مقصود فراستخواه در گفت‌وگویی تبیین کرد؛
استاد جامعه‌شناسی بیان کرد: گفت‌وگو را می‌توان از هرجا شروع کرد تا جای پایی شود که اعتماد از دست رفته ترمیم شود. دین وقتی ابزار قدرت می‌شود خاصیت معنوی خود را از دست می‌دهد. همانطور که می‌توان سرمایه‌های مادی را تخریب کرد؛ می‌توان سرمایه‌های معنوی یک نسل را هم تخریب کرد.

به گزارش «سدید»؛ فرهنگ نقد و نقدپذیری از مؤلفه‌ها و پیشران‌های اصلی یک جامعه انسانی پیشرفته است، ولی جای خالی این اصل مهم در کشور ما حس می‌شود. برای بررسی هرچه بیشتر این موضوع باید پای سخنان کارشناسان و صاحب‌نظران علوم انسانی نشست و درباره راهکارهای پایه‌ریزی این فرهنگ گفت‌وگو کرد.

در ادامه سلسله‌ گفت‌وگوهای خود در مورد فرهنگ نقد و نقدپذیری، به سراغ مقصود فراستخواه، استاد جامعه‌شناسی و برنامه‌ریزی توسعه آموزش عالی در مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی رفته و با او در این باره گفت‌وگو کردیم.

فراستخواه تألیفات متعددی در زمینه‌های قرآنی، علوم اجتماعی، دین و.. دارد که از جمله آثار او می‌توان به کتاب‌‌های «زبان قرآن»، «تدبری در آیات قرآنی»، «دین و جامعه»، «ما ایرانیان» و «مسئله ایران» اشاره کرد.

فراستخواه در بخش نخست این گفتگو نقد را یک فضیلت دانست و تأکید کرد: اگر قدرت نقد نشود طغیان می‌کند، نقد هزینه تغییرات اجتماعی و اداره جامعه را کاهش می‌دهد زیرا از این طریق به موقع خطاها، مفاسد و نابرابری‌ها بیان می‌شوند. در ادامه مشروح قسمت دوم این گفت‌وگو را می‌خوانیم و می‌بینیم.

آداب نقد و نقدپذیری چیست؟

اساساً ادب حق و خلق داریم. ادب حق یعنی من احساس کنم این عالم بی‌کرانه است. باید اُنسی با این عالم داشت و نوعی خضوع در برابر بی‌کرانگی کائنات در فرد وجود داشته باشد. کسی که ادب حق دارد احساس می‌کند که در محضر محتشمی زندگی می‌کند و به همین دلیل احترام به زندگی و کائنات را حفظ ‌می‌کند.

یک فرد مؤمن احساس می‌کند که باید ادب حق را رعایت کند زیرا در یک محضر کبریایی است و جهان برحق است و حساب و کتابی وجود دارد. معتقد بودند که دیده می‌شوند و بر فرد نظارتی وجود دارد. هوش کائنات برای انسان مؤمن بسیار مهم است؛ در نتیجه در برخورد با طبیعت، دیگران، حلال و حرام مراقبت می‌کند.

ادب خلق به این معناست که به دیگری صرف نظر از اینکه چطور فکر می‌کند احترام بگذاریم. همین‌که او هست و می‌خواهد زندگی کند، زندگی او را به رسمیت بشناسیم. فهم و احترام به دیگری و رابطه صلح‌آمیز، اساس نقد و نقدپذیری است. همین‌که اصرار نداشته باشیم دیگران مثل ما فکر کنند و متوجه باشیم که هر یک از ما متفاوت هستیم و برای این تفاوت احترام قائل باشیم، آغاز نقدپذیری است. دوست داشتن دیگری بدون اصرار بر اینکه چه دیدگاهی دارد، از چه نژادی است قدم اول آداب نقد است.

حضرت علی(ع) در نامه خود به مالک اشتر می‌فرماید «أخٌ لَكَ في الدِّينِ، أو نَظيرٌ لَكَ في الخَلقِ، یا مردم برادر دینی تو هستند یا همنوع تو هستند». مردمان ما هم از میراث‌ غنی عرفانی، معنوی و دینی، هم از میراث فرهنگ دیرین و هم از فرهنگ امروزی مدرن برخوردار هستند.

زیست‌بوم، محیط‌زیست و منابع طبیعی ما به این علت در حال تخریب است که نسبت به کائناتی که در آن زندگی می‌کنیم مؤدبانه رفتار نمی‌کنیم. یعنی می‌خواهیم منابع طبیعی را تصرف کنیم و از آب و خاک هر طور که دلمان می‌خواهد استفاده کنیم؛ به همین دلیل برای نسل‌های آینده چیزی باقی نمی‌گذاریم و تصرف غیرمؤدبانه در طبیعت و عالم داریم. 

علی‌رغم اینکه در تمامی متون دینی و مذهبی بر شاهد و حاضر بودن خداوند تأکید شده است، چرا حتی از سوی افرادی که ظاهراً اظهار می‌کنند به این موضوع باور دارند نیز بی‌توجهی وجود دارد و در عمل به گونه دیگر رفتار می‌کنند؟ 

زیرا دین وسیله قدرت، کالا و ابزار سیاست شده و با دولت در هم آمیخته است. دولت اقتضائاتی دارد که آن را وارد دین می‌کند اما در گذشته دین در قلب مردم بوده و به صورت معنوی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی برای آن احترام قائل بودند. ایمان به معنای واقعی کلمه در دل مردم جای داشته و به معنای رسمی، حکومتی، ابزاری، کالایی، ابلاغ شده و اجباری نبوده است و از طریق پدر و مادرها و تعلیم و تربیت آزاد به یکدیگر و نسل آینده منتقل ‌می‌شده است.

دین وقتی ابزار قدرت می‌شود خاصیت معنوی خود را از دست می‌دهد و وسیله کسب قدرت، دست‌یابی به رانت می‌شود. هم‌اکنون بسیاری از افراد با دین به انواع رانت‌ها و عالاف و علوف دنیوی دست پیدا کرده‌اند؛ نتیجه این اتفاق این است که دین در ذهن افراد بی‌مقدار می‌شود. متأسفانه روزبه‌روز نسل‌های ما دین طبیعی، تاریخی و عرفان و معنوی خود را فراموش می‌کنند و در ذهن آنها مخدوش می‌شود. ما با این رفتار، سرمایه معنوی را از نسلی می‌گیریم. همانطور که می‌توان سرمایه‌های مادی را تخریب کرد؛ می‌توان سرمایه‌های معنوی یک نسل را هم تخریب کرد. مانند منابع نفت و گازی که بیهوده آن را تلف می‌کنیم.

برای نمونه چندی پیش به علت کمبود گاز مشکلاتی برای کشور به وجود آمد به این علت که از سال‌های گذشته تا به امروز به زیرساخت‌ها بی‌توجه بودیم و ندانستیم چگونه منابع خود را مدیریت کنیم به همین شکل می‌توان منابع و میراث معنوی را هم به تاراج برد.

چندین میلیون مهاجر ایرانی با رفت‌وآمدهای خود و ارتباطات خود با درون کشور سبب تحرک اجتماعی شده‌اند. وقتی تحرک اجتماعی در یک جامعه بیشتر می‌شود مردم از انوع فرهنگ‌های امروزی هم استفاده می‌کنند و انواع و اقسام کتاب‌ها را می‌خوانند. 

این دنیا با این سرعت تحولات، نوعی تکثر و تنوع ایجاد می‌کند در نتیجه با چنین جهانی اخلاقیات مدنی و اجتماعی تازه‌ای در حال شکل‌گیری است که یکی از مبانی آن فهم و حس دیگری است. اینکه تو را می‌پذیرم بدون اینکه اصرار کنم تو چگونه فکر می‌کنی و همین که تو حضور داری در چهره‌ات دعوتی است که از من می‌خواهد تو را بپذیرم بدون اینکه اصرار داشته باشم مانند من باشی. ما باید پذیرای فرزندان خود باشیم بدون اینکه اصرار داشته باشیم آنها چگونه فکر می‌کنند و این موضوع برای همسایه، همشهری و سایر همنوعان نیز صادق است.

ایران با یک سابقه طولانی با فرهنگی غنی است و می‌تواند در گردشگری سرآمد باشد اما چرا نمی‌توانیم مانند کشوری مثل ترکیه از توریسم ارزش افزوده ملی به دست بیاوریم؟ این موضوع واقعاً جای سرافکندگی است. دانشجویان خارجی که از کشورهای دیگر به ایران آمدند وقتی صحبت می‌کنند از زندگی خود در ایران راضی نیستند و احساس می‌کنند که نمی‌توانند با فرهنگ خود زندگی کنند. این مسائل و مشکلات ماست و تا رفع نشود ما نمی‌توانیم از فرهنگ نقد و نقدپذیری در جامعه ایران صحبت کنیم.

 در رابطه با معرفت‌شناسی نقد توضیح دهید.

معرفت‌شناسی نقد به این معناست که معرفت‌ هر یک از ما محدود است و درکی که از امور داریم مطلق نیست و درک‌های دیگری نسبت به امور مختلف وجود دارد. منظرگرایی می‌گوید که هرکس از یک منظر نگاه می‌کند و چون منظرها متفاوت است در نتیجه دیدگاه‌ها هم متفاوت است.

معرفت‌شناسی نقد این است که ما بپذیریم حقیقت بسیار پیچیده است و مالک حقیقت نیستیم. ما پی آواز حقیقت می‌دویم اما مالک حقیقت نیستیم. کسانی که از نقد می‌هراسند و از نقد آشفته می‌شوند و نقدپذیر نیستند خود را مالک حقیقت می‌دانند و از لحاظ معرفتی فکر می‌کنند که بر همه چیز اشراف دارند و مطلق هستند در نتیجه می‌گویند وقتی که ما این را حقیقت می‌دانیم کسی نباید خلاف آن حرف بزند.

بسیاری از مشکلات جامعه ما از جایی ناشی می‌شود که مسئولان به مسائلی قائل هستند که می‌خواهند جامعه هم مانند آنها باشد و حاضر نیستند که شهروندان جامعه و نخبگان به مسائل به گونه دیگری نگاه کنند؛ مثل سیاست خارجی و سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی کشور.

بخش دیگر مشکلات این است که معرفت‌شناسی برخی از مسئولان جزمی و دگماتیستی است. آنها دگم‌هایی دارند که حاضر به گفت‌وگو در مورد آنها نیستند تا مورد بررسی واقع شود. خط قرمز در عالم معرفت وجود ندارد؛ هر کس می‌تواند فکر کند و فکر خود را بیان کند منتها این موضوع به این معنا نیست که هرچه دیگران فکر می‌کنند من هم به آن قائل باشم. من می‌توانم به چیز دیگر قائل باشم ولی به شما احترام بگذارم و در عین حال با هم در فضاهای عمومی و متکثر گفت‌وگو کنیم تا دیدگاه‌ها بیان شود. وقتی این اتفاق رخ دهد پویایی اجتماعی به وجود می‌آید.

اتفاقاً در رابطه با این موضوع در فرهنگ دینی‌مان هم داریم که حضرت علی(ع) می‌فرمایند «اِضرِبُوا بعضَ الرأيِ ببعضٍ يَتَوَلَّدْ مِنهُ الصَّوابُ، به تضارب آرا بپردازید، رأی حق و استوار از آن زاییده می‏شود» از دل تبادل و تضارب آراء و افکار، حقیقت متولد شود و تا زمانی که آراء خود را بیان نکنیم حقیقتی متولد نمی‌شود. نباید ذهنیت‌ خود را به افکار عمومی تحمیل ‌کنیم.

منطق فازی، منطق ابهام است و منطق صفر و یک، سیاه و سفید و همه و هیچ نیست بلکه طیف است. معرفت‌شناسی نقد، طیف مدرج و ابهام را متوجه می‌شود که حقیقت پیچیده است و برای بیان حقیقت باید اجازه دهیم تا دیدگاه‌ها و زبان‌های مختلف شرکت کنند و بیان شوند.

نقد بر گفت‌وگو مقدم است یا برعکس؟ 

نباید خطی نگاه کرد اینها یک چرخه هستند. ما از طریق گفت‌وگو نقد را تمرین می‌کنیم و از طریق نقد امکان گفت‌وگو فراهم می‌شود. اگر نقد نباشد باب گفت‌وگو بسته می‌شود و اگر گفت‌وگو نباشد نقد بیان نمی‌شود. اینها سویه‌های مختلف یک واقعیت و چرخه هستند و به صورت خطی نباید به آنها نگاه کرد.

 با توجه به شرایط کنونی جامعه آیا هنوز گفت‌وگو کارساز است؟ 

هیچ وقت گفت‌وگو تعطیل نمی‌شود و از بین نمی‌رود؛ طبیعی است که در شرایطی دشوارتر می‌شود. من همیشه به گفت‌وگو قائلم، گفت‌وگو می‌تواند در زمان‌هایی با هزینه‌های کمتری برگزار شود و ساده‌تر و راحت‌تر باشد؛ مثل سال‌ها پیش گفت‌وگو در ایران راحت‌تر پیش می‌رفت اما فرصت‌هایی برای ما به وجود ‌می‌آمد تا با استفاده از آن شکاف دیرین ملت و دولت را رفع کنیم. تا زمانی که این شکاف وجود دارد مانند بار کجی است که نمی‌توانیم با آن به منزل برسیم. متأسفانه ما نتوانستیم از همه فرصت‌های گفت‌وگو استفاده کنیم و آنها یک به یک از بین رفتند. اکنون که گفت‌وگو دشوار شده است می‌شود با ایجاد فضاهایی، گفت‌وگو را آغاز کرد.

گفت‌وگو را می‌توان از هرجا شروع کرد تا جای پایی شود که اعتماد از دست رفته ترمیم شود. مانند خانواده‌ای که در آن شکاف‌های جدی به وجود آمده و می‌خواهد که از هم بپاشد اما با این حال اگر آنها بتوانند از هر موقع که می‌شود شروع به گفت‌وگو کنند باز از گفت‌وگو نکردن بهتر است. هم‌اکنون اگر مسئولان به طور جدی اجازه دهند تا نخبگان اجتماعی در صحنه حضور داشته باشند و در فضاهای مختلف دیدگاه‌ها و نظرات خود را بیان کنند، دیر نیست و کمک کننده است. زیرا سرنوشت یک ملت در این موضوع دخیل است. جامعه در حال ضرر است و تا همینجا هم خیلی ضرر کردیم و خیلی از دنیا عقب افتادیم. مقابل ما نگرانی‌های بسیاری وجود دارد.

باید چراغ سبزی نشان داده شود تا نخبگان حضور پیدا کنند و بحث‌هایی صورت گیرد و فرصتی ایجاد شود تا مخاطرات بیان شود. اگر این اتفاق نیافتد ما در شرایطی قرار خواهیم گرفت که امکان جبران آن متأسفانه خیلی دشوار است و تا مدت‌ها جامعه متحمل هزینه‌های زیادی ‌می‌شود.

 وضعیت کنونی را چگونه بررسی می‌کنید؟

وضعیت موجود نگران کننده است؛ زیرا از یک سو در وضعیتی قرار گرفتیم که معلوم نیست که تغییر ما را به کجا خواهد کشید؛ زیرا فضاهای نقد جدی بسته است. جامعه در طول زمان فرصت کافی برای اندیشیدن به آینده خود داشته اما اجماع آن فراهم نشده است.

مغول در سده هفتم به ایران حمله کرد و همه‌ جای ایران را با خاک یکسان کرد ولی سعدی در این زمان می‌زیسته و در شعر خود می‌گفته است «در آن سالی که ما را وقت خوش بود/ ز هجرت ششصد و پنجاه‌وشش بود». بعضی‌ها از این موضوع ایراد گرفتند که سعدی چگونه شاعر ایرانی بوده است که در زمانی که ایران از حمله مغول در حال سوختن است، می‌گوید وقت خوش بود! آنها توجه نمی‌کنند که در آن زمان در فارس اتابکان یا سلغوریان حضور داشتند که در بین آنها عقلانیت وجود داشت. آنها به گونه‌ای رفتار کردند که از بخشی از این توحش و کشت‌وکشتار مصون ماندند.

این اتفاق نشان می‌دهد که حکمرانان می‌توانند به گونه‌ای تدبیر کنند که کشور را از وضعیت پرمخاطره نجات دهند و نرخ ریسک‌ها و مخاطرات را کاهش دهند و تا جایی که می‌‌‌شود این کشتی را در دریای طوفانی به سرمنزلی برسانند. البته این اتفاق تنها به واسطه حکومت نمی‌شود و باید با مشارکت عقلای جامعه باشد.

عقلای بسیاری در جامعه‌ ایران حضور دارند، در نتیجه نباید در تدبیر امور عقلانیت کم باشد. ما جامعه مستعدی داریم که متفکران خلاق و آزاد در آن حضور دارند اما عقلانیت به مثابه یک فرایند اجتماعی مانند همین گفت‌وگو و نقدپذیری وجود ندارد. لزوم تدبیر دولت اینجا احساس می‌شود که با توجه به ظرفیت‌های ملت، کمک کند که این جامعه از مخاطراتی که در پیش دارد با هزینه‌های اندک عبور کند. 

سخن پایانی.

ارشمیدس می‌گوید به من یک نقطه و اهرم بدهید با آن دنیا را جابه‌جا می‌کنم. من هم به دانشجویان و مخاطبان عزیز می‌گویم که آن اهرم ارشمیدسی دست هر یک از ماست و آن نقطه ارشمیدسی زیر پای خودمان است. نقطه ارشمیدسی برای من وقتی سر کلاس است و در آنجا باید کار خودم را انجام دهم.

باید این توجه را داشته باشیم که هر یک از ما مسئول این سرزمین و آینده آن هستیم. هر یک از ما در هر نقطه‌ای که هستیم باید کار کنیم، اکنون وقت احاله کردن به دیگران حتی حکومت نیست. هر یک از افراد جامعه باید به نوعی در نقطه‌ای که ایستاده‌اند برای جامعه ارزش افزوده ایجاد کنند و فرصتی برای نجات جامعه و مصون بودن این جامعه از مخاطرات زیادی که در پیش روی آن هست فراهم کنند. بنابراین احاله مسئولیت به غیر نکنیم و متوجه مسئولیت خودمان باشیم. هرجایی که هستیم کیفیت تولید کنیم و ابتکار و خلاقیت داشته باشیم. از مجموعه این خلاقیت‌ها می‌توان افقی برای آینده این سرزمین گشود.

به جوانان می‌گویم که با همه این بیم و تنشی که وجود دارد من همچنان امیدوار هستم؛ زیرا ایران تاکنون تاریخ صعب و سختی را طی کرده است. ما همیشه شاهد ناملایمات و مخاطرات بسیاری در تاریخ بوده‌ایم ولی ایران باقی مانده و این یک استدلال قوی است که ایران استعداد ماندن دارد و صلاحیت زندگی در ایران وجود دارد.

مردم ایران واقعاً می‌خواهند که زندگی کنند و اگر آزادی و فضای مناسب برای ظهور و جریان این زندگی وجود داشته باشد اتفاقات خوبی رخ خواهد داد. زنان به عنوان نیمی از جمعیت ایران می‌خواهند که فوران کنند و استعدادهای خود را نشان دهند و ما نیز از بهره‌وری انسانی آنها بهره ببریم. معناهایی در این عالم وجود دارد که بدون مشارکت زن‌ها ظهور پیدا نمی‌کند.

ما مرد هستیم و حقیقت آن است که ما هرچقدر تفکر داشته باشیم و بیندیشیم و خلاقیت‌های معنایی داشته باشیم باز مرد هستیم؛ زنان فقط نیمی از جمعیت نیستند بلکه نیمی از این عالم هستند. معناهایی از زنان برای این عالم ظاهر می‌شود که از طریق مردان ظاهر نمی‌شود و این فرصت بزرگی برای ایران است تا شاهد ظهور معانی و خلاقیت‌های ایرانی زنانه هم باشد.

این فرصت باید بیش از پیش فراهم شود تا یک نوع همزیستی، خشونت پرهیزی، گفت‌وگو، نقد و نقدپذیری در کشور ایجاد شود و سبک زندگی جدید ما شود تا بتوانیم یکدیگر را مهربانانه بپذیریم، به هم احترام بگذاریم و از خشونت بپرهیزیم.

متأسفانه شرایط جامعه در حالتی است که می‌تواند ما را دوباره به دور دیگری از خشونت‌ها پرتاب کند؛ ما باید مراقبت کنیم که در هر شرایطی از انتقام‌گیری و خشونت پرهیز کنیم و با مهربانی، فهم مشترک، گفت‌وگو و نقد و نقدپذیری مسیر آینده خود را دنبال کنیم.

منبع: ایکنا

ارسال نظر
captcha