گزارشی‌از ارائه حجت‌الاسلام‌فرمانیان با‌ موضوع‌ جریان‌شناسی‌ گروه‌های‌سلفی
حجت‌الاسلام مهدی فرمانیان، عضو هیأت‌علمی دانشگاه ادیان و مذاهب با حضور در برنامه تلویزیونی «درس‌گفتار» شبکه چهار به بررسی جریان‌های سلفی و نقش و جایگاه آن‌ها در جهان اسلام پرداخت.
به گزارش فرهنگ سدید؛ برنامه تلویزیونی «درس‌گفتار» شبکه چهار در هفته جاری به بررسی جریان‌های سلفی و نقش و جایگاه آن‌ها در جهان اسلام پرداخت. این برنامه با حضور حجت‌الاسلام مهدی فرمانیان، عضو هیأت‌علمی دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد. حوزه پژوهشی فرمانیان فِرَق و مذاهب اسلامی، به‌ویژه جریان‌های فکری سلفیه است. از آثار او در‌این‌زمینه می‌توان به کتب فِرَق و مذاهب کلامی اهل‌سنت، درآمدی بر فرق تشیع و تاریخ تفکر سلفی‌گری از آغاز تا عصر حاضر اشاره کرد. در این گزارش مروری بر درس‌گفتار او درباره جریان‌شناسی سلفیه می‌کنیم.

تأسیس سلفیه
سلفیه نام تفکری است که ابن‌تیمیه آن را برمبنای تفکرات اصحاب حدیث بنیان گذاشت. عناصر اصلی مکتب فکری که ابن‌تیمیه بنیان‌گذار آن است را می‌توان در این چهار بدعت خلاصه کرد:
۱. مقدم و برتردانستن فهم سلف بر فهم خلف: سلف در اصل به‌معنای صحابه و تابعین است. هرچند منظور ابن‌تیمیه از فهم سلف، فهم اصحاب حدیث بود.
۲. ارائه مفهوم جدیدی از عبادت: ابن‌تیمیه عبادت را نهایت محبت و نهایت ذلت می‌داند و معتقد است که هرکس نهایت محبت و نهایت ذلت را برای غیر خدا انجام دهد، مرتکب شرک شده است. بنابراین، توسل، استغاثه، نذر، تبرک و بنای بر قبور مصداق شرک است. حال‌آنکه این تعریف ازنظر بیشتر علمای اسلام (ازنظر علمای هر چهار فرقه سنی و علمای شیعه) نادرست است.
۳. تغییر در مفهوم اجتهاد: او معتقد است که تقلید از مذاهب اربعه حرام است و هرکس باید خود به‌سراغ کتاب و سنت برود. ازاینجا فقه سلفی و غیرمقلد تولید شد؛ به‌گونه‌ای که هرکسی می‌تواند با حداقل مطالعه در کتاب و سنت مجتهد مطلق شود. امروزه، این تفکر در جریان‌های داعش و القاعده تأثیر فراوانی گذاشته است، تا جایی که جوانانی کم‌سن‌و‌سال با مطالعه قرآن و چند کتاب خود را مجتهد می‌دانند، دیگر مسلمانان را تکفیر می‌کنند و آن‌ها را می‌کشند؛
۴. حکم به ارتداد و قتل دشنام‌دهندگان به صحابه: به‌تصریح امام ابوحنیفه و بنابر حدیثی از پیامبر اکرم؟ ص؟: دشنام‌دادن به مؤمن، فسق و جنگیدن با او، کفر است؛ بنابراین، حتی براساس فقه اهل‌سنت، سب‌کننده مؤمن را نمی‌توان کشت و نهایتا حکم به فسق او می‌توان داد.
بنابراین، می‌توان دید که تفکر ابن‌تیمیه تفکری تکفیری است. او در جای‌جای کتبش رأی به تکفیر و قتل مسلمانان سایر مذاهب می‌دهد. امروز فتاوای ابن‌تیمیه سرمنشأ و عامل اصلی جنگ‌های داخلی جهان اسلام است.

