابی در ۴۰ سال گذشته وقتی هنرمندان را دیدم متوجه شدم که آنها در فقر غرق شدهاند! چرا در طول ۴۰ سال گذشته زندگی نوازندگان بومی کشورمان هیچ تکانی نخورده است؟ این نشان میدهد که چند جای کار لنگیده است. چرا جامعه هنری موسیقی استانهای ما ناراضی هستند؟ آنها حق دارند، زیرا دولت جمهوری اسلامی هیچ حمایتی از آنها نمیکند و عدالت برای هنرمند اقوام معنا ندارد. یکی از ضعفهای انقلاب ما این است که هیچ بستر جهانی برای افراد برجسته پس از انقلاب فراهم نشده است. مدیران هیچ کاری برای هنرمندان برجسته بومی ایران نکردند و علت اینکه این هنرمندان به سمت اعتیاد میروند، دولت است! در سال ۱۳۹۵ یک هنرمند کتولی را به جشنواره نواحی دعوت کردم؛ "علی اصلانی"، یک جوان کتولی بود که سختیهای زیادی را تجربه کرده، ولی میراث زنده کمانچه کتولی به حساب میآید، اما کسی از زندگی او حمایت نکرد و زندگیاش خراب شد. من سعی کردم برای او مدرکی بگیرم که منجر به دریافت درجه هنری اش بشود، اما نشد.
عدم مهاجرت و ماندنتان در ایران چه دلیلی داشت؟
در جشنواره موسیقی نواحی بایستی استادان موسیقی هر منطقه دعوت شوند و پای تقدیرنامه شرکتکنندگان را امضا کنند و آنها به این طریق به نوعی تأیید میکنند که شخص مورد نظر در اجرای قطعه و هنر خود موفق بوده است
جاوید: دعوتنامههای متعددی از کشورهایی، چون آلمان داشتم. مؤسسه هو ایز هوو در دهه ۷۰ دعوتنامهای برای من فرستاد. تعجب کردم که آنها چگونه از من سراغ گرفتند. در آن زمان یکی از هنرمندان مازندرانی موسیقی مازندرانی را به آلمان برده بود و به نوعی من به واسطه این اثر به آنها معرفی شده بودم. من نیز تصمیم گرفتم دعوتنامه مؤسسه مذکور را بپذیرم و تا پای پرواز هم رفتم، اما قبل از سوار شدن به هواپیما به خانه برگشتم!
چرا از رفتن منصرف شدید؟
جاوید: وجود مادرم یکی از دلایل انصراف من از رفتن بود. آن زمان خانه من در مشهد بود. زمانی که میخواستم از خانه خارج شوم، مادر گفت: "من شیر حلال به تو دادم" و من گفتم خوب! او گفت: "میدانم میخواهی چه کار کنی، ولی یک چیزی را به تو میگویم. اگر از ایران بروی شیرم را حلالت نمیکنم"، او ادامه داد: "به خودت نگاه کن! تو مال اینجایی! فکر کردی به آلمان بروی آنها طوق طلا به گردنت میاندازند؟ اگر به آلمان بروی نه من را میبینی، نه امام رضا (ع) را". در مسیر به سمت تهران علاوه بر فکر کردن به حرفهای مادرم به خیلی چیزها فکر کردم و به این نتیجه رسیدم اگر میخواهم کاری انجام بدهم آن کار باید در کشور خودم انجام شود.
شما در دهههای پیشین به برگزاری جشنوارههایی اقدام کردید که در نوع خود کمنظیر است. لطفاً درباره چرایی و چیستی و انگیزهتان از برگزاری این جشنوارهها توضیح دهید.
جاوید: اگر شما به جشنوارههایی که من اجرا کردم نگاه کنید متوجه میشوید که من با وجدان پژوهشی این جشنوارهها را برگزار کردم و در اصل حاصل تحقیقات خودم را به صورت عملی اجرا کردم و الگوی این کار را از سخنان مقام معظم رهبری گرفتم. مثلاً سالی که کار و تلاش به عنوان شعار سال انتخاب شد، من به حوزه هنری پیشنهاد کردم تا جشنواره موسیقی کار را برگزار کند. یک سال بعد از آن شعار سال "کار مضاعف، تلاش مضاعف" معرفی شد و من در آن سال دومین جشنواره موسیقی کار را برگزار کردم. مقام معظم رهبری سالی را با نام امام علی (ع) نامگذاری کردند و من در آن سال نیز یک همایش بزرگ بنام منقبت خوانان برگزار کردم. سال دیگری با نام پیامبر اسلام (ص) شناخته شد و من در آن سال جشنواره نعتخوانی برای حضرت محمد (ص) را در خراسان برگزار کردم. این جشنواره از خراسان به تهران آمد، اما هیچ کس بابت این کارها از من تشکر و حمایت نکرد.
جشنواره دوم موسیقی کار، گروه ملوانان بندر عباس
جشنواره دوم موسیقی کار درایران، گروه آئینی تربت جام
استاد دکتر سید محمد میرشکرایی، مردم شناس حین سخنرانی در دومین جشنواره موسیقی کار
روش شما برای فعالیت هنری و در عین حال روش تجربی شما برای تعامل با اهالی هنر چطور بود؟
جاوید: من از سویی در خدمت انقلاب و از سوی دیگر در خدمت هنرمندان بودم. روزی که به خانه "احمد علیشرفی"، استاد نوازندگی نی جفتی یا نی انبان رفتم برگهای را دیدم که امضای اساتیدی، چون مرتضی حنانه، کمال پورتراب و هوشنگ استوار زیر آن بود. این مدرک آرم شاهنشاهی داشت، بنابراین فرزندان علی شرفی آن را سوراخ کرده بودند. به همین دلیل مدرک مذکور از نظر جهانی اعتبار خودش را از دست داده بود، اما از نظر من به معنای تأیید هنری علیشرفی بود. علیشرفی آن روزها از خیابان نان خشک جمع میکرد! و با شغل نان خشک فروشی و جمع کردن مقوا روزگار میگذراند.
روزی که به خانه "احمد علیشرفی"، استاد نوازندگی نی جفتی یا نی انبان رفتم برگهای را دیدم که امضای اساتیدی، چون مرتضی حنانه، کمال پورتراب و هوشنگ استوار زیر آن بود. این مدرک آرم شاهنشاهی داشت، بنابراین فرزندان علی شرفی آن را سوراخ کرده بودند. به همین دلیل مدرک مذکور از نظر جهانی اعتبار خودش را از دست داده بود، اما از نظر من به معنای تأیید هنری علیشرفی بود. علیشرفی آن روزها از خیابان نان خشک جمع میکرد!
من در سال ۱۳۷۹ زندگی "علیبابا رستمی"، بخشی پیشکسوت موسیقی شمال خراسان را هم دیدم. این هنرمند در آن سال به من گفت ۲۲ سال است که گوشت نخوردم! او از روی فقر در آن روزها نان و ماست میخورد. من با چنین صحنههایی مواجه شدم و خدا را شکر میکنم وقتی علیبابا رستمی را به جشنواره موسیقی آئینی آوردم، به عنوان هنرمند برتر موسیقی آیینی، ۵ سکه به او داده شد. بعدها نماینده شهر شیروان حالی از او پرسیده بود و قول داده بود که خانه او را لولهکشی گاز کنند. لولهکشی گاز خانه علی بابا انجام شد، اما گاز وصل نشده بود و وصل شدن جریان گاز به خانه علی بابا بعد از فراهم کردن بهای آن انجام شد! نماینده شهر شیروان در آن زمان تلاش میکرد از طریق علیبابا خودش را بیش از پیش مطرح کند. این نمونهای از طرز برخورد مسئولان ما با هنرمندان است! من اگر بمیرم پیش خدا سرم بلند است، زیرا پرونده دست کم ۳۰۰ هنرمند را به مدیران ارائه کردم و آنها در طرح تکریم قرار گرفتند و هنرمندان مذکور تا پایان عمر حقوق عضویت در طرح تکریم را دریافت کردند، بعضی از آنها بیمه شدند و خیلی بابت بیمه شدن از من تشکر کردند. برخی از دوستان پژوهشگر به من میگفتند رسیدگی به وضعیت هنرمندان در حیطه وظایف تو نیست. چند نفر از همین پژوهشگران به من میگفتند چرا با حمایت از هنرمندان نرخ آنها را بالا بردی؟! این هنرمندان پولکی میشوند و بعدها جواب ما را هم نمیدهند!
