نگاهی به سریال«عقرب عاشق»؛
«عقرب عاشق» سریالی است که به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده و به تهیه‌کنندگی رضا محقق برای شبکه نمایش خانگی ایرانی در ۲۰ قسمت و با ژانر درام و تخیلی ساخته شده است. این سریال که سومین اثر سهیلی‌زاده در شبکه نمایش خانگی است، از ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ در پلتفرم نماوا آغاز شده است. محمدرضا فروتن، آرمان درویش، آتنه فقیه‌نصیری، حسین پاکدل، ساقی حاجی‌پور، شقایق فراهانی، سیاوش خیرابی، متین ستوده، رضا بهبودی و مهران رنجبر از جمله بازیگرانی هستند که در این مجموعه به ایفای نقش می‌پردازند. تاکنون حدود یک‌سوم از سریال به نمایش درآمده که نظر‌های ضدونقیض بسیاری را متوجه این اثر کرده است و منتقدان بسیاری در این خصوص اظهارنظر کرده‌اند.

به گزارش«سدید»؛ «عقرب عاشق» سریالی است که به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده و به تهیه‌کنندگی رضا محقق برای شبکه نمایش خانگی ایرانی در ۲۰ قسمت و با ژانر درام و تخیلی ساخته شده است. این سریال که سومین اثر سهیلی‌زاده در شبکه نمایش خانگی است، از ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ در پلتفرم نماوا آغاز شده است. محمدرضا فروتن، آرمان درویش، آتنه فقیه‌نصیری، حسین پاکدل، ساقی حاجی‌پور، شقایق فراهانی، سیاوش خیرابی، متین ستوده، رضا بهبودی و مهران رنجبر از جمله بازیگرانی هستند که در این مجموعه به ایفای نقش می‌پردازند. تاکنون حدود یک‌سوم از سریال به نمایش درآمده که نظر‌های ضدونقیض بسیاری را متوجه این اثر کرده است و منتقدان بسیاری در این خصوص اظهارنظر کرده‌اند. در ادامه به بررسی سریال «عقرب عاشق» می‌پردازیم.

کارنامه حسین سهیلی‌ زاده

حسین سهیلی‌زاده از جمله کارگردانانی است که با ساخت سریال‌های شبانه و روتین، خاطرات بسیاری در اذهان از خود به جای گذاشته است. این هنرمند در سال ۱۳۴۳ در اهواز متولد شد و در سنین نوجوانی، کارگردانی را به‌صورت آماتور شروع کرد، ۱۴ سال سن داشت که جذب و شیفته دوربین ۱۴/۱۰ canon شد که پدرش از آلمان آورده بود و به این واسطه اولین فیلم کوتاهش را با نام «شعبده‌باز» ساخت که تنها یک بازیگر داشت و آن عموی سهیلی‌زاده بود، با همان دوربین، دو فیلم کوتاه دیگر با نام‌های «شهید قلب تاریخ» و «وسوسه» را ساخت. پس از اتمام دوران متوسطه، تحصیلاتش را در رشته علوم اجتماعی تا مقطع لیسانس ادامه داد و بالاخره پس از سختی بسیار در سال ۱۳۶۹ با فیلم «سفر جادویی» به کارگردانی ابوالحسن داوودی به‌عنوان دستیار کارگردان وارد سینما شد.
نخستین سریال او در سال ۱۳۷۶ با نام «گام اول» ساخته شد که یک سریال مستند داستانی با بازی آتیلا پسیانی و شهره سلطانی بود، پس از آن در سال ۱۳۷۷ چند کلیپ مستند و یک مستند ۱۰ قسمتی توسط او ساخته شد. سال ۱۳۷۸ سریال هشت قسمتی «جنگلبانان کوچک» را در رامسر کارگردانی کرد و از سال ۱۳۷۹ به‌طور جدی شروع به ساخت سریال‌های حرفه‌ای‌تر کرد که از جمله آن‌ها سریال «خانه آرزوها»، «رانت‌خوار کوچک»، «عشق گمشده»، «پیله‌های پرواز»، «روز‌های اعتراض»، «آخرین گناه» و «آخرین دعوت» را می‌توان نام برد.
سهیلی‌زاده از سال ۱۳۸۶ با ساخت سریال «ترانه مادری» وارد عرصه سریال‌های شبانه شد و توانست با استفاده از داستانی جذاب و انتخاب درست بازیگران، درصد بالایی از رضایت مخاطب را برای اثر خود جذب کند. بعد از آن نیز با سریال «دلنوازان»، «فاصله‌ها»، «سه پنچ دو» و «آوای باران» این مسیر را ادامه داد؛ اما در سال‌های اخیر این کارگردان پرکار کشور به سمت سریال‌سازی در شبکه نمایش خانگی روی آورده و تاکنون سه سریال از جمله «مانکن»، «ملکه گدایان» و «عقرب عاشق» را کارگردانی کرده که با توجه به بازخورد مخاطبان، از توفیق چندانی بهره نبرده است.
او با شناختی که بعد از سال‌ها کار در تلویزیون نسبت به مخاطب پیدا کرده است، می‌داند چگونه باید داستان‌ها را به تصویر بکشد تا به دل مردم بنشیند؛ اما در جولانگاه رسانه ملی بسیار موفق‌تر از VOD‌ها عمل کرده است و مخاطبان بیشتری با آثار او در تلویزیون خاطره دارند.
سهیلی‌زاده نشان داده است در عرصه شبکه نمایش خانگی قصد دارد با استفاده از بازیگرانی که فالوور‌های زیادی دارند و مخاطبان بسیاری را می‌تواند با استفاده از آن چهره به سمت اثر خود جذب کند و همچنین هنرمندانی که زیبایی قابل‌توجهی دارند، بر مخاطب اثر مستقیم گذارد؛ چراکه آنچه در تولیدات اخیر او در شبکه نمایش خانگی به چشم می‌خورد، انتقاد بسیار منتقدان و عدم توفیق آثار اوست.