وهابیت
ابن‌تیمیه در سال ۷۲۸ق از دنیا رفت. بعد از مرگ او، تا مدت‌ها جریانی به‌نام جریان سلفیه در تاریخ مشاهده نمی‌شود؛ اما از قرن دوازدهم به‌بعد، کم‌کم تفکر ابن‌تیمیه را عده‌ای در جهان اسلام احیا می‌کنند که یکی از این افراد محمد بن‌عبدالوهاب است.
محمد بن‌عبدالوهاب درکنار آل‌سعود توانست تفکرات ابن‌تیمیه را در جهان اسلام گسترش دهد. در سال ۱۱۶۰ ق. پیمانی میان محمد بن‌سعود، حاکم منطقه درعیه و محمد بن‌عبدالوهاب بسته شد مبنی‌بر اینکه محمد بن‌سعود افکار محمد بن‌عبدالوهاب را بپذیرد و درعوض، محمد بن‌عبدالوهاب رهبری سیاسی طایفه محمد بن‌سعود را بپذیرد. همچنین، بنا شد پس از محمد بن‌عبدالوهاب، فرزندانش رهبری مذهبی و فرزندان محمد بن‌سعود رهبری سیاسی را برعهده داشته باشند. این پیمان تا‌به‌امروز ادامه پیدا کرده است. مفتی اعظم عربستان از میان خاندان آل‌شیخ انتخاب می‌شود که فرزندان محمد بن‌عبدالوهاب هستند و رهبری سیاسی نیز از بین خاندان آل‌سعود. بدین‌سان، آل‌سعود مذهب وهابیت را تقویت و مذهب وهابیت نیز مشروعیت سیاسی آل‌سعود را تأمین می‌کند.
محمد بن‌عبدالوهاب سخن تازه‌ای درباره ابن‌تیمیه ندارد و تنها چیزی که او را از ابن‌تیمیه متمایز می‌سازد، تندروی و افراط عملی است. فتاوایی که ابن‌تیمیه فقط در کتبش صادر کرده است، محمد بن‌عبدالوهاب با حاکمیت آل‌سعود عملیاتی می‌کرد. وهابیان در بین سال‌های ۱۲۱۶ تا ۱۲۱۸ ق. در حمله به مکه، مدینه، طائف، نجف، کربلا جنایات متعددی را مرتکب می‌شوند، تا جایی که خبر به دربار عثمانی می‌رسد و درنتیجه، امپراتوری عثمانی شورش آنان را سرکوب می‌کند و با اعدام رهبران سیاسی و مذهبی وهابیت، این جریان ۷۵ سال به‌محاق می‌رود.
با وقوع جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، عبدالعزیز بن‌عبدالرحمن، از خاندان آل‌سعود، به‌کمک انگلستان بر تمام شبه‌جزیره عربستان مسلط می‌شود و در سال ۱۹۳۲، کشور عربستان سعودی را به‌عنوان کشور مستقل بنیان‌گذاری می‌کند. بعد از جنگ جهانی دوم، انگلستان تضعیف و آمریکا به‌عنوان ابرقدرت جدید جایگزین انگلستان می‌شود.
در دهه ۱۹۶۰، برخی کشور‌های اسلامی به‌سمت تفکر سوسیالیستی سوق می‌یابند. جمال عبدالناصر در مصر، قذافی در لیبی، صدام در عراق و حافظ اسد در سوریه با گرایش‌های سوسیالیستی ظهور می‌کنند. آمریکا با این تصور که حکومت سلفی‌گری وهابیت جایگزین مناسبی برای کمونیسم است، آن را تقویت می‌کند و دست آل‌سعود را در گسترش وهابی‌گری باز می‌گذارد. بنابراین، عربستان نه‌تن‌ها در جهان اسلام، بلکه در کشور‌های اروپایی و آمریکایی مساجد، مدارس، حوزه‌های علمیه، دانشگاه و مؤسسات فرهنگی تأسیس می‌کند. مسلمانان اروپا و آمریکا جذب این مساجد می‌شوند و تفکر وهابیت نه‌تن‌ها در جهان اسلام، بلکه در کشور‌های اروپایی نیز پیرو پیدا می‌کند. با پیروزی انقلاب اسلامی تمام این امکانات که تاکنون برای جلوگیری از نفوذ چپ سوسیالیست به‌کار برده می‌شد، برای جلوگیری از تأثیر انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام به‌خدمت گرفته می‌شود. امروزه، نه‌تن‌ها در کشور‌های اسلامی، بلکه در کشور‌های اروپایی نیز جمعیت وهابی به‌چشم می‌خورد. یکی از سرچشمه‌های داعش و القاعده جوانانی هستند که در مدارس، حوزه‌های علمیه و در مساجد وهابیت آموزش دیده‌اند.

