نگاهی آکادمیک به مفهوم بحران هویت و مراحل هویت‌یابی در دوران نوجوانی؛
رشد هویت، ناشی از بحران‌هایی است که در طی دوران نوجوانی به‌صورت موقتی و گذرا رخ می‌دهند. این بحران‌ها بخش جدایی‌ناپذیری از رشد روانی و اجتماعی انسان هستند. بحران هویت بیشتر در اواخر دوره نوجوانی روی می‌دهد و شاید بتوان آن را یک بحران بهنجار خواند؛ زیرا یک اتفاق طبیعی است. اما ناتوانی در کنارآمدن با این بحران، نابهنجار تلقی می‌شود.

 گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مریم رحیم‌زاده صومعه‌سرایی: با آغاز بلوغ، دوران کودکی پایان می‌یابد و در این مرحله، نوجوان تمام دلبستگی‌های هیجانی، تفکرات، باورها و اعتقادات خود را دوباره به آزمایش می‌گذارد. رشد هویت هر فرد، حاصل تعامل افکار درونی او با زمینه‌های بیرونی یعنی اجتماع است. در جوامع مختلف، نوجوانان با باورهای فرهنگی که در آن زندگی می‌کنند، درگیر شده و مجدداً این باورها را شکل می‌دهند. این ضرورت، لازمۀ شناخت نوجوان از خود و محیط پیرامون خود است؛ لذا در این یادداشت، هویت و بحران هویت را بررسی کرده تا بتوانیم کمی در شناخت و رفع این معضل قلم زده باشیم. اهم مباحث مطرح شده در این نوشتار بدین شرح هستند: تعریف هویت و بحران هویت، چگونگی شکل‌گیری هویت، مراحل تشکیل هویت، تأثیر خانواده بر هویت، نقش مذهب در شکل‌گیری هویت، رابطه بین هویت و سلامت روان و پیامدهای فقدان هویت.

 

سازندگان هویت

هویت چهارچوبی است که افراد از آن استفاده می‌کنند تا تجارب زندگی خود را بر اساس آن تفسیر، معنا و نیز اهداف زندگی خود را تعیین کنند.

نوجوانی مرحله‌ای حساس و تعیین‌کننده است. رشد جسمانی، تغییرات فیزیولوژیک و تجربۀ بلوغ و هیجانات اجتماعی خاص این دوران موجب می‌شود که فرد طی تعامل با محیط پیرامون خود با سؤالاتی از این قبیل مواجه شود: «من کیستم؟ اطرافیان من چه کسانی هستند؟ چرا اطرافیان من این‌گونه رفتار می‌کنند؟ چرا دیگران این‌گونه نیستند؟» تلاش برای پاسخ‌دادن به این سؤالات منجر به شناخت خود و درک تمایز خود از محیط پیرامون می‌شود. هرچه توانایی فرد برای پاسخ به این قبیل سؤالات بیشتر باشد، توانایی او برای ارائۀ مجموعه صفاتی منسجم از خود نیز بیشتر است که این امر نشانگر هویت شکل یافته در فرد است. همچنین عدم توانایی فرد برای پاسخ‌گویی به این قبیل سؤالات نشانگر بحران هویت در اوست.

اریک اریکسون در نظریه هشت‌مرحله‌ای خود، دوره نوجوانی را دوره بحران می‌نامد که در آن فرد به انسجام یا آشفتگی هویتی می‌رسد. آنچه مهم به نظر می‌رسد این است که بحران هویت هرچه بیشتر ادامه یابد، اثرات وخیم‌تری بر شخص می‌گذارد و سبب می‌شود فرد بی‌هدف نتواند از توانایی‌های خود استفاده کند. بخش قابل‌توجهی از افسردگی، احساس پوچی و دل‌مشغولی‌های بیهوده، نتیجۀ بی‌هویتی است؛ لذا شناسایی عوامل مؤثر در شکل‌گیری هویت نوجوانان بسیار مهم به نظر می‌رسد. پژوهش‌ها نشان داده است که عوامل متعددی در شکل‌گیری هویت نوجوانان ایفای نقش می‌کنند. از جمله این عوامل می‌توان به خانواده، مذهب، مدرسه، محل زندگی، نهادهای اجتماعی و رسانه‌های گروهی اشاره کرد.

 

چیستی بحران هویت

می‌توان گفت هویت، زمینه‌ای را برای پاسخ‌گویی به سؤالات مربوط به «اهداف» و «معنای زندگی» فراهم می‌کند.

هویت چهارچوبی است که افراد از آن استفاده می‌کنند تا تجارب زندگی خود را بر اساس آن تفسیر، معنا و نیز اهداف زندگی خود را تعیین کنند. ویژگی اصلی دوران نوجوانی، شکل‌گیری هویت و یا ایجاد همین چهارچوب است. هویت باعث ایجاد وحدت درونی در عقاید و ارزش‌های شخصی و گروهی می‌شود. نوجوان در فرصتی که بین دوران کودکی و بزرگ‌سالی دارد، نقش‌های متعددی را آزمایش می‌کند. او ممکن است قبل از انتخاب یک شغل ثابت، اشتباه‌هایی را مرتکب شود؛ مثلاً ممکن است ترک تحصیل کند و مجدداً ادامه تحصیل دهد یا حتی ممکن است ارزش‌های اخلاقی وی تغییر یابد؛ اما بالاخره با رشد هویتی، یک سیستم اخلاقی و فکریِ هماهنگ در نوجوان به وجود می‌آید؛ بنابراین می‌توان گفت هویت، زمینه‌ای را برای پاسخ‌گویی به سؤالات مربوط به «اهداف» و «معنای زندگی» فراهم می‌کند.

 

همکاری فرد و جامعه در ساخت هویت

بر این اساس برخی محققان، هویت را به‌عنوان یک تئوری برای زندگی که توسط هر فرد ساخته می‌شود در نظر می‌گیرند. از این رو میزان مؤثربودن هویت و یا تئوری که توسط فرد ساخته شده، وابسته به سودمندی عملی آن است. به طور مثال، آیا تئوری فرد او را قادر می‌سازد که برخورد موفقیت‌آمیزی با موقعیت‌های استرس‌زا و یا مشکلات زندگی داشته باشد؟ در واقع میزان موفق‌بودن شخص در موقعیت‌های جدید و یا در حال تغییر، وابسته به روشی است که او بر اساس هویت و یا تئوری خودساخته به کار می‌گیرد.

محققان انواعی از هویت که شامل هویت شخصی، هویت جمعی و هویت اجتماعی است را مطرح می‌کنند. هویت شخصی افراد بر اساس اهداف و ارزش‌های شخصی و وضعیت روانی خاص هر فرد است، درحالی‌که هویت جمعی و هویت اجتماعی به انتظارات و هنجارهای جامعه خصوصاً گروه‌هایی که در زندگی فرد مؤثر هستند، مانند خانواده و کشور و مذهب اشاره دارد. همچنین به عواملی از قبیل، شهرت، محبوبیت و تأثیرگذاری بر دیگران نیز ذیل همین عنوان جای می‌گیرند.

یکی دیگر از مفاهیم مطرح‌شده در این زمینه، هویت قومی است. این اصطلاح به معنای وابستگی فرد به گروه بزرگی از انسان‌هاست و تعلق فرد را به یک ملیت یا به گروهی که دارای سرزمین، تاریخ، عوامل اجتماعی و فرهنگی مشترک هستند، در برابر ملیت دیگری نشان می‌دهد. به طور خلاصه می‌توان گفت که چهارچوب باورها و نگرش‌هایی که هویت در فرد شکل می‌دهد، این امکان را برای او به وجود می‌آورد که بر اساس آن بتواند ارتباط مؤثری با دیگران برقرار کند و در صورت لزوم، از آن‌ها کمک بگیرد و عضو گروه‌های اجتماعی مثل مؤسسات و انجمن‌ها شود. در واقع هویت، یکی از مهم‌ترین منابع و دارایی‌های هر فرد است.

 

هویت‌یابی؛ وظیفه اصلی نوجوان

تغییرات و مشکلات مربوط با مفهوم هویت دوره نوجوانی، تحت عنوان هویت‌یابی توصیف شود. براین‌اساس، وظیفه اصلی این دوره از زندگی فرد، هویت‌یابی است و در صورت عدم موفقیت در اکتساب یک هویت مناسب، فرد درگیر آشفتگی نقش خود در آینده خواهد شد. رشد هویت، ناشی از بحران‌هایی است که در طی دوران نوجوانی به‌صورت موقتی و گذرا رخ می‌دهند. این بحران‌ها بخش جدایی‌ناپذیری از رشد روانی و اجتماعی انسان هستند. بحران هویت بیشتر در اواخر دوره نوجوانی روی می‌دهد و شاید بتوان آن را یک بحران بهنجار خواند؛ زیرا یک اتفاق طبیعی است. اما ناتوانی در کنارآمدن با این بحران، نابهنجار تلقی می‌شود؛ چرا که نوجوان را از داشتن یک هویت سالم محروم می‌سازد. او به سردرگمی هویتی یا آشفتگی نقش خود مبتلا می‌شود. گویی به کسی مبدل می‌شود که نمی‌داند کیست و جای او در این دنیای بزرگ کجاست. 

