نگاهی به سریال پربیننده این روز‌های تلویزیون؛
در سریال‌های تلویزیونی شاهد بودیم که به دلیل فقر قصه در روایت، مخاطب از دیدن سریال سیراب نمی‌شود و به نوعی می‌توان گفت قصه‌ای که در خط اول کلید خورده است در ادامه جان نمی‌گیرد. سیر داستان حرکتی لاک‌پشتی و قطره‌چکان در اطلاعات دادن به مخاطب را دارد و درنهایت به کلافگی تماشاگر از ندیدن هرآنچه نیاز است تا یک قصه در هر قسمت به او بدهد می‌انجامد. نویسنده بی‌دلیل تماشاگر را سر می‌دواند و او را تشنه می‌کند و با پایان‌بندی نامناسب بی‌دلیل با تعلیق‌های غیرحرفه‌ای تماشاگر را به شب بعدی پاس می‌دهد، بی‌آنکه بداند زود‌تر از آنچه فکرش را کرده باشد تماشاگر را از دست داده و او را در این خساست بی‌دلیل عصبی کرده است.

به گزارش «سدید»؛ «بی‌همگان» قصه دارد و کاراکترهایش را به کمک قصه و موقعیت‌های دراماتیک رنگ‌آمیزی می‌کند. به‌خاطر همین است که مخاطب تلویزیون را با خود همراه کرده و این غنیمت بزرگی برای این روز‌های تلویزیون است. تلویزیونی که پر شده از سریال‌هایی که فقط ساخته می‌شوند تا آنتن پر کنند. سریال ساخته می‌شود، اما برای دلخوشی مدیران تا از داشتن چهارتا دیالوگ گل‌درشت در دهان کاراکتر راضی بمانند. اما واقعیت این است که شعار‌ها و دیالوگ‌های گل‌درشت یک سریال هیچ‌گاه نمی‌توانند مخاطب را تا قسمت آخر یک اثر نمایشی پای تلویزیون نگه دارند. کنترل دست مخاطب است و گستره انتخاب وسیع‌تر از گذشته شده است و این همان چیزی است که رقابت در دنیای سریال‌سازان را سخت‌تر کرده است. سریال‌ها وقتی می‌توانند مخاطب را با خود همراه کنند که کاراکتر‌ها را با قصه‌های جذابی جان بدهند. کاراکتر‌هایی که به کمک گرافی از رابطه‌ها و قصه‌های تودرتو کنار هم جای می‌گیرند و تا زمانی که این گراف رابطه‌های انسانی و قصه‌ها از عصاره رازآلودی بهره می‌برند، مخاطب سریال هم تا روز آخر پای پخش آن می‌نشیند.


پخش مجموعه تلویزیونی «بی‌همگان» به کارگردانی مشترک بهرنگ توفیقی و اصغر هاشمی از ۶ مهرماه در شبکه سه آغاز شد و قسمت پایانی آن شب گذشته پخش شد. این سریال توانست با عبور از مرز ۶ میلیون مرتبه تماشای آرشیو، پربازدیدترین سریال تلوبیون در مهر و آبان (پاییز ۱۴۰۱) را به خود اختصاص دهد. براساس آمار موجود در سایت و اپلیکیشن تلوبیون، قسمت اول «بی‌همگان» ۲۴۱ هزار مرتبه تماشا شده است و قسمت بیست‌وهفتم، با ۲۵۷ هزار مرتبه تماشا، پربازدیدترین قسمت این سریال و پربازدیدترین اپیزود تلوبیون در مهرماه بوده است. هر قسمت از سریال «بی‌همگان» به‌طور میانگین ۱۸۸ هزار بازدید داشته است. علاوه‌بر تماشای میلیونی آرشیو، بیش از ۷۰ هزار ایرانی، هنگام نخستین پخش هر شب، از بخش پخش زنده شبکه سه، سریال را به‌صورت همزمان آنلاین از تلوبیون تماشا کردند. همچنین ۱۷ اپیزود از سریال «بی‌همگان» در میان ۲۰ اپیزود پربازدید یک ماه اخیر تلوبیون قرار دارد.

