به گزارش «سدید»؛ توکل از ارکان توحید افعالی است؛ کسی که بر توکل اعتماد میکند، در حقیقت غیر خدا نمیببیند و همه هستی را از شئونات الهی میداند؛ بنابراین، به جای اینکه بر غیر خدا تکیه و اعتماد کند، به خدا تکیه میکند. حقیقت توکل به یک معنا همان انقطاع از غیر و اتصال به خداوندی است که مالک مطلق، رب العالمین و نیز عالم و قادر مطلق است.
عدهای از مردم هر گاه کاری میخواهند انجام دهند یا خدا را در کنار اسباب قرار میدهند و میگویند یکی خدا و دیگری این اسباب یا اینکه اسباب را در کنار خدا قرار میدهند و میگویند یکی اسباب و یکی هم خدا. پس اینان در حقیقت برای خداوند شریک قرار داده و شرک در توحید دارند.
اهل توکل، همه چیز را از آن خدا میدانند و حتی چیزی غیر از خدا نمیببینند و اگر به اسباب توسل میجویند آن را شان و مظهری از شئونات و مظاهر الهی بر میشمارند که بیخداوند هیچ است و وجود و اثری بر آن مترتب نیست.
پیامبران اهل توکل بودند؛ آنان اهل توحید محض بوده در ایمان و اعتقاد ایشان، هیچگونه شرک جلی و خفی راه نمییافت. در این میان پیامبر گرامی (ص) در اوج چکاد توحید نشسته است. ازاین رو مظهر کامل توحید است و توکل در ایشان در همه ابعاد زندگی بروز و ظهوری خاص داشته است.
نویسنده در این مطلب ضمن بررسی چیستی و حقیقت توکل، به عوامل ایجادی آن اشاره کرده و برخی آثار ان را شرح داده است.
توکل حالتی در انسان است که خود را در همه امور به خدا واگذار میکند و از همه چیز غیر خدا بریده و تنها به او متصل میشود. پس در همه زندگیاش، خداوند حضوری تمام و کمال دارد و جای خالیای نیست که در آنجا خداوند حضوری نداشته باشد؛ چرا که سراپای وجودش را خداوند در بر گرفته است و به نوعی فنای مطلق در زندگی دست یافته است.
این حالت توکل در انسان، معنای تمام توحید است؛ زیرا توحید از ذات و صفات به حوزه توحید در افعال نیز کشیده شده است و شخص همه هستی از جمله خودش را فعلی از افعال الهی میداند که در چارچوب پروردگاری الهی تحقق و معنا مییابد.
به این معنا که همه هستی فعل الهی است و این فعل هرگز از فاعل آن جدا نمیشود؛ زیرا از باب تجافی نیست؛ چنانکه در باران ما این را میبینیم؛ زیرا اگر ابر ببارد دیگر در آسمانی آبی نیست. اما ارتباط میان فعل الهی و خدا اینگونه نیست و اگر چیزی نازل شود به معنای جدا شدن نیست.
اگر همه هستی فعل متصل و شانی از شئون اوست، خداوند به آن فعل خود تسلط و احاطه مطلق دارد و اینگونه نیست که فعل و حرکات آن از فاعل یعنی خدا جدا باشد. این اتصال میان فعل و فاعل حتی درباره انسانی که دارای اراده و اختیار میباشد نیز صدق میکند، چه رسد در موجودات دیگری که از اراده و اختیار بهرهای ندارند.
از این رو درباره رابطه فعل انسان با انسان سخن از «اختیار مطلق» یا «جبر مطلق» نیست، بلکه سخن از «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» است. بدین معنی که اراده انسانی که موجب صدور فعلی میشود، یک اراده مستقل و فعل مستقل نیست، بلکه اراده و فعل نیمبندی است. از این رو در آیات قرآن از مقام مشیت الهی سخن به میان آمده است که بالاتر از اراده قرار میگیرد و در آن مرتبه مشیت انسان همان مشیت الهی خواهد بود: ما تشاوون الا ما یشاء الله؛ هر آنچه را خدا مشیت کرد شما مشیت میکنید و میخواهید. (انسان و دهر، آیه۳۰)
انسانی که اهل توکل یا در مرتبه بالاتر، اهل تفویض است؛ به شناخت واقعی از خدا، هستی و خود رسیده است و به این نکته علم یقینی یا شهودی دارد که خداوند فاعل هر فعلی است و هیچ یک از آفریدههای الهی جدا از خدا و مستقل از او نیستند تا مستقل عمل کنند، بلکه شانی یا مظهری از شئونات و یا مظاهر الهی هستند. در این صورت است که این اهل یقین و شهود، کارهایش را با توکل به خدا انجام میدهد یا کارش را به خداوند تفویض (واگذار) میکند و در مقام فنای مطلق قرار میگیرد.
البته رسیدن به مقام تفویض برای همه انسانها مقدور نیست؛ زیرا کسی میتواند در مقام تفویض قرار گیرد که با خدایی شدن، ذات و صفات خویش را در خداوند فانی داند و در آن مرحله نشیند، اما میتوان در مقام توکل قرار گرفت. کسی که در مقام توکل نشسته است، باور دارد که خداوند همه هستی را همان گونه که آفریده است با حکمتی، ربوبیت میکند و بر آن است تا با پروردگاری اش آنان را به کمال بایسته و شایسته شان برساند. پس هیچ فعلی در جهان از کسی یا چیزی صادر نمیشود مگر آنکه گامی برای تحقق آن هدف آفرینش باشد. از این رو انسان اهل توکل، کارها و امور را از خدا میداند و از او میخواهد تا آنچه خیرش است به شکل فعل در جهان تحقق یابد. به سخن دیگر، اهل توکل، خیر را از خداوند در فعل میخواهد و اگر کاری خیر نباشد تحقق آن را نمیخواهد.
به هر حال، توکل در انسان مهمترین نشانه این مطلب است که شخص اهل توحید محض است و به این یقین رسیده است که هیچ فعلی در جهان بیرون از فعل الهی نیست و توحید در افعال نیز کشیده شده است. پس در حوزه افعال شرک نمیورزد. همچنین توکل بیانگر این نکته است که شخص به ربوبیت و پروردگاری خداوند ایمان کامل داشته و هر فعلی را در جهان بر اساس هدف و حکمت آفرینش تحلیل و تبیین میکند. از این رو در آیات قرآن توکل را نشانهای از ربوبیت دانسته است. (رعد، آیه۳۰؛ شوری، آیه۱۰؛ مزمل، آیه۹)
عوامل ایجادی توکل
با نگاهی به آموزههای قرآنی این معنا به دست میآید که برای تحقق حالت توکل در انسان لازم است که شخص نسبت به مسائل هستی، خود و خدا شناخت دقیق و کاملی داشته باشد؛ زیرا این شناخت است که باورهایی را در او ایجاد میکند و این باورها نیز حالتی را در انسان پدید میآورد که از آن به حالت توکل یاد میشود.
برای تحقق حالت توکل لازم است که انسان به اصولی شناخت و ایمان داشته باشد. این اصول عوامل ایجادی توکل هستند.
از جمله این اصول و عوامل میتوان به اعتقاد به خالقیت خداوند و سلطه مطلق او بر نظام هستی اشاره کرد. (فرقان، آیات ۵۸ و ۵۹؛ زمر، آیات ۳۸ و ۶۲)
از دیگر اصول و عوامل توکل اعتقاد به توحید و یگانگی خدا (توبه، آیه۱۲۹؛ رعد، آیه۳۰؛ مزمل، آیه۹)، حاکمیت انحصاری خدا (هود، آیه۱۲۳)، حکمت و هدفمندی و حقانیت راه و هدف (نمل، آیه۷۹)، ربوبیت و پروردگاری (توبه، آیه۱۲۹؛ رعد، آیه۳۰؛ هود، آیه۱۲۳)، جاودانگی خدا (فرقان، آیه۵۸)، تقدیر و مقدرات الهی (توبه، آیه۵۱)، رحمت خدا (شعراء، آیه۲۱۷؛ ملک، آیات ۲۸ و ۲۹)، عزت و اقتدار خدا (انفال، آیه۴۹؛ شعراء، آیه۲۱۷)، علم مطلق الهی (انفال، آیه۶۱؛ هود، آیه۱۲۳) کفالت خدا در تمام امور (نساء، آیه۸۱؛ احزاب، آیه۳؛ زمر، آیه۳۸)، انحصار مالکیت خدا بر غیب هستی (هود، آیه۱۲۳)، نظارت به خدا (هود، آیه۱۲۳؛ شعراء، آیات ۲۱۷ تا ۲۱۹) و عبادت (هود، آیه۱۲۳) است.
اگر کسی نسبت به خداوند چنین شناخت و ایمان علمی یا شهودی داشته باشد، حالتی در او پدید میآید که نسبت به فعل خود و دیگری نگاه استقلالی نخواهد داشت و تاثیر اسباب را منسوب به مشیت و اراده الهی میداند. بنابراین، هرگز به خود اجازه نمیدهد تا به فعل خود و دیگری تکیه و اعتماد کند، بلکه هر فعلی را در سایه مشیت و اراده الهی تحلیل و تبیین میکند. پس هر گاه میخواهد فعلی را انجام دهد به خداوند توکل میکند و مشیت و اراده او را میخواهد. اینگونه است که همواره در کارهای کوچک و بزرگ، دست دعا به سوی او دراز میکند و اهل ذکر دائمی میشود؛ زیرا جایی را نمییابد که خداوند در آنجا نقش یا حضور نداشته باشد؛ بلکه خداوند را صمد مییابد که همه هستی را پر کرده است.
آثار توکل
اعتقاد به چنین چیزی درباره خود، خدا و هستی، حالتی شگرف در انسان اهل توکل ایجاد میکند؛ به گونهای که زندگی او را دگرگون میکند. رفتار اهل توکل با رفتارهای کسانی که چنین باور و اعتقادی را ندارند، به شدت متفاوت است.