هویت‌یابی موفق موجب محافظت از فرد در مقابل تجارب ناشی از تغییرات ناگهانی مربوط به رشد جسمی یا محیط زندگی او می‌شود

سردرگمی در نقش، ممکن است خود را به‌صورت اختلالات رفتاری نظیر فرار از خانه، بزهکاری یا حتی روان‌پریشی نشان دهد. در واقع با استفاده از مفاهیم بحران هویت و آشفتگی یا اغتشاش هویت می‌توان بسیاری از مشکلات رفتاری اواخر نوجوانی را توجیه کرد. اغتشاش هویت با مشکلاتی در زمینۀ صمیمیت در روابط بین‌فردی، ابتکار و درک صحیح زمان لازم برای انجام هر فعالیت مشخص می‌شود. البته لازم به ذکر است که تعدادی از نظریه‌پردازان معتقدند که باید بین آشفتگی‌های هیجانی دوره نوجوانی و علائم جدی اغتشاش هویت که مشخصۀ اصلی یکی از انواع اختلال شخصیت است، تفاوت قائل شد و نباید همه این علائم ازجمله افسردگی شدید، خشونت و بزهکاری در نوجوانان را به‌عنوان علائمی از بحران‌های گذرا دانست؛ زیرا ممکن است آن‌ها نشانه‌هایی از شروع و یا وجود یک اختلال روانی جدی باشند. در واقع توانایی تمیز بین بحران هویت نوجوانی به‌عنوان یک موقعیت گذرا و طبیعی و اختلالات روانی جدی اهمیت زیادی دارد.

آنچه در این دوران حائز اهمیت فراوان است، این است که نوجوان تلاش می‌کند تا با رشد هویت خود بین آنچه او بر اثر رشد فکری و تجارب شخصی‌اش در این زمان به دست آورده و آنچه در گذشته به او آموخته شده نوعی هماهنگی برقرار کند و به همین دلیل دائماً سؤال می‌کند و همه چیز را با دیدۀ تردید می‌نگرد. پس می‌توان گفت که هویت از طریق تعامل تجربیات گذشتۀ فرد با تجارب فعلی او شکل می‌گیرد. در این مرحله نوجوان تمام دلبستگی‌های هیجانی، تفکرات، باورها و اعتقادات خود را دوباره به بوتة آزمایش می‌گذارد. رشد، هویت حاصل تعامل افکار درونی فرد با زمینه‌های بیرونی و اجتماعی است. در جوامع مختلف، نوجوانان با باورهای فرهنگی که در آن زندگی می‌کنند، درگیر شده و مجدداً این باورها را شکل می‌دهند.

 

انتخاب‌های مؤثر بر ساخت هویت

اریکسون در گزارشی در مورد یک نوجوان، تلاش‌های او را برای کسب هویت در زمینه‌های اجتماعی، مذهبی و فرهنگی با ترس طردشدن از طرف پدر توصیف می‌کند. وی به‌روشنی اکتشافات فلسفی و شخصی این نوجوان را که به‌تدریج منجر به طغیان می‌شود، ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه این مسئله تحت‌تأثیر روابط بین‌فردی و موقعیت‌های اجتماعی است که او در آن زندگی می‌کند. اریکسون در نهایت عوامل اجتماعی را که با رشد هویت گره خورده است، توصیف می‌کند. او رشد هویت را ناشی از تلاش‌های نوجوانان برای برخورد با فشارهای اجتماعی در جهت انتخاب یک زندگی معنادار در نظر می‌گیرد. شکل‌گیری هویت به طور خاص در سال‌های نوجوانی صورت می‌گیرد و شامل مجموعه‌ای از عملکردها نظیر یکپارچه و دائمی کردن و ایجاد پیوستگی درونی بین باورها و ارزش‌هاست. هویت‌یابی موفق موجب محافظت از فرد در مقابل تجارب ناشی از تغییرات ناگهانی مربوط به رشد جسمی یا محیط زندگی او می‌شود. هویت موجد خودشناسی است؛ به‌طوری‌که اگر فردی نتواند به یک هویت موفق دسترسی پیدا کند، دچار آشفتگی در نقش‌ها و وظایفی می‌شود که از او به‌عنوان یک فرد بزرگ‌سال انتظار می‌رود و در نتیجه مستعد بسیاری از اختلالات روانی خواهد شد.

گاهی کسب هویت برای نوجوانان تا اواسط دوره جوانی به تعویق می‌افتد. به این ترتیب، شاید دیگر نمی‌توان انتظار داشت یک نوجوان هجده‌ساله که معمولاً در مرحلۀ گذر از دوره نوجوانی به جوانی است، بتواند به یک هویت مستقل دست یابد و گاهی دوره نوجوانی حتی تا سنینی که در حال حاضر به‌عنوان دوره جوانی در نظر گرفته می‌شود، یعنی تا حدود بیست‌وپنج‌سالگی هم ادامه می‌یابد.