«عقرب عاشق» ریسک یک انتخاب هالیوودی

با پخش تریلر‌های سریال «عقرب عاشق» و دیدن نام حسین سهیلی‌زاده به‌عنوان کارگردان اینطور به نظر می‌رسید که این تیم یک سریال تخیلی - ترسناک را در سینمای ایران ساختند و این انتخاب جسورانه از یک کارگردان ایرانی که سبک فیلمسازی مشخصی را دنبال می‌کرد، ترس و امید را برای مخاطب به‌طور هم‌زمان به وجود می‌آورد؛ کارگردانی که ساخته‌های قبلی او همچون «مانکن» و «ملکه گدایان» جزو آثار نازل و بی‌کیفیتی بود که نتوانست سلیقه بسیاری را راضی کند؛ اما این‌بار دست به انتخاب متفاوتی زده بود که حتی کمتر کارگردانی در ایران به سمت آن رفته است.
با پخش قسمت اول این سریال، با شروعی عجیب و غریب همراه هستیم که یک سفینه فضایی در ناکجا‌آباد روی زمین می‌نشیند و مردی با یک گریم عجیب و متفاوت از این سفینه پیاده می‌شود. تا پیش از ورود بازیگر با گریم فضایی شاید مخاطب می‌توانست با هنر جلوه‌های ویژه همزاد پنداری کند؛ اما با دیدن هنرپیشه‌های فضایی با آن گریم سطح پایین و دم‌دستی اینطور برداشت شد که با یک شوخی به ظاهر جدی مواجهیم و سازندگان اثر نیز خود تمایلی برای تعهد به آنچه روایت می‌کنند، ندارند، درحالی‌که اگر سازندگان با جدیت بیشتری اقدام به ساخت این سریال می‌کردند، می‌توانست جزو آثاری باشد که ترس دیگر کارگردانان را برای ورود به این ژانر کمتر و جاده را برای آنان هموار کند.
آنچه به‌عنوان تجربه در این سال‌ها با ساخت آثار علمی - تخیلی به چشم می‌خورد این است که گروه سازنده اقدام به ساخت اثری ماورایی و معمایی می‌کنند؛ اما داستان در ادامه روایت به سمت ژانر اجتماعی بازاری یا عشق‌های تینیجری تقلیل می‌یابد؛ بنابراین نباید انتظار داشت که با این رویکرد نیز مخاطبانی که به‌طور جدی این سبک از سریال‌ها را دنبال می‌کنند، چنین آثاری را جدی بگیرند.
نام این اثر خود دلیل دیگری است که مخاطب را از ادامه همراهی آن منع می‌کند؛ چراکه با پخش قسمت‌های پخش شده و انتخاب این عنوان برای سریال، به‌نوعی گروه سازنده منجر به اسپویل داستان شده‌اند و تا همین میزان روایت نیز برای بیننده تا انتهای سریال مشخص خواهد شد.

