گفتگو با داوود امینی، مولف و پژوهشگر تاریخی؛
در جوامع مختلف، نهادهاى گوناگونی در جامعه‌پذیرکردن افراد، ایفای نقش مى‌کنند. در ایران نیز نهاد روحانیت، مهم‌ترین نهادی است که محور فعالیت بوده است.
به گزارش «سدید»؛ در جوامع مختلف، نهاد‌های گوناگونی در جامعه‌پذیرکردن افراد، ایفای نقش می‌کنند. در ایران نیز نهاد روحانیت، مهم‌ترین نهادی است که در این راستا محور فعالیت است.

نهاد مذهب و به‌تَبع آن، علما از گذشته‌های دور در ایران، نقش ویژه‌ای را ایفا می‌کرد؛ تا جایی که به اعتقاد عده زیادی، آنچه که انسجام جامعه را حفظ می‌کند، روحانیت (اسلام) است.

تاریخ معاصر ایران، دارای تجربه‌های نو و تازه‌ای در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که دگرگونی‌های شگرفی در پی داشته است. تحلیل و بررسی هریک از این دگرگونی‌ها و تغییر و تحولات، بدون نگاه ویژه به‌نقش روحانیت در این تحولات، عملی بیهوده است. برای واکاوی نقش روحانیت در تحولات تاریخ معاصر ایران با داوود امینی، مولف و پژوهشگر تاریخی به گفتگو نشستیم که در پی می‌آید:

در تاریخ معاصر، روحانیت از چه زمانی نقش اساسی در تحولات سیاسی و اجتماعی پیدا کرد و چه رویداد‌هایی با عاملیت روحانیت در ایران به وقوع پیوست؟
نقش روحانیت در طول تاریخ از زمان پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) و جانشینان آنان و فقیهانی که پس از غیبت کبرای امام زمان (عج) بر مسند روحانیت شیعه نشستند، برجسته بود و این‌ها همواره در هدایت مردم و جامعه دینی نقش مهمی داشته‌اند و در کنار حاکمانی که بر کشور ما حکومت می‌کردند، روحانیت هیچ وقت نقش مهم الهی خود را کنار نگذاشت. اوج این مسئله هم در حوزه علمیه میرزای قمی بود که حوزه علمیه رونق بسیار زیادی پیدا کرد. بعد‌ها به تدریج از اوج و عظمت حوزه علمیه کاسته شد.

روحانیت شیعه به خصوص در عصر صفویه نقش بسیار مهمی را ایفا کرد و پادشاهان صفوی از نقش روحانیت در هدایت جامعه و نفوذ دین در جامعه و نقش مذهبی که در حکومت صفویه ایجاد شد، از حضور روحانیت استفاده کرد.

این جریان ادامه داشت؛ تا اینکه در نهضت تنباکو نقش روحانیت پررنگ‌تر شد. با حکمی که میرزای شیرازی در تحریم تنباکو صادر کرد، میزان نقش‌آفرینی مرجعیت در بسیج مردم برای مقابله با حاکمان مستبد مشخص شد. نفوذ کلام روحانیت نه تنها در تک‌تک مردم حتی در دربار نیز موثر بود و در تاریخ نوشته شده که زنان دربار قلیان را بیرون انداختند و حکم مرجعیت را پذیرفتند.

ما در این وقایع نقش روحانیت را خیلی پررنگ می‌بینیم. دینداری مردم ما در طول تاریخ با وجود حاکمان مستبد در پرتو هدایت و روشنگری روحانیت بسیار پررنگ است.

این نقش‌آفرینی ادامه پیدا کرد تا دوره قاجاریه که نقش حوزه علمیه به خصوص نجف، رشد زیادی پیدا می‌کند و بسیاری از طلاب و مراجع ما به نجف رفتند. چون به خصوص بعد از میرزای قمی، حوزه‌های علمیه ایران به خصوص قم تا حدودی از رونق افتاده بودند و حوزه علمیه نجف نقش برجسته‌ای پیدا کرده بود. اینجا بود که اکثر روحانیون ما در حوزه علمیه نجف تربیت شدند.

با حضور علمای بزرگی مثل آخوند خراسانی، آیت‌الله نایینی و دیگر علمایی که در نجف حضور دارند، می‌بینیم حضرات آیات در مشروطیت نقش بسیار برجسته‌ای را ایفا می‌کنند و رهبری جامعه به خصوص مذهبی و دین‌دار را در مشروطیت بر عهده می‌گیرند. به خصوص که روحانیت در نجف، سابقه مبارزه با استعمار پیر انگلیس را دارد و حتی کسانی مثل آیت‌الله کاشانی در آنجا مردم را علیه استعمار انگلیس رهبری کردند.

این سابقه را در حوزه علمیه نجف می‌بینیم و همین علما هم در حوزه علمیه نجف نقش بسیج توده‌های دیندار ایران را به عهده دارند و بسیاری از آن‌ها هم به عنوان نمایندگان حوزه نجف به ایران برمی‌گشتند و نقش هدایت دینی و سیاسی مردم را به عهده می‌گرفتند.

می‌بینیم که این نقش چقدر در قضایای مشروطیت برجسته می‌شود. در آن مقطع می‌بینیم که عده‌ای از علما از مشروطه طرفداری می‌کنند و برخی به دلیل تفکراتی که دارند، مشروطه مشروعه را مطرح می‌کنند.

ما نخستین حرکت گسترده اجتماعی ـ سیاسی در عصر حاضر را در حرکت میرزای شیرازی می‌بینیم و ۱۰ تا ۱۵ سال بعد از حرکت میرزای شیرازی، روحانیت رهبری حرکت مشروطه را به همراه روشنفکران بر عهده گرفت. به ما بگویید تأثیر نهضت میرزای شیرازی در جنبش مشروطه چه بود؟ بعد از مشروطه و سردمداری روشنفکران در ایران، روحانیت دچار سرخوردگی شد و در دوره رضاخان نتوانست نقش خود را به درستی ایفا کنند. در این زمینه تحلیل شما چیست؟
حکمی که میرزای شیرازی صادر کرد، یک بار دیگر عظمت روحانیت را به رخ حاکمان مستبد کشید و آن‌ها دیدند همان مردمی که دارند زیر سلطه آن‌ها زندگی می‌کنند و حاکمان فکر می‌کردند که بر جان و ناموس مردم حاکمیت دارند، اما حاکم اصلی روحانیت است و این را به عینه در حکم میرزای شیرازی دیدند و با عقب‌نشینی حکومت، روحانیت در نهضت تنباکو به رهبری زعیمشان میرزای شیرازی به پیروزی رسید.

این تجربه باعث شد که در جریان نهضت مشروطه هم روحانیت ساکت ننشیند و به خصوص در حوزه علمیه نجف، علمای بزرگی، چون مرحوم آخوند خراسانی، میرزا نایینی، آیت‌الله مازندرانی و... نقش‌آفرینی کند.

اما همان‌طور که اشاره کردم دو تفکر در روحانیت مشروطه وجود داشت. یک تفکر از مشروطیت حمایت می‌کرد و آن را به نفع کشور می‌دانست و جریان دیگری در روحانیت، یعنی جریان شیخ فضل‌الله نوری دیدگاه دیگری داشتند و مشروطیتی را که عیناً از فرانسه [بلژیک]و غرب گرفته شده و قرار بود در کشور اجرا شود، خطرناک می‌دانستند و به تعبیری می‌گفتند مشروطه باید مشروعه باشد و نباید مشروطه‌ای را که در غرب اجرا شده در کشور اجرا کنیم. به هر حال مشروطه به پیروزی رسید.

در قضیه مشروطه فقط روحانیت نقش نداشت، بلکه روشنفکران و اقشار مختلف جامعه، عشایر، نیرو‌های شبه‌نظامی که در برابر حکومت شکل گرفته بودند، نقش داشتند، اما بعد از فتح تهران که مشروطه‌خواهان قدرت را در دست می‌گیرند، روشنفکران به سمت و سویی می‌روند که اولین حرکتی که انجام می‌دهند به دار کشیدن شیخ فضل‌الله است.

این قضیه، شوک بزرگی را بر روحانیت نجف و حوزه علمیه و علمای کشور خودمان وارد می‌کند. گفته شده که آیت‌الله نایینی کتاب خودش (تبیه‌الامه و تنزیه‌المله) را به رودخانه ریخت و سرخوردگی عمیقی در روحانیت ایجاد شد که نتیجه گسترده در امور سیاسی در این حد، به شهادت شیخ فضل‌الله نوری منجر و همین امر سبب شد که از آن پس روحانیت دست به عصا راه برود و در مسائل سیاسی با احتیاط بیشتری حرکت کند. حتی می‌بینیم که رضاخان با حمایت روشنفکران و با تظاهر به دینداری و ادعای برقراری امنیت بر سر کار می‌آید.

در دوران رضاخان و پس از کودتای او در سال ۱۲۹۹ حوزه علمیه یک سال بعد توسط آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری تأسیس می‌شود؛ حوزه علمیه‌ای که با حوزه علمیه میرزای قمی قابل مقایسه بود.

پس از رحلت میرزای قمی، اشاره کردم که حوزه علمیه قم تضعیف و حوزه علمیه نجف برجسته شد، ولی با تأسیس حوزه علمیه قم توسط آیت‌الله حائری روحانیونی را تربیت می‌کند که آینده تشیع و دینداری مردم را به دست آن‌ها می‌سپارد. بنده کتابی دارم با عنوان «چالش‌های روحانیت با رضاشاه» و در آنجا به طور مفصل درباره این قضایا بحث کرده‌ام.

به اسامی روحانیونی که تحت تربیت آیت‌الله حائری قرار گرفتند و بعد‌ها داعیه‌دار تحولات سیاسی و اجتماعی در کشورمان شدند، اشاره کنید و نیز درباره زعامت آیت‌الله بروجردی و نقش ایشان در تداوم راه آیت‌آلله حائری توضیح بدهید.
من کارمند سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران بودم و در کتاب «چالش‌های روحانیت با رضاشاه» اسناد طلاب و مدرسین حوزه علمیه دوره آشیخ عبدالکریم حائری را آورده‌ام. یعنی طلاب و نمراتشان و ممتحنینی که امتحانات حوزه را برگزار می‌کردند. در بین این مدرسین و طلاب که در آنجا به شکل مفصل آورده‌ام، به نام رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی «رحمه‌الله علیه» برمی‌خوریم که در سال‌های ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ در حوزه علمیه قم، مدرس بودند.

حضرات آیات گلپایگانی، نجفی مرعشی، میرزا‌هاشم آملی، صدر، سیداحمد خوانساری و... همه علمایی که بعد‌ها مرجع شدند و زعامت حوزه‌های علمیه را به عهده داشتند، در زمره شاگردان آیت‌الله حائری بودند و عمدتاً در مبارزه با حکومت پهلوی چه در دوره رضاشاه و چه در دوره پهلوی دوم و انقلاب نقش داشتند.

آیت‌الله حائری، آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله مرعشی، آیت‌الله صدر، آیت‌الله خوانساری و... به امام خمینی اعتقاد زیادی داشتند و دیگران در سطوح پایین‌تر و طلاب حوزه بودند. همه این‌ها نشان می‌دهد که آیت‌الله حائری اهتمام زیادی بر این امر داشتند و موفق هم شدند و ما ریشه پیروزی انقلابمان را در همان تربیت‌های آیت‌الله حائری می‌بینیم که بسیار در زمینه دروس حوزه و امتحانات و برپایی جلسات و کلاس‌ها حساس بودند.

در همان کتاب، اسنادی را آورده‌ام مبنی بر اینکه هر جا دولت می‌خواست در امر حوزه دخالت کند، آیت‌الله حائری با درایت و هوشمندی و قاطعانه ایستادگی می‌کردند. در آن برهه اتفاقات مهمی افتاد؛ از جمله برپایی مؤسسه وعظ و خطابه، ایجاد دانشکده معقول و منقول، ایجاد مؤسسه پرورش افکار و.

حکومت این نهاد‌ها را برای تضعیف نقش روحانیت ایجاد کرد. کشف لباس روحانیت و برگزاری امتحانات دولتی برای طلاب و منع کردن آن‌ها از پوشیدن لباس روحانیت، حتی به کسانی که در دانشکده معقول و منقول که دولتی بود تحصیل می‌کردند، مجوز پوشیدن لباس روحانیت را نمی‌دادند.

ائمه جماعات ما باید از حکومت مجوز می‌گرفتند. اسناد همه این‌ها در کتابی که اشاره کردم، آمده است و اسناد فراوان آن‌ها در آرشیو کتابخانه ملی وجود دارد و پژوهشگران ما می‌توانند به آن‌ها مراجعه کنند. گزارش فعالیت‌های ائمه جماعات در تمام شهر‌ها روزبه‌روز گرفته و گزارش آن داده می‌شد و کسانی که از دولت مجوز نداشتند، خلع لباس می‌شدند.

حوزه علمیه به این صورت حفظ شد و پس از آن می‌بینیم که آیت‌الله بروجردی زعامت حوزه علمیه را به دست می‌گیرد و در کنار ایشان بهترین شاگرد آیت‌الله حائری، یعنی امام خمینی را می‌بینیم. او تا زمان رحلت، نقش بسیار بزرگی در تقویت حوزه علمیه داشت و انجام وظیفه کرد. امام پس از رحلت استادش از سال ۴۰، ۴۱ حرکت سیاسی خود را علیه حکومت پهلوی دوم آغاز کرد.

از دوره مشروطه تا آغاز نهضت امام خمینی، روحانیت در مقابله با پهلوی اول و دوم چه فعالیت‌هایی را انجام دادند؟
قضایای مشروطه را که به جای خود توضیح دادم. در دوره رضاشاه می‌بینیم که او با ظاهر مذهبی روی کار می‌آید، اما در سال ۱۳۰۶ در مقابله با حکم «امر به معروف و نهی از منکر» اعلامیه می‌دهد.

در سال ۱۳۰۷ همسر و دختر رضاشاه بدون حجاب به حرم حضرت معصومه «س» می‌روند. در آنجا می‌بینیم که دفتردار آیت‌الله حائری، یعنی آیت‌الله بافقی در مقابل آن‌ها می‌ایستد.

در تاریخ آمده است که رضاخان به قم می‌رود و با چکمه وارد حرم می‌شود و آیت‌الله بافقی را لگد می‌زند و ایشان را به شهر ری تبعید و زندانی می‌کند تا در سال ۱۳۲۰ ایشان در تبعید از دنیا می‌رود. نخستین حرکت را ما در قیام آیت‌الله بافقی می‌بینیم. در سال ۱۳۰۳ که قضایای جمهوری‌خواهی رضاخان مطرح می‌شود، باز شهید مدرس است که پرچم مبارزه با جمهوری‌خواهی رضاخان را در دست می‌گیرد.

رضاخان شهید مدرس را در سال ۱۳۰۶ به خواف تبعید می‌کند و در مجلس فرمایشی‌ای که برگزار می‌کند، نام مدرس را حذف می‌کند و در سال ۱۳۱۶ ایشان را در خواب به شهادت می‌رساند [با خوراندن چای مسموم در ماه رمضان به شهادت رساند].

حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی در سال ۱۳۰۷ که بحث سربازگیری طلاب مطرح می‌شود، علمای اصفهان به رهبری ایشان قیام و سه ماه در قم تحصن می‌کنند. تقریباً نام همه علما در آن تحصن هست. این قیام را با مسموم کردن آیت‌الله نجفی اصفهانی عقیم می‌گذارند و ایشان را به شهادت می‌رسانند.

آیت‌الله انگجی در تبریز قیام می‌کند و سرکوبش می‌کنند. شیخ محمد خیابانی قیام می‌کند و رضاشاه ایشان را به شهادت می‌رساند. در شمال میرزا کوچک‌خان جنگلی را که طلبه شاخص و مبارزه حوزه علمیه قم است و از گیلان برخاسته به شهادت می‌رسانند و در منطقه گیلان، در قله‌های یخزده آنجا قیام میرزا کوچک‌خان را هم عقیم می‌گذارند.

روحانیت در طول دوره رضاخان ساکت ننشسته، اما سرکوب شده است. امام در آن دوره خطاب به روحانیون می‌فرمایند که شما وظیفه‌تان را حتی بدون لباس روحانیت انجام بدهید. تعداد روحانیون از چندین هزار نفر به چندصد نفر رسید؛ بنابراین روحانیت هیچ‌گاه ساکت نبوده است.

امام خمینی در سال ۱۳۲۲ کتاب «کشف‌الاسرار» را می‌نویسند. در دوره‌ای که کسانی مثل شریعت سنگلجی و حکمی‌زاده و... نشریات ضددینی خودشان را درباره ائمه اطهار (ع) منتشر می‌کنند.

کسروی در همین دوره است که بر دین اسلام می‌تازد و می‌خواهد دین جدید خودش را ترویج کند. حضرت امام «کشف‌الاسرار» را در مقابله با این منحرفان دینی می‌نویسند.

نواب صفوی در سال ۱۳۲۲ قیامش را آغاز می‌کند. نواب صفوی و یارانش در سال ۱۳۳۴ توسط پهلوی دوم به جوخه اعدام سپرده می‌شوند و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حکومت دیکتاتوری را برپا می‌کند و آیت‌الله کاشانی را به دادگاه می‌کشاند.

نتیجه تمام این تلاش‌ها منجر به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و آغاز نهضت امام و تبعید ایشان به نجف می‌شود و ایشان در آنجا حرکت ضداستبدادی و ضداستعماری خود را آغاز می‌کنند که با شهادت امثال آیت‌الله سعیدی و آیت‌الله غفاری و دیگر علمداران حوزه علمیه به پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ منجر می‌شود و لذا در تمام عرصه‌های مبارزات سیاسی و اجتماعی معاصر نقش روحانیت را برجسته می‌بینیم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha