به گزارش«سدید»؛ابوالقاسم فاتحی در یادداشتی نوشت: امروزه دیگر از کوچک و بزرگمان، زن و مردمان، شهری و روستایی مان، فقیر و غنی مان، عامی و عالم مان، شاغل و بیکارمان، تقریبا همهی لایههای جمعیتی و اجتماعی مان، هر یک بنا به دلیلی و نیازی با شبکههای اجتماعی و فصای مجازی در ارتباط هستیم.
این ارتباط کم و زیاد دارد، اما به اصطلاح سوخت و سوز ندارد. زیرا فراگیر است و تقریبا کمتر کسی است که درگیر نباشد، در این میان برخی هم به اعتیاد فضای مجازی و وب گردی دچار شده اند. این فراگیری که البته برای بسیاری جنبههای کارکردی آشکار و مثبت دارد، خود به تنهایی میتواند معیار قدرت رسانههای نوین باشد. بی شک یکی از ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی که امر جهانی شدن را تسهیل میکند، همین رسانههای نوین است.
اما سوال اساسی این است که این قدرت رسانهای اکنون در دست کیست؟ و چه کسی یا چه کسانی آن را مدیریت میکنند و سهم ما به عنوان ملتی کهن در فرهنگ و اندیشه و تمدن در قدرت رسانهای چقدر است؟ سهم ما به عنوان ملتی که بزرگترین رخداد سیاسی قرن، انقلاب اسلامی را رقم زده است، چیست؟ سهم ما به عنوان کشوری که نوع رژیم سیاسی آن تحت عنوان نظام جمهوری اسلامی با محتصات و مزیتهای نسبی منحصر بفردی که در ابعاد اعتقادی و فکری و فرهنگی و سیاسی دارد، در قدرت رسانهای چیست؟ آیا ما هم باید همانند بسیاری از کشورهای پیرامون و وابسته جهان و منطقه، کشوری و ملتی برای مصرف رسانهای غرب باشیم و هیچ سهمی در قدرت رسانهای جهانی نداشته باشیم. قدرتی که بی شک تاثیر آن اگر از قدرتهای هستهای و موشکی و صنایع پیشرفته نظامی بیشتر نباشد، کمتر نیست.
آیا حاکمیت، دولت و مردم و هر آن کسی که یک گوشی هوشمند دارد، آیا تاکنون به قدرت نرم رسانههای نوین فکر گرده ابم و توجه بایسته را داشته ایم؟ پدران و مادران چی؟ آیا پدران و مادران از سواد رسانهای مناسب و لارم برخورداند؟ آیا آنان فرزندان و نسل آینده را راهبری میکنند یا مسئله معکوس است؟ آیا تک تک ماها به سرعت مافوق صوت رسانهها و قدرت نفود و گستره جغرافیای آن که از کنج روح و روان و فکر و ذهن کودک و نوجوان و جوان و میان سال ما شروع میشود و فضا و عرصه خانواده را اشغال میکند و به محله و شهر و کشور میرسد، آیا تاکنون به این ابعاد وسیع در پوشش رسانههای نوین و تاثیر گدار فکر کرده ایم و برای استفاده بهینه از آن برنانه ریزی کرده ایم.
اکنون قدرت رسانههای نوین در حدی است که میتواند خبری را در کسری از ثانیه به مسئله اول مردم جهان تبدیل کند. میتواتد ذهنهای فردی و اجتماعی من و شما و خانواده من و شما و کوی و برزن و شهر و جامعهی من و شما را آن گونه که دوست دارد، مهندسی کند، بدون آن که بنده و شما احساس دخالت و احساس نفوذی را از بیگانه و از غیر و از دشمنان تاریخی و فرهنگی و اعتقادی خود داشته باشیم، و این یعنی همان جنگ شناختی که آمریکای سلطه گر با ذهن من و شما، با فکر من و شما، با قلم من و شما، با امکانات فرهنگی کشور، با منابع انسانی کشور، به خواستههای خود میرسد، بدون این که حضوری فیزیکی داسته باشد و یا درخواستهایی علنی و آشکار داشته باشد. قدرت رسانهای یعنی تربیت نسلی از سلبربتیهای وطنی که حلقوم و رسانه کاخ سفید شده اند. قدرت رسانهای یعنی تربیت نسلی از روشنفکران غرب زدهای که داشتههای هویتی و سرزمینی خود را تحقیر میکنند و بادکنکهای آمریکایی و غربی را بالونهای فضا پیما معرفی میکنند، اما حتی حاضر نیستند نامی از پیشرفتدهای علمی ایران در ۴۰ سال گذشته در ابعاد مخلتف پزشکی، علمی، صنعتی، صنایع دفاعی و سدسازی و. ببرند.
قدرت رسانهای یعنی بتوانند، معدود استادانی که بجای پرورش دانشجویانی با دانش، با اخلاق و با هویت ایرانی اسلامی، با عزت نفس، با خودباوری و روحیه انتقادی میکوشد از طریق تحقیر فرهنگ خودی، از طریق تحقیر پیشرفتهای علمی ۴۰ سال گذشته، از طریق تحقیر فرهنگ دفاع مقدس و با تحقیر فرهنگ مقاومت، از طریق تولید یاس و نا امیدی و تشویق به مهاجرت و از طریق وحی دانستن تفالههای فکری پوسیده و تاریخ مصرف گذشته اندیشههای مدرنیته مانند اندیشههای سکولاریسم و سوبژکتیویسیم و امانیسم دانشجویان را به استحاله فکری و تحریف فکری سوق دهند و ادبیات پر از نقد دانش علوم اجتماعی آمریکایی شده و مک دونالدهای شده و نه دانش به معنای دانش را چونان اندیشههای رهایی بخش به ذهن و فکر دانشجویان معصوم وارد کنند و این یکی از مصادیق بزرگ جنگ شناختی است.
/انتهای پیام/
منبع: عطنا