به گزارش «سدید»؛ بیمقدمه عرض میکنم که یک نگرانی و حسرتی احساس میکنم که امثال بنده آنطور که بایدوشاید مقام اهلبیت (ع) را نشناختیم و با اینکه خدای متعال بهترین، سادهترین، راحتترین و کممؤونهترین (کم خرج ترین) راهها را برای ارتباط با آن بزرگواران مقرر فرموده، ولی ما استفاده نمیکنیم و گویا هیچ راهی نداریم. من این احساس را دارم که ما چرا آنطور که بایدوشاید از این دریای بیکران رحمت الهی استفاده نمیکنیم؟ وقتی این نگرانی و حسرت افزایش پیدا میکند که آدم با صحنههایی از دوستداران و علاقهمندان اهلبیت (ع) مواجه میشود که برای اظهار ارادت، سخنانی میگویند و رفتارهایی میکنند که هیچ در شأن آن بزرگواران نیست. بهعنوان نمونه در مورد داستان محاجه حضرت زهرا (س) با حاکم وقت که در مورد فدک احتجاج فرمودند، در محافل عمومیمان اینطور منعکس میشود که حضرت زهرا (س) نگران این بودند که اگر فدک را از آنها بگیرند، نان فرزندانشان قطع میشود و بناست آنها گرسنه بمانند! در مصیبتها و مرثیههایی که میخوانند مثلاً روی این تکیه میکنند که اینها راضی نشدند لقمه نانی به دست کودکان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) برسد و حضرت زهرا (س) دادخواهی کردند تا این منبع درآمد را به آنها برگردانند و فرزندانشان رفاه بیشتری داشته باشند! اما مسلمانها قبول نکردند!
حقیقتاً من خیلی از این تعبیر رنج میبرم؛ فاطمه (س) چه کسی بود؟ اهلبیت (ع) چه کسانی بودند؟ حسنین (ع) چه کسانی بودند؟ ما خیال میکنیم که آنها دلشان میسوخت که مثلاً یک مزرعهای از آنها گرفته شود و درآمدشان کم شود؟! کسانی که بهطورقطع برایشان یک کوه طلا با یک کوه خاکستر مساوی بود، ما معتقدیم که اگر امروز این تل الماس و طلا مال آنها باشد و فردا از آنها بگیرند و یک تل خاکستر به آنها بدهند برای این بزرگواران هیچ فرقی نمیکرد، همه دنیا در چشم آنها هیچ ارزشی نداشت. چنین کسانی در آن موقعیت، بعد از گذشت چند روز از رحلت پیغمبر (ص) با آن حالت بیماری و شکستگی بیایند سر اینکه ما گرسنه میمانیم و بچههایمان گرسنه میمانند با مردم بحث و احتجاج کنند؟! اگر اینچنین نبود که میدانیم کسانی که این حرفها را میزنند غرضی ندارند، جا داشت که اصلاً چنین حرکاتی را ما بزرگترین اهانت تلقی کنیم؛ درباره چه کسی این حرفها را میزنیم؟!
منشا نگرانی اهل بیت (ع)
یا موقع عزاداری مثلاً صحبت از قبرستان بقیع و اینها میشود، کأنه هیچ مصیبتی از این بالاتر نیست که مثلاً مجلس ما چقدر نور دارد و امشب بقیع چراغ ندارد، به سر بزنیم که چرا بقیع چراغ ندارد یا مثلاً صحن و سرایی ندارد و بعد تصور کنیم که غصه خود اهلبیت همین بوده که چرا خانه ما را خراب کردند و چراغهایش را خاموش کردند و اگر هم بتوانیم مثلاً خانهای دارای چراغ پرنور و تزئینات بسازیم، به خاطر همین خوشحال میشوند که عجب قبر مزین و پرنوری داریم! آیا این گونه تصورات در شأن اهلبیت است؟! چرا نباید سطح معرفتمان به حدی باشد که بفهمیم بزرگترین مصیبت برای جامعه اسلامی این بود که از برکات وجود اهلبیت محروم شدند؟! اهلبیت اگر نگران بودند نگرانیشان به خاطر دلسوزی بر مردم بود که مردم در گمراهی میمانند و زمینه و اسباب تکامل برایشان فراهم نمیشود و نمیتوانند با ارتباط با اهلبیت (ع) به مقامات قرب الهی برسند، دلشان از این میسوخت نه از اینکه قبرشان چراغ ندارد یا از اینکه مزرعهای را از آنها گرفتند.
