چالش‌های نظری ایده امت - ملت و حل مسئله افغانستان در گفتگو با حسین کمیلی؛
ابر معنایی بازگشت چنان بر سیاست‌گذاری‌های ما سایه افکنده که همه سیاست‌های ما موقتی شده است. حتی نخبگان مهاجر نیز باید سالیانه اقامت خود را تمدید کنند. همه مجوزها، کارت‌ها، تشکل‌ها و... همه سالیانه است. همه چیز در اینجا برای مهاجر موقتی است؛ لذا این پیام کاملاً به اتباع ابلاغ‌شده که شما اینجا همیشه مهمان بوده و شهروند این جامعه نیستید.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ یکی از مسائلی که امروزه برای هر ایران سؤال برانگیز شده است، مسئله اتباع و آینده آن‌ها در ایران است. موضوعی که از منظر کارشناسی همواره دارای بیم و امیدهایی بوده است. ما در این گفت‌وگو نمی‌خواهیم مسئله حضور اتباع در ایران را به دیدگاه کارشناسی روز بسپاریم، بلکه معتقدیم که حل این معضل نیازمند واکاوی نظریه‌های کلان پیرامون امت و ملت است که همچون ابری معنایی، سیاست‌های ما را جهت می‌دهد. از همین رو با حسین کمیلی، فعال جهان اسلام به گفت‌وگو نشسته‌ایم تا در این زمینه بیشتر بدانیم.

 

فقدان همگرایی در فقدان نظریه مهاجرتی

یکی از موضوعاتی که جامعه‌شناسی به ما می‌آموزد آن است که اگر شما به کشوری مهاجرت کنید، علی‌رغم آنکه زبان آن کشور را نیز نمی‌دانید، قاعدتاً بین پنج تا ده سال باید با کشور مقصد آمیخته‌شده و دچار فرایندهای همگرایی با جامعه میزبان شوید. پرسشی که در اینجا به وجود می‌آید آن است که چرا با وجود اشتراکات متعدد زبانی، دینی، فرهنگی و... ما با جامعه افغانستان، اما این همگرایی هنوز رخ نداده است؟

کمیلی: در پاسخ سؤال شما باید عرض کنم که نکته اصلی این است که علی‌رغم اشتراکات زیادی که ما با افغانستانی‌ها داریم ولی چون حاکمیت، مهاجرین را به رسمیت نشناخته، با قوانین و سیاست‌های خود انواع و اقسام پیام‌ها را به جامعه ایران و جامعه مهاجر داده است که اینها جزء این جامعه نیستند؛ لذا همگرایی مدنظر شما رخ نمی‌دهد. ریشه اصلی مسئله اینجاست. سیاست‌های مهاجرین در جمهوری اسلامی بلاتکلیف است، چراکه مبنای خود را بر بازگشت قرار داده و اساساً بنای سیاست‌های مهاجرتی ما در یک کلمه نسبتی با پذیرش مهاجر ندارد، بلکه بنا بر بازگشت بوده؛ لذا امری طبیعی است که این همگرایی رخ ندهد. همین ابر معنایی بازگشت که عرض کردم، چنان بر سیاست‌گذاری‌های ما سایه افکنده که همه سیاست‌های ما موقتی شده است؛ حتی نخبگان مهاجر نیز باید سالیانه اقامت خود را تمدید کنند. همه مجوزها، کارت‌ها و...به صورت سالیانه است. همه چیز در اینجا برای مهاجر موقتی است؛ لذا این پیام کاملاً به اتباع ابلاغ شده که شما اینجا همیشه مهمان بوده و شهروند این جامعه نیستید. حالا ما در این بخش بر روی تأثیر تصمیمات رسمی بر ادغام و عدم ادغام اتباع تمرکز کردیم و واقعاً هم چیز بسیار مهمی است.