 

مراحل رشد هویت کدام‌اند؟

«مارسیا» بر اساس نظریه اریکسون در رابطه با شکل‌گیری هویت در نوجوانان، مدل هویت خود را ارائه داد. وی چهار سطح جداگانه در رشد و شکل‌گیری هویت پیشنهاد کرد که این مراحل عبارت‌اند از: وضعیت هویت سردرگم، وضعیت تفویض اختیار، وضعیت تعلیق و وضعیت کسب هویت.

نظریه مارسیا اولین دیدگاه مبتنی بر مطالعات مربوط به هویت در یک محیط اجتماعی معمولی بود. وی در واقع به جای ارائۀ نظریه خود بر اساس نظریه‌ها و تئوری‌های قبلی مراحل رشد، هویت را بر مبنای مطالعه بر روی نوجوانان در موقعیت‌های واقعی ارائه کرد. بر اساس این نظریه، معمولاً افرادی که در وضعیت هویتی سردرگم هستند، پایین‌ترین رشد هویتی را دارند و به اهداف یا باورهای خاصی متعهد نیستند. این افراد فاقد احساس مسئولیت‌اند و با اینکه از زندگی خود ناراضی‌اند، تلاشی برای بررسی مجدد باورهای خود نمی‌کنند.

در وضعیت تفویض اختیار هر چند که این افراد تعهد زیادی به اهداف، باورها و برنامه‌های زندگی خود دارند، ولی این باورها حاصل یک دوره تحقیق و کاوش نیست، بلکه صرفاً ناشی از دنباله‌روی و پیروی از نظام‌های ارزشی والدین یا افراد مهم زندگی‌شان است. افراد در وضعیت تعلیق در حال تجربۀ بحران هویت هستند، ولی هنوز به باورهای ثابتی نرسیده‌اند و ممکن است سال‌ها در این وضعیت باقی بمانند. در واقع، حالت آشفتگی و ناآرامی در نوجوانی، بیشتر در این مرحله دیده می‌شود.

در مراحل رشد معمولاً وضعیت تعلیق قبل از وضعیت کسب هویت رخ می‌دهد. در این مرحله فرد سعی می‌کند از میان انتخاب‌های ممکن در حوزه شغلی، روابط بین‌فردی، مکاتب عقیدتی و... یکی را انتخاب و به آن تعهد پیدا کند تا بالاخره به آخرین مرحلۀ حل بحران هویت، یعنی وضعیت کسب هویت برسد. در مرحلۀ کسب هویت، پس از یک دوره بررسی و ارزیابی، نهایتاً افراد دست به انتخاب اهداف، باورها و برنامه‌های زندگی خود می‌زنند؛ این وضعیت بالاترین سطح تحول هویت است.

والدین سهل‌انگار که نوجوانان را کمتر راهنمایی می‌کنند و اجازۀ تصمیم‌گیری را کاملاً در اختیار خود نوجوانان می‌گذارند، هویتی سرگردان را در آن‌ها ایجاد می‌کنند.

بنابراین، چهار وضعیت هویت را می‌توان در مفهوم وجود یا عدم وجود بحران هویت یا همان کاوش در مسائل پیرامون و تعهد، به این ترتیب توصیف کرد: هویت سردرگم (وضعیتی بدون بحران و کاوش فعلی و بدون تعهد)، تفویض اختیار (وضعیتی با تعهد بدون بحران و کاوش قبلی)، تعلیق (وضعیتی با بحران و کاوش فعلی و بدون تعهد) و بالاخره کسب هویت (وضعیتی با تعهد و بحران و کاوش قبلی که اکنون حل شده است). این مراحل در یک موقعیت طبیعی در نظر گرفته می‌شوند و بر این متمرکز هستند که چگونه نوجوانان برای شکل‌گیری هویتشان درگیر آن‌ها می‌شوند.

تأثیر خانواده و هویت والدین نقش مهمی در هویت نوجوانان دارند. مطالعاتی که رابطۀ رشد هویت با سبک زندگی والدین را می‌سنجد، نشان می‌دهد که والدین روشنفکری که نوجوانان را تشویق به شرکت در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی می‌کنند، هویت موفقی را در آنان پرورش می‌دهند. اما والدین دیکتاتوری که رفتار نوجوانان را مهار می‌کنند، بدون اینکه به آن‌ها اجازۀ ابراز وجود بدهند، هویت فرمایشی را در آن‌ها پرورش می‌دهند. والدین سهل‌انگار که نوجوانان را کمتر راهنمایی می‌کنند و اجازۀ تصمیم‌گیری را کاملاً در اختیار خود نوجوانان می‌گذارند، هویتی سرگردان را در آن‌ها ایجاد می‌کنند.

 

 / انتهای پیام / 

ارسال نظر
captcha