دو کارگردان در یک سریال
نام بهرنگ توفیقی و جنس سریال‌سازی‌اش برای مخاطب تلویزیون آشناست. سریال بی‌همگان را هم ابتدا همه با نام او شناختند، اما توفیقی اواسط کار از تیم سریال جدا شد و اصغر هاشمی کارگردانی این کار را به دست گرفت. همیشه وقتی این اتفاق برای یک سریال می‌افتد، این نگرانی وجود دارد که ادامه روند ساخت سریال با ضعف‌های جدی همراه شود. از جمله اینکه جنس قصه‌گویی و کارگردانی اثر دوپاره شود و پیوندی بین دو قسمت کار نباشد. اما سریال بی‌همگان گرفتار این معضل نشد و توانست سیر طبیعی‌اش را در بیان روایت طی کند. میترا رفیع که بازیگر نقش اصلی این سریال است هم درمورد این موضوع گفته است: «زمانی که قرار شد من در این پروژه همکاری کنم آقای بهرنگ توفیقی بودند که در پروسه پیش‌تولید حاضر بودند و زحمت ساخت نیمه نخست تولید سریال را ایشان به عهده داشتند و از نیمه کار آقای اصغر هاشمی در سمت کارگردان به پروژه پیوستند و کار را پیش بردند. به‌هرحال طبیعی است که تفاوت‌های در جهان‌بینی و زیبایی‌شناسی این دو وجود داشته باشد، اما نکته‌ای که باعث انسجام اثر می‌شد، فیلمنامه بود و اینکه هر دو هنرمند با وفاداری به خط داستانی و فیلمنامه، گروه را هدایت می‌کردند و همین باعث شد که کار یکپارچگی خود را تا حدودی حفظ کند. حضور آقای رضایی، مدیر فیلمبرداری نیز به تداوم زیبایی‌شناسی و یک‌دستی قاب‌بندی‌ها که از ابتدای فیلمبرداری شکل گرفته بود بسیار کمک کرد. اما خب، تجربه با دو کارگردان در یک اثر واحد رخدادی است که در سینمای جهان به‌کرات دیده می‌شود و گاهی سریال‌ها و فیلم‌ها حتی با دو یا چند کارگردان تولید می‌شوند. دلیل انسجام و نقطه اشتراک تمام کارگردان‌های یک اثر همان فیلمنامه است و البته آقای هاشمی هم با توجه به نیمه نخست سریال که ساخته آقای توفیقی بود تا حدودی همان جهان‌بینی را دنبال می‌کردند تا از دو دست شدن کار جلوگیری شود.»

چرا قصه‌گویی مهم است؟
یکی از فاکتور‌های مهم در کشش و جذابیت سریال‌های تلویزیونی، نحوه قصه‌گویی و شخصیت‌پردازی است. معمولا جدا از ژانر و گونه قصه این بازیگران هستند که سریال را پیش می‌برند و شخصیت‌ها هستند که برای مخاطب در پیگیری اثر معمولا موثر واقع می‌شوند، اما با کمرنگ شدن جایگاه ستاره‌ها و شکل‌گیری شخصیت‌ها به لحاظ رنگ و لعاب در ذهن مخاطب، اثری که در قصه‌گویی خساست به خرج داده و در روایت قصه فقیر باشد، بازنده پایان ماجراست. در سریال‌سازی چند فاکتور مهم موثر است؛ سوژه داستان، قصه، انتخاب به جای بازیگران، کارگردانی و پخش مناسب.