شما تصور کنید یک نوجوان افغانستانی در یک مدرسه می‌تواند کاپیتان تیم مدرسه شود، بعد به تیم ناحیه هم می‌تواند برود اما در استان قانونی وجود دارد که شما نباید از بازیکن مهاجر استفاده کنید. در اینجا این طرد توسط قانون به وجود می‌آید. یعنی به هر میزان که شما به خاطر بازی خوبتان محبوب هم شده باشید اما باز طرد می‌شوید. حالا شما تصور کنید که این شخص که در همین جامعه زندگی می‌کند، به‌یک‌باره نیازمند عمل جراحی می‌شود. خب خیلی از عمل‌های جراحی برای مهاجرین صورت نمی‌گیرد. نمونه‌های زیاد دیگری هم وجود دارد، برای مثال همسایه شما می‌تواند اینترنتی خرید کند؛ اما شما به عنوان یک اتباع از خرید اینترنتی محروم هستید. کارت و حساب بانکی شما مدام بسته می‌شود، گواهینامه به شما نمی‌دهند، همین‌طور می‌توان ادامه داد و در ده‌ها عرصه این موارد را ذکر کرد که نشان می‌دهد اتباع در کشور ما پذیرفته نیستند. این موضوع اصلاً مشابه قوانین مهاجرت در دیگر کشورها نیست که تلاش می‌کنند برای اقامت نوعی ثبات ایجاد کنند. البته من قصد مقایسه در این مقام را ندارم چراکه به یک باره پذیرای چندین میلیون نفر مهاجر شدیم و کل کشورهای اروپایی در این اتفاقات گذشته به نحو مجموع، یک‌سوم ما نیز مهاجر نپذیرفته‌اند؛ این نشان می‌دهد کشور ما نیز مسائل خود را دارد. اما باید اعتراف کنیم که این سیاست‌های ما، سیاست‌های عاقلانه و فکورانه‌ای نیستند، چرا که نتیجه‌اش این می‌شود که شما هزینه هم می‌کنید، مهاجرین را نیز عملاً نگه می‌دارید، اما آمیختگی را ندارید، لذا مشارکت و خدمت را آن‌طور که باید دریافت نمی‌کنید. از طرف دیگر نخبگان آن‌ها را نیز از ایران می‌رانید. پیام نانوشته سیاست‌های مهاجرت در ایران این است که اگر نخبه هستی برو و ما به تو نیازی نداریم، تو هم مثل بقیه برای همه امور باید مشکل داشته باشی. خب ما این ضلع را باید جدی بگیریم.

ضلع دومی هم وجود دارد که آن هم ضلع بازنمایی رسانه‌ای، سیاست‌های فرهنگی و جریان‌های درونی ایران است که - چه خودآگاه و چه ناخودآگاه - متأسفانه ضد افغانستانی‌ها عمل کرده‌اند.

من معتقدم که ما به این زودی نمی‌توانیم روابط خود با مهاجرین را اصلاح کنیم.

این را نیز باید به‌عنوان یک ضلع مؤثر جدی گرفت که بحث خود را خواهد داشت.

 

مبنای تابعیت و چالش‌های آن

اگر بخواهیم بحث را در سطح کلان آن دنبال کنیم می‌خواستم به این سؤال پاسخ دهید که نظریه خاص ما پیرامون مهاجرین چیست؟ تابعیت بر اساس چه چیز در کشور ما تعریف‌شده است؟ از طرف دیگر سرریز نظریه‌های بالادستی و کلان انقلاب اسلامی در این نظریه چگونه بوده است؟

کمیلی: نخست آن که تابعیت در ایران تابع خون و نژاد تعریف‌شده است و نه تابع خاک، لذا شما می‌بینید که چند نسل از یک تبعه افغانستانی در ایران متولد شده است و این‌ها اصلاً افغانستان را ندیده‌اند اما ما او را ایرانی نمی‌دانیم، درحالی‌که شخصی ممکن است متولد آمریکا باشد و نسل‌ها در خارج از ایران زندگی کند اما ما او را ایرانی می‌دانیم. این یک بعد بحث است که به نظر باید در آن تجدیدنظر شود. اما بعد دیگر بحث آن است که ما پس از انقلاب در بسیاری از مباحث به لحاظ نظری پیش رفتیم؛ اما مسئله امت اسلامی که از نقاط مهم و تئوری‌های حساس و کلان انقلاب اسلامی بود مورد غفلت قرار گرفت. ما توانستیم مسئله ملت و هویت ملی را تا حدی ذیل ایرانیت صورت‌بندی کنیم؛ لذا امروزه هویت ملی در میان ما ایرانیان وجود دارد، اما پیرامون مفهوم امت ما خوب عمل نکردیم؛ لذا مردم ما اکنون خود را عضو جدی جهان اسلام نمی‌دانند و یعنی درکی از عضویت در واحد گسترده‌تری به نام جهان اسلام ندارند. مادامی که ما مسئله را به لحاظ تئوریک حل نکنیم، این اقتضائات کارشناسی هستند که مسئله را جهت می‌دهند. امروز هم اقتضائات روزمره هستند که عمل می‌کنند و بر تصمیمات کلان اثر می‌گذارند. این برخوردهای اقتضایی و عمل‌گرایانه که مبتنی بر تئوری نیست برای ما چالش درست کرده است. ما این مقوله امت را در ایران نتوانستیم درست صورت‌بندی کنیم و آن را جا بیندازیم، از همین رو شخصی طبق تعاریف ما غیرایرانی ولی نیروی انقلابی و شیعه است و به زبان فارسی نیز سخن می‌گوید؛ چنین شخصی مورد احترام ما هست ولی پذیرفته‌نشده و طرد می‌شود. 

ما پیرامون مفهوم امت خوب عمل نکردیم؛ لذا مردم ما اکنون خود را عضو جدی جهان اسلام نمی‌دانند و یعنی درکی از عضویت در واحد گسترده‌تری به نام جهان اسلام ندارند.

 

عدم کشش ظرفیت‌های قانون اساسی

به نکات خوبی اشاره فرمودید. یکی از چالش‌های تئوریک ما به نظر حل مسئله امت و ملت است. اتباع افغانستان نیز در میان چالش‌های این دوگانه دچار آسیب شده‌اند. اکنون شما وضعیت ما را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ کلان روایت امت واحده انقلاب اسلامی در مصاف با ایده ملت و طرح توسعه که در دهه هفتاد طرح شد و امتداد یافت چگونه شکلی به خود گرفته است؟ طبیعتاً در دوره حضور حضرت امام خمینی (ره) این موضوع در اوج خود قرار داشت، اما بعد از ایشان توسعه چه بلایی سر آن آورده است؟

کمیلی: همان‌طور که شما گفتید ما داشتیم آهسته‌آهسته به رویکرد امتی خود نزدیک می‌شدیم. برای مثال از ایده ارتش مشترک امت اسلامی سخن می‌گفتیم، برخی از بزرگان و چهره‌های انقلابی بحث می‌کردند که برای انتخاب وزرا، از نخبگان و چهره‌های دیگر کشورها استفاده شود، چراکه تصور می‌شد ما ام‌القری هستیم. یعنی تلاش می‌شد ساختارها نیز متناسب با این ایده بازسازی‌شده و پیرامون آن ایده‌پردازی صورت گیرد. این موضوع نیز که قانون اساسی ما این کشش را داشت یا نه پرسشی اساسی است. در خصوص جلال‌الدین فارسی ما این موضوع را دیدیم که خود قانون نیز گویا چنین کششی ندارد. البته نمی‌خواهم به جزئیات قانون اساسی ورود کنم؛ اما اگر مذاکرات و مباحث را مطالعه کنید، خواهید دید که برخی به واسطه نگاه‌های امتی، مخالف یک سری از بندها بودند؛ اما داستان این مسائل بماند. غرض این است که بگویم امروزه دیگر حتی همین بروز محدود نیز دیگر دیده نمی‌شود. چرا که مسئله در چهارچوب ملیت برای ما حل شده است. اکنون پرسش اینجاست که از آن نظریه کلان امت واحده چه چیزی برای ما باقی ماند؟ نهایتاً یک چیزی در حد اتحاد ملت‌های اسلامی باقی ماند که فروکاست نظریه امت بود و این هم دیگر جلوتر نیامد. این رویکرد نیز می‌بینید که اصلاً کفایتی برای حل مسائل مهاجران ندارد. با این رویکرد نهایتاً برخی از سیاست‌های بین‌الملل را بتوانید اصلاح کنید. این طرح بحث شما هم به نظرم درست است و با آن همراهی دارم. مسئله توسعه و دهه هفتاد بسیار مهم است. دقیقاً سیاست‌های سخت‌گیرانه نسبت به مهاجرین و شروع تلخ‌ترین رخدادها که باعث شد این‌ها با جامعه ایرانی احساس غریبگی کنند، هم‌زمان با شروع توسعه و دولت سازندگی بود. شما کتاب «وطن دار» مرحوم محمد سرور رجایی را بخوانید؛ دقیقاً این مطالب را ذکر می‌کند. سید زهیر مجاهد در آثار خود ذکر می‌کند که پدر من به‌عنوان یک روحانی شناخته‌شده معاون فرهنگی کمیته امداد فریمان بود، بعد پدر من را به بهانه اینکه یک افغانستانی است اخراج کردند. اولین‌بار در همین برهه مهاجرین از تحصیل منع شدند. این رخدادها دقیقاً در دهه هفتاد به وجود آمد و تا کنون نیز با همین رویکرد ما پیش رفته‌ایم و شاهد این هستیم که اثرات بسیار مخرب خود را نیز گذاشته و از همین رو من معتقدم که ما به این زودی نمی‌توانیم روابط خود با مهاجرین را اصلاح کنیم.

 

اشکالی که برخی ممکن است به مبحث شما داشته باشند، اقتضائات صحنه و لزوم بازسازی کشور در وضعیت منابع محدود است. به هر حال نظریه امت واحده اقتضائات مختلفی داشت که البته در همان بدو ورود با صحنه جنگ ایران و عراق و بعد از آن حمایت اعراب منطقه از صدام، به درگیری با کشورهای اسلامی انجامید. برخی این چالش‌ها را توجیهی برای تضعیف آن می‌دانند. پاسخ شما به این اشکالات چیست؟

کمیلی: تا جایی که من می‌فهمم مسئله امت نیز صرف مسلمان بودن نبود، بلکه مسئله اسلام انقلابی بود. یعنی وقتی می‌گوییم امت به لایه‌های عمیق‌تری از اسلام اشاره می‌کنیم که اسلام انقلابی بود. خب شما اسلام انقلابی را از دست دادید به کجا رسیدید؟ آیا توانستید حساسیت‌های مذهبی را در جامعه و در عرصه بین‌الملل کم کنید؟ شما مواضع ما را نسبت به اصل مذهب بررسی کنید. چند پژوهش نیز بر روی دستگاه‌های سیاست‌گذار انجام‌شده که چگونه به مذهب نگاه می‌کنند. خب همه پژوهش‌ها نشان می‌دهند که ما چگونه افول کرده‌ایم و اساساً مسئله خود را مذهبی کردیم، یعنی مسئله شیعه و سنی را دوباره طرح کردیم؛ درحالی‌که انقلاب اسلامی این دوگانه را به هم ریخت. ما دائماً به سمت شیعی‌تر شدن در درون نظام و خارج از کشور پیش رفتیم و یک جریان استبصاری با پول نظام و کمک نهادهای آن در خارج از کشور راه انداختیم؛ لذا حوزه نفوذ خود را هم از دست دادیم. این یک کنش و واکنش بود. ما کنش‌هایی را بر خلاف چیزی که می‌گفتیم انجام دادیم و واکنش‌های آن را نیز دیدیم.

 

همسایه شما می‌تواند اینترنتی خرید کند؛ اما شما به عنوان یک اتباع از خرید اینترنتی محروم هستید. کارت و حساب بانکی شما مدام بسته می‌شود، گواهینامه به شما نمی‌دهند، همین‌طور می‌توان ادامه داد و در ده‌ها عرصه این موارد را ذکر کرد که نشان می‌دهد اتباع در کشور ما پذیرفته نیستند.

ملت ایران، مردمی مهاجرپذیر

به عنوان مسئله آخر می‌خواستم به این موضوع بپردازید که فارغ از سیاست‌های حاکمیت، خود جامعه چه مواجهه‌ای با اتباع دارد؟ برخی معتقدند جامعه ایرانی بیگانه‌ستیز است، شما این گزاره را می‌پذیرید؟

کمیلی: به نظر بنده تجربه تاریخی ضد این سخن را می‌گوید. خود مهاجرین هم تجربه‌شان گویای این است که تا زمان جنگ مردم پذیرای آنان بوده‌اند. کتاب «وطن دار» که عرض کردم همین را می‌گوید که مهاجرین کاملاً در جامعه ایران پذیرفته‌شده بودند و زندگی می‌کردند. اما سیاست‌های کلان حاکمیتی این برش‌های اجتماعی را در جامعه زده و جامعه را به این سمت سوق داد. همین الآن نیز ما همزیستی میان مهاجرین و ایرانیان را در بافت‌هایی که مهاجرپذیرتر است می‌بینیم. مهاجرین شروع کردند پس از مدتی به جدایی‌گزینی جغرافیایی و در مناطقی گرد هم آمدند؛ برای مثال جاهایی مانند گلشهر مشهد، قائمیه قم و... به‌خصوص هزاره‌ها در این مناطق با هم شروع کردند به زندگی‌کردن تا سطح آرامش روانی و اجتماعی خود را زیاد کنند. در همین مناطق هم این‌ها در کنار ایرانی‌ها زندگی خوبی دارند. این دوگانه‌سازی‌ها وجود ندارد. البته این‌ها شکاف‌هایی است که وجود دارد و من منکر تمایزات واقعی نمی‌شوم اما این‌ها فعال نبودند و با دخالت‌های ما فعال شدند. برای مثال تفکیک شیعه و سنی یا شکاف میان آن‌ها همیشه وجود داشته اما وقتی برخی با دیدگاه‌های کلامی خاص شروع کردند به درگیری با اهل‌سنت، این شکاف‌ها فعال شد و تنش‌های اجتماعی هم شروع شد؛ درحالی‌که سال‌های سال هیچ تنشی وجود نداشت.

/ انتهای پیام/ 

 

ارسال نظر
captcha