اهل توکل، اهل توحید محض میباشند و توحید افعالی را باور دارند. از این رو تقدیرات الهی را به آسانی میپذیرند (توبه، آیه۵۱) و نسبت به مصیبتها و رخدادها و پیشامدها و گرفتاریها و اذیت و آزارها، صبر و شکیبایی پیشه میگیرند؛ زیرا آن را در چارچوب خواست واراده و ربوبیت و حکمت الهی تفسیر و تبیین میکنند. (مزمل، آیات ۹ و ۱۰)
اهل توکل، به خداوند در همه امور تکیه و اعتماد میکنند و او را مایه کفایت میدانند و دیگر به کسی یا چیزی تکیه و اعتماد نمیکنند. (نساء، آیه۸۱؛ انفال، آیات ۶۲ و ۶۴؛ احزاب، آیات ۳ و ۴۸؛ زمر، آیه۳۸)
خداوند در آیات ۳۸ و ۳۹ سوره زمر از آثار توکل را شجاعت میداند؛ زیرا کسی که همه چیز را فعل خداوند و تحت مالکیت و قدرت خداوندی و ربوبیت او میداند، ترس از چیزی یا کسی ندارد و در برابر دشمن نیز اهل شجاعت و شهامت است. خشیت او تنها از خداست نه از غیر خدا و افعال دیگران.
توکل بر خداوند موجب محفوظ ماندن انسان از سلطه و وسوسههای شیطانی و ضررهای شیاطین میشود (نحل، آیات ۹۸ و ۹۹) بنابراین، ابلیس نمیتواند او را به بازی بگیرد و تحت ولایت و سلطه خویش در آورد.
از دیگر آثاری که قرآن برای توکل بر میشمارد، استقامت انسان در برابر مخالفتها و سختیها (هود، آیات ۱۲۱ و ۱۲۳؛ احزاب، آیات ۱ و ۳ و ۴۸؛ زمر، آیات ۳۸ و ۳۹)، اعراض از مشرکان و برخورد نیک با مخالفان توحید (انفال، آیات ۶۲ و ۶۴)، پیروزی در مقابله با دشمن (همان) و دفع مکر و توطئه و نیرنگهاست. (نساء، آیه۸۱؛ انفال، آیات ۶۱ و ۶۴؛ نمل، آیات ۷۰ و ۷۹)
از نظر قرآن کسی که به این مرحله از توحید رسیده و در عمل آن را نشانه داده باشد مسیر قرب الهی را به درستی پیموده است و در کنف محبت خاص الهی قرار میگیرد و به سبب آنکه خداوند از چنین بندهای راضی است او را دوست میدارد. از این رو اهل توکل را محبوب خود میشمارد و از محبت خود نسبت به آنان سخن میگوید. (آل عمران، آیه۱۵۹)
موارد توکل
انسان باید در همه امور زندگی خویش اهل توکل باشد؛ زیرا حوزهای از حوزههای زندگی نیست که فعلی در آن جریان نداشته باشد، پس همه افعال شخص میبایست در دایره توکل قرار گیرد.
خداوند از پیامبر (ص) میخواهد تا در مسائل مهمی، چون اذیت و آزار دشمنان (احزاب، آیه۴۸؛ مزمل، آیات ۹ و ۱۰) دعوت و تبلیغ دین توحید (هود، آیات ۱۲۱ تا ۱۲۳؛ رعد، آیه۳۰)، تصمیم گیری بهویژه در عرصههای مدیریت کشوری و امور مهم اجتماعی که آثار و پیامدهای آنگریبانگیر جامعه و مردم میشود (آل عمران، آیه۱۵۹)، توطئههای دشمنان (نساء، آیه۸۱)، جهاد و مسائل جنگی (انفال، آیات ۶۱ تا ۶۴) مبارزه با شرک (هود، آیات ۱۲۱ تا ۱۲۳) قراردادهای صلح با دشمن (انفال، آیه۶۱) مبارزه با دشمنان (فرقان، آیات ۵۲ و ۵۸؛ احزاب، آیه۴۸) به توکل توجه خاصی مبذول دارد.
با نگاهی گذرا به مواردی که از سوی خداوند مطرح شده بسادگی میتوان دریافت که حوزه عمل اجتماعی از حوزههایی است که میبایست توکل مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا آثار و پیامدهای انجام کاری در این حوزهها تنها شخص را تحت تاثیر خود قرار نمیدهد بلکه جامعه و افراد بسیاری با کاری که شخص انجام میدهد تحت تاثیر قرار میگیرند.
به سخن دیگر، دولتمردان باید در حوزه عمل اجتماعی بیشتر از دیگران اهل توکل باشند؛ زیرا پیامدهای رفتار آنان دیگران را نیز تحت تاثیر شدید قرار میدهد و تصمیمات آنان آینده ملت و جامعهای را به سوی سعادت یا شقاوت میبرد. از این رو بارها در این موارد به پیامبر توصیه اکید میشود که کارهای اجتماعی را با توکل بر خدا انجام دهد.
(آل عمران، آیه۱۵۹)
انتهای پیام/