بلاتکلیفی در ژانر و قصه

در قسمت‌های پخش شده از این سریال چیزی که بیشتر از همه جلب توجه می‌کند، موسیقی جذاب تیتراژ آغازین آن است که می‌تواند برای بیننده دلگرم‌کننده باشد و شاید بتوان برگ برنده سریال «عقرب عاشق» را تا به اینجا، موسیقی متن آن و موسیقی تیتراژ پایانی با صدای محسن چاووشی نام برد؛ چراکه اصل داستان و حتی استفاده از سوژه جدید آن در سینمای ایران و همچنین گروه بازیگران مطرح و چهره نیز نتوانستند موفقیتی برای آن رقم بزنند تا انتقاد‌های کمتری به سمت این سریال روانه شود. آریا عظیمی‌نژاد بیشتر از کارگردان و نویسندگان اثر، حال‌وهوای سریال را شناخته و موسیقی متنی خلق کرده که می‌تواند تا حد زیادی، کمبود‌های ساختاری آن را جبران کند. با نگاهی گذرا نیز همواره به این موضوع برمی‌خوریم که آثار ساخته شده در تاریخ سینمای ایران در ژانر وحشت، به کمک آوا‌ها و صداگذاری توانستند جایگاهی برای خود به دست آورند.
اما همین موضوع نیز نباید دست‌مایه سریال‌سازی قرار گیرد و اینطور تلقی شود که کارگردانان با استفاده از یک کلیشه ثابت و به‌دور از خلاقیت، به ساخت اثری اقدام کنند که به‌زعم خود جزو نخستین‌هاست. در سریال «عقرب عاشق» نیز این کلیشه‌های رایج بسیار به چشم می‌خورد تا جایی که همچنان آدم فضایی همچون یک ربات تلقی می‌شود و سبک بازی‌ها و صداگذاری‌ها هم با استفاده از همان بازی‌های سرد و بی‌روح و عصا قورت‌داده و استفاده از افکت صوتی نویزی به خورد مخاطب داده می‌شود.
داستان زمانی برای مخاطب خسته‌کننده و دل‌زده می‌شود که او شاهد بازی‌های تکراری سال‌های گذشته داستان‌های علمی - تخیلی است و آنچه در تصویر دیده می‌شود، بیشتر شبیه یک ادعای بزرگ است که سازنده نسبت به تفاوت ژانر و داستان داشته است؛ اما خود نیز نتوانسته آن را باور کند و شاید با ترس و نوعی محافظه‌کاری برای عدم موفقیت اثر، نرم و آهسته آن را به سمت ژانری رئال و شاید سورئال سوق می‌دهد؛ اما درست در همین‌جا ضربه‌فنی خواهد شد؛ چراکه این انتخاب، تماشاچی را گیج و سردرگم می‌کند و قصه را بر روی مداری کند و خسته‌کننده جلو می‌برد، به‌طوری‌که بیننده نمی‌داند شاهد یک داستان فانتزی است یا آنچه می‌بیند، یک ژانر ماورایی و سورئال است و در نهایت به این ختم می‌شود که انگار قصد دارد می‌گوید ما می‌توانیم هر چیز بی‌ربطی را به یکدیگر ربط دهیم و کماکان مخاطب جذب کنیم و کارگردان نیز ترسی از ورود کمدی به داستان تخیلی خودندارد.
انتظار می‌رفت این سریال با وجود تمام محدودیت‌های سینمای ایران و کمبود‌هایی که در این زمینه وجود دارد، بتواند خوش بدرخشد؛ اما سازندگان کار خودشان را جدی نگرفتند. آن‌ها به اثر خود بی‌احترامی کردند و نتیجه این بی‌احترامی طبیعتا عدم استقبال از سوی مخاطب است. «عقرب عاشق» تا به اینجا یکی از بلاتکلیف‌ترین و ضعیف‌ترین آثاری است که طی چند سال اخیر در شبکه‌های VOD ساخته شده و امید می‌رود بتواند در قسمت‎های باقی‌مانده، کمی تا قسمتی متفاوت و همراه با جذابیت ظاهر شود.

/انتهای پیام/

منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha