طرد و اخراج دختران عبا پوش از مدارس فرانسه به قلم کائوتار هارچی؛
دختران محجبه در فرانسه نهتنها بهعنوان دانشآموز بلکه بهعنوان فرستادگان اسلامگرایی جهانی که علیه ملت فرانسه توطئه میکنند، دیده میشوند. ممنوعیت پوشیدن مانتوی بلند و گشاد که «عبا» به آن گفته میشود را باید به عنوان بخشی از رابطه استعماری بین دولت فرانسه و شهروندان فرانسوی ناشی از مهاجرت پسااستعماری دانست.
بررسی روایتهای مختلف پیرامون افغانستان در گفتگو با محسن اسلامزاده؛
امروز انگلیسیها بهصراحت چنین سخنی را مطرح میکنند که افغانستان را باید با ایران درگیر کرد. البته این دفعه میخواستند در این منطقه جنگ نیابتی درست کنند چرا که دفعه قبل با وجود حضور بیش از شصت کشور، شکستی مفتضحانه را متحمل شدند. الآن میخواهند با کمک جریان نفوذ جنگ نیابتی راه بیندازند تا کشور ما را درگیر کنند و منطقه را به هم بریزند. آنها میدانند که اگر افغانستان بیثبات باشد چقدر بر روی منطقه و ایران تأثیر خواهد گذاشت. ما باید این هم سرنوشتی خود با مردم افغانستان را درک کنیم.
ایجاد بحران هویت در متولدین غرب به قلم فرانک فوردی؛
تعداد کنونی افراد بزرگسال آمریکایی که خود را «دگرجنسگرا» یا علاقهمند به جنس مخالف نمیشناسند، دو برابر یک دهه قبل است. کودکان امروز در فرهنگی بزرگ شدهاند که دگرباش جنسی (LGBT) در آن طبیعی بوده و چیزی نیست که مردم از آن خجالت بکشند یا سعی در پنهانکردن آن داشته باشند. کودکان در کشورهای غربی این پیام را دریافت میکنند که دگرباشی جنسی چیز خوبی است و این «جنسیت مستقل» است که مشکلساز میشود.
تجربه نگاری الگوی مطلوب ترویج حجاب در گفتگو با رقیه کارگر؛
مسئله فرهنگی و اجتماعی مسائل یک جامعه همچون قطعات پازل هستند شما نمیتوانید اینها را در اجتماع از یکدیگر جدا کنید زمانی که سطح فرهنگ جامعه بالا باشد شما مشکلات اجتماعی کمتری دارید پس درگیریها و چالشهای قانونی و انتظامی کمتری دارید، چون به قانون احترام میگذارید.
برشی فرهنگی به مسئله مهاجرت در گفتگو با علیرضا کمیلی؛
نگاه ما از مستضعفین جهان به سمت مسلمانان تغییر کرد و در مرحله بعد از آن هم عدول کرده و به سمت شیعه حرکت کردیم. هم اکنون نیز تنها به شیعیان ایران توجه داریم. امروز نه فقط در میان عموم مردم بلکه حتی در میان نیروهای مذهبی و انقلابی شاهد فقدان هر نوع آگاهی عمیق نسبت به جهان اسلام هستیم. تقویت نگاههای ضد آرمانی و توسعهگرا عواملی بودهاند که روابط فرهنگی ما با کشورهای همسایه و به تبع آن با مهاجرین از آن کشورها مخدوش شود.
روایتی از وضعیت موجود سیاستهای مهاجرتی در گفتگو با محمدرسول رستمی/ بخش اول؛
تا زمانی که افغانستان مشکل قومی، مذهبی، اقتصادی و... دارد شاهد حضور مهاجرین در ایران هستیم. برخی از کارشناسان میگویند ما در ایران نباید به مهاجر غیرقانونی خدمات بدهیم، حالا فارغ از اینکه این حرفی غیرانسانی است، شرعی و دینی هم نیست؛ اما بحث آن است که شما میتوانید در ایران برق به مهاجر ندهید؟ یا آسفالت، آب و گاز ندهید؟ از طرف دیگر میتوان پیرامون سیاستهای ما در خصوص جامعه میزبان هم نکاتی را ذکر کرد. مثلاً ما هیچگاه تلاش نکردیم جامعه میزبان را نسبت به مهاجرین سازگار کنیم.
یک خوانش جامعهشناختی از دین و پیشرفت معنوی-مدنی و تکامل عقلانی-اخلاقی به قلم سیدمحمود نجاتیحسینی؛
تحول میتواند مقدمه و پیشران پیشرفت باشد. همانگونه که توسعه میتواند نقش علت آماده کننده برای تحول را ایفا کند. به این معنا، هر پیشرفتی دورنمای توسعه و تحول است و نیز هر پیشرفتی نتیجه تبعی و تابعی توسعه و تحول است. پیشرفت، پس رفتن روبهجلو و راندن جامعه و تاریخ و فرهنگ به سمت جلوتر رفتن بهصورتی متحولتر و توسعهیافتهتر است.
کشتار دسته جمعی مردم غزه و عیان شدن عمق نژادپرستی غرب؛
روزنامهنگاران، سیاستمداران، دانشگاهیان و تحلیلگران غربی آشکارا ذهنیت نژادپرستانه و استعماری خود را با «غیرانسانی کردن» سیستماتیک قربانیان فلسطینی و تمجید از خشونت علیه غیرنظامیان بیگناه در غزه ابراز کردهاند.
مهاجران به لحاظ هویتی تا چه میزان خود را نزدیک به جامعه ایرانی میدانند؟
مهاجرت فردی گاه انتخابی است، بدین معنا که شخص مهاجر خودآگاهانه دست به مهاجرت زده است، اما گاه هدفمند است بدین معنا که کشور مبدأ خود با هدف قبلی اقدام به جذب شخص مهاجر کرده است. اما گاهی مهاجرتها توده است. مهاجرتهای تودهای به شیوه مهاجرتی اطلاق میشود که افراد به خاطر مسائلی نظیر قحطی، جنگ، زلزله و... به ناچار و صرفاً برای زنده ماندن ترک وطن میکند. برای مثال مهاجرت افغانیها به ایران به این دلیل که از روی اضطرار و ناچاری است، نه مهاجرت فردی و گروهی، بلکه مهاجرت تودهای است.
در نشست گفتگوهای انتقادی پژوهشگاه علوم انسانی مطرح شد؛
امروزه هم جامعهشناسی جوامع شرقی را موضوع خود میداند و هم مردمشناسی به مطالعه جوامع غربی میپردازد. همچنین رشتههای معرفتی جدیدی نیز همچون مطالعات فرهنگی و انسانشناسی پا به عرصه ظهور گذاشتهاند. از طرف دیگر جوامع شرقی نیز در تلاش برای توضیح خود اقدام به خلق رشتههای جدیدی با عناوینی چون مطالعات اجتماعی، دانش اجتماعی و... زدهاند تا بنابر مدعیات خود، فهمی بومی و نه غربی از خویش ارائه دهند. با این مقدمه پرسش نخست را میتوان اینگونه بازتولید نمود که چه رشتهای توانایی بیشتری در توضیح جامعه ایرانی دارد؟