به گزارش «سدید»؛ ناصررفیعی محمدی، متولد سال ۱۳۴۴ شهر مقدس قم است که با پیروزی انقلاب اسلامی عضو شاخه دانشآموزی حزب جمهوری اسلامی شد.تحصیلات حوزوی را که به پایه پنجم رساند، کسب رتبه اول در آزمون شورای مدیریت حوزه، او را مفتخر به دریافت یک دوره بحارالانوار از امام راحل (ره) کرد. استادان درسهای خارج ایشان آیات عظام فاضل لنکرانی، مظاهری، آقا میرزا جواد تبریزی و منتظری بودند همچنین درباره درسهای جنبی حوزه، فلسفه (نهایه الحکمه علامه طباطبایی) را نزد استاد آیتا... صالحی مازندرانی، علوم قرآن را نزد آیتا... معرفت، شرح تجرید را نزد آیتا... استادی، تفسیر را نزد آیتا... جوادی و رجال را نزد آیتا... سبحانی گذراند. البته با آیتا... مکارم دوستی نزدیک دارد. لیسانس الهیات را از دانشکده باقر العلوم و فوق لیسانس را از دانشگاه قم گرفت سپس دکترای علوم قرآن و حدیث را از دانشگاه تهران با رتبه عالی دریافت کرد. شماری از مسئولیتهای حجتالاسلام دکتر رفیعی: مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه / مدیرگروه شیعهشناسی و عضو هیأت علمی دانشگاه بینالمللی المصطفی / مدیر مسئول و سردبیر نشریاتی مانند مجله علمی پژوهشی مطالعات تاریخی جهان اسلام، فصلنامه سخن تاریخ، مجله حدیث اندیشه، مجله مطالعات زنان و بانوان، عضو کمیته حج و زیارت، گروه گزینش وزارت علوم، کمیته نخبگان دفتر تبلیغات، رئیس مجتمع تاریخ دانشگاه (جامعه) المصطفی و... تالیف و نشر بیش از ۲۵عنوان کتاب و شماری مقاله. «یک عالم مفید باشم و بیان و قلمم تاثیرگذار باشد بتوانم زبان دین باشم البته نه فقط در ایران» این را دکتر در اردیبهشت ۹۹ به این مخلص گفت و بیریا بنویسم این ویژگی ایشان ستودنی است همین که با زبانی ساده و رسا میتواند مباحث علمی و بحثهای جدی و سنگین را طرح کند بدون اینکه سطح سخن را تقلیل داده یا بحث را تنزل دهد به همین دلیل، مخاطبان از هر گروهی میتوانند از منبرها و سخنرانیهای استاد رفیعی بهرهمند شوند. البته خود ایشان به پذیرش الهی امیدوار است نه کارنامه پربارش: «روضهخوان خوبی بودم برای امام حسین و امیدوارم همین دستم را بگیرد» لذت زندگی را «یادگرفتن» میداند در هر زمینهای از آگاهی به چون و چند سلولهای بنیادی تا بهویژه تاریخ. البته خرسندی از زندگی را بسته به «تحلیل درست پدیدهها و نگاه مثبت» میشمارد مخصوصا در صورتی که کسی «نگاهش به پایین دستش باشد». و به جهان که نگاه میکند «مزرعه آخرت» را میبیند البته نه با نگاه وابستگی بلکه به گفته خودش «با نگاه وارستگی» و سرانجام «بالاترین سعادت را عاقبت بخیری»میداند. در فشار و تراکم کار و برنامههای دکتر با چه شتابی در فرصت کوتاه میانه سفرهای استانی که چندبار تلفنی صحبتی کردیم، سرانجام به این فرازها رسیدیم.
در راستای تحریفزدایی از چهره آفتابی عاشورا زحمتهای فراوانی کشیده شده اما همچنان تکرار تحریفها آن هم از زبان برخی سرشناسها آزرده خاطرمان میکند. به ویژه پذیرش تحریفها باعث میشود معنا و هدف و رسالت عاشورا تحتالشعاع قراربگیرد، چه کنیم؟
مبانی در نقل مقتل و داستان کربلا با هم متفاوت است. برخی از مبانی به گونهای سختگیرانه است مانند آنچه که جناب پیشوایی در کتاب مقتل جامع دارد یا مبنایی که مثلا آقای ریشهری و همکارانشان در کتاب دانشنامه امام حسین داشتند. مبنای برخی دیگر از دوستان و علما مقداری سهلگیرانه است و معتقدند در نقل مقتل نباید آنقدر هم سختگیری کرد به همین جهت شما در کتابهایی که درباره کربلا نوشتهاند مانند ملااحمد نراقی (محرق القلوب) یا مرحوم طریحی و... میبینیم برخی مطالب ضعیف هم نقل شده است.
به بیانی سادهتر، برخی افراد که در حوزه تاریخ کار میکنند برای مقاتل تا قرن هفتم اعتبار ویژهای قائل هستند مانند لهوف شیخ صدوق یا خوارزمی و... و طبیعتا به مقاتل پس از قرن هفتم کمتر اعتماد میکنند. ولی برخی نیز عقیده دارند مقتلهایی که در قرنهای مثلا ۱۱ یا ۱۲ نیز نگاشته شده اگر توسط عالم یا بزرگی قلمی شده باشد میتواند محل رجوع و اعتماد باشد.
خود این اختلاف مبنا باعث اختلاف در نقل و روایت میشود. مثلا مرحوم مجلسی با استفاده از یک «خبر واحد» داستان سر امام حسین در دروازه کوفه و عکسالعمل حضرت زینب را نقل کرده است. اگر مداح یا سخنرانی با اعتماد به کتاب بحارالانوار این داستان را نقل کند در اصل دروغی نگفته اما اگر پژوهشگر و مورخی بگوید این مطلب را نمیپذیرد زیرا مجلسی این روایت را از مسلم جساس نقل کرده بدون اینکه به سند و کتاب یا منبع اشارهای بکند.
«وجه جمع» و حاصل سخن این است که در داستان کربلا سخت است به یک وحدت رویه برسیم. زیرا ممکن است مبنای کسی، اعتبار تمام کتابهای مقتل باشد لذا از «معالیالسبطین» هم نقل میکند. ممکن است مبنای یک پژوهشگر، آثار تا قرن هفتم باشد و اینها را ضعیف بشمرد. مثلا شهید مطهری، با مبنایی که دارد برخی روضهها را پذیرفتنی نمیداند و کتاب «روضهالشهدا» را قبول ندارد. برخی برعکس، همان روضهها را قبول دارند. مثل داستان اربعین و بازگشت به کربلا [در همان سال رخداد فاجعه] که حاج شیخ عباس قمی و مرحوم نوری(صاحب مستدرک) آن را نفی میکنند از سوی دیگر قاضی طباطبایی کتاب مینویسد و دفاع میکند. پس در نقل مقتل به هیچ وجه وحدت رویه نداریم. زیرا مبانی فرق میکند. از سوی دیگر برخی امور و رخدادها بی هیچ گمانی دروغ است و باید از اینها پرهیز شود همچنین در نقل مقتل بایستی میان «زبان حال» و «زبان قال» فرق گذاشته شود.
مسعودی نوشته.. تمام رسانههای موثر جهان قدیم مانند منبرها و شعر و... در اختیار دشمنان اهل بیت بوده بنابراین طبیعی است که درباره امام حسین و نهضت عاشورا به کژنمایی و تحریف و دروغزنی بپردازند... .
بدون تردید این اتفاق افتاده است ولی با حدس (صائب حتی)، نمیتوانیم کتابی را رد یا نفی کنیم. اعتقادمن این است که درباره مقتل امام حسین ع باید معتبرترینها را برگزینیم و ملاک بگذاریم. مثلا مرحوم احمدی میانجی میگفت «نفس المهموم» شیخ عباس قمی خوب است یا برخی مقتل مقرم (عبدالرزاق موسوی مقرم) را کافی میشمرند یا به ویژه این مقتلی که کارکردهاند «دانشنامه امام حسین» خیلی عالمانه است. اقوال مختلف را آورده و حتی المقدور سعی کرده درست به روایات بپردازد.
به نظر میرسد از نقل آن روایاتی که سند تاریخی ندارد باید پرهیز شود چون بسیاری از روایات و رخدادهایی که نقل میشود دروغ محض است و اصلا در تاریخ وجود ندارد. بایستی اینها نفی شود. یک زمانی آیتا... استادی از هفت مقتل نام برد و گفت متفردات اینها را نقل نکنید یعنی اگر یک مطلب و روایت و رویدادی فقط در یکی از این کتابها آمده و در منابع دیگر وجود ندارد از نقل آن پرهیزکنید زیرا مطمئنا ضعیف است ولی چنانچه در چند منبع آمده باشد نقل آن اشکالی ندارد.
من از تمام آقایان مداح - که دست همهشان را میبوسم - تقاضادارم بیشتر با زبان شعر «مقتلخوانی»کنند. زبان شعر باز و گشودهاست؛ یعنی با زبان شعر میتوانید روضه علی اصغر را یک ساعت شرح دهی بدون این که به ناراستی و دروغگویی بیفتی، تشبیه کنی و استعاره بیاوری و... این چنین کاری هیچ اشکالی ندارد و اشعار کسانی مانند «دعبل» و «کمیت» این را به ما نشان میدهد.
در سوره انفال آمده خدا بدترین جنبندگان را لایعقلون میشمارد نه عقلشان را کارمیاندازند نه میاندیشند. خردمندانه به این عزاداریها بنگریم که بیمهگر اسلام ناب محمدی است. به قول امام راحل، راهکارهایی برای برگزاری هرچه پاکتر و نابتر و عقلانیتر پیدا کنیم؟
در اعتبارسنجی روایات چه تاریخی چه غیرتاریخی ، دو معیار مهم از سوی اهل بیت ذکرشده که فرمودهاند: «قرآن و سنت»؛ حرفهای ما را با قرآن و سنت بسنجید. آیتا... سبحانی کتابی دارند به نام «الحدیث النبوی بین روایه و درایه» که خود من هم در کتاب «وضع حدیث» این بحث را آوردهام که غیر از سنت و قرآن، چند معیار دیگر نیز قابل ارزیابی است: عقل، علم روز، اجماع مسلمین، تاریخ مسلم (یقینی و قطعی نمیگویم) البته عقل شخصی منظور نیست بلکه عقل نوعی منظور است. من درباره این خردشخصی احتیاط میکنم؛ یعنی افراد باید مواظب باشند عقلی که معیار قرار میدهند خدایناکرده روشنفکری نباشد که موجب نفی دادهها و داستانهای تاریخی شود. باید در این داستان حواسمان جمع باشد که افراط و تفریط صورت نگیرد.
معیار ارزش و ارزندگی عزاداریها به نظر شما چیست؟
معیار ارزش عزاداریها عزت و اقتدار اهل بیت(ع) است؛ یعنی جوری نباشد که این عزاداریها اهل بیت را (خدایناکرده) خوار کند. اصل «هیهات مناالذله» در همه کربلا حاکم است. وقتی میگویند: بیچاره زینب! این حرف غلطی است، زینب، چارهساز است. وقتی از عباس میگویید، عباسی نسازید که وسط ایستاده و یکی بر سرش گرز کوبیده و دیگری به چشمش پیکان زده؛ نهخیر! این عباس وقتی به علقمه پاگذاشت ۴۰۰۰ نفر فرار کردند. بعد هم از پشت سر به ایشان ضربه زدند نه از پیش رو، عزت و اقتدارش را بگویید سپس مصیبتش را هم بخوانید. نباید مصیبتخوانی، آن عزت و اقتدار را زیر سؤال ببرد. دو اصل عزت و حریت یا آزادگی مبنای کربلاست.
امام حسین(ع) آرمانهای بلند انسانی و نیکنامی و بلندآوازگی را در نهضت عاشورا رقم زد و احیاکرد. چنین مولفههای نیکویی را امروزه چگونه میتوان بازآموزی کرد و به تبیین دوباره چنین محورهایی برای معاصران پرداخت؟
برخی افراد این روزها در فضای مجازی، مغرضانه و برخی جاهلانه نقدهایی میکنند. شما ببینید منبرهای خود بنده یا آقای عالی یا منبرهای آقایان حسینی قمی و فرحزاد و... ۵۰ دقیقه منبر میرویم، پنج دقیقه مصیبت میخوانیم؛ پس ۴۵ دقیقه داریم همینهایی را میگوییم که شما بیان میکنید. همین امسال ۱۰ شب به بیان ویژگیهای یاران امامحسین(ع) پرداختم. پس نباید بیانصافی کنیم. این همه از قدیم تاکنون منبریها انجام وظیفه کردهاند کتابهایشان را هم ببینید، ۴۰ تا ۴۵ دقیقه از فضایل امام حسین(ع) یاد کردهاند در حد پنج دقیقه به ذکر مصیبت پرداختهاند. لذا این آموزههایی که شما گفتید باید در منابر و اشعار تجلی پیداکند. یکی از بهترین کتابها در این باره که آیتا... صافی در جوانی نوشتهاست «پرتوی از عظمت امام حسین(ع)» است که همه این فضایل و مولفهها را در آنجا به تصویر کشیدهاست.
میدانیم که اسلام ناب محمدی با عاشورای امام حسین زنده و احیا گردید به همین دلیل دشمنان، خیلی کوششها میکنند این برگزاریها را از محتوا بیندازند و از آن روح انسانساز و اصیل تهیاش کنند به گونهای که فقط شکل برگزاری بماند و بس!
آقای مطهری هم (به این کژبینیها و آسیبهای برگزاری) اشاره میکند این که مثلا ما اشک ریختن برای امام حسین را شوینده هر گناهی بدانیم که این اشتباه است. شما که به من بدهکاری داری یکسال هم گریه کنی و اشک بریزی که رفع شدنی نیست. «حقالناس» با اشک و گریه که حل نمیشود. یا این عزاداریها و برگزاریها را جایگزین عبادت کنیم و چنین بگوییم که نیاز نیست شما روزه بگیری و نماز بخوانی و دیگر واجبات، فقط اشک بریز! کسی چنین سخنی را نمیپذیرد.
از سوی دیگر روایتها را نفی نمیکنیم و معتقدیم و باور داریم که گناهان بزرگ را اشک ریختن برای امام حسین میآمرزد و میبخشد. یعنی انسان را به سمت ترک گناه میبرد همانطور که حر را برد به گونهای که با ترک گناه و جبران خطای گذشته آمرزیده شد، به نظرم یکی از تحریفها همین است.
تحریف دیگری که در این زمینه هست همانا تحریفکردن «هدف» قیام اباعبدا... است که (به ویژه دشمنان به آن دامن زده و میزنند) ریاست یا حکومت بود؛ نهخیر! تکلیف بود. امر به معروف بود. به قول آقای مطهری، هم در بحث معنوی هم لفظی هم هدف چنین تحریفاتی صورت گرفته است.
درباره نوع عزاداری هم که (شاهد برگزاریهایی برخاسته از کژبینی و... هستیم) مثلا در ایام محرم یکسال در یکی از کشورهای اروپایی بودم هشتبار تلویزیون رسمی در روز عاشورا برنامهاش را قطع کرد و به پخش قمهزنی پرداخت که تبلیغ کنند: شیعه این است!
البته نمیخواهم بگویم آنچه را دشمن نمیپسندد باید کنار بگذاریم، دشمن شاید سنگزدن ما به شیطان (رمی جمرات) یا چرخیدن به دور کعبه یا نمازگزاری ما را نپسندد. ما کاری به او نداریم و کار خودمان را میکنیم. عرض من این است که کاری که انجام میدهیم با این معیار باید مطابق باشد: «افضل العمل ما حمل بالسنت» یعنی مطابق با دین و سنت باشد مبنا داشته باشد. وهن نباشد و شیعه را تحقیر نکند. دقت میکنید! در یکی از این عزاداریها... که برخیها قلاده انداخته و صدای حیوان از خودشان درمیآوردند... اینها کارهای غلطیاست.
به کربلا توجه کنیم آیا در کربلا چه کسی چنین کارهایی کرده است، آن نوجوان میگوید: «امیری حسینٌ...» یا «جون غفاری» میگوید که: «کیف تری الکفار ضرب الاسودی...» من یک سیاه چردهای هستم که به عشق آل محمد به میدان آمدم. سعید ابن عبدا... میگوید: «ا وفیت...» یا عباس که میگوید: «حب الحسین اجننی...» عشق حسین مرا از خودبیخود کرده، وقت آن آمد که من عریان شوم/ جسم بگذارم سراسر جان شوم. اینها آموزههای کربلاست: «وا... إن قطعت عن یمینی / إنی احامی ابدا عن دینی...» چرا ما کربلا را از این جنبه خارج کنیم. قصدم صرف مخالفت نیست آنها هم برای خودشان استدلالی دارند. اما سبکسنگین کنیم. واقعا کار قشنگی بود همان که در روز عاشورا صورت گرفت: خون دادن به عشق امام حسین برای بیماران؛ چقدر ارزش دارد! تا این که یک صحنههایی را بیافرینیم که هم دشمنان سوءاستفاده میکنند. هم در دین ما مبنا ندارد. باید اینها را متوجه باشیم.
اتفاقا یکی از پرسشها همین رجزها بود جز کوشش شما در این باره، انگار که روی رجزهای کربلاییان کار جدی ویژهای صورت نگرفته در حالی که چه مضامین بلندی، چه مفاهیم و معارفی دارند و چقدر معرفت آموزند؟
«رجزهای عاشورا» یک جلد است که اوقاف چاپ کرده و یک دهه هم منبر رفتم با محوریت همین رجزها ولی کافی نیست و خیلی بیش از اینها باید بر روی این رجزها کار شود.
نکتهای در فراز آخر همسخنیمان لازم میدانید که تاکید بفرمایید؟
تقاضایم از همه منبریها و مداحان که دست همهشان را میبوسم، این است که با مطالعه و علمیت منابع معتبر برای مردم سخن بگویند. با تشکر از شما و روزنامه جامجم. انشاءا... موفقباشید.
/انتهای پیام/