به مناسبت سالروز اولین سفر مظفرالدین‌شاه به فرنگ در ذی‌الحجه ۱۳۱۷
«شخصی که آن عمارات عالیه و آثار عظیمه و اعمال بزرگ اروپا را ملاحظه می‌کند، وقتی به اینجا رسیده و این وضع‌ها را می‌بیند، تفاوت درجات ترقی و تنزل و اختلاف مراتب تمدن را سیر کرده، از کسب امور آگاه می‌شود و مایه بسی تعجبات است که این انسان، همان نوع انسان است.»

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مرضیه سهامی احمد: مظفرالدین‌شاه پسر ناصرالدین‌شاه و پنجمین شاه قاجار بود. او نزدیک به چهل سال ولیعهد بود و در این مدت با افراد تحصیلکرده‌ای که دغدغه اصلاح ایران را داشتند در ارتباط بود؛ به همین دلیل تفکرات تجددطلبانه داشت، اما تا وقتی به مرتبه شاهی برسد، پایش را از تبریز بیرون نگذاشته بود. او پس از رسیدن به تاج‌وتخت شاهی، راه پدر را در پیش گرفت و خواستار سفر به فرنگ شد. البته شاه برای دیدن آن طرف آب، دلایل کافی هم داشت؛ یکی از آنها، تماشای نمایشگاه‌های بین‌المللی و دیدن دستاوردها و پیشرفت­‌های کشورهای دیگر و دلیل مهم‌­تر، استفاده از آب­‌های معدنی و شفابخش کوه‌­های آلپ بود! زیرا به او گفته بودند این آب معدنی برای سلامت جناب پادشاه و مداوای رماتیسم او فوق‌­العاده مفید است.

در آن زمان، صدراعظم او جناب امین‌­الدوله بود. مظفرالدین‌شاه، امین­‌الدوله را تحت‌فشار گذاشت تا برای دیدن شهر فرنگ، از دولت‌های خارجی وام بگیرد. امین‌الدوله برای آنکه در ازای دریافت وام از انگلیس و روسیه مجبور به دادن امتیازی نشود، دست به دامان فرانسوی‌ها شد. اما در این میان، میرزا علی‌اصغر خان اتابک، ملقب به «امین‌السلطان» - صدراعظم پیشین شاه - دخالت کرد و امین‌­الدوله را پس زد تا بار دیگر خودش بر این منصب تکیه کند. امین‌­السلطان که حالا صدراعظم شده بود، به سراغ روس‌­ها رفت و عایدات گمرک ایران را که منبع اصلی درآمد خزانه کشور بود، به‌عنوان وثیقه گذاشت تا ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبل از روس­‌ها بگیرد. روس‌ها خالی بودن خزانه خود را بهانه کردند و این مبلغ را با بهره پنج درصد از فرانسه گرفتند و با بهره هفت درصد به ایران دادند تا پادشاه بتواند به فرنگ برود.

برای راه‌افتادن به سمت فرنگ باید راه‌­ها بررسی و مشکلات احتمالی آن برطرف می­‌شد؛ به این ترتیب شخصی به نام مهندس «عبدالله» که مهندس نظامی و شهری بود، به دستور شاه و حکم امین‌السلطان مأمور شد تا معایب راه و موانع عبور ارابه‌های شاه و ملازمانش را شناسایی کند و آنها را تا جایی که می‌­تواند از میان بردارد. مهندس در ۵۷ روز، راه تهران تا سواحل رود ارس را بررسی کرد و کارهایی را که بر عهده­‌اش گذاشته بودند به‌خوبی انجام داد؛ از جمله اینکه پلی بر رودخانة قزل‌اوزن بنا کرد و پل‌های کوچک دیگری هم در راه آذربایجان ساخت. علاوه بر این، سفرنامه‌ای نوشت و نقشه کل راه را هم تهیه کرد و به پایان سفرنامه ضمیمه نمود.

 

نصف کشور در رکاب پادشاه

این‌گونه بود که مقدمات کار فراهم شد و مظفرالدین‌شاه در روز ۱۲ ذی‌الحجه سال ۱۳۱۷ قمری، مصادف با ۲۳ فروردین ۱۲۷۹، اولین سفر خود را به کشورهای اروپایی آغاز کرد و در این سفر، افرادی چون امین‌السلطان (صدراعظم)، حکیم‌الملک (وزیر دربار)، موثق‌الدوله، وکیل‌الدوله، ظهیرالدوله، ناصرالملک و همچنین دکتر «ادکاک» - پزشک مخصوص شاه - و چند تن از رجال و درباریان و چندین خدمتکار او را همراهی کردند. این یعنی کشور چند ماه بدون شاه و صدراعظم و وزیران به حال خود رها شد!

پادشاه ابتدا وارد فرانسه شد و سپس به کشورهای روسیه، اتریش، سوئیس، آلمان و بلژیک رفت و در راه بازگشت هم از ترکیه (عثمانی) دیدن کرد. البته قصد داشت به انگلستان هم برود که به دلایل مختلفی این برنامه لغو شد. 

گرچه بخشی از این سفر، جنبه تفریحی و درمانی داشت، بخشی هم به این خاطر بود که شاه ایران رفت ببیند که دنیا چه خبر است.

پنجمین پادشاه قاجار در طول سفر به دیدن اماکن و مناظر مختلف می‌­رفت و هر شب مشاهدات و خاطرات خود را به منشی می‌گفت و او یادداشت می‌کرد که این یادداشت­ها بعدها به‌صورت سفرنامه منتشر شد. همچنین در مجالس رقص درباری، کنسرت، اُپرا و دیگر نمایش‌ها شرکت می‌­کرد و ساعت‌ها به نطق‌هایی گوش فرا می‌­داد که به افتخار حضور او خوانده می‌شد.

مظفرالدین‌شاه در این سفر، چکاپ کامل پزشکی هم انجام داد که خودش این برنامه را شرح داده است: «اطبای معروف پاریس هم وقت غروب با میرزا ابراهیم‌خان وارد شدند. دکترها ما را برهنه مادرزاد نمودند و با اسبابی که داشتند همه جای بدن ما را گوش دادند. به قلب و اطراف من دست گذاشتند و هر کدام مکرر گوش دادند. یک اسبابی هم بود که وزن اشخاص را می‌سنجید. ما هم روی آن رفته و ایستادیم. معلوم شد که هشتاد کیلوگرم وزن ماست. دندانسازی که از پاریس خواسته بودیم آمده بود؛ چند دانه دندان­های ما را اصلاح کرده و دو سه تا هم مانده است که فردا اصلاح نماید. روز چهارم ربیع‌الثانی مسیو «کالازوفسکی» طبیب معروف چشم را خواستیم. به حضور ما آمد و به او گفتیم که از یک چشم ما قدری آب می‌آید. فوراً با آب‌دزدک دوای مختصری به چشم زد و رفع شد.»

 

افق‌گشایی در شناخت از جهان

«آیدین فرنگی» در «سفرنامه مظفرالدین‌شاه به فرنگ» نوشته: شناخت ایرانیان از جهان آن روز، بسیار کم بوده است. به همین دلیل، در سفر به اروپا، قطعاً شاه ایران دچار شگفتی شده بود؛ مثل هر ایران دیگری که در آن زمان برای اولین‌بار به اروپا سفر می‌کرد. مظفرالدین‌شاه برای اولین‌بار، از روسیه و با قطار وارد اروپا شد. وقتی قطار وارد تونل شد، فریاد زد: «کبریت بیاورید!» او نمی‌دانست چه اتفاقی افتاد که یک‌دفعه روز روشن به شب تاریک تبدیل شد!

گرچه بخشی از این سفر، جنبه تفریحی و درمانی داشت، بخشی هم به این خاطر بود که شاه ایران رفت ببیند که دنیا چه خبر است. شاه در سفرنامه‌اش شهرهای مختلف اروپا را دائماًً با هم مقایسه کرده؛ مثلاًً گفته روسیه بسیار آباد بوده است یا درباره پاریس نوشته که آبادتر از این شهر، جایی پیدا نمی‌شود. نظم و انضباط نیروهای نظامی که در طول مسیر برای مظفرالدین‌شاه مانور یا عملیات نظامی انجام می‌دادند هم برایش جالب بوده است. 

او دارالشورا یا همان مجلس «شورا» را در کشورهای اروپایی دید و بعید نیست که همین مشاهدات، در امضاکردن فرمان مشروطه هم مؤثر بوده باشد.

خود شاه در جایی از سفرنامه‌اش گفته: «شخصی که آن عمارات عالیه و آثار عظیمه و اعمال بزرگ اروپا را ملاحظه می‌کند، وقتی به اینجا رسیده و این وضع‌ها را می‌بیند، تفاوت درجات ترقی و تنزل و اختلاف مراتب تمدن را سیر کرده، از کسب امور آگاه می‌شود و مایه بسی تعجبات است که این انسان، همان نوع انسان است که در آن نقاط زمین به آن مقامات عالیه و درجات ترقی و عظمت رسیده و در این نقاط زمین، با قرب جوار، هنوز در درجه طفولیت مانده و تازه می‌خواهد جانی بگیرد.»

«آیدین فرنگی» معتقد است شاید به دلیل همین مشاهده­‌ها و مقایسه‌­ها بود که وقتی شاه به ایران بازگشت، نظر مثبتی به ایجاد کارخانه برق داشت و دستور ساخت این کارخانه را صادر کرد. شاه همچنین به مدارس دخترانه در اروپا رفت و با موضوع آموزش دختران آشنا شد. او دارالشورا یا همان مجلس «شورا» را در کشورهای اروپایی دید و بعید نیست که همین مشاهدات، در امضاکردن فرمان مشروطه هم مؤثر بوده باشد. نمونه دیگری که در جریان سفر او اتفاق افتاد، این است که خبری دیر به شاه رسید و او گفت حتی در دهات اروپا هم جاهایی هست که اخبار به‌وسیله تلگراف به آنجا می‌رسد و آن‌ها، خبرها را روی دیواری نصب می‌کنند تا همه بخوانند. این مسائل زمینه برخی از پیشرفت­‌ها را در داخل کشور مهیا کرد.

 

ژانگولربازی در ترور مظفرالدین‌شاه

یکی از وقایع مهم این سفر، ترور ناموفق مظفرالدین‌شاه بود. «ابراهیم حکیمی» - یکی از ملازمان شاه - در این سفر، شرح ماجرا را این­طور می‌­نویسد: «ناگهان صدای تیری برخاست و به دنبال آن فریاد عمویم که با شخصی گلاویز شده بود بلند شد. همه بدان سوی متوجه شدیم. دیدیم شخصی است به سن بیست و چند سال که پهلوی کالسکه شاه ایستاده؛ یک دستش را به دم کالسکه شاه که باز بود گرفته و در دست دیگر تپانچه‌ای را روی سینه شاه گذاشته و می‌خواست شلیک کند. عمویم - وزیر دربار - در کمال جلادت و قوت قلب دست او را گرفته سخت فشار داد. در نتیجه دست این جوان را از روی سینه شاه دور کرده و سر تپانچه را به هوا نگاه داشت و خودش هم برخاسته میان شاه و آن مرد که «فرانسوا سالسون» نامیده می‌شد، حایل گردید. جوانک که وضع را چنین دید هرچه زور آورده خواست با دست دیگرش دست عمویم را بفشرد، بلکه بتواند خود را از دست او رهایی بخشد ممکن نشد. وقتی که از سوءقصد نسبت به شاه مأیوس شد، تپانچه را طوری گرفت که محاذی چانه عمویم رسید و خواست آتش بکند، ولی عمویم متوجه تصمیم او شده و انگشت خود را پشت پاشنه چخماق تپانچه انداخت و در نتیجه «سالسون» هرچه پاشنه را کشید و فشار داد، تیر در نرفت.» 

جالب این است که این سفر هم برای فرونشاندن حس اشتیاق شاه به فرنگ کافی نبود و او پس از دو سال باز هم قصد سفر کرد تا مانند پدرش سه سفر اروپا را در کارنامه خود ثبت کند.

علی خان ظهیرالدوله - پسر محمدناصر سردار ایشیک آغاسی‌باشی - سفرنامه دیگری نوشته که بسیار مفیدتر از سفرنامه شاه و در واقع مکمل آن است. شاه به‌خاطر مقام پادشاهی نمی‌توانسته آزادانه همه چیز را بنویسد؛ اما ظهیرالدوله هر چه را دیده و شنیده و دلش می‌خواسته آزادانه و بی‌­پروا نوشته است. او در این کتاب ویژگی‌هایی جغرافیایی هر شهر و نیز فاصله شهرها با هم و وضعیت داخلی شهرها و بناهای آنها و وقایع و رخدادهای سفر، همه را با جزئیات به نگارش درآورده است.

سرانجام این سفر پس از گذشت هفت ماه و بیست روز، در دوم شعبان ۱۳۱۸ به پایان رسید، اما این پایان ماجرا نبود. شاه که از این سفر بسیار لذت برده و نادیدنی­ها را به چشم دیده بود، با وجود این همه قرض و وام و مشکلات اقتصادی کشور، باز هم هوس فرنگ کرد. دومین سفر مظفرالدین‌شاه به اروپا در سال ۱۲۸۲ شمسی بود که او مجبور شد برای تأمین مخارج سفر، وام جدیدی به مبلغ ده میلیون روبل از روسیه بگیرد و در ازای آن امتیازات جدیدی در شمال ایران به روس‌ها بدهد. این سفر شش ماه طول کشید و در این مدت، مظفرالدین‌شاه از اتریش، آلمان، بلژیک، فرانسه، انگلستان و ایتالیا بازدید کرد. جالب این است که این سفر هم برای فرونشاندن حس اشتیاق شاه به فرنگ کافی نبود و او پس از دو سال باز هم قصد سفر کرد تا مانند پدرش سه سفر اروپا را در کارنامه خود ثبت کند. مسافرت سوم شاه به اروپا در سال ۱۲۸۴ شمسی بود که با وام ۲۹۰ هزار لیره­ای از انگلیس محقق شد و چهار ماه به طول انجامید.

 

دستاوردهای سفر به فرنگ

اما درباره اینکه دستاوردهای این سفرهای پر هزینه چه بود، باید اذعان کرد اگر سه سفر ناصرالدین‌شاه به غرب، موجب علاقه­‌مندی وی به هنر و ورود عرصه­‌های جدیدی از هنرهای بصری همچون نمایش و عکاسی و سینما، ساخت هتل و آپارتمان به معنای امروزی، ساخت تکیه، سالن تئاتر و اولین باغ‌وحش ایران و حتی اضافه‌شدن دامن تور رقاصه­‌های باله به لباس خانم­‌های اندرونی بود، دستاورد مظفرالدین‌شاه از سفرهای پر هزینه به فرنگ، جز خوشگذرانی و تفریح و کمی هم مداوا، بیشتر سوغاتی‌­هایی بود که اغلب آنها در قصر شاهی باقی ماندند و عموم مردم بهره‌­ای از آن نداشتند. وسایلی چون ماشین بستنی‌­ساز، دیگ برقی خوراک­‌پزی، دوربین عکاسی، تلفن، ساعت طلا، کالسکه دونفره، تفنگ شکاری، چند دستگاه تلفن، یک دوربین سینماتوگراف، یک دستگاه ضبط و پخش صدا، دستگاهی برای نمایش تصاویر غیر متحرک، وسایل توپ‌سازی، اتومبیل و چرخ خیاطی.

 

از جیب ملت، به نام پادشاه، به کام فرنگی‌ها

البته کشورهای دیگر هم از این سفرها دستاوردهای عظیمی کسب کردند. از جمله اینکه امین‌السلطان، شاه را متقاعد کرد تا قرارداد ۱۹۰۰ را با فرانسوی‌ها امضا کند. مظفرالدین‌شاه در پاریس، پیمانی امضا کرد که تمام تمدن چندهزارساله ایران را دو دستی تقدیم آنان نمود. در مقدمه این پیمان آمده بود که: «نظر به روابط مودت‌آمیزی که از دیرباز میان ایران و فرانسه وجود داشته است و با توجه به قراردادی که بین این دو کشور در تاریخ ۱۶ ذی‌القعدة ۱۳۱۲ (۱۲ مه ۱۸۹۵) بسته شده است و نیز با توجه به دستخط اعلی حضرت مظفرالدین‌شاه در تاریخ جمادی‌الاول ۱۳۱۵، دولت ایران حق انحصاری و دائمی کاوش در سراسر ایران را به دولت جمهوری فرانسه واگذار می‌کند.» با این کار، تمام آثار باستانی یافت­شده در شوش و نیمی از آثار باستانی دیگر نقاط، به موزه لوور پاریس منتقل شد.

همچنین قرارداد «دارسی» که بر اساس آن به فردی انگلیسی اجازه دادند به مدت شصت سال، آزادانه به تفتیش، تفحص، استخراج و فروش نفت، گاز طبیعی، قیر و موم طبیعی در ایران بپردازد. قرارداد دیگری هم با انگلیس امضا کردند که طی آن عواید صیادی بحر خزر در اختیار آنان قرار گرفت و مقرر شد که اگر این عایدات کفایت نکرد، از عواید پست و تلگراف و در صورت نیاز عایدات گمرک فارس و خلیج‌فارس هم بردارند.

در نتیجه می‌­توان گفت این سفرها در آشنایی شاهان ایرانی با پیشرفت‌­های آن دوران و باز شدن افق دید آنان مؤثر بود و زمینه برخی از تغییرات فرهنگی و اجتماعی را فراهم کرد، اما در مجموع، هزینه­‌های گزاف این سفرها که باعث دادن امتیازهای متعدد به دولت‌­های بیگانه بود و همچنین بی‌­توجهی به وضعیت اقتصادی کشور و فقر و فلاکت جامعه، به نارضایتی مردم انجامید و همه اینها موجب شد شاهان قاجاری اعتبار خود را بین مردم از دست بدهند و زودتر از آنچه انتظار داشتند از صحنه حکومت کنار بروند؛ ضمن اینکه نام آنان در تاریخ به‌عنوان پادشاهان خوش­گذران ثبت شد و درس عبرتی برای آیندگان گردید.

 

/ انتهای پیام / 

ارسال نظر
captcha