قصه‌گو بودن در سریال گاهی چنان برای فیلمنامه‌نویس سخت می‌شود که ریتم سریال را دچار مشکل می‌کند، موضوعی که در سریال بی‌همگان رعایت شده و مخاطب با قصه‌های مختلفی مواجه است و همین قصه‌ها او را پای تلویزیون نگه می‌دارد تا بالاخره پایان داستان امیرعلی و خانواده‌اش را ببیند.
در سریال‌های تلویزیونی شاهد بودیم که به دلیل فقر قصه در روایت، مخاطب از دیدن سریال سیراب نمی‌شود و به نوعی می‌توان گفت قصه‌ای که در خط اول کلید خورده است در ادامه جان نمی‌گیرد. سیر داستان حرکتی لاک‌پشتی و قطره‌چکان در اطلاعات دادن به مخاطب را دارد و درنهایت به کلافگی تماشاگر از ندیدن هرآنچه نیاز است تا یک قصه در هر قسمت به او بدهد می‌انجامد. نویسنده بی‌دلیل تماشاگر را سر می‌دواند و او را تشنه می‌کند و با پایان‌بندی نامناسب بی‌دلیل با تعلیق‌های غیرحرفه‌ای تماشاگر را به شب بعدی پاس می‌دهد، بی‌آنکه بداند زود‌تر از آنچه فکرش را کرده باشد تماشاگر را از دست داده و او را در این خساست بی‌دلیل عصبی کرده است.
مهران مهام که تهیه‌کنندگی این سریال را برعهده دارد، در گفت‌وگویی به موضوع داشتن قصه در سریال‌ها اشاره کرده و در این باره گفته است: «سریال در هر قسمت باید تماشاگر را پر و سیر کند و اگر این اتفاق رخ ندهد بیننده تلویزیونی یا هر رسانه دیگر خودش را ملامت می‌کند که چرا برای اتفاقی که نتوانسته او را جذب کند وقت گذاشته است.»
یکی از نکاتی که می‌تواند نقطه عطف کار برخی از سریال‌سازان به‌خصوص نویسندگان باشد این است که مجموعه در هر اپیزود به اندازه کافی تماشاگر را درگیر کند، به او اطلاعات کامل دهد و حداقل‌های پیشرفت قصه انجام شود نه اینکه در قسمت پایانی به شکلی کاملا مصنوعی و غیرقابل باور دست به گره‌گشایی‌هایی معجزه‌آسا و به دور از واقعیت‌های نمایشی حتی در قصه‌گویی از یک سریال برسیم. سریال بی‌همگان در باز کردن گره‌های داستانی و حفظ یک ریتم مناسب به‌درستی کار را پیش برده است.

مفهوم درست خانواده
شکی نیست که خانواده مهم‌ترین دارایی هر فرد است و بدون خانواده فرد هیچ پشتوانه‌ای ندارد و به‌صورت خاص‌تر پدر محور اصلی و کانونی استوار در خانواده است. در این سال‌ها زیاد دیدیم که در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی، پدر نقش مهمی در خانواده ندارد و گاهی احساس می‌شود که از قصد، نقش پدر کمرنگ در نظر گرفته می‌شود، اما در بی‌همگان مخاطب با خانواده‌هایی اصیل روبه‌روست و درواقع خانواده به معنای حقیقی کلمه به تصویر کشیده شده است.


دو خانواده مسلمی و یوسفیان که داستان حول زندگی آن‌ها روایت می‌شود گرچه از نظر فرهنگی، سطح اقتصادی و حتی باور‌های دینی با یکدیگر متفاوتند، اما در این دو خانواده، اعضا، روابط درست و محترمانه با یکدیگر دارند. از یک‌سو پدرومادر مورد احترام فرزندان هستند و حتی در خانواده یوسفیان، مهشید برخلاف تصور رایج در عرف و سینما، نمونه یک نامادری دلسوز و بامحبت است. از سوی دیگر فرزندانی در این خانواده هستند که مورد احترام و مشورت والدین قرار می‌گیرند.
رقیه محمدزاده، کارشناس رسانه و استاد دانشگاه این مجموعه را متناسب با فرهنگ خانواده ایرانی دانسته و در این باره گفته است: «توجه خاص به جایگاه پدر به‌عنوان سکان خانواده، توجه به نقش مادری، دختری، همسری از ابعاد عاطفی و اجتماعی، ارائه تصویر مرد مسئولیت‌پذیر و به تصویر کشیدن تاثیر توجه و تعامل با کودکان‌ونوجوانان برای رشد و بالندگی ایشان از موارد قابل تاکید در این مجموعه بود.»

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha