نگاهی به پایین امدن میزان تیراژ؛
این روز‌ها پای درد دل هرکدام از نویسندگان، مترجمان و دست اندرکاران نشر بنشینید از افت وحشتناک شمارگان کتاب صحبت می‌کنند. بخشی از آن‌ها مشکل را ناشی از فشار‌های اقتصادی و معیشتی می‌دانند که باعث شده است کتاب از سبد خرید مردم حذف شود و بخشی دیگر هم مشکل را به قهر و دوری مردم با کتاب مربوط می‌دانند. هردو گروه تا حدی درست می‌گویند. هم کتاب گران شده است و هم دراولویت خرید‌های اساسی مردم نیست.

به گزارش«سدید»؛ دربه وجود آمدن وضعیت پایین آمدن میزان تیراژ چه کسی مقصر است و چرا فروش کتاب به اندازه‌ای نیست که بشود به آینده کتاب و کتابخوانی در ایران با خیال راحت و بدون دغدغه امید بست، سؤال اصلی این است که برای بهبود وضعیت چه می‌توان کرد. از دست دولت و نهاد‌های غیردولتی برای تغییر این شرایط چه کاری بر می‌آید؟

این روز‌ها پای درد دل هرکدام از نویسندگان، مترجمان و دست اندرکاران نشر بنشینید از افت وحشتناک شمارگان کتاب صحبت می‌کنند. بخشی از آن‌ها مشکل را ناشی از فشار‌های اقتصادی و معیشتی می‌دانند که باعث شده است کتاب از سبد خرید مردم حذف شود و بخشی دیگر هم مشکل را به قهر و دوری مردم با کتاب مربوط می‌دانند. هردو گروه تا حدی درست می‌گویند. هم کتاب گران شده است و هم دراولویت خرید‌های اساسی مردم نیست، از طرف دیگر با همه آمار‌های خوشحال کننده، وضعیت کتابخوانی در کشور ما به خوش بینی مقامات دولتی و رسمی نیست، البته به سیاهی و ناامیدکنندگی خیلی‌ها هم نیست که اصلاً معتقدند ایرانی‌ها کتاب را کنار گذاشته اند. وضعیت بحرانی و ناامید کننده نیست، اما امیدوارکننده و آرمانی هم نیست.

اما جدای از این که در به وجود آمدن وضعیت کنونی درباره کتاب و پایین آمدن میزان تیراژ چه کسی مقصر است و چرا فروش کتاب به اندازه‌ای نیست که بشود به آینده کتاب و کتابخوانی در ایران با خیال راحت و بدون دغدغه امید بست، سؤال اصلی و شاید کاربردی‌تر این باشد که برای بهبود وضعیت چه می‌توان کرد. از دست دولت و نهاد‌های غیردولتی برای تغییر این شرایط چه کاری برمی‌آید.

بدترین روش، اولین روش است

معمولاً اولین پاسخی که در مجموعه نهاد‌های دولتی و وزارتخانه‌ها در برابر پرسش چه باید کرد، مطرح می‌شود، این است که باید به یارانه درمانی روی آورد. اختصاص بودجه‌ای برای حمایت از کتاب و کتابخوانی در همه این سال‌ها در بودجه‌های سالانه بخشی از این راهکار بوده است. در قانون بودجه امسال یارانه تخصیصی برای حمایت از نشر، کتاب و مطبوعات؛ ۳۶۰ میلیارد تومان بوده است. به کم و زیاد این مبلغ کاری نداریم، ولی به نظر ما بدترین شکل مصرف این بودجه، شیوه فعلی است که البته در همه دولت‌ها همین شیوه حمایت از کتابخوانی، پیش گرفته شده است. شیوه‌های حمایت عوض شده است، ولی در اصل قضیه فرقی نکرده است، دولت همیشه در روابط طبیعی و سالم میان تولیدکننده (ناشر) و مصرف کننده (مخاطب و خریدار) دخالت کرده است و بسته به سیاست‌های دولت، یک طرف همیشه فربه شده است و البته دخالت دولت همیشه به ضرر کسانی بوده است که در این چرخه حضور دارند، ولی به چشم نیامده اند یا در سیاستگذاری‌ها در اولویت نبوده اند. برای مثال همین شیوه کنونی اختصاص یارانه به کتابفروشی‌ها در سایت فروش مجازی هم باعث زیان وارد شدن به سایت‌های اینترنتی فروش کتاب شد.

اختصاص یارانه برای حمایت از کتاب و کتابخوانی به سه دلیل اساساً ایراد دارد و هیچ وقت باعث رفع مشکلات در حوزه کتاب و کتابخوانی نخواهد شد.

معمولاً حمایت‌های یارانه‌ای را به عنوان مسکنی موقت برای رفع بحران در نظر می‌گیرند، اما ایراد حمایت‌های اینچنین در حوزه کتاب و کتابخوانی این است که به قول معروف «ته ندارد!» نه ارشاد، نه مخاطب، نه ناشر و نه هیچکس دیگر نمی‌داند نقطه مطلوب صنعت نشر برای خروج از بحران (اگر بحرانی وجود داشته باشد) چیست؟ آیا قرار است این گونه حمایت‌ها، حمایت‌های دائمی‌باشد و به عنوان یک وظیفه همیشگی بر دوش دولت سنگینی کند؟ در آن صورت دیگر نمی‌شود نام آن را حمایت گذاشت. تازه از کجا معلوم آحاد مردم راضی باشند که پول مالیاتی که به دولت می‌دهند، صرف جلوگیری از زیان ناشران شود. ضمن اینکه دیگر فعالان در دیگر رشته‌های دیگر فرهنگی و هنری حق دارند بپرسند چرا دولت از آنان حمایت‌های دائمی‌نمی‌کند؟
حمایت‌های یارانه‌ای هرچند بسیار اندک و گاه شرم آور است (مبلغ حمایت یارانه‌ای دولت از هر استاد دانشگاه امسال ۳۵۰ هزار تومان بود؟!)، اما باز هم در ذات خود ضد عدالت و تبعیض آمیز است. دولت هرسال در زمان نمایشگاه بین المللی کتاب سوبسیدی حداقلی به گروه‌های خاصی مانند استادان دانشگاه و دانشجویان ارائه می‌دهد. احتمالاً استدلال این است که این گروه جزو گروه‌هایی هستند که بیشترین سرو کار را با کتاب دارند و سرانه مصرف کتاب در میان آنان بالاست. درحالیکه هم تحقیقات جهانی و هم مشاهدات عمومی‌همه ما نشان می‌دهد یکی از پرمصرف‌ترین گروه‌های اجتماعی که بیشترین زمان مطالعه کتاب را نه در ایران بلکه در همه جای جهان دارند، زنان خانه دار هستند. چرا دولت از این گروه حمایت رایانه‌ای نمی‌کند؟
همچنین ده‌ها مثال می‌توان درباره تبعیض آمیز بودن این حمایت‌ها حتی میان ناشران و نویسندگان خاص مورد توجه دولت‌ها و دیگر نویسندگان و ناشرانی که محبوب قلوب دولت‌ها نبوده اند، زد که نشان می‌دهد به هرحال این گونه حمایت‌ها همیشه رانت زا هم هستند.

معمولاً حمایت‌های یارانه‌ای را به عنوان مسکنی موقت برای رفع بحران در نظر می‌گیرند، اما ایراد حمایت‌های اینچنین در حوزه کتاب و کتابخوانی این است که به قول معروف «ته ندارد!» نه ارشاد، نه مخاطب، نه ناشر و نه هیچکس دیگر نمی‌داند نقطه مطلوب صنعت نشر برای خروج از بحران (اگر بحرانی وجود داشته باشد) چیست؟


سومین و مهمترین استدلال این است که این حمایت‌ها فایده عملی هم ندارند. در طول همه این سال‌هایی که دولت بودجه‌های کلانی برای حمایت از کتاب و کتابخوانی اختصاص داده است و حتی کاغذ ناشران را هم خود، وارد کرده و با رایانه به آن‌ها داده است؛ چه تفاوتی در وضعیت کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است؟ آن‌هایی که کتابخوان بوده اند، همچنان در همین وضعیت اقتصادی بد هم کتابخوان هستند و آن‌هایی که کتابخوان نبوده اند، در اثر مصرف این بودجه‌های کلان، همان گونه مانده اند. واقعیت این است که اگر دولت هیچگاه نمی‌تواند با یک آمار روشن، به اتکای اعداد و ارقام ثابت کند میان اختصاص مبالغی برای حمایت یارانه‌ای از کتابخوانی و بالارفتن آمار خوانندگان کتاب، رابطه روشن و معناداری وجود دارد پس همیشه این سؤال در برابر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌وجود دارد که نتیجه عملی این همه بودجه‌های مصرف شده چیست؟

فقط ۱۰۰ میلیارد تومان!

ممکن است گروهی بگویند، صرف پول در حوزه کتاب و کتابخوانی را نباید به چشم مصرفی دید بلکه باید آن را سرمایه گذاری دید و از خرج کردن پول در این حوزه نترسید. حرف درستی است، اما واقعیت این است که سرمایه گذاری وقتی صورت می‌گیرد که صرف این بودجه‌ها از جیب همه مردم ایران، سرمایه گذاری برای همه مردم ایران باشد نه وسیله‌ای برای ارتزاق ناشران کتاب ساز و مؤلفان و مترجمان فیک! بهترین راه برای اینکه مطمئن باشیم، بودجه‌های عمومی‌در زمینه کتاب و کتابخوانی به سمت ساخت و تجهیز کتابخانه‌های عمومی‌و ایجاد امکان دسترسی واقعی مردم به کتاب در نبود شبکه توزیع سالم و استاندارد محصولات فرهنگی در کشور است.

چندی پیش رئیس نهاد کتابخانه‌های عمومی‌کشور گفته بود: اگر قرار باشد خرید کتاب و منابع در کتابخانه‌های عمومی‌کشور به‌روز شود، حداقل هرسال نهاد کتابخانه‌های عمومی‌کشور باید ۱۰۰ میلیاردتومان کتاب خریداری کند که البته اکنون فاصله زیادی با این رقم ایده‌آل داریم. نهاد کتابخانه‌های عمومی‌کشور به‌جز سال ۱۴۰۰ تا ابتدای سال ۱۴۰۱ که فرصت خوبی برای خرید کتاب پیدا کرد، هیچ سالی موقعیت و فرصت خرید خوب منابع را در سطح وسیع برای کتابخانه‌ها نداشت؛ به‌عنوان مثال، در ابتدای سال ۱۴۰۱ براساس بودجه این سال، فقط ۱۰ میلیارد تومان کتاب، خریداری شد که با توجه به نیاز موجود کتابخانه‌های عمومی‌به منابع، این رقم نیز بسیار محدود است.

می‌بینید، مشکل بر سر حداکثر ۱۰۰ میلیارد تومان پول است تا نهاد کتابخانه‌ها بتواند برای کتابخانه‌هایش کتاب بخرد، این درحالی است که قیمت پیشنهادی یک باشگاه به دروازه بان باشگاه رقیب، همین مقدار بود! خجالت آور نیست که برای کش رفتن دروازه بان تیم رقیب در کشور، پول هست، اما برای تجهیز کتابخانه‌های سراسر کشور پولی نیست؟!

اگر نهاد کتابخانه‌ها و سازمان‌هایی مانند معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سازمان تبلیغات اسلامی، بتوانند کارشناسانی خبره و زبده در زمینه‌های مختلف استخدام کنند و بعد از بررسی همه کتاب‌های منتشر شده در حوزه‌های مختلف، فهرست‌های خرید کتاب‌های مناسب خود را بدون اولویت دادن به نویسنده، ناشر یا مترجم خاصی و تنها براساس محتوای کتاب به روز کنند و پول لازم برای خرید کتاب در اختیارشان قرار گیرد (به جای اختصاص دادن پول به حمایت‌های یارانه ای) آن وقت می‌شود گفت دولت نقش خود را در کمک به بازار کتاب (بدون دخالت و کمک مستقیم به ناشر یا مصرف کننده) انجام داده و عدالت فرهنگی را هم در این مسیر رعایت کرده است.

در همین قانون بودجه امسال، شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت مکلف شده اند یک درصد از هزینه‌های خود را برای هم افزایی و ارتقای فعالیت‌ها و تولیدات فرهنگی از جمله نشر و کتاب اختصاص دهند.

دولت از همین امکان قانونی چقدر استفاده کرده است؟ خوب است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌از این امکان برای ایجاد کتابخانه در ادارات و نهاد‌های دولتی استفاده کند. اگر روزی به بسیاری از نهاد‌ها و سازمان‌های دولتی، فرودگاه‌ها، پایانه‌ها، بانک‌ها و ... سر بزنید و در آنجا کتاب‌های خوشخوان و کم حجم باشد که بتوان در زمان‌های مرده، کتاب خواند، نیاز به کتاب و کتابخوانی در عموم افراد جامعه ایجاد می‌شود. حتی می‌توان قوانین را برای مشارکت دادن بخش خصوصی و شرکت‌های غیردولتی در این امر اصلاح کرد. برای مثال اگر یک شرکت خصوصی به نسبتی از تعداد کارمندانش، کتاب خریداری و کتابخانه در همان شرکت یا بیرون از شرکت احداث کند، درصدی از مالیاتش بخشوده شود و ...

گسترده کردن چتر امکان کتاب خوانی در سراسر کشور، برای همه مردم ایران، وظیفه دولت است و انجام عملی این وظیفه به افزایش شمارگان کتاب به دلیل حمایت واقعی از کتاب‌های ارزشمند و خوب، منجر خواهد شد.

/انتهای پیام/

منبع: قدس

ارسال نظر
captcha