مدیرکل امور زنان و خانواده وزارت کشور مطرح کرد؛
زینب اختری گفت: میل به دیده شدن در هر انسانی وجود دارد، این میل در خانم‌ها پر رنگ‌تر است؛ انجام خدمات اجتماعی یکی از راه‌های دیده شدن و داشتن حس حال خوب است.
به گزارش «سدید»؛ در هفته جاری میزبان زینب اختری دکترای نوروبیولوژی و عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات علوم اعصاب در دانشگاه علوم پزشکی، مدیرکل امور زنان و خانواده وزارت کشور، فعال در حوزه‌ی اجتماعی و فرهنگی، پژوهشگر برتر و جز مدیران گروه‌های جهادی و همچنین فعال در حوزه‌ی اجتماعی و فرهنگی، پژوهشگر برتر و جز مدیران گروه‌های جهادی در کشور هستند، بود.

اختری با اشاره به تفاوت‌های ساختاری بین زن و مرد اظهار داشت: تفاوت‌های ساختاری در سطح داخلی اندام‌های بدن، به ویژه فرمانده بدن، یعنی در مغز هم وجود دارد و علاوه بر تفاوت‌های ساختاری، فیزیولوژی و مکانیزم عملکرد سلول‌های بدن زن و مرد نیز متفاوت است و تفاوت‌هایی که به لحاظ هورمونی دارند و رفتار‌ها را رفتار‌های کاملاً متفاوتی می‌کند. با توجه به موضوع برنامه که بحث پوشش و عفاف و حجاب است در بحث سیستم هیجانات متمرکز می‌شوم. در مغز هر انسانی آمیگدال، مرکز هیجانات است، و همین بخش نیز تفاوت‌های ساختاری در فیزیولوژی زن و مرد دارد. آمیگدال بخش‌های متفاوتی دارد. یک بخش حافظه هیجانی است. حافظه هیجانی در مواجهه با هیجان برای فرد ایجاد شده و خاطره می‌شود و سپس فرد از طریق آن هیجان می‌تواند تصمیم گیری کند. یکی از هیجانات پر رنگ ارتباط با جنس مخالف است که در مغز به شدت بار هیجانی خاصی ایجاد می‌کند. به عبارتی یک حافظه هیجانی ایجاد می‌کند. این حافظه هیجانی در مردان هم وجود دارد، اما به لحاظ ساختاری کوچک‌تر است؛ یعنی بخش جانبی یا بخش لترال آمیگدال در زنان بزرگ‌تر است، پس حافظه‌ای که شکل می‌دهد، حافظه قوی‌تری است و اصطلاً می‌گویند حافظه، حافظه شفاف‌تری است. در واقع در زنان ماندگارتر و بلند مدت‌تر است و همچنین بازیابی اش بیشتر است. یعنی زنان بسیار بهتر می‌توانند خاطرات را مرور و حافظه را بازیابی کنند، ولی در مردان به دلیل تفاوت ساختاری در بحث حافظه شأن در خیلی موارد اصلاً حافظه هیجانی تشکیل نمی‌شود، ولی برای زنان این حافظه خیلی بیشتر و قوی‌تر تشکیل می‌شود.

وی خاطر نشان کرد: در بحث مواجه شدن با جنس مخالف نیز بار هیجانی و رفلکسی که مغز را فعال می‌کند، بین خانم‌ها و آقایان کاملاً متفاوت است و امری کاملاً مشهود است و اصلاً نیازی به توضیح نیست که آقا یا خانم در مواجهه با یک رفلکس، چه پاسخ‌هایی را می‌دهند؟ این تفاوت‌ها وجود دارد. آن بخش از حافظه هیجانی که باید هم به لحاظ ساختاری نقشی که برای یک زن تعریف شده، که نقش مادری است و باید به همه جوانب حواسش باشد و همه حافظه‌ها را داشته باشد، یک چیز خیلی خوبی است. ولی وقتی که از حالت نرمال و طبیعی خارج شود و دائماً فرد خودش را مواجه کند با این بار‌های هیجانی، این بخش حافظه هیجانی فعال باقی خواهد ماند و تصمیماتی که می‌گیرد بر اساس این حافظه هیجانی است، لذا دیگر آن حافظه‌ای که باید بر اساس تفکر و تعقل شکل گیرد و یک رفتار عقلانی داشته باشد، دیگر عقلانی نیست و احساسی است. در نتیجه وقتی حافظه هیجانی و احساسی فعال است، در ذهن فرد سو برداشت‌ها ایجاد شده، ذهن درگیر می‌شود و فرد را دچار اضطراب می‌کند و فرد به نوعی با ابهام مواجه می‌شود، ابهامی که همراه با اضطراب است. یکی از علت‌هایی که باعث فعالیت‌های این بخش می‌شود، مواجه شدن با همین بار‌های هیجانی خاص است که اگر کنترل نشود از مرحله اضطراب وارد افسردگی می‌شود.

دل پاک باشد؛ حجاب مهم نیست!
وی تصریح کرد: اگر مغز یک سیستم عصبی و سیستم پردازش کننده در نظر گرفته شود یک سری ورودی‌ها و خروجی‌هایی دارد. ورودی‌های مغز همان ورودی‌های حسی هستند؛ بینایی، شنوایی، چشایی، لمس کردن. ورودی‌ها در مغز پردازش می‌شود و براساس این پردازش، مدل رفتاری فرد شکل می‌گیرد، به عبارتی رفتار خروجی می‌شود؛ بنابراین نمی‌توان گفت که عفاف ارتباطی به حجاب ندارد؛ یعنی گفته شود فرد در وجود خودش عفاف دارد، ولی بروز و ظهور ندارد! قطعاً این سیستم باید یک خروجی بدهد. یعنی ذهن فرد تحلیل می‌کند که بر اساس مواجه با یک مسئله چه ورودی را ببیند، چه ورودی را نبیند، چه کار‌هایی انجام دهد و چه مدلی ظاهر شود. پس این‌ها حتماً یک خروجی دارد. در علوم رفتاری به این مقوله، خروجی رفتار می‌گویند. پس این رفتار حتماً باید یک بروز و ظهور و نمودی داشته باشد. نمی‌شود که انسان بگوید: فقط دل باید پاک باشد، ولی رفتاری که نشان می‌دهد، رفتار درستی به لحاظ شاخص‌ها و معیار‌هایی که درست است، نباشد؛ به عبارتی فرد یک چیزی در دلش بگوید، ولی در رفتار یا زبان و سکنات و حرکات بدنش نوع دیگری باشد. نمی‌توان گفت که کاملاً ًمجزا از هم و دو مقوله بی ارتباط اند و به لحاظ علمی نیز قابل توجیه نیست. باید زاویه نگاهمان نگاه متفاوتی باشد. خیلی از کسانی که متأسفانه قربانی می‌شوند، خودشان واقعاً مقصر نبوده اند کاملاً پوشش و عفاف داشتند. اما اتفاقی که می‌افتد این است که، آنجا که می‌گوئیم ضوابط و قواعد داشته باشیم، وقتی که یک سیستمی فعال شود از کنترل خارج شده است، شاید یک نفر دیگری، یک خانم دیگری، باعث فعال شدن سیستم این فرد شده باشد اما، دسترسی به همان فرد ندارد و از او عبور کرده است، ولی تا زمانی که این سیستم هیجانی فعال است، به دنبال این است که آن رفلکس و رفتار را داشته باشد، حال در این مسیر ممکن است قربانی فردی باشد که واقعاً مقصر نبوده است. بلکه شخص سومی در میان هست که هم به همجنس خودش ظلم کرده و هم به همنوع خودش و باعث شده که این اتفاق برای این فرد بیافتد. بازهم نمی‌گویم که فقط از یک نگاه باشد، فقط خانمانه، تاکید می‌کنم که این مسئله به دو طرف بر می‌گردد. یعنی هم آقا هم خانم، ولی در بحث آسیب پذیری بیشتر رویکرد به سمت آسیبی است که به خانم مطرح می‌شود، احتیاط و شرط عقل این است که خانم خودش را بیشتر حفظ کند.

زن و مرد هر دو باید کنترل‌گر رفتارشان باشند
اختری یادآور شد: علت تاکید بیشتر بر خانم‌ها این است که این جنس حساس‌تر، لطیف‌تر و آسیب پذیرتر است و سیستم فیزیولوژی زن برای یک سری وظایف خاصی طراحی شده است، لذا نباید این سیستمش منجر شود نسبت به وظایف او آسیبی وارد شود، از این لحاظ نقش خودکنترلی زن پررنگ‌تر است. نکته دیگر اینکه همه انسان‌ها باید درک و شعور خود را به لحاظ روابط اجتماعی و فردی بالا ببرند و فقط اینگونه نیست که برخی می‌گویند مردان باید شعور خود را بالا ببرند، بالا بردن شعور خوب است و متوجه هر دو جنس زن و مرد است، اما باید توجه داشت سیستم هیجانات در مواقعی شاید شعور را نشناسد و فارغ از آن شعور با هیجانات رفتار کند و تصمیم بگیرد. اینجاست که فرد باید حواسش باشد که آن هیجانات هم برای خود فرد و هم برای طرف مقابلش منجر به تحریک نشود. درست است که افراد در بستر خانواده آموزش می‌بینند تا در اجتماع چگونه برخورد کنند، ولی اینگونه که برخی انتظار دارند مردان در جامعه نسبت به سایر زنان نگاه دیگری نداشته باشند و مثل خواهر و مادرشان باشد، اصلاً همچنین چیزی وجود ندارد و بر خلاف ساختار و فیزیولوژی بدن اوست. همه افراد باید کنترل گر رفتارشان باشند، نگاهشان، نگاه درستی باشد و با نگاه بدی نگاه نکنند، ولی اینطور هم نیست که بگوییم که ما این را گفتیم و تمام. چنین چیزی وجود ندارد و در اینصورت همه محرم هم خواهند بود و اصلاً دیگر ازدواجی صورت نمی‌گیرد و منطقی نیست. اگر دایره روابط اجتماعی را محدودتر کنیم و به محیط خانوادگی و فامیل آوریم مثلاً دوست‌هایی که خیلی به هم نزدیک هستند، رفت و آمد خانوادگی دارند، می‌گویند ما اصلاً حسی به این خانم نداریم، حسی به این آقا نداریم. این پسر عمویم است، این پسر دایی ام است، دختر دایی ام است، دوستان قدیمی و خانوادگی هستیم و با همدیگر رفت و آمد داریم، باز هم قابل توجیه منطقی نیست. برای مثال دانشجویی داشتم می‌گفت ما با خانواده خاله ام خیلی روابط خوب و صمیمی داریم و من و پسرخاله ام نیز خیلی رابطه خوبی داریم، خیلی هوای همدیگر را داریم، این قدر همدیگر را دوست داریم که یک بار به من پیشنهاد ازدواج داد! پس چه اتفاقی افتاد؟ این‌ها که مثل خواهر و برادر بودند؟ بنابراین حسی وجود دارد، حال ممکن است یا پنهان شود و یا اینکه شدت و حدتش فرق کند، ولی این گونه نیست که فردی بگوید مثلاً این برادر من است، این مثلاً چیز است، یک همچنین چیزی وجود داشته باشد، چه در مورد خود فرد، چه در مورد طرف مقابل! لذا باید دیدمان را باز کنیم، جامعه و محیط پیرامون خود را نگاه کنیم تا متوجه شویم کسانی که دچار آسیب شده اند متأسفانه، در ابتدا خیلی راحت و ریلکس بودند و مثلاً هیچ مشکلی هم نداشتند، ولی بعد از مدتی درگیر عشق‌های مثلثی و این‌طور اتفاقات شده اند؛ لذا مغز وجود دارد و سیستم هیجانات نیز روال طبیعی خود را سپری خواهد کرد.