ضرورت بهرهگیری از گوهر وجودی حضرت معصومه (س)
ما که بهاصطلاح درسخوانده هستیم و سی، چهل سال کم و بیش مشق و درس و کتاب داشتیم و خواندیم و بهاصطلاح سطح معلومات و فرهنگ و ادب و معرفتمان بالاست، نسبت به اهلبیت چهکار میکنیم؟ این مقبره حضرت معصومه (س) است که شخصیت دوم بعد از حضرت زهرا (س) حساب میشوند. البته تفاوت مراتب برای ما قابل فهم نیست که بین این مقام و آن مقام چقدر فاصله هست، ولی بههرحال ما در بین انسانها چند شخصیت خانم میشناسیم که از اهلبیت (ع) هستند و مقاماتشان برای ما قابل فهم و قابل شناخت نیست. یکی از این بزرگواران، حضرت معصومه (س) است. ما، _بخصوص ما طلبهها_ تقریباً هر چه داریم از صدقهسر حضرت معصومه (س) است. اگر کمی بیشتر دقت بکنیم اصل این انقلاب و دستاوردهای انقلاب و عزتی که نصیب ملت ایران شد مدیون حضرت معصومه (س) است. اگر قبر حضرت اینجا نبود آیا حوزه علمیه اینجا تشکیل میشد؟! امامی در اینجا تربیت میشد؟! مراجع دیگر تربیت میشدند؟! یا اگر امام نبود آیا این جریانات اتفاق میافتاد؟! این پیروزیها نصیب ما میشد؟! این عزت نصیب جامعه اسلامی میشد؟! این علومی که از قم به همه دنیا منتشر میشود که متأسفانه خود ما ارزش این کار را نمیدانیم، درحالیکه مثل منبع درخشان و نورافشانی است که با این انوار علوم و معارف، عالم را تغذیه میکند، همه اینها به برکت همین بارگاه حضرت معصومه (س) است. حالا اضافه کنید که از آن وقتی که این بارگاه به وجود آمده تا به حال، چقدر مریضها شفا پیدا کردند، چقدر مشکلات حل شده، چه بلاهایی دفع شده، چه زلزلههایی بنا بوده واقع بشود و دفع شده، چه وباهایی بنا بوده بیاید و نیامده و چه و چه، چیزهایی که ما نمیدانیم. در روایات داریم که بلاهایی که به برکت اولیای خدا از جامعه اسلامی دفع میشود خیلی بیش از نعمتهای ایجابی است که نصیبشان میشود. همه اینها به برکت این بانو است که دختری از این خاندان است، یک دختر جوان مجرد که سن ایشان هم زیر بیست سال بوده و ازدواج هم نکرده بودند. الآن هم با اراده و دعا و توجه و عنایت ایشان مشکلات عظیمی در عالم حل میشود که ما خبر نداریم.
مرحوم آیتالله بهجت (ره) مطالبی را که نقل میکردند سعی میکردند که توأم با ابهام باشد که گویندهاش درست شناخته نشود که چه کسی است. حالا به دلایلی ایشان عادتشان بود و خیلی کم اتفاق میافتاد که داستانی را با تمام تفصیلات و اسم اشخاص و اینها نقل بکنند. ایشان میفرمودند که پرسیدند، حالا اینکه پرسشکننده چه کسی بود و از چه کسی پرسیدند، اینها را اسم نمیبردند، میفرمودند پرسیدند که آیا حضرت معصومه (س) فقط برای اهل قم شفاعت میکنند یا برای همه شیعیان؟ جواب داده شد که برای اهل قم میرزای قمی (ره) کافی است، حضرت معصومه (س) برای همه شیعیان شفاعت میکنند. با این کلام، هم مقام میرزای قمی و بزرگانی از علمای ما شناخته میشود که چقدر ارزش دارند و هم اینکه عنایات حضرت معصومه اختصاص به اهل قم ندارد. چنین گوهری اینجا هست با این فضائلی که همه ما کم و بیش اعتقاد داریم، همه معتقدیم که اینجا جایی است که حاجات مردم روا میشود، به برکت توسل به ایشان گناهانشان آمرزیده میشود و بلاها دفع میشود. چه کسانی بیشتر مرهون و مدیون این بارگاه هستند؟ ما طلبهها، که مجموع زندگیمان را مدیونشان هستیم؛ چقدر یاد حضرت معصومه (س) هستیم؟ چقدر برای رفع حاجاتمان میرویم به ایشان متوسل میشویم؟ بله، وقتی که حاجتی، سرطانی یا یک بیماری لاعلاجی پیدا میشود آن وقت به ایشان متوسل میشویم، آن هم حالا با یقین باشد یا نه چه عرض کنم، مراتب معرفت مختلف است، اما برای حل مشکلات اجتماعی، دینی، فرهنگی و خانوادگیمان و برای رفع مشکلاتی که برای بچهها و جوانهایمان پیشبینی میکنیم و نگرانش هستیم، جا ندارد که به حضرت معصومه (س) متوسل بشویم و از ایشان بخواهیم که برای ما دعا کنند؟! آیا این کار را میکنیم؟!
این مسائل سرنوشتسازی که برای کشور ما و بلکه برای جامعه اسلامی اتفاق میافتد و موجش در کشورهای دیگر هم میتواند اثر بگذارد، اینها را بهاندازه یک بیماری هم حساب نمیکنیم که خدمت حضرت معصومه (س) برویم و از ایشان بخواهیم که بیبی جان! شما عنایت کنید آنچه مرضی خداست اتفاق بیفتد، آنچه به نفع اسلام و مسلمین است اتفاق بیفتد، هوسها و دلخواههای ما کارها را خراب نکند. آیا این کار را میکنیم؟! چقدر؟!
بهترین نتیجه از برگزاری مجالس ذکر اهل بیت (ع)
بنده که هیچ، خیلی بزرگتر از بنده، کوچکتر از این هستند که قطرهای از دریای مقام حضرت زهرا (س) را بیان کنند. ما کافی است چیزهایی که امام فرمود را بفهمیم، مقامی است که برای ما قابلدرک نیست، حالا میشود آدم به چیزهایی فکر بکند و کمی ذهنش را نزدیک کند، اما حقیقت این است که خدای متعال آنچه در خزانه کرمش بود به اهلبیت (ع) داده است، یعنی اگر فکر کنیم که خدا میتوانست بندهای داشته باشد که چیزی بیش از اینها داشته باشد آیا چنین بندهای را نمیآفرید؟! بخل میکرد؟! وقتی اینها سیده نساء عالمین هستند و همه عالم به برکت وجود آنها آفریده شده یعنی برایشان کم گذاشته؟! چیز دیگری هم میشد به آنها بدهد که نداده؟ البته هر چه دارند از خداست و از خودشان هیچ ندارند، اما آن چیزی که خدا داده خیلی بزرگ است.
مقام و جایگاه والای اهل بیت (ع)
من گاهی برای خودم اینطور فکر میکنم که من که هشتاد سال از عمرم گذشته، اگر فرض کنیم که مثلاً در این هشتاد سال، هرروز یک گناه کرده باشم با اینکه روزهایی بوده که شاید صدها گناه کردم، گاهی آدم توجه ندارد در جایی نشسته دارد نگاه میکند هر یک لحظهای که نگاه میکند یک گناه حساب میشود. ما آن مجلس را میگوییم که یک گناه بود درحالیکه هر لحظهای که دارد نگاه میکند و هر کلمهای که میشنود یک گناه است و کلی معصیت میشود، اگر چیزی حرام باشد شنیدن هر یک کلمهاش یک گناه است. حالا فرض کنید که روزی یک گناه کرده باشیم، در طول هشتاد سال چقدر گناه میشود؟ آقایانی که ریاضیاتشان خوب است زود میتوانند حساب بکنند، ولی شما اقلاً سیهزار گناه در نظر بگیرید. من که سی هزار گناه کردم با فرض اینکه روزی یک گناه کرده باشم که جمعاً در حدود سی هزار گناه میشود، از کسی که این گناهان را نکرده باشد چقدر مقامم پایینتر است؟!
ما معتقدیم خیلی از امامزادهها مثل حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت علی اکبر (ع) و خیلی از علما و حتی غیر از علما کسانی بودهاند که در عمرشان عامدانه گناه نکردهاند و خودشان اعتراف کردهاند. نمونههای متعددی هست، یکی مربوط به سید مرتضی و سید رضی (ره) است. من که سی هزار گناه کردم چقدر مقامم نسبت به آن کسی که هیچ گناهی نکرده، پایینتر است؟ برای هر گناهی یک مرتبه حساب کنید یعنی آنکه گناه نکرده مقامش سی هزار مرتبه از مقام من بالاتر است! ولی هنوز معصوم نیست. مقامش نسبت به مقام پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (علیهمالسلام) خیلی فاصله دارد. اگر بخواهیم بگوییم که نسبت آن مقام چقدر بالاتر است آنوقت خواهیم دید که چه مرتبه عظیمی خواهد شد! حالا من هشتاد سالم است میگویم این تعداد گناه در عمرم کردم، فرض کنید عمرم صد سال بشود طبعاً بر این تعداد افزوده میشود، اگر هزار سال بشود به همین نسبت افزوده میشود، به فرض اینکه گناهان بیشتر نشود ولی آن کسی که اهل گناه نیست آن مقامش محفوظ است یعنی من الآن میگویم او، سی هزار مرتبه از من جلوتر است، اگر عمرم طولانیتر بود و هزار سال بود سیصد هزار یا سه میلیون مرتبه میشد و این در اصل وجود من با آن، اینقدر فرق هست منتها آنچه عملاً واقع شده حالا سی هزارتاست. آنوقت مقام معصوم طوری است که یک نمونهاش را که سند داریم این است که ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن؛ یک ضربه شمشیر حضرت علی (ع) از عبادت جن و انس بالاتر است (المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۴)
شما همه جن و انس را حساب بکنید، الآن شش، هفت میلیارد انسان هستند، از اولین انسان که پیدا شد تا آخرین انسان که روی زمین است و جنیان که نمیدانیم جمعیتشان چقدر است، اگر عبادت همه اینها را در یک کفه ترازو بگذاریم ارزش یک ضربت علی (ع) در روز خندق، از همه آنها بیشتر است. یعنی بین درجه علی (ع) با سایر اهل عبادت چقدر فاصله است؟ تعداد جن و انس چقدر است؟ ما اگر مؤمن باشیم و خیلی زیاد اهل گناه نباشیم تفاوت مرتبه و مقام ما با امیرالمؤمنین (ع) به تعداد مجموع جن و انس پایینتر است و تازه حالا اینها چیزهایی است که به فهم ناقص ما میآید و میتوانیم حساب بکنیم. اجمالاً باید بدانیم مطلب خیلی فراتر از اینها است. من خیال میکنم که این خیلی فکر غلطی نباشد که خدا آنچه در خزانه کرم و لطفش بود به آنها داده است. خزانه لطف و کرم خدا چقدر است؟ شما فکر میکنید خدا بندهای بهتر از پیغمبر اکرم (ص) دارد؟! ما که نمیشناسیم. خانمی بهتر از حضرت زهرا (س) در عالم آفریده شده؟ درحالیکه خدای متعال به عبادت حضرت زهرا بر همه فرشتگان مباهات کند که: اُنظُروا إلى أمَتی...، خداى عزوجل به فرشتگانش میفرماید: فرشتگانم، ببینید کنیزم فاطمه را که در برابرم ایستاده و دلش از ترسم میلرزد و دل به عبادتم داده است. گواه باشید که شیعیانش را از آتش امان دادم. (فرائد السمطین، جوینی شافعی، ج۲، ص۳۴.) آنوقت میشد به زهرا (س) چیزی بدهند و خدا نداده باشد؟! خدا بر ما منت گذاشته که معرفت و محبت این خاندان را به ما عنایت فرموده است. خود این معرفت و محبت گوهر نفیسی است و از هر نعمتی که بگویید ارزشش بیشتر است.
ارزش چادر حضرت زهرا (س)
من در دلم این است که ارزش چادر حضرت زهرا (س) که چندین وصله داشت از همه کهکشانهای عالم بیشتر است، برای اینکه کهکشانها هر چه داشتند چیزهای بیشعوری است، چیزهایی است که خدا به آنها داده و خودشان چیزی کسب نکردهاند، اما چادر حضرت زهرا (س) چیزی است که همه عالمیان افتخار میکنند که سایهای از آن چادر به سرشان بیفتد. خدا چنین کسی را و چنین شناختی نسبت به ایشان را به ما داده است، اما در زندگی چقدر یاد حضرت زهرا هستیم؟! علامت غفلت از یاد ایشان این است که اینجا چقدر به حضرت معصومه احترام میگذاریم؟! چقدر به زیارت ایشان میرویم؟! چقدر به ایشان توسل میکنیم؟! اینها همه نشانه غفلت است!
الحمدلله خدا به ما شناخت داده و به اختلاف مراتب میدانیم که اینها چه بزرگوارانی هستند، اما گرفتاریهای دنیا و اشتغالات آدم نمیگذارد که به یاد ایشان باشیم ولی سعی کنیم اقلاً آن وقتی که احتیاج داریم در خانهشان برویم؛ نهتنها آن وقتی که بیماری سرطان داریم بلکه برای گرفتاریهای فرهنگی جامعهمان، برای بلاها و فتنههای آخرالزمانی که همه به آن مبتلا هستند، برای نگرانیهایی که برای آینده دخترها و پسرهای خودمان داریم در خانه اینها برویم. آیا احتیاج نداریم کسی در اینها به ما کمک کند؟!
راه توسل و بهرهمندی از عنایت اهلبیت (ع)
مطمئن هستیم تنها چیزی که میتواند در مقابل انبوه این بلاها مقاومت کند عنایت اهلبیت و توسل به آنهاست، برکاتی است که خدا به دست آنها بر جامعه جاری میکند، آنها مجرای فیض الهی هستند؛ آنها وقتی شاد میشوند و بیشتر برای ما دعا میکنند که ما از اینها برای زندگیمان بیشتر بهره بگیریم، از حالا تصمیم بگیریم که توسلاتمان را به اهلبیت بیشتر کنیم. توسل هم حتماً این نیست که آدم مجلس روضه بگیرد و شب تا سحر بنشیند و سینه بزند؛ یک ألسَّلاَمُ عَلَیکِ یَا فَاطِمَةَ المَعصُومِة هم توسل است، بلکه یک توجه قلبی هم اگر صادقانه باشد توسل است. مؤونهای هم ندارد، تنها همت و معرفت میخواهد، کافی است تجربه کنید که اگر این حالت را یک هفته در خودتان حفظ کنید ببینید زندگیتان چطور میشود.
فرض کنید شما میخواهید یک نامه برای یک شخصیت کشور مثلاً برای یک وزیر بنویسید، این کار چقدر مؤونه (خرج) دارد؛ چطور بنویسید؟ کجا بدهید؟ به دست چه کسی بدهید؟ آیا برسد یا نرسد؟ ولی خدا چنین معدن شرف، کرامت، نعمت و عزتی برای ما قرار داده که در هر جا که باشیم تنها یک توسل و یک اشاره و توجه برای برقراری ارتباط کافی است. از این هم مضایقه کنیم؟! آنهم برای مهمترین مشکلاتی که سرنوشت کشورمان مرهون حل این مشکلات است، بقای این نظام، بقای ارزشهای اسلامی، حاکمیت این ارزشها و احکام اسلام در جامعه منوط به بعضی از مسائل اجتماعی سیاسی ماست. آیا جا ندارد که توسلی داشته باشیم؟!
انتهای پیام/