دیوبندیه
جریان دیوبندیه جریان دیگری است که امروزه وجود دارد و تا حدودی تحت‌تأثیر افکار ابن‌تیمیه است. این فرقه، تنها در توسعه مفهوم عبادت تحت‌تأثیر ابن‌تیمیه قرار گرفته‌اند و در دیگر مسائل متأثر از ابن‌تیمیه نیستند. تقلید از مذاهب اربعه را حرام نمی‌دانند و در فقه، مقلد امام ابوحنیفه‌اند. در عقاید، ماتریدی‌اند و گرایش‌های صوفیانه دارند. علاوه‌براین، بر فضایل اهل‌بیت تأکید می‌کنند و محب اهل‌بیت هستند. بدین‌سان، آنان را نمی‌توان به‌معنای واقعی سلفی دانست.
جماعه‌التبلیغ سازمانی است که در سال ۱۹۲۶، محمدالیاس کان‌دهلوی، یکی از فارغ‌التحصیلان دیوبند، تأسیس و نقش بسیار مهمی در گسترش این فرقه ایفا کرده است. جماعه‌التبلیغ گروهی غیرسیاسی است؛ به‌همین‌دلیل، در بسیاری از کشور‌ها اجازه فعالیت دارد. امروز جماعه‌التبلیغ در اروپا، آفریقا، آمریکای شمالی و جنوبی گسترش یافته است؛ اما از دل مدارس دیوبندی گروه‌های متعددی بیرون آمده که از این میان، دو گروه تندرو بسیار اهمیت د‌ارند: سپاه صحابه و طالبان.

سپاه صحابه سازمانی است نظامی که فارغ‌التحصیلان تندرو و افراطی مدارس دیوبندی در پاکستان و با هدف تقابل با شیعیان پایه‌گذاری کردند. در سی‌چهل سال گذشته، سپاه صحابه بسیاری از شیعیان را برخلاف نظر بزرگان فرقه دیوبندیه به‌شهادت رسانده است.

طالبان
در سال ۱۹۹۴ و در اوج جنگ‌های داخلی افغانستان، گروهی شبه‌نظامی متشکل از طلاب افغانی مدارس دیوبند در شمال پاکستان و جنوب افغانستان به رهبری ملاعمر وارد جنوب افغانستان شدند و نام خود را «طالبان» نهادند. طالبان گروهی است که به تکفیر شیعه معتقد نیست؛ اما به‌هرحال در غالب موارد، رویکرد‌هایی تند و افراطی دارند.

اخوان‌المسلمین
دیگر جریانی که خود را سلفی می‌داند، اخوان‌المسلمین است. حسن البنا که تحت‌تأثیر برخی از افکار ابن‌تیمیه قرار داشت، این سازمان را تأسیس کرد. حسن البنا همانند دیگر سلفی‌ها به وجوب تخریب بنا‌های روی قبور معتقد است؛ اما در دیگر مسائل، چندان ابن‌تیمیه‌ای نیست. حسن البنا نگاه منفی به صوفیه ندارد و با دیدی مثبت به شیعه می‌نگرد. امروزه، سازمان اخوان‌المسلمین در بیش از ۷۰ کشور جهان تشکیلات دارد و بسیاری از افراد را تحت‌تأثیر خود قرار داده است. اردوغان، ماهاتیر محمد، راشد الغنوشی، حسن ترابی، برهان‌الدین ربانی و محمد مُرسی از کسانی هستند که می‌توان آن‌ها را دارای تفکر اخوانی دانست.
یکی از مهم‌ترین انشعابات اخوان‌المسلمین، جریانی است که آن را با نام جریان «قطبی» می‌شناسیم که به پیروان سیدقطب گفته می‌شود. سیدقطب رهبر معنوی اخوان‌المسلمین بعد از حسن البنا است. او در کتابی با عنوان «نشانه‌های راه» بیان می‌کند که اکنون در جاهلیت قرن بیستم یا در جاهلیت مدرن به‌سر می‌بریم و تنها راه اصلاح نه موعظه، بلکه جهاد مسلحانه علیه حاکمان کشور‌های اسلامی است. این تلقی و طرزفکر عده زیادی از جوانان اخوان‌المسلمین را که مخالف رویکرد اعتدالی رهبران جنبش بودند، به‌خود جذب کرد و زمینه‌ساز تشکیل گروهی شد که بعد‌ها به‌عنوان «سلفی جهادی» مطرح شدند.

