منشأ تحولات هویتی نسل جدید کجاست؟
جامعه ما افزون بر آنکه به تبع جامعه جهانی مسیر تحولات را می‌پیماید، ضرباهنگ تحولات در آن در پاره‌ای زمینه‌ها تندتر و رساتر شنیده می‌شود.

به گزارش«سدید»؛ شتاب تحولات فرهنگی و اجتماعی از ویژگی‌های مهم عصر ارتباطات است. سرعت تبادل اطلاعات، مرزهای جغرافیایی و اعتقادی را درنوردیده و خانواده را با دگرگونی‌هایی روبه‌رو ساخته که این نهاد تا پیش از این تصوری از آنها نداشته است.

از همین رو در مواجهه با این تحولات، سردرگم، تنها و پراضطراب می‌نماید و سراسیمه در جست‌وجوی تکیه‌گاهی مطمئن است تا با دریافت تحلیلی دقیق و مشاهده افقی روشن، هم وضع خویش را به‌ درستی بشناسد و هم مسیری به سوی آینده بگشاید. جامعه ما افزون بر آنکه به تبع جامعه جهانی مسیر تحولات را می‌پیماید، ضرباهنگ تحولات در آن در پاره‌ای زمینه‌ها تندتر و رساتر شنیده می‌شود.

این تغییرات بویژه در دو، سه سال گذشته توجه بسیاری از کارشناسان را به خود معطوف ساخته و آنان را به بررسی ارتباط تحول در الگوی روابط خانوادگی و تغییر در الگوی مصرف کالاهای فرهنگی واداشته است.

سرعت تحولات جامعه ایرانی در قبال موج مصرف کالاهای فرهنگی جدید، از بسیاری جوامع بیشتر احساس می‌شود. بدون‌شک یکی از عوامل آن برنامه‌ریزی ویژه نظام سلطه برای رویارویی با انقلاب اسلامی و جهان‌گیر شدن آن است. به گفته برخی کارشناسان علوم ارتباطات، در مصاف میان دو تمدن، انقلاب اسلامی شوکی بزرگ به علوم اجتماعی غرب وارد ساخت و پایه جامعه‌شناسی و نظریه‌های نخبگان را متزلزل کرد و پس از آن بود که نخبگان، نظریه کشمکش تمدن‌ها را پیش روی آوردند.

امروزه وقتی سخن از جنگ نرم به میان می‌آید، آنها با بالا بردن وزن ابزارآلات و تکنولوژی در ترازوی محاسبات خود، می‌کوشند تا از این طریق اعتقادات و باورها را کمرنگ کنند. در مقابل، ما با تکیه بر باورهای دینی و ایمانی که قدرتی بی‌بدیل به ما می‌بخشد و با تکیه بر ادبیات خاص خود می‌توانیم در این صحنه پیروز شویم. [۱]

جامعه ایرانی و کالاهای فرهنگی مدرن

اما پرسش اساسی این است که زمینه‌های اصلی و مهم تحولات فرهنگی و اجتماعی پرشتاب در جامعه ایران در نسبت با رسانه‌ها و کالاهای فرهنگی جدید کدامند؟ در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱. مرزداری و حیامحوری

جامعه ‌ایرانی بر خلاف بسیاری از جوامع و حتی کشورهای اسلامی، جامعه‌ای باحیا و مرزدار بوده است. این ویژگی را می‌توان آن‌گاه که محصولات فرهنگی ایران در جوامع دیگر به نمایش درمی‌آید درک کرد. بسیاری از فیلم‌های ایرانی که گاه از نظر مناسبات جنسی مورد انتقاد مخاطبان داخلی قرار می‌گیرند، در کشورهای دیگر در زمره آثار عفیفانه فرهنگی شمرده می‌شوند و امروزه سینمای ایران به‌عنوان سینمایی اخلاقی شناخته شده است.

بدیهی است که در چنین فضایی بروز علائم جنسی نامأنوس با فضای اخلاقی جامعه هرچند هم کم باشد، بزرگ شمرده می‌شود و خانواده و جامعه در برابر آن حساس می‌شوند و این نکته از سطح فرهیختگی جامعه و نفوذ پایگاه‌های هویت‌بخش مذهبی حکایت می‌کند. بنابراین سرعت تحولات در جامعه ایرانی را صرفاً با توجه به این ویژگی می‌توان فهمید و تحلیل کرد.

۲. رقابت‌مداری و غلبه روابط محفلی

برخی از کارشناسان به این نکته اشاره کرده‌اند که فرهنگ رقابت ـ‌ گاه از آن به «همچشمی» یاد می‌شودـ در جامعه ایرانی قوی و ایران از این لحاظ مانند برخی از کشورهای اروپایی است. [۲] بنابراین افراد، خانواده‌ها و حتی نهادها می‌کوشند از دیگران عقب نمانند و خود را به رخ دیگران بکشند. ویژگی دیگر جامعه ایرانی آن است که برخلاف برخی جوامع اروپایی، روابط محفلی و گعده‌ای، بویژه در میان زنان قوی و تأثیرگذار است.

ترکیب این دو ویژگی پیامدهایی دارد. به عنوان مثال بعضی از کارشناسان معتقدند زنان ایرانی بیش از آنکه به زندگی امروز خود بیندیشند و موقعیت رو به رشد خود را ببینند، می‌پندارند مظلوم واقع شده‌اند و مظلومانه زندگی می‌کنند. به دلیل همین احساس آسیب‌پذیری است که وقتی یک سریال، مردی را ضعیف‌تر از زن نشان می‌دهد و به او حق می‌دهد که در برابر شوهرش بایستد، زن ایرانی به‌ سرعت همانندسازی می‌کند و بی‌آنکه با فکر خود با موضوع درگیر شود، با احساس خود تأثیر می‌پذیرد. [۳] توضیح آنکه، وجود حالت احساسی سبب همذات‌پنداری فرد با شخصیت‌های فیلم‌ها و سریال‌ها می‌شود. این فرد سپس در روابط محفلی خانوادگی، محلی و دوستانه به تبادل دیدگاه‌ خود با محوریت موضوع مطرح‌ شده در فیلم‌ها می‌پردازد و احساس مظلومیت فردی در فضای گفت‌وگوی بین‌الاذهانی، به احساس مظلومیت گروهی تبدیل می‌شود.

احساس مظلومیت صنفی می‌تواند تأثیرات مهمی بر جای بگذارد؛ هویت جمعی جدیدی حول محور مورد بحث شکل دهد و به واکنش‌ها و رفتارهای این گروه از زنان مشروعیت و عقلانیت بین‌الاذهانی ببخشد. فرهنگ همچشمی و رقابت نیز به تقویت این فضا دامن می‌زند و زنان و دختران را تشویق می‌کند که از قافله عقب نمانند.

۳. غلبه فضای سیاسی

جامعه ایرانی، تا حدی سیاست‌زده است. سیاست‌زدگی وضعی است که از عمده ‌شدن ابعاد سیاسی در کنار ابعاد فرهنگی و اقتصادی، عمده ‌شدن دولت (دولت‌سالاری) در کنار خانواده و نهادهای دیگر، معطوف شدن نگاه‌ها به دشمنان سیاسی و غفلت از عداوت‌های فرهنگی و تمرکز بر فعالیت‌های سیاسی زودبازده و روزمره به جای نگاه درازمدت، تدریجی، مستمر و پایدار حاصل می‌شود.

در جامعه ‌سیاست‌زده، فضای آرام و بدون دغدغه برای مطالعات و فعالیت‌های کارشناسی فراهم نیست، تصمیم‌گیری‌های مهم در فضای تنش‌آلود و ملتهب اتخاذ می‌شود و حساسیت فرهنگی نخبگان، وزن لازم را در دستگاه کارشناسی و مدیریتی رسمی کشور نمی‌یابد. در چنین جوامعی به پیوند میان سیاست، فرهنگ و اقتصاد به قدر لازم توجه نمی‌شود و به جنبه‌های فرهنگی تحولات سیاسی و جنبه‌های سیاسی تغییرات فرهنگی چندان که شایسته است التفات نمی‌شود. نتیجه سیاست‌زدگی بی‌توجهی به مقوله‌های فرهنگی، ضعف نگاه آینده‌نگرانه و سیاست‌گریزی مردم است.

می‌توان انتظار داشت در چنین وضعی نارضامندی‌های سیاسی یا سیاست‌گریزی بخشی از مردم در قالب‌هایی چون فاصله گرفتن از رسانه ملی، واکنش‌های فرهنگی مثل کشف حجاب و بدحجابی و تمایل به اقداماتی فرهنگی که مراکز و مراجع رسمی کشور آنها را غیرقانونی به شمار می‌آورند، نمود یابد.

۴. فقدان نظریه جنسی

کشور ما فاقد نظریه‌ای روشن و منسجم در موضوع پاسخگویی به نیازهای جنسی است و فقدان نظریه جنسی شاید به دلیل نگاه منفی جامعه به طرح نیازهای جنسی و ترس از واکنش‌ها و مقابله‌هاست؛ در حالی که نیاز جنسی وجود دارد، روزبه‌روز تشدید می‌شود، رفتار می‌سازد و اخلاق و فرهنگ را متحول می‌کند.

بررسی قوانین و سیاست‌های وضع‌ شده در سه دهه پس از انقلاب اسلامی، خلأ فقدان نظریه جنسی نظام را که مبنای حرکت هماهنگ و هدفمند اجزای نظام اسلامی باشد، روشن می‌کند. هنگامی که آحاد جامعه الگویی ثمربخش و مشروع برای پاسخگویی به این نیاز در دست نداشته باشند، رفته‌رفته مراجع موجود که نسبت به این نیاز غفلت ورزیده‌اند تضعیف و مراجع جدیدی جایگزین آنها می‌شوند که خود را ملزم به حرکت در چهارچوب شرع و قانون نمی‌دانند.

شاید توجه به این وضع بتواند پاسخ این پرسش را تا حدی روشن سازد که چرا جامعه ایرانی از یک زاویه، بسیار بسته و از نگاهی دیگر، رها شده به نظر می‌رسد.

ناهماهنگی‌های موجود را می‌توان در قالب یک مثال روشن کرد: در حالی که نیازهای جنسی در قالب رفتارهای نامشروع و رفتارهای نامتعادل گسترش می‌یابد و در حالی که بر میزان سن قطعی تجرد در دختران و بر شمار زنان مطلقه روزبه‌روز افزوده می‌شود، قوانینی برای تصویب به مجلس می‌رود که روابط جنسی مشروع را محدودتر می‌سازد، بدون آنکه برای حل نیاز گروه‌های مختلف سیاست روشنی اتخاذ شده باشد.

نکات فوق نشان از آن‌ دارند که کشور ما در آینده ممکن است با وضع پیچیده‌ای روبه‌رو شود که برون‌رفت از آن نیازمند نگاهی جامع، عزمی ملی و تلاشی مضاعف است.

منابع:

[۱]. «پروفسور مولانا، بازیگران جنگ نرم متفاوت شده‌اند»، خبرگزاری فارس، ۹/۲/۸۹.
[۲]. ر. ک فرامرز رفیع‌پور، توسعه و تضاد؛ کوششی در راستای تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اجتماعی آن، ص ۲۱۰ ـ ۲۱۲.
[۳]. «ویکتوریا، سریالی برای تخریب بنیان خانواده»، خبر آنلاین، ۱۶/۲/۸۸.

 

منبع: مشرق

ارسال نظر
captcha