گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ یکی از دلایل مهم امتداد بحرانهای اجتماعی، تفاوت میان فهم از اولویت بندی مسائل، با آن چیزی است که در حقیقت صحنه میگذرد. این عدم توجه به اولویت بندی ها، گاه ناشی از عدم التفات به لایههای اثر گذاری مسائل اجتماعی است، این موضوع امری مختص به زمان و مکان خاصی نبوده اما میتوان ادعا کرد که امروزه رسانه فهم ما از اولویتهای اجتماع را به شدت دچار تحول کرده است. رسانه به تنهایی توانایی این را دارد که مسائلی در لایه معلول را به لایه علت ارتقاء داده و فهم از صحنه را مشوش کند. چنانچه از فضای انتزاع بخواهیم قدری فاصله بگیریم، در تحلیل چرایی نابهسامانی وضع موجود انگاره های مختلفی طرح می گردد، یکی از جدی ترین انگاره هایی که فهم رسانه زده، آن را در حکم علت تمام مسائل قرار داده، مسئله فساد است.
چرا فساد علت العلل مشکلات کشور نیست؟
ابتدا و پیش از شروع سخن لازم به تذکر است که فساد به هیچ نحو و در هیچ صورتی قابل دفاع و اغماض نبوده و مبارزه با آن دارای درجه اهمیت بسیار بالایی است، هیچ مصلحتی سازش با فساد را موجه میسازد و سوای از کیفیت و کمیت فساد، حتی یک فساد، اختلاس و ... نیز برای نظام اسلامی زیاد است، بنابراین سطور پیش رو قصد توجیه و چشم پوشی از فساد را نخواهد داشت. بلکه محل بحث، سخن از سرمنشأ ها و علت هایی است که باعث شده حتی سیاستهای مبارزه با فساد نیز ناکارامد گردد.
اما پرسش اصلی در آنجاست که فساد به چه میزان خواستگاه مشکلات امروز کشور ما است؟ به عبارت دیگر فساد علت مشکلات فعلی بوده و یا خود به عنوان مسئلهای در کنار دیگر مسائل، از علتی فوقانی ناشی میشود؟ فهم رسانه زده به انسان میگوید « اگر اختلاس ها نبودند مشکل در کشور وجود نداشت». رسانه از اساس به دنبال مخاطب خود میدود، عنصر جذابیت رکن رکین حیات هر رسانهای است، از همین رو در پردازش مسائل، همواره مسئله تقاضای مخاطب جدی است، اخبار فساد به واسطه ماهیت خود، همواره دارای جذابیتهای فراوانی برای رسانهها در سراسر دنیا هستند، رسانه افشاگر، رسانه محبوبی است که دیده میشود. همین مسئله سوای از آنکه تصور ما از فساد را به نسبت آنچه در واقع رخ میدهد، بسیار بیشتر نشان میدهد، فساد را به عنوان علت العلل مشکلات و مسائل کشور طرح کرده و تمام انرژی جریان های اجتماعی را صرف افشاگری، عدالت خواهی! و ... میکند.
سر منشأ مشکلات کشور چیست؟
پس از رهایی از پرسش نخست نوبت طرح این پرسش میرسد که علت نخست ناکارآمدی های کشور چیست که حتی فساد نیز به عنوان میوهای از شجره زقوم آن طرح میگردد.
برای کشف و فهم علت العلل نابسامانی وضعیت فعلی، بصیرتهای تاریخی و تعیین موقف تاریخی خود اهمیت فراوانی دارد. در حقیقت لازم است تا نقشه وضع اجتماعی خود را گسترده تر دیده و با دیدی کلان اقدام به فهم وضع موجود نمود. در بیان موقف تاریخی که مردم ایران در آن قرار گرفتهاند باید چند نکته را مطرح ساخت، نخست آنکه هویت مبارزه جوی شیعه، پس از قرنها تنفس در قالب جنبشی اجتماعی، با رهبری امام خمینی توانست به عرصه رسمی قدرت راه یافته و حکومتی را برای خود اختیار کند. عهده داری حکومت به خودی خود آن هم برای جریانی که ۱۴ قرن به دور از عرصه رسمی قدرت و به عنوان یک جنبش حیات داشته، پیچیدگیهای بسیار فراوانی دارد، اما چیزی که بر پیچیدگیهای آن اضافه میکند، عهد تاریخی است که انقلاب اسلامی در آن تبلور یافت، عهدی که انسان نسبتش با مبدأ خویش را فراموش ساخته، نخستین تمدن تا بن دندان سکولار را ایجاد کرده، و از منظرگاه خود نسبت به تمام مسائل پاسخهایی را تولید کرده است. مسائلی همچون نسبت انسان با انسان، نسبت انسان با محیط زیست، نسبت انسان با عدالت و اجتماع، نسبت جوامع انسانی با سرمایهداری و اقتصاد و دهها مسئله دیگر و از همه مهمتر آنکه پاسخهای خود را متبلور در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و ... نموده و در تمام دنیا به عنوان روش عقلایی زندگی جمعی تبلیغ کرده است. کشور ما نیز که از سلطه فکری غرب رها نبوده، دههها پاسخهای مذبور را دریافت کرده و متناسب با آن تلاش بر جامعه پردازی و سیاست ورزی داشته است، اما آیا به راستی مشکلاتی که امروزه کشور ما با آن مواجه است، ناشی از همین پاسخهای انسان غربی به مسائل نیست؟ به عبارت دیگر موقفی فعلی که جامعه ایرانی در آن قرار گرفته، اما احساس بیتابی داشته و از آن ناراضی است، ناشی از پذیرش راه حلهای تمدن غربی نسبت به مسائل نیست؟
اگر نگاه ریزبینانه تری به عرصه جهانی بیندازید، میبینید که مسائل امروز ما تنها مختص به جامعه ایرانی نیست، بلکه مسائل تمدن و جهانی است که امروزه عالم گیر شده است. مسئله خودکشی، مسائل زیست محیطی، بحران معنا، افزایش شکاف طبقاتی، بی عدالتی و ... همگی از جمله مسائلی است که کل دنیا با آن درگیر است، هرچند کشورهای جهان سومی که به نوعی گرفتار مدرنیته قلابی و دسته دوم شدهاند، مشکلات مذکور را به نحو افزون تری تحمل میکنند، اما اصل مشکلات مذکور خصلتی جهانی دارد. در حاشیه و به عنوان یک مسئله فرعی تر باید عنوان کرد که متأسفانه فهم رسانه زده در خصوص تصویر ما از دیگر کشورها نیز حاکم است. شاید پذیرش این موضوع که بیش از ۶۰ میلیون آمریکایی با کوپن غذای خیریه ها زندگی میکنند برای ما سخت باشد، و یا دیدن حجم گسترده چادرهای کنار خیابان که متعلق به خانوادههای آمریکایی است برای ما غیر قابل باور باشد، چراکه تصویر غرب در ذهن ما شکل گرفته از فیلمهای هالیوودی، تصویری رویایی و بی نقص است.