سلفی‌های جهادی
سلفی‌های جهادی را می‌توان تکفیری‌ترین گروه در جهان اسلام دانست. پس از اعدام سیدقطب به‌اتهام «توطئه برای براندازی»، طیفی از جوانان پیرو سیدقطب از اخوان‌المسلمین جدا شدند و گروهی به‌نام الجهاد را تأسیس کردند. از میان رهبران این گروه، محمد عبدالسلام بیش از سایرین معروف است. او در کتاب خود با عنوان «فریضه غائبه» بیان کرد مسلمانان فریضه‌ای را فراموش کرده‌اند و آن فریضه جهاد است. بر هر مسلمانی واجب عینی است که علیه حاکم مسلمان سکولار و مروج فرهنگ غرب اسلحه به‌دست گیرد. درواقع، بیشتر کتاب مذکور بازگویی سخنان ابن‌تیمیه است. محمد عبدالسلام در هرکجا که می‌خواهد مسلمانان را تکفیر کند، به یکی از فتاوای ابن‌تیمیه استناد می‌کند.

القاعده
با حمله شوروی به افغانستان، این گروه‌های جهادی به‌سمت جبهه افغانستان سرازیر و به رهبری عبدالله عزام با ارتش شوروی وارد جنگ می‌شوند. عبدالله عزام که به «پدر جهاد جهانی» معروف است، زمینه ورود هزاران جوان عرب به افغانستان را فراهم می‌آورد. یکی از کسانی که با تشویق عبدالله عزام از عربستان به افغانستان می‌آید، شاگرد او اسامه بن‌لادن است. با شکست شوروی، ردپای این گروه‌های جهادی را در جبهه‌های دیگری همچون چچن، بوسنی، سودان، یمن و لیبی می‌تواند دنبال کرد. پس از کشته شدن عزام، بسیاری از اعضای این گروه‌های جهادی به اسامه بن‌لادن پیوستند. بن‌لادن آمریکا را دشمن اصلی جهان اسلام می‌دانست؛ بنابراین، پیکان حملات خود را به‌سوی آمریکا و نه حاکمان سکولار کشور‌های اسلامی نشانه می‌رفت.

داعش
با حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، نیرو‌های القاعده از سراسر جهان به‌سمت عراق عزیمت کردند و علیه آمریکا وارد جنگ شدند. در‌این‌میان، ابومصعب الزرقاوی، مؤسس گروه توحید و جهاد، در سال ۲۰۰۴، به بن‌لادن پیوست و رهبری القاعده عراق را به‌عهده گرفت. با پیوستن گروه توحید و جهاد به شبکه القاعده، این گروه به «القاعده عراق» معروف و با دولت عراق و نیرو‌های آمریکایی مستقر در عراق وارد جنگ شد. درنهایت، پس از ائتلاف با چندین گروه دیگر داعش تشکیل شد که رهبری آن را ابوعمر بغدادی و پس از آن، ابوبکر بغدادی برعهده داشتند. بنابر آنچه گفته شد، داعش را می‌توان ادامه تشکیلات گروهی از سلفی‌های جهادی در عراق به رهبری ابومصعب زرقاوی دانست. زرقاوی که خود جزو القاعده بود، همواره به فتاوای ابن‌تیمیه استناد می‌کرد. او که به‌شدت تحت‌تأثیر ابن‌تیمیه است، در کتاب خود به‌نام «هل اتاک حدیث الرافضه؟» (آیا می‌دانید رافضی‌ها چه کسانی هستند؟)، شیعیان را دشمن اصلی جهان اسلام معرفی می‌کند و برمبنای همین عقیده، شیعیان بسیاری را در عراق به‌شهادت می‌رساند. بغدادی نیز خود را پیرو ابن‌تیمیه می‌دانست. از این لحاظ، می‌توان گفت: ایدئولوژی همه گروه‌های سلفی جهادی در افکار و آثار ابن‌تیمیه ریشه دارد.
Iran (Islamic Republic of)
رفیعی
۰۹:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۹
خیلی ممنون. خوب بود
ارسال نظر
captcha