انسان و نیاز دیده شدن
این پژوهشگرِ عضو هیأت علمی در بخشی از سخنانش اشاره کرد: میل به دیده شدن در هر انسانی وجود دارد، این میل در خانم‌ها پر رنگ‌تر است؛ میل به دیده شدن، میل به تاییدیه گرفتن و تصدیق شدن، چرا انسان این میل را در کنار خدمات اجتماعی قرار ندهد و آن فعالیت درست و اساسی را و دیده شدن اساسی و درست را به سمت درست هدایت نکند؟ که نه تنها آسیب اجتماعی در پی نداشته باشد بلکه یک ارزش افزوده هم داشته باشد! یک زن می‌تواند برای دیده شدن، برای ایجاد حس و حال خوب در خودش، مثلاً همانطور که خیلی‌ها می‌گویند: می‌خواهیم مثلاً این را بپوشیم، این طوری بگردیم، این را حرف بزنیم که حالمان خوب شود، و برای رسیدن به آن حال خوب می‌توانند شیرینی حس انسان دوستانه را تجربه کنند. مثلاً وقتی می‌بیند که یک فردی حالش خوب است و از خوبی حال او، حس و حال خوب او را می‌گیرد و درک می‌کند و این حال خوب به زندگی خودش هم برمی گردد؛ یعنی یک نوع بده و بستان است و دوطرفه است و اینکه آن نیاز‌ها و استعداد‌هایی که بالقوه وجود دارند می‌تواند بدون نگاه جنسیتی بالفعلش کند، یعنی آن نگاهی که بدون اینکه انسان بما هو انسان یک سری استعداد‌ها دارد در کنار آن استعداد‌ها یکسری ویژگی‌های خانمانه هم دارد که می‌تواند کار‌های ویژه‌تری انجام دهد، این کار‌های ویژه‌تر را هدایت کند به این سمت، خیلی هم خوب است هم احساس لذت بلند مدت را خواهد چشید، هم دیده شدن را دارد، هم شکوفایی استعداد را و هم اینکه نه تنها آسیب نیست بلکه توانسته است یک ارزش افزوده‌ای را در اجتماع داشته باشد. برای مثال در راستای شکوفایی استعداد‌ها و ایجاد حس خوب بنده و همکارانم طرحی اجرا کردیم به عنوان «حسنا» که در رابطه با مادران امیدوار بود؛ در جایی خانمی می‌گفت من وقتی از خواب بلند می‌شدم اول باید یک دستی به سر و صورتم می‌کشیدم، چون خودم هم نمی‌توانستم خودم را تحمل کنم بدون یک پیراپش و آرایشی ببینم، ولی از وقتی با شما آشنا شدم و می‌بینم که می‌توانم کمک کنم و حال بقیه را خوب کنم حس و حال من خوب است، هر چقدر هم بیشتر کمک می‌کنم، پیش خودم و پیش بقیه تشویق می‌شوم، هم دارم دیده می‌شوم و هم دارم درست دیده می‌شوم! قبلاً می‌گفت همه نگرانی ام این بود که نکند کسی که با من صحبت می‌کند، ظاهرم را قضاوت کند؟ می‌گفت الان دیگر ظاهرم برای من مهم نیست مهم این است که طرف مقابل که کاری را برایش انجام می‌دهم حالش خوب است و احساس رضایت دارد؛ لذا وقتی عزت نفس اش را شناخت، یک ارزش بالاتری به دست آورد بود. در پایان ذکر این نکته لازم است که انجام کار‌های جهادی در راستای تأمین معیشت مردم بدون اینکه به فقر فرهنگی پرداخته شود یک کار سطحی به نظر می‌رسد در مسئله فرهنگ هم همینطور است و کار فرهنگی صرف نتیجه‌ای ندارد، بلکه باید در کنار آن یکسری خدمات اجتماعی هم لحاظ شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha
پرونده ها