با تمام تفاصیل مذکور به پرسش مطروحه باز میگردیم، علتالعلل نابسامانی وضع موجود چیست؟
باید طرح کرد که این علت العلل در حقیقت عدم تعیین نسبت با مسائل مختلف انسانی و اجتماعی از زاویه و پایگاه فکری خود است. پرسش هایی نظیر طرح ما از عدالت چیست؟ طرح ما از ترقی و تنزل کدام است؟ توسعه مطلوب ما دارای چه زوایایی است؟ طرح ما برای مهار سرمایه داری چیست؟ عدم پاسخ ما به این پرسشها از پایگاه فکری و هویتی خود عامل نابسامانی وضع موجود گشته است.
شاید پرسش آخر قدری دارای اجمال و ابهام باشد. از اساس سرمایهداری در خواستگاه خود(تمدن غرب) به عنوان یک مسئله مطرح نشده است( به استثنای اندیشههای چپ)، این درحالی است که به نظر صحیح، مهار سرمایهداری در کشور ما یک مسئله کلان و دارای اولویت است چرا که سرمایه در شرایط حجیم خود، امکان هایی برای توسعه در اختیار دارد که افزون بر سرمایههای خرد است. برای نمونه اگر شما یک میلیارد تومان سرمایه در اختیار داشته باشید، نهایتا بتوانید در ماه ده الی بیست درصد از اصل سرمایه خود سود به دست بیاورید، اما اگر سرمایه شما از مرز چند هزار میلیارد تومان گذشت، میتوانید از طریق تأسیس بانک خصوصی و خلق نقدینگی، سرمایه خود را به نحو گستردهای افزون کنید، اما در این میان چه کسی متضرر وضع موجود میگردد؟ افزایش نقدینگی به معنای افزایش تورم و کاهش قدرت خرید مردم است، در حقیقت کلان سرمایهدار صاحب بانک از طریق دست کردن در جیب مردم ثروت خود را افزون میکند، در این جا عدالت چه جایگاهی دارد؟ چگونه عدالت میتواند این وضعیت را سامان دهد. همه اینها مسائل کلانی هستند که تا زمانی به آنها پاسخ صحیح از منظر اندیشه اسلامی داده نشود، نمیتواند امید چندانی به اصلاح وضع موجود داشت.
تمام مطالب فوق را می توان در یک جمله خلاصه کرد، علت العلل مسائل و چالشهای امروزه ما، مسئله عدم امتداد است. در واقع انقلاب اسلامی مبتنی بر یک ایده در خصوص نسبت انسان با عالم و آدم و خالق خود به وجود آمد، این ایده برای رسیدن به یک تمدن نیاز به امتداد در ساحات مختلف زندگی اجتماعی دارد، مسئلهای که در صورت وقوع، حیات طیبه را برای انسان فراهم میکند، از همین رو میتوان گفت که کلان مسئله و مهم ترین اولویت امروز کشور ما مسئله امتداد است.
در آخر باید گفت که مسائل فوق برای رسانه ارزش چندانی ندارد، رسانه به دنبال مخاطب است، مخاطب نیز جذب مسائل بنیادین اینچنین نمیشود، بلکه به دنبال اخبار جذاب میگردد، در این میان حرجی نیز بر رسانه نبوده چراکه رسانه پژوهشگاه و دانشگاه نیست، بلکه چالش هنگامی به راه حل نمیرسد که هر امری آگاه به حدود خود نبوده، پا را از حد فراتر گذارد، به عبارت دیگر چالش در جایی است که رسانه پا را از حد خود فراتر گذاشته، اقدام به ساخت فهم نخبگان و جریانهای اجتماعی از وضع موجود کند. یکی از معضلات فعلی فرهنگ کشور ما، مهجوریت کتاب و پیوند شدید با فضای مجازی است که فهم رسانهای را غالب بر درک صحیح از مسائل کرده است.
/انتهای پیام/