به گزارش «سدید»؛ مراسم بزرگداشت علامه مصباح یزدی، امروز ششم دیماه، به همت گروه معارف اسلامی دانشگاه صداوسیما برگزار شد. در ادامه متن سخنان مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این مراسم را میخوانید؛
در مورد اهمیت روایتگری باید بگویم که مقام معظم رهبری فرمودند: اگر روایت نکنیم، دشمن روایت میکند. جهان انسانی، جهان روایتها و رسانههاست و روایت نیز متکی به زبان است و زبان نیز مبتنی بر روایت است و روایتشوندگی جهان انسانی به صورت تصاعدی در حال افزایش است. ما با جهانهای درجههای دو و ... مواجه هستیم و کمتر خود واقعیت را میبینیم و در حقیقت کپیِ کپیِ کپی را میبینیم.
با یک مصباح روایتشده روبهرو هستیم نه خود مصباح
در مورد آیتالله مصباح و روایتهایی که از ایشان وجود دارد نیز باید بگویم که ما با یک مصباح روایتشده روبهرو هستیم و نه با خود مصباح. برخیها میگویند آقای مصباح، جمهوریت را قبول نداشت اما این در حالی است که ما با یک روایت وارونه و غلط و ناصواب از ایشان در این زمینه روبهرو هستیم. نقطه عطف این مسائل هم به سال ۱۳۷۶ برمیگردد که به سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه دعوت و با جریان روشنفکری دولتنشین دست به یقه شد و این دعوا آغاز مواجهه خونین بود و آن تصویری که ساختند، همچنان در ذهن بسیاری حضور دارد.
رهبر انقلاب در توصیف فضای مطبوعاتی مسموم، تعبیر شارلاتانیزم مطبوعاتی را به کار بردند و گفتند: روایتپردازی نسبت به برخی بزرگان، مخدوش است. در اینجا باید اشاره کنم که خوب است کتاب نظریه سیاسی اسلام که فایلهای صوتی آن هم در اختیار است را بخوانیم و ببینیم آقای مصباح چه گفته است. نخست، باید انگیزه ایشان از آن سخنرانیها روشن شود؛ چون آن سخنرانیها برای ایشان هم نقطه عطف بوده است و باید ببینیم نظر ایشان در مورد مردم چه بود تا روشن شود آیا تصویری که امروز ساختند، تصویری واقعی است یا خیر. به خاطر دارم که آقای عباس عبدی گفته بود: «مصباح با دخالت مردم مشکل داشت و در این اواخر نظرش تعدیل شده بود».
آقای مصباح در جلسه دوازدهمی که به نماز جمعه رفتند، در تاریخ ۱۹ تیر ۱۳۷۷، میگویند: متوجه باشیم که اگر بین خواست خدا و مردم تعارض رخ داد، خواست خدا تقدم دارد و میگویند: آنچه امروزه به عنوان دموکراسی تقنینی مطرح میشود، مقدم داشتن خواست مردم بر خواست خدا است. در جای دیگری میگویند از شبهاتی که وارد میکنند، اینکه بنده با طرح این مباحث خواهان از بین رفتن اصل حاکمیت ملی در قانون اساسی هستم و میگویند بر طبق قانون اساسی، انسانها بر سرنوشت خود حاکم هستند، پس اگر مجبور باشند، دین را رعایت کنند دیگر بر سرنوشت خود حاکم نخواهند بود. ایشان میگویند: مردم در پرتو حاکمیت خدا بر سرنوشت خود حاکم هستند.
نظر آیتالله مصباح در مورد ایجاد قوانین جدید
ایشان دقیقا مقابل برخورد گزینشی با قانون ایستاده و میگویند: اگر معنای دموکراسی این است که هرچه اکثریت گفت قانون معتبر است ولو خلاف نص قرآن باشد اسلام این دموکراسی را در قانونگذاری قبول ندارد. همچنین در مواردی که اسلام قوانین ثابت ندارد، اسلام به حکومت اجازه داده تا قوانین جدید بگذارد. نوسازی قوانین جا دارد و باب این را هم مسدود نکرده است. پس مطلق تقنین و هر نوع قانونگذاری غیرمجاز نیست؛ از اینرو بر این نظر ایشان هم اشکالی وارد نیست.
در ادامه، دموکراسی در اجرا را مطرح میکنند و میگویند: مردم در انتخاب افرادی که صلاحیت قانونگذاری دارند مشارکت جدی داشته باشند و خودشان را سهیم در امور کشور بدانند. این یعنی دموکراسی مشارکتی و ایشان انتخاب را نفی نکرده است. در سال ۱۳۶۴، حقوق سیاست در قرآن را نوشت و در آن، ۲۰ صفحه در مورد مردمسالاری طرح داده است. ایشان میگفت: این دموکراسی نزدیک به آنارشیزم است و حسابشده نیست، پس شما از پایین شروع کنید و براساس انتخاب مردم تا بالا بروید. همچنین میگویند: مردم سهیم باشند و این شکل از دموکراسی در اسلام مقبول است. یا میگویند: نظام ما جمهوری اسلامی است که رکن حدوث و بقایش مردماند و میگویند: جمهوریت، شکل و اسلامیت، محتوا است. این در حالی است که برخیها میگویند ایشان جمهوری اسلامی را قبول ندارد و حکومت اسلامی را قبول دارد. ایشان کجا مخالف جمهوری اسلامی بوده است؟
شارلاتانیزم مطبوعاتی علیه آیتالله مصباح را شاهد بودیم
اینها تصاویر برساخته و شارلاتانیزم مطبوعاتی است در حالی که اولین طرح دموکراسی دینی را آقای مصباح در دهه ۶۰ داده و در این زمینه ۲۰ صفحه بحث تفصیلی ارائه کرده است. در سال ۱۳۷۸ هم میگویند: خدایی که ما را آفریده، اگر کسی را برای اجرای احکام و قوانین خود معین کرده، پس مشروعیت پیدا میکند و دیگر نیازی به پذیرش یا عدم پذیرش مردم نیست؛ یعنی مدخلیت مردم در مشروعیت یک نظام صفر است و فراهم آوردن مشروعیت نظام، ربطی به رأی مردم ندارد. حکومت فلان فرد مشروع است یعنی حق حاکمیت دارد اما حق تحمیل حاکمیت را نیز دارد؟ مشروع است و شما هم میگویید نیازی به پذیرش و عدم پذیرش مردم نیست اما ایشان میگویند: مشروع است و عنصر مشروعیت نقصی ندارد که بخواهیم با یک عامل دیگر که مردم باشند آن را تکمیل کنیم اما اگر مردم نخواهند، چه میشود؟
امام علی(ع) مشروعیت داشت اما مردم او را انتخاب نکردند و آقای مصباح میگویند که حکومت مشروع بود و ایشان مقاومت کرد و میگویند: اگر اکثر مردم نخواستند، میشود سیره امام حسن(ع). به تعبیر دیگر، امام علی(ع) جنگید اما امام حسن(ع) نجنگید و این در حالی است که هر دو هم حق حاکمیت داشتند. پس اراده مردم در حق حاکمیت دخالت ندارد بلکه در تحقق آن حق دخالت دارد.
از امام خمینی پرسیدند ولی فقیه در چه صورتی ولایت دارد؟ ایشان گفت: مجتهد جامع الشرایط ولایت در جمیع صور دارد؛ یعنی ولایت مطلقه فقیه، لکن تولی امور وابسته به رأی مردم است که در صدر اسلام از آن به بیعت تعبیر میشده است. امام یک حکمی را دارد که اگر مجتهد قیام کرد، مردم باید از او حمایت کنند. این تکلیف از حق شرعی آمده است و حق پیشاانتخاباتی است و آقای مصباح هم همین را میگوید.
آیتالله مصباح و جامعه مدنی
یک نکته جالب اینکه آیا میدانستید آقای مصباح قائل به جامعه مدنی است؟ ایشان معتقد به دولت اقلی است و نه حداکثری و میگویند: اصل بر این است که مردم حکومت را به دست بگیرند. امر اجتماعی بر امر سیاسی نزد ایشان تقدم دارد و گستره امر اجتماعی وسیعتر از امر سیاسی است. میگویند: جامعه مدنی، متعلق به تمدن اسلامی است و ما این را داشتهایم و عللی را مطرح میکنند که چرا جامعه مدنی ضعیف شده است. ایشان، طلایهدار جامعه مدنی است، آن را بسط میدهد و هفت یا هشت مورد ساز و کار دخالت مستقیم مردم در حاکمیت سیاسی را نیز مطرح کرده است.
بنابراین واقعا آقای مصباح وارونه جلوه داده شده است؛ یعنی دموکراسی و جامعه مدنی و دولت اقلی را قبول دارد و نه دولت حداکثری. آیا کسانی که ایشان را وارونه جلوه دادند، خیانت نکردند؟ برای کسانی که در آن دوره از آنها انتظار میرفت، دفاع کنند اما دفاع نکردند باید متأسف بود. آقای مصباح پس از فوتشان برای خیلیها علامه شدند. حتی سوابق ایشان در دوران پیش از انقلاب را انکار میکنند، در حالی که ایشان از برخی بزرگان در قبل از انقلاب بیشتر امضا داشته و چطور است که میگویند ایشان فعالیت انقلابی نداشته است؟
/انتهای پیام/
منبع: ایکنا