در دوره مدیریت در مرکز موسیقی صدا و سیمای کردستان متوجه شدم که حراست مرکز کرمانشاه اعلام کرده تا "منوچهر طاهرزاده"، خواننده کرمانشاهی را به داخل مرکز راه ندهند. "بهروز یوسفی"، آهنگساز فقید کرمانشاه به من گفت آقای جاوید کاری کن که طاهرزاده بتواند به مرکز بیاید و بخواند، زیرا وضعیت زندگی او چندان خوب نیست و همسرش زندگی او را میگرداند.
در آن زمان و همزمان با راهاندازی شبکه ۴ در مرکز صدا و سیمای کردستان، منوچهر طاهرزاده، حسام لرنژاد و چند خواننده دیگر در مقابل حجتالسلام ناطق نوری اجرا داشتند. آقای ناطق نوری پس از اجرا بلند شد و به مدت ۵ دقیقه به احترام هنرمندان دست زد. در آن زمان هیچ فردی حاضر نبود به احترام هنرمندان دست بزند. پس از آن بلافاصله یک نفر از طرف دفتر آقای ناطق نوری به سراغم آمد و اسامی هنرمندان حاضر در مراسم راهاندازی شبکه ۴ را از من خواست و گفت آقای ناطق نوری میخواهد هدیهای به این هنرمندان بدهد. شاعری از هنرمندان کردستان به من گفته بود نامی از من نبر، چون نمیخواهم هویتم خراب شود. من اسامی هنرمندان مذکور را به نماینده دفتر آقای ناطق نوری دادم و او ۱۰ پاکت سربسته برای من آورد و من بعدها متوجه شدم ۱۰۰ هزار تومان پول در هر پاکت گذاشته شده بود. من همه پاکتها را به هنرمندان مذکور دادم و آنها بسیار خوشحال شدند، چراکه صدا و سیما در آن موقع تنها برای اجرای هر قطعه ۱۵۰ هزار تومان به هنرمندان میداد. پس از آن شاعری که گفته بود نامی از من نزد آقای ناطق نوری نیاورید جلوی من را گرفت و گفت پاکت هدیه من را بده! من به او گفتم مگر نگفتی نامی از تو به میان نیاید؟ او گفت چرا وقتی به هنرمندان هدیه میدادند حق من را نگرفتید؟ گفتم بگو اشتباه کردی تا من هدیه تو را هم بگیرم.... من پیش نماینده دفتر آقای ناطق نوری رفتم و گفتم نام یک نفر شاعر را جا انداختم. او پس از دیدن شاعر مذکور پاکت هدیهای به او داد که به صورت اتفاقی ۱۵۰ هزار تومان داخل آن بود. من پس از پایان برنامه راهاندازی شبکه ۴ در کردستان به خانه برگشتم و در میان راه هنرمندان را دیدم و منوچهر طاهرزاده نیز آنجا بود. از او پرسیدم شما اینجا چه کار میکنید و او گفت نیمرو و املت میخوریم و وقتی علت را پرسیدم گفت در مراسم به ما غذا ندادند! من بابت این موضوع و نحوه برخورد مدیران سازمان با هنرمندان ناراحت شدم و البته موضوع این هنرمندان تقصیر مدیر برنامه نبود. این شد که بهروز یوسفی، نوازنده کرمانشاهی گفت همه این هنرمندان امشب مهمان من هستند. از نحوه پرداخت صورتحساب شام آن شبشان پرسیدم کهای کاش این سؤال را نمیپرسیدم، چون یکدفعه بغض منوچهر طاهرزاده آهنگساز، خواننده سبک پاپ و نوازنده ویولن و سهتار ترکید و او به من گفت آخر تو نمیدانی ۱۰۰ هزار تومانی که در داخل پاکت هدیه است چه ارزشی برای ما دارد و نمیخواهم تا وقتی که به خانه میرسم، یک قِران از آن کم شود! من حالا از مدیران میپرسم عدالت، اسلام و انسانیت کجاست؟ نباید با هنر و فرهنگ این جامعه بازی کرد. بهتر است اگر مدیران نمیتوانند کاری برای هنرمند انجام دهند، شعار ندهند.
و سخن پایانی؟
جاوید: آنچه امروز به مخاطب آثار هنری عرضه میشود، باعث خواهد شد که تا ۵ سال دیگر فرهنگ جامعه به اندازهای سقوط کند که انقلاب نسل ما زیر سؤال برود، مملکت و فرهنگ از دست برود و همه چیز تمام میشود؛ لذا نگرشهای مدیران و نوع رفتار و مردمشناسی آنها باید تغییر کند.
/